تدریس زبان گیلکی؛ یک تجربه

هفتم اسفند ماه ۱۳۹۲ با هماهنگی قبلی که با مدیر دبستان مولوی خمام صورت گرفته بود و به کمک معلم کلاس ششم این دبستان، نازنین اسماعیلی‌پور، به اندازه‌ی دو زنگ مدرسه توی کلاس و بین بیست و چهار پسربچه‌ی کلاس ششمی از زبان گیلکی گفتیم و شنیدیم و خواندیم و نوشتیم. معلم این بچه‌ها (نازنین اسماعیلی‌پور)  هم در این جمع حضور داشت.
تجربه‌ی جالبی بود. یک لاهیجانی، بین بیست و چهار پسربچه‌ی شیطان خمامی‌، با موضوعیت زبان گیلکی که یکی دو ساعت پر از صمیمیت و خنده و شوخی و آموختن برای خودم و این بچه‌ها رقم خورد.

تدریس زبان گیلکی؛ یک تجربه 4

داستان از آن‌جا شروع شده بود که نازنین اسماعیلی‌پور، پیشتر برای انشانویسی به زبان گیلکی در بین دانش‌آموزها اقدام کرده بود و بعدتر این انشاها را به من هم نشان داده بود و پیشنهاد برگزاری چیزی شبیه کارگاه یا زنگ گیلکی در کلاس را مطرح کرده بود و من هم با کمال میل قبول کردم و یک کاغذ دوروی آچهار را که یک طرفش شرحی مختصر و فارسی درباره‌ی زبان گیلکی و تاریخ ادبیاتش بود و سوی دیگرش دو قصه‌ی کوتاه و دو شعر کوتاه، سپردم به معلم کلاس تا به تعداد بچه‌های کلاس تکثیر کند و همین‌جور ساده کار ما شروع شد. به عمد یکی از شعرها را از مسعود پورهادی انتخاب کردم که شاعر همشهری‌شان بود و توی کلاس وقتی صحبت از بزرگان شهر خمام شد، مسعود پورهادی و ناصر غیاثی را به عنوان دو نویسنده‌ای مثال زدم که اولی به گیلکی می‌نویسد و دومی در کل کشور صاحب نام است.
بیشتر بچه‌ها تا حدی با گیلکی آشنا بودند و البته بخشی هم نه. چند نفری که تسلط خیلی خوبی داشتند، روخوانی‌شان از روی متن‌های گیلکی (با همین شیوه‌ی نگارش گیله‌وا که در سایت ورگ هم استفاده می‌شود) هم عالی بود. کم-کم بحث را از مقدمات و توضیحات درباره‌ی زبان گیلکی و لهجه‌های مختلف آن به علایم نگارشی در گیلکی‌نویسی بردیم که البته با توجه به زحمت‌های پیشین معلم کلاس، بچه‌ها تا حدی آشنا بودند و در ادامه بیشتر آشنا شدند و با هم روی تخته‌سیاه جمله‌های مختلف گیلکی را نوشتیم و خواندیم و البته این میانه کلی هم خندیدیم.

تدریس زبان گیلکی؛ یک تجربه 1

زنگ دوم قرار شد که بچه‌ها جمله‌هایی به گیلکی خمامی به من بگویند و من آن‌ها را به صورت گیلکی لاهیجانی برایشان برگردانم و روی تخته‌سیاه درباره‌ی تفاوت‌هاشان حرف بزنیم و البته جمله‌های ساخته‌شده توسط بچه‌ها به علاوه‌ی شیطنت‌شان خود موضوع یک مقاله است! از نیمه‌ی زنگ دوم همه‌ با هم شروع به گیلکی حرف زدن کردیم و این خود تجربه‌ای مثبت و پر از انرژی برای همه‌ی ما بود.
در پایان فرم‌هایی به بچه‌ها دادم که به چند پرسش پاسخ بدهند که نتیجه‌ی بررسی این فرم‌ها را به عنوان نتیجه‌ی آماری این تجربه‌ی خوب در اختیار مخاطبان ورگ می‌گذارم.

تدریس زبان گیلکی؛ یک تجربه 3

همه‌ی دانش‌آموزان این کلاس گیلک بودند و به طور کلی همگی از طبقه‌ی متوسط رو به پایین. مادر بیست نفر از این بیست و چهار نفر خانه‌دار و چهار نفر هم دارای شغل‌های آزادی مثل خیاطی یا آرایشگری و… بودند و پدرهاشان بیشتر شغل‌های کارگری و پیشه‌وری و آزاد داشتند. در‌واقع ۱۰ نفر از این ۲۴ نفر پدر دارای شغل آزاد داشتند، ۳ نفر شغل اداری، ۸ نفر شغل کارگری و پیشه‌وری، ۱ نفر نظامی و یک نفر متأسفانه پدر نداشت و یک نفر شغل پدرش را ننوشت.
از این ۲۴ نفر، ۱۴ نفر در خانواده‌هایی با ۲ فرزند زندگی می‌کنند و ۷ نفرشان در خانواده‌های تک‌فرزند و ۳ نفر هم در خانواده‌هایی با ۳ فرزند.

پدر و مادر این بچه‌ها در بیشتر موارد (۱۵ مورد از ۲۴ نفر) در خانه با هم گیلکی حرف می‌زنند و در ۵ خانواده، پدر و مادر گاهی فارسی و گاهی گیلکی حرف می‌زنند و در ۲ مورد فارسی. ۲ نفر از بچه‌ها به این پرسش که پدر و مادر شما در خانه با هم به چه زبانی حرف می‌زنند پاسخ ندادند.

وضعیت زبانی بین پدر و مادرها با فرزندهاشان هم به این صورت است که در ۱۴ مورد هر دو طرف با هم فارسی حرف می‌زنند (یعنی بزرگترها فارسی حرف می‌زنند و فرزند هم فارسی جواب می‌دهد)، ۸ مورد بزرگترها گیلکی حرف می‌زنند و فرزند فارسی جواب می‌دهد و دو مورد هم هر دو طرف با هم گیلکی حرف می‌زنند. این دو نفر اخیر که خودشان هم در خانواده با پدر و مادر گیلکی حرف می‌زنند، از خانواده‌های تک‌فرزند و دوفرزند هستند و شغل پدر هر دو آزاد (مغازه‌دار) و شغل مادر هر دو خانه‌دار است.
همان‌طور که می‌بینیم فرم قبلی که در بین خانواده‌های طبقه‌ی متوسط گیلان حاکم بود، یعنی گیلکی حرف زدن پدر و مادرها و فارسی جواب دادن فرزندان دست‌کم در این کلاس تغییر کرده و حالا فرم جدید فارسی حرف زدن از هر دو سو دست بالا را دارد. در حالی که همچنان زبان بین پدر و مادرها با درصد بالایی گیلکی‌ست.

وقتی از بچه‌ها درباره‌ی «نظر و احساس»شان درباره‌ی زبان گیلکی سؤال شد، ۱۲ نفر این حس و نظر را خوب اعلام کردند و ۹ نفر بیشتر از خوب و عالی و ۲ نفر حس یا نظر خاصی نداشتند و یک نفر حس منفی داشت. از بین کسانی که نسبت به زبان گیلکی حس خوب یا بیشتر از خوب ابراز کردند، یعنی از بین ۲۱ نفر، ۹ نفر این حس خوب را با کلمه‌ها و جمله‌هایی بیان کردند که حول مفاهیم «زبان مادری»، «قوم گیلک»، «داشته‌ای از آن خود» و ازین‌دست بود.

در پاسخ به این پرسش که آیا تاکنون با دوستان خود به گیلکی حرف زده‌اید یا نه، ۶ نفر پاسخ منفی دادند و بقیه گفتند که این تجربه را داشتند. در بین پاسخ‌ها اغلب آگاهی از این موضوع که حرف زدن‌شان به گیلکی به شوخی بوده یا به جدی وجود داشت و در بعضی موارد خودشان آگاه به این تفکیک بودند.

نظر بیشتر بچه‌ها درباره‌ی برنامه‌های گیلکی شبکه‌ی تلویزیونی باران مثبت بود و تنها یک نفر نظر منفی و یک نفر نظر ممتنع داشت. از بین موافقان، ۴ نفر به اهمیت «زبان مادری» اشاره کردند و ۷ نفر هم با تأکید روی «خنده‌دار بودن» این برنامه‌ها نظر مثبت خودشان را اعلام کردند.

۲۰ نفر از این بچه‌ها در پاسخ به این پرسش که «آیا به نظر شما باید خواندن و نوشتن به زبان گیلکی را بلد بود؟» پاسخ «بله» دادند و ۴ نفر پاسخ «نه». دلایلی که برای پاسخ «نه» نوشتند یکی سخت بودن این زبان بود، دیگری وجود زبان فارسی که با وجود فارسی چرا باید زبان دیگری هم بلد بود؟ و دیگر این که «نیازی به این زبان نیست».
از سوی دیگر ۱۰ نفر از موافقان دلیل مادری بودن این زبان را مطرح کردند و ۶ نفر دلیل ارتباط با دیگران را و ۱ نفر هم به دلیل تمایز از اقوام دیگر موافق آموزش خواندن و نوشتن به گیلکی بود.

از بچه‌ها توی فرم پرسیدم که وقتی حرف از زبان گیلکی می‌شود، اولین کلمه‌ای که به ذهن‌شان می‌رسد بنویسند؛ که نتیجه این عبارت‌ها شد که با همان املای بچه‌ها نقل می‌کنم:
آن چی گه برار
تو که شین ایکی [نامفهوم]
تی حال خوب ایسه
تو کیسی؟ [و] کلاچ
خوپسی
سلام. تی حال خوب اسه
خوب ایسی
سلام شمی حال احوال خوب أیسی
حصیربند. پرتخال
راسو به گیلکی می‌شود گینجامانی
سوتی دادن
تو کیسی؟
یعنی منم اشانه امرا گیلکی حرف بزنم
گیله‌مرد
تو کیسی بابا
خوب ایسی
سرخˇ گاوی
گیل‌مرد
وای
سلام، شیمی حال خوبه؟

نکته‌ی جالب پاسخ یکی از بچه‌هاست که نوشته: «بستگی دارد بچه باشد یا بزرگ، اگر بچه باشد می‌گویم چه بچه‌ی بی‌فرهنگی. تو سنت به گیلکی حرف زدن نمی‌خورد ولی اگر بزرگ باشد خیلی خوشم می‌آید.»
این باور شاید ریشه در طرز برخورد پدرومادرها در طبقه‌ی متوسط طی چند دهه‌ی اخیر داشته باشد که به نوعی زبان گیلکی را چیزی مختص «بزرگترها» دانسته و گاه گیلکی حرف زدن از سوی کوچکترها را نوعی بی‌احترامی به خود تلقی می‌کنند. این خصلت خود نیاز به واکاوی‌های مختلف جامعه‌شناختی و روان‌شناختی دارد.

بچه‌ها در پاسخ به این پرسش که «اگر بخواهید یک نفر را به عنوان افتخار گیلان و یا یک گیلک مهم و بزرگ نام ببرید، چه کسی است؟» این‌ها را (برخی چند نام) نوشته‌اند:
۱۲ نفر میرزا کوچک خان، ۸ نفر دکتر معین، ۴ نفر فریدون پوررضا، ۲ نفر پروفسور رضا، ۱ نفر هم پروفسور سمیعی.
همچنین تحت تأثیر معرفی دو هنرمند خمامی در کلاس، ۵ نفر نام مسعود پورهادی و ۵ نفر هم نام ناصر غیاثی را نوشتند.
و البته تحت تأثیر شوخی و خنده‌ای که بین ما توی کلاس راه افتاد دو نفر هم اسم مرا نوشتند! یکی ازین دو نفر این‌طور نوشته: «امیر حسنپور که یک گیلک است و خانه‌اش در لاهیجان است.» که به نظرم -فارغ از نادرست بودن نام شناسنامه‌ای‌ام،- کاملترین تعریفی‌ست که می‌توان از ورگ ارائه داد! D:

آخرین پرسش این بود که یک جمله به دلخواه خود به گیلکی بنویسید. این هم جمله‌های این ۲۴ نفر با رعایت املای خودشان:
اَ دیار پهلوانانˆ آبای
ته را یک چک زنم یته از من بخوری یکی از زمین
تو امروز أیا چی کونی
تو امروز أیأ چی کنی؟
آقا امین دست درد نکنه که امره کلمه های زیبا یاد فدا
تی حال خوستِ [این یکی احتمالن داشت تلاش می‌کرد لاهیجانی بنویسد. چند نفر از بچه‌های کلاس نمی‌دانم از کجا به این باور رسیده بودند که ما در لاهیجان این‌جوری حرف میزنیم!]
من ایته پوتار دارم. مو حرف بزم. چوچاق خایی زی. تر وؤشه ای.
تو زأک ایسی، تو آیه چی کؤنی
مو با پیلˇپر بشویم جی‌جی‌لاسان را بگیفتیم
مرا ویشتایه
من داشتم ماهی می‌خوردم می گلو درون خاش گیر بوکوده
مورغانه بوگودی بی‌کتکتاس
امروز بوشوم، مدرسه. زاکان شلوغˇ گؤدید و به أن خأطر جریمه بینویشتیم.
تو أیا چی کونی؟
هرکس مرا ایتا حرف مفامانه بزنه اونا ترکانم
افتخار کنم که ایتا گیله‌زای ایسام
امرو امی کلاس درون آقای حسن‌پور بامو که خیلی هم خوب بو
من امروز خیلی خوشحال بوم، چون امروز درس نخواندیم.
تو امروز أیأ چی کونی؟
أمی عمجان بؤمه أمی خانه.
افتخار کنم که ایتا گیل زای ایسام.
أمأ افتخار کونیمی که در استان گیلان ایسامی.
منْ دوست دارْمه می پیلˇمار بایا امی خانه.
گمچ گیلی‌گیلی خوره، خو نوخونَ پیدا کنه.

تدریس زبان گیلکی؛ یک تجربه 2

توی جمله‌سازی‌ها و شوخی‌های بچه‌ها و انشاهایی که ازشان خواندم و یک مورد نمایشنامه‌ی طنز گیلکی که سه نفری با هم و به زیبایی نوشته بودند، تأثیر اصطلاحات و شوخی‌های نمایشهای عامه‌پسند رضا نظری و شخصیت‌های طنز تلویزیون به شدت نمایان است.

معلم بچه‌ها علاوه بر این فرم‌ها، گزارش‌هایی به زبان گیلکی را هم به من داده که این دانش‌آموزها از آن دو زنگ نوشته‌اند و من هنوز آن‌ها را نخوانده‌ام.

در پایان باید بگویم که این تجربه مرا سرشار از انرژی و امید کرد. بچه‌ها در فقدان هر امکان و ابزاری برای آموزش زبان گیلکی و زیر تأثیر شدید تبلیغاتی که در جهت تحقیر و تمسخر این زبان در جریان بوده و هست، به خوبی درگیر خواندن و نوشتن به این زبان شدند و در نوشتن و حرف زدن به این زبان از خیلی از بندها و خط قرمزهای تحمیلی اجتماعی یا سلسله‌مراتبی نظام آموزشی بیرون زدند و این حس رهایی در تجربه با زبان مادری، همه‌ی ما را آن‌قدر سر ذوق آورد که من هم باید مثل یکی از این بچه‌ها آخر گزارشم بنویسم: مو او روز خئلی خوشال بوم، چون او روز درس نخؤندیم!


دیدگاه‌ها

36 پاسخ به “تدریس زبان گیلکی؛ یک تجربه”

  1. سلام پور پوره مره ذوق بوکودم …تی مورسون آدم دئنیم و واستی شیمی قدر بدونیم …پور خورم کار بوکودی ……مره تنه وور بما او کلا س مئن نئسابوم ..منی دوس داشتم او کلاس مئن بئسم ….:)…

  2. آفرین!! خوبه که اجازه دادن!!
    البته آمارتون مطمئنا تومدارس شهری تر و همینطور مدرسه دخترونه خیلی فرق خواهد کرد.

    راهتون پایدار.

    1. nasi جان، خمام شهره و همون‌طور که توی مطلب اومده، با توجه به شغل پدرومادرها، هیچ‌کدوم روستایی محسوب نمی‌شن. در واقع خمام نمونه‌ی مناسبی برای اغلب شهرهای گیلان (آستانه و سیاهکل و فومن و…) به حساب میاد. البته وضعیت در رشت و لاهیجان و بندر انزلی تفاوت خواهد داشت و باز هم موافقم که توی مدرسه‌ی دخترانه وضع فرق داره.

  3. ممنون از تو امین جان

    1. نازنین اسماعیلی پور؛
      باید از تو ممنون بود. بدون زحمت و ایده و تلاش تو، شدنی نبود.

  4. خیلی جالیب بو. شمی دس درد نکنی.

  5. leila davari

    ورگ خیلی خوشحالم کیی ا تفاق دکفته، مره ذوق گیفت، چقدر دوس داشتیم منم هو کلاس میان بیسابیم، ناجه دارم ها امکان فراهم ببه کیی گیلکی ایته واحد درسی ببه مث بقیه درسان مانستان :)، چقدر لدت ببردم زاکان جملات بیدیم :D هنده سپاسگزار تی کنش ایسم :)

  6. سلام . جدا خسته نباشید . وقی متنه بخواندم هم خوشحال بوستم هم امیدوار . ایکاش در تمام مدارس استان این کار انجام بدهید و حتی در سطح مهدکودک ها . اشالا که ایتا واحد درسی (زبان مادری) به دروس امان اضافه به و امی زاکان با خوشانه زبان مادری بیشتر اشنایی پیدا بوکونید قبل از اینکه دیرا به .

  7. خیلی جالب بو
    تی دست درد نکنه

  8. مزگان عطرچیان

    خیلی گزارش خوشحال کننده ای بو.ممنون از نازنین عزیز کی واقعن حوصله و شهامت نیشان بدا با اجازه گیفتن چنین کاری.و ممنون از تو امین عزیز کی همیشه انقدر کنش نیشان دیهی و وقت نیهی. کاش کی بتانستی بیم هو کلاس میان بیسابیم.به امید انکی همه مدرسه یان میان اجور کلاسان بر گذار ببه.

  9. ابراهیم

    خیلی جالیب بو. لذت ببردم

  10. سلام

    عالی

    دمأگرم

  11. نازنین اسماعیلی پور

    رویکرد اخیر وزارتخانه ی آموزش و پرورش در حوزه ی زبان مادری در میسر ” آموزش زبان مادری” قابل توجه و قانونی ست . من به عنوان معلم این کلاس – با توجه به موقعیت و ویژگی خاص این کلاس که همه ی دانش آموزانم گیلک بودند- برگزاری چنین کارگاه هایی را در “برخی” مدارسِ گیلان شدنی می دانم. (سال گذشته در شهر رشت، معلم کلاسی بودم که از 41 دانش آموز من فقط 7 نفر گیلک بودند!)
    بدون شک، عدم توانایی من و دیگرانی از جنس من، که توانایی ارتباط برقرار کردن به زبان مادریمان را نداریم، دلیل موجهی برای کوتاهی نیست. وجود جوانان عزیزی چون امین حسن پور، نوید بخش مسیری ست که به تداوم چنین فعالیت هایی خواهد انجامید.

    1. محتشم

      اگرم کسی گیلکی ندنه وستی یاد بیگیره کلاس دورون تا امی زبان نابود نیبه من هتو مره یاد بیکیفتم چون دورگه گیلک آذری ایسم بخانه فارسی گب زنیدی منم مره یاد بگیفتم اما همه هتو نیئیدی طبق اساسی قانون وستی گیلکی جه دبستان تا پیش دانشگاهی تدریس ببه حتی دانشگاه مئنی زبان گیلکی عنوان امره

  12. امینی جون خسه نبی هرگز، دمت گرم.

    1. محسن؛
      تی بلأ می سر محسن. تی جؤن قوربؤن.

  13. فکر میکنم با وجود مظلوم واقع شدن هر دو مقوله ی محیط زیست و زبان و فرهنگ (بخصوص گیلک) اما ابعاد وسیع تر این بی مهری رو حتی بیش از محیط زیست میتونیم در زبان گیلک مشاهده کنیم، زیرا هر از گاهی در کنار مراسم هایی همچون زمین پاک، روز درختکاری و غیره، در مدارس مختلف کارگاه ها و یا تجمعاتی اینچنینی در رابطه با مقولات مرتبط با محیط زیست برگزار میگردد و در حال حاضر خوشبختانه این روند ثبات بیشتری پیدا کرده اما با وجود سایه های سنگینی از عدم آگاهی بر زبان گیلکی، جای چنین برنامه هایی جهت فرهنگ سازی به خصوص در نسل نو اندیش و نوپا بسیار خالی ست.
    ورگ همونطور که قبلا نظرم رو براتون نوشته بودم، پیشنهاد من حرکت همزمان و هماهنگ هر دوی این مقوله در کنار هم می باشد، حرکت رو به جلویی که هر از گاهی در مدارس و یا اجتماعات عمومی در طی مراسم های یاد شده برگزار می گردد.

    1. بیداد (گیله‌زن)؛
      اتفاقا من هم به همین موضوع فکر می‌کنم و برای مسأله‌ی زیست‌محیط جایگاهی خاصی در هویت جمعی گیلکان قائلم و توی ذهن و خیالم کلاسی ایده‌آل تصویر می‌کنم که همزمان زبان گیلکی و مهر و همزیستی با محیط زیست به دانش‌آموزها تدریس بشه. باید روی این طرح کار کنیم.

  14. خانوم اسماعیلی نازنین یعن 34 نفر دیگه فارس و ترک و … بودن؟

  15. مسعود

    ضمن تشکر فراوان بابت حرکت انجام شده.
    نبایستی فراموش کرد که آن چه موجب، رشد و گسترش متکلمان یک زبان می شود چیزی به جز جایگاه اجتماعی نیست به ویژه در جامعه ای به شدت درگیر چشم و هم چشمی همانند جامعه امروز گیلان. یعنی اگر اشخاص احساس کنند که تکلم به زبانی خاص موجب ایجاد حس برتری خواهد شد، به آن زبان صحبت خواهند کرد حال این زبان فارسی باشد یا ترکی یا انگلیسی و اگر متکلم بودن به زبان مادری احساس تعلق به طبقه دون جامعه یا همزاد پنداری با کارکترهای سریالهای طنز صدا و سیما ایجاد نماید از آن رویگردان خواهند شد، یا سعو در پوشاندن آن خواهند نمود. نمونه اش فراوان است و نیازی به مثال زدن ندارد. اما اگر مردم متوجه شوند یا درک کنند که استاد دانشگاه، جراح، دکتر، مهندس، رییس اداره، پولدار و بازاری به گیلکی سخن می گویند، سعی می کنند آن را اتیکت کنند. استفاده از زبان گیلکی با گویش رشتی در سالهای اخیر به دلیل چنین وضعیتی گسترش بهتری نسبت به گویشهای دیگر داشته است. به عنوان مثال صحبت کردن به زبان گیلکی با گویش مردمان اشکور در شهر رشت برای مردم و عوام تداعی گر پشت کوهی و فردی دور از شهر و تمدن است پس متکلم سعی می کند حداقل گویش خود را به آنچه جایگاه دارد (مثلا گویش رشتی) نزدیک کند.

  16. اسپهبد دیلمی

    خیلی خیلی عالی بو
    و منم به ا تجربه فارسم
    نانم چوتو چوتو ببوست ، زاکانی کی تربیت ببوستید گیلکی گریز ببئد؛ گیلکی پذیر ببوستید!!
    من به شدت ا تمایل بیدم گیله زاکان میان

  17. نازنین اسماعیلی پور

    سال گذشته ی تحصیلی (92-91) در یکی از مدارس شهری رشت- 41 پسر داشتم. 22 نفر از پسرانم، تُرک، حدود 5-6 نفر طالش، 7 نفر گیلک و بقیه تات و کُرد و فارس بودند.

  18. افشین معشوری

    درود آقای حسن پور
    خسته نباشی برار….
    اجازه دئنم از تی نیوشیته ایستفاده بونئم یئته گزارش بنویسم؟
    با مهر

    1. افشین معشوری؛
      صاحب‌اختیاری جؤن. هر جور بخآستی استفاده بکون. البته می نؤم «ورگ» ایسه. حسن‌پور و سایر ملحقات می شناسنامه شئه. ممنونم تی جی.

  19. به به واقعن

    کویه شؤ دریم خودا دؤنه

    اسماعیلی پور نازنین دمأگرم دأری

  20. با آقا مسعود کاملا موافقم ولی راه حل عملیش چیه؟
    نمی خوام حرف نا امید کننده بزنم ولی فک میکنم حداکثر تا 4 یا 5 نسل دیگه، گویش به زبان گیلکی منسوخ میشه، چون نیروی قوی تری برای از بین بردنش در کاره.
    هرچند امیدوارم اینطور نشه.

  21. امی ماری زبانه ره هر کاری بوکونیم کمه.
    شیمی کار جای امیدواری داره، ولا نوکونید.
    https://www.facebook.com/#!/groups/454122208033921

  22. تی دم گرم و خانم اسماعیلی پورˇ دست درد نوکونی.

  23. مسعود

    به nasi:
    راه حلش خیلی ساده هست، ما کسانی که ادعا می کنیم چیزی می دانیم همه جا سعی کنیم حتی اگر شده به زور بقبولانیم و بپذیرانیم که ما با زبان مادری گیلکی بزرگ شده ایم و این زبان، زبان درد دلها، شادیها، دردها و احساسات، روابط و ای بسا کارمان بوده است و نه تنها مشکلی از این بابت پیدا نکرده ایم بلکه به دلیل دو زبانه بودن (BILINGUAL) یا چند زبانه بودن Multilingual بودن، پتانسیل بهتری برای یادگیری داشته ایم.
    http://www.multilingualliving.com/2012/06/05/multilingual-children-learn-languages-effortlessly/
    فرقی نمی کند شما چکاره اید: جراح، استاد یا مهندس اما اگر از سخن گفتن به زبان مادریتان ابا دارید، یعنی هنوز خودتان را باور ندارید حالا هر که می خواهید باشید. پس بیایید، بیاموزیم آنجه آموخته ایم.

  24. محسن کیوانفر

    واقعن نونمه با تشکر کودن یا تبریک گوتن.می نظر با اجور کارونه شروع بدونیم.مو فکر کونمه کی اجور کارونه مرا شا وضعیت ره فهمستن.
    تشکر و تبریک

  25. بهنام

    دمت گرم خیلی خوشحالم کی هتو پور انرژی تی کارا کودن دری

  26. من به عونوانه ایته تحصیلکرده رشتی و مقید به شؤناته دینی افتخار کونمه کی گیلکه زوانه ئمره تکلم بوکونم.
    یا حق

  27. دونی چیسه ورگ؟ مو بعضی می کسون جی مرأ سخته کی گیلکی گب بزنم ( مثلن دو سه نفر خاص گونم) این کی گونم سخته می منظور این ایسه کی گیلکی جی منیأم ارتباط حسی برقرار بکونم

    1. ali
      تی منظوره نفأمسم. یعنی چن نفر ایسأن کی تو منی اوشؤن همره گیلکی گب بزنی؟

  28. گونم گیلکی گب زئن موقع، مرأ منه کلمه ئن روح نأرد، او بار حسی ئه خو همرأ نأرد. هینه وأسی مرأ گب زنی سخت بنه.
    شاید بهتره ایتو بگم کی نرم افزاری بموشکل خورم نه سخت افزاری.
    البته این کی گونم کلی نیه

  29. شرق مازندران شهر نکا زادگاه گیلکان

    اسم قوم مازندران گیلک هست زبان مازندرانیها گیلکی هست شرق مازندران بیای بپرسی زبان شماچیست میگن گیلکی میگن اسم قوم ما گیلک هست فقط کسانی نسل جدید هستن شبکه طبرستان نگاه میکنن میگن زبان ما مازندرانی هست الان شبکه مازندران اسم زبان طبری میگه مگه اسم حکومت یک منطقه میشه اسم زبان طبری اسم حکومت بود پدر بزرگهای ما میگفتن مازند اسم یک فردی هست لخت مادر زاد هست در زمان پایان دنیا میاد ان ش شیرنه راه میره انش میریزه مردم جمع میکنن میخورن توی اسلام اونو دجال میگن که لخت هست خر داره مو های خرش اهنگ میزنه مردم موشو دست میزنن اهنگشو گوش میدن همراهش راه میوفتن این مطلب با از تمام پیر مردهای شرق مازندران غرب استان گلستان شمال سمنان که به گیلکی صحبت میکنن میگن میدونن مگه کردستانی ها کرد نیستن کرمانشاهی ها هم کرد هستن کرمانشاهی ها میگن ما کرد هستیم اما میگن اسم استان ما کرمانشاه هست کردستانی نیستیم ولی زبان اسم ما کرد هست الان ما مازندرانی ها گیلک هستیم اما اسم استان ما مازندران پس اینجوری شد کسانی که شمال سمنان هستن بگن زبان ما سمنانی بعد شرق مازندران در نکا بهشهر بیشتر روستا های طرف دریا و سمت سمنان همه با نام گلخیل گیلک محله تازه اسم شهر ما خودش گیلک داره