نژاد، مفهومی زیستی یا فرهنگی؟

مفهوم نژاد یکی از مناقشه‌برانگیز­ترین مفاهیم در جهان انسانی‌ست که جنگ­ها، آوارگی­ها و مرزبندی­های بسیاری را به جمعیت­های گوناگون تحمیل کرده است. تنها در قرن بیستم بود که این مفهومِ منتسب به زیست‌شناسی، در ترکیب با ایدئولوژی سیاسی، زمینه­ را برای شعله‌­ور شدن آتش خونبارترین جنگ تاریخ بشر فراهم کرد؛ جنگی با بیش از شصت میلیون نفر تلفات انسانی. اما مفهوم نژاد از نظر علم زیست‌­شناسی تا چه حد قابل اعتناست و چه نسبتی با مفاهیم علمی دیگر همچون سازگاری با محیط دارد؟ چه رابطه‌­ای میان نژاد و تنوع ژنتیکی در میان انسان­ها وجود دارد؟ به گفته‌­ی زیست‌شناس تطوری آلن تمپلتون[1]، نژاد در میان شامپانزه‌­ها که نزدیک‌­ترین خویشاوندان تطوری ما هستند، وجود دارد اما این مفهوم را به سادگی در مورد انسان نمی­توان به کار برد. انسان­‌شناسی زیستی آلن گودمن[2] معتقد است، درک بی‌­اعتبار بودن نژاد از نظر انسان­‌شناختی، همچون چرخش در نگرش انسان از زمین مسطح به زمین کروی، نیاز به تغییر دیدگاهی اساسی دارد زیرا آن­چه به چشم می­‌آید، فریب‌دهنده است. بدون شک تفاوت­های ظاهری آشکاری در میان جمعیت­های مختلف انسانی به چشم می­خورد. اما در مورد این که آیا این تفاوت­ها را باید به عنوان نژادهای گوناگون بشر تلقی کرد تردیدهای جدی وجود دارد. امروزه انسان‌­شناسان دلایل بسیاری دارند تا باورهای رایج در مورد نژاد (به عنوان مفهومی زیست‌شناختی) را به چالش بکشند و از همین رو به دلایل متفاوت، نژاد را بیشتر برساخته‌­ای فرهنگی می­دانند تا واقعیتی زیستی. مفهوم سیاه‌­پوست یا سفیدپوست بودن در طول زمان و مکان و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متغیر است و علاوه بر این معیاری مشخص و جهان‌شمول نیز برای تعیین نژاد وجود ندارد.

نقشه‌­ی پراکندگی جمعیتی از نظر رنگ پوست
نقشه‌­ی پراکندگی جمعیتی از نظر رنگ پوست


در مورد تعریف مفهوم نژاد، اختلاف دیدگاه گسترده­‌ای وجود دارد اما می­توان آن را تباری مجزا در میان یک گونه توصیف کرد که از نظر جغرافیایی در منطقه‌­ای مشخص زندگی میکنند و در میان آن­ها علاوه بر ویژگی­های ظاهری و رخ­نمودی[3]، تفاوت­های اساسی ژنتیکی و همخوانی[4] میان این ویژگی­ها نیز باید وجود داشته باشد. چیزی که در میان جمعیت­های انسانی به چشم نمی­خورد زیرا هرچند تنوع ژنتیکی در بین جمعیت­های انسانی دیده می­شود، اما این جمعیت­ها از نظر ژنتیکی یکدست نیستند. جالب این است که بر اساس تحقیقات ریچارد لونتین[5] در سال 1972، بیشترین تنوع ژنتیکی در سطح محلی دیده می­شود. به طور کلی حدود 85% از کل تنوع ژنتیکی که در دنیا وجود دارد، در میان افراد یک جمعیت، به چشم می­خورد. برای مثال فنلاندی­ها از نظر ژنتیکی یکدست نیستند بلکه 85% تنوع ژنتیکی موجود در دنیا، در میان آن­ها نیز دیده می­شود. از میان 15% باقی­مانده، نیمی از این تنوع در درون قاره­‌ها وجود دارد (مثلا تفاوت ژنتیکی میان فنلاندی­ها و آلمانی­ها) و تنها 7-6% تنوع ژنتیکی بین قاره­‌ای است. تمپلتون با بررسی و تحلیل درخت­های ژنی بسیار، بر اساس توالی DNA انسان به این نتیجه رسید که انسان­ها از دیرباز در سرتاسر جهان به تبادل ژنتیکی پرداخته‌­اند. او به حداقل دو مسیر اصلی برای مهاجرت انسان از آفریقا اشاره کرد و براساس شواهد DNA به این نتیجه رسید که مهاجرین اولیه از آفریقا، به جای مقابله با سایر جمعیت­ها در خارج از آفریقا، با آن­ها در آمیختند. همچنین دیگر تحقیقات مبتنی بر DNA میتوکندریال، نظریه­‌ی حوای آفریقایی را که به منشاء یگانه‌­ی آفریقایی انسان معتقد است، حمایت می­کنند. به عبارت دیگر همه‌­ی انسان­ها با هر رنگ پوست و یا سایر ویژگی­ها، به نوعی آفریقایی محسوب می­شوند زیرا گونه‌­ی انسان بیشتر عمر خود را در این قاره سپری کرده است.

اما مورد دیگر که مفهوم نژاد انسانی را با تردید روبه‌­رو می­سازد، عدم همخوانی میان صفات و ویژگی­ها در میان انسان­هاست. به اعتقاد گودمن، رنگ پوست باید جلوه­‌ای از تفاوت­های عمیق و اساسی در درون بدن باشد تا نژاد مفهوم پیدا کند. مفهوم همخوانی را می­توان با یک مثال توضیح داد. در همه‌­ی موجودات از جمله انسان، میان قد و وزن رابطه‌­ای مستقیم وجود دارد و با افزایش قد، وزن انسان نیز بیشتر میشود. به عبارت دیگر میان جنبه‌­ای از اندازه و جنبه‌­ای دیگر از آن، همخوانی وجود دارد. اما اغلب تنوعهای انسانی ناهمخوان هستند. رنگ پوست یا رنگ چشم، ارتباطی با قد، وزن  یا صفات پیچیده­‌تر همچون بهره­‌ی هوشی ندارند. اگر به نقشه‌­ی پراکندگی جمعیتی از نظر رنگ پوست نگاه کنید، می­بینید که با نزدیک شدن به خط استوا رنگ پوست تیره و با نزدیک شدن به دو قطب، رنگ پوست روشن میشود. حال اگر نقشه­‌ی پراکندگی گروه­های خونی را بررسی کنید می­بینید که هیچ شباهتی با نقشه‌­ی قبلی ندارد. زیرا رنگ پوست و گروه خونی دو ویژگی ناهمخوان هستند. در واقع در بسیاری موارد، رنگ پوست فریب‌­دهنده است؛ همان طور که میان رنگ پوست و ترکیب ژنتیکی نیز همبستگی وجود ندارد.برای مثال رنگ پوست در میان بومیان جزایر میکرونزی[6] در اقیانوس آرام، تیره و نزدیک به مردم غرب آفریقا است اما از نظر ژنتیکی می­توان گفت که آن­ها به اروپایی­ها نزدیک­ترند تا به آفریقایی­ها. در نتیجه هنگامی که این همخوانی­ها وجود ندارد، صحبت از نژاد بی­‌معنی‌ست. هنگامی که دانشمندان نژادپرست این همخوانیها را نیافتند، آن­ها را ابداع کردند. برای مثال کوشیدند تا میان رنگ پوست و بهره­‌ی هوشی ارتباطی برقرار کنند. اما حقیقت این است که نژاد تنها در سطح رنگ پوست متوقف می­شود و از آن فراتر نمی­رود.

حال سوال این­جاست که تنوع ظاهری موجود میان انسان­ها چطور به وجود آمده است. پاسخ را باید در توانایی سازگاری انسان با محیط­ها و شرایط اقلیمی متفاوت جستجو کرد. سازگاری، توانایی تغییر فیزیولوژیک یا آناتومیک موجود زنده است هنگامی که در کوتاه مدت یا بلند مدت در معرض شرایط پرفشار محیطی قرار می­گیرد. فرایند سازگاری در سطوح مختلفی روی می­دهد که تاثیراتی کوتاه مدت یا بلند مدت بر روی فیزیولوژی بدن می­گذارد و در مواردی نیز به شکل سازش ژنتیکی به چشم می­خورد. مجموع این سازگاری­ها در سطوح مختلف موجب پدید آمدن تنوع در رخ­نمودها می‌شود. هرچند حدی از سازگاری در تمام موجودات زنده وجود دارد، اما از این نظر هیچ موجودی را نمی­توان با انسان مقایسه کرد. از این رو گودمن، انسان را با چاقوی همه‌­کاره‌­ی ارتش سویس مقایسه می­کند. انسان به دلیل انعطاف‌پذیری بالا، پس از خروج از آفریقا توانست خود را با شرایط محیطی متفاوت تطبیق دهد به نحوی که در بسیاری از موارد نیازی به تغییرات ژنتیکی نیز نبوده است.  در این میان، نوع خاصی از سازگاری نیز که آن را سازگاری فرهنگی می­نامیم، انعطاف‌پذیری زیست‌شناختی انسان را تقویت کرده است؛ به شکلی که با گذر زمان، نقش سازگاری فرهنگی در بقای نوع انسان پررنگ­تر شده است. امروزه بومیان گرم­ترین نقاط زمین نیز میتوانند با بهره‌­گیری از تکنولوژی گرمایشی، در قطب جنوب دوام بیاورند. ویژگی­‌هایی همچون رنگ پوست که مهمترین مشخصه­‌ی­ ریخت‌­شناختی در دسته­‌بندی­های فرهنگی و نژادی تلقی می­شود نیز نوعی سازگاری حیاتی در اقلیم­های استوایی‌ست که ساکنین آن در معرض تابش شدید آفتاب قرار دارند. این ویژگی­ها مانند سایر صفات مشخصه­‌ی دیگر، برای زندگی در هر اقلیم مزیت­هایی به همراه داشته است که توسط انتخاب طبیعی گزینش شده­‌اند. [ورگ: کلمه‌های «سازگاری» و «انتخاب طبیعی»، در واقع به نظریه‌ی علمی فرگشت یا تکامل اشاره دارد. در این رابطه اینها را ببینید: ۱، ۲ و ۳] امروزه جمعیت­های انسانی متفاوتی وجود دارند که رنگ پوستشان تیره است اما این به این معنی نیست که آن­ها در مقایسه با سایر جمعیت­ها، جد مشترک متاخرتری دارند.

اما در تاریخ انسان‌­شناسی، فرانتز بواس[7] آلمانی با اعلام این که شواهد محکمی برای تایید ارتباط قوی بین زیست­‌شناسی نژادی و دستاوردهای فرهنگی وجود ندارد، از اولین کسانی بود که زمینه را برای نقد­ گسترده‌­ی مفاهیم نژاد و نژادگرایی آماده کرد. یکی دیگر از مخالفین سرسخت استفاده از این واژگان، انسان‌­شناس مطرح انگلیسی-آمریکایی، اشلی مونتاگ[8] بود. او طرفدار استفاده از عبارت «گروه قومی»[9] به جای نژاد بود، هرچند که این عبارت را خود وضع نکرده بود. همچنین وی در کنار کلود لوی استروس[10] انسان­‌شناس برجسته­‌ی فرانسوی، در تنظیم متن بیانیه‌­ی سازمان ملل در مورد نژاد در سال 1950 نقش داشت؛ بیانیه‌­ای که اعتبار علمی مفهوم نژاد را رد کرده و نژاد­گرایی آلمان نازی را محکوم می­کرد. امروزه انسان‌­شناسان اغلب سعی می­کنند از واژه‌­ی جمعیت[11] به جای نژاد استفاده کنند. [ورگ: در فارسی و گیلکی کلمه‌هایی همچون خلق نیز به همین دلیل استفاده میشده است.] با این حال تقسیم‌بندی انسان­ها بر اساس ویژگی­های به اصطلاح نژادی، از دیرباز یکی از دسته­‌بندی­های اساسی ذهن انسان بوده است و در نظام شناختی او ریشه‌­ای عمیق دارد. به همین دلیل می­بینیم که واژه‌­ی نژاد همچنان در مکالمات روزمره و در ادبیات عمومی به کار می­رود و با آن‌که سال­هاست بی­‌اعتباری آن از نظر علمی مورد تایید قرار گرفته است، همچنان مناقشات بسیاری را در سطح جهان پدید می‌­آورد. بنابراین به نظر می­رسد برای مقابله با این درگیری­های گاه خونین که بر اساس مفهومی غیرمعتبر شکل میگیرند، نیاز جدی به آموزش گسترده و توسعه­‌ی آگاهی عمومی وجود دارد.

منابع:

Stanford C, Allen J S, Anton S C. 2013. Biological Anthropology. 3rd ed, London: Pearson.
http://news.wustl.edu/news/Pages/184.aspx
http://www.pbs.org/race/000_About/002_04-background-01-07.htm
http://observationdeck.io9.com/ancestry-race-and-forensic-anthropology-1555724037

[1] Alan Templeton زیست­شناس تطوری و استاد دانشگاه واشنگتن
[2] Alan Goodman  انسان­شناس زیستی و استاد دانشگاه همپشایر
[3] Phenotypical
[4] concordance
[5] Richard Lewontin
[6] Micronesia
[7] Franz Boas
[8] Ashley Montagu
[9] Ethnic Group
[10] Claude Lévi-Strauss
[11] Population

 

 

منبع: سایت انسان‌شناسی و فرهنگ