برچسب: سيا ما

  • تقویم دیلمی

    در نگارش اين مقاله، تلاش شده است که از نتايج تحقيقات و آرای دیگرانی که درباره تقویم باستانی مردمان استان‌های گيلان و مازندران دست به تحقيق و گزارش زده‌اند، جمع‌بندی به دست داده و مجموعه‌ای مدون و یک‌دست زير عنوان «تقویم گیلکی» تقویم دیلمی آماده شود که با رجوع به آن بتوان با این تقویم…

  • مسیر بندر انزلی به پیربازار و رشت، اولین و قدیمی‌ترین راه آهن

    پیشینه احداث و بهره‌برداری موفق اولین راه‌آهن در ایران به سال ۱۸۸۶ میلادی با احداث خط راه آهن محمودآباد (سواحل جنوبی دریای کاسپین) به آمل برمی‌گردد. این طرح اگرچه در نظر بود تا تهران ادامه یابد، ولی با کارشکنی‌های پیمانکارهای بلژیکی به شکست انجامید و خطوط آن، برچیده و برای احداث تلگراف استفاده شد. در…

  • خانه‌ی میرزا و بررسی یک امکان

    توسط

    در

    می گوییم معماری هنری کاربردی است. این یعنی در ارتباط با نیازهای روزمره‌ی مردم است و به همین دلیل بازتابی از روابط موجود و آینه‌ای از فرهنگ و سنن حاکم بر زندگی آدمیان است. معماری به اعتبار همین خصلت آینه گونه‌اش در بحث هویت جایگاه خاصی را به خود اختصاص می‌دهد. بسیاری از مردم وقتی…

  • یادداشت‌هایی درباره‌ی گیلکان؛ بخش چهارم: شناخت وضعیت

    خوانندهٔ گرامی پیش از خواندن این مقاله باید توجه داشته باشد که از نوشتن آن سالها می‌گذرد و عقاید و افکار نویسندهٔ آن طی سالیان و تجربیات و مطالعات جدید تغییراتی کرده که می‌توانید آن را در مقالات اینجا مرور کنید. هدف ازباقی گذاشتن مجموعه یادداشت‌هایی درباره‌ی گیلان این است که از سیر فکری نویسنده…

  • زیندگی

    زیندگی، عینˇ تی او ریؤه بمأ زولفؤنه مؤنه سر و سامؤن ندأره، می دیلˇ وئیلؤنه مؤنه زیندگی تی دسؤنه والیجه پو گوده ببه یا بدأری، کوهؤنˇ بادبزأ أبرؤنه مؤنه زیندگی تنهایی تاسیئنه، أمو هممه تنأیم ولگˇریزی‌ئه بدأری، پئیزˇ دامؤنه مؤنه دکته أرسو تی چیوشمه، شمه خؤنه دیوأ جی زیندگی دئه الؤنه عینˇ تی چیوشمؤنه مؤنه…

  • گرماوری برج (قلعه‌ی گرماور)

    دلیل اصلی تهیه این مطلب برای مخاطبان ورگ، استقبال آنان از مطلب «گنبد پیرمحله» می‌باشد. البته نه از دیدگاه گردشگری که نه رسالت سایت ورگ این مسئله می‌باشد و نه اینکه تهیه‌کننده، علاقه‌ای به این کار دارد. همان‌طور که از کامنت‌های مطلب «گنبد پیر‌محله» بر‌می‌آید، [متاسفانه به دلیل آسیبی که به آرشیو ورگ وارد آمده…

  • جيمجيرˇ جيسکؤی، مأ سرده!

    «جيم‌جيرئیْ» (Jimjirey) نقل روزهای کودکی‌ام است. بارها و بارها (که نمی‌دانم چند بار) از مادرم شنيده‌ام‌اش و خوابيده‌ام. و هرگز هم نفهميدم که چرا بايد چنين داستان تلخ و بد-انجامی بشود قصه‌ی محبوب کودکی‌ام. باری؛ چندی پيش يوسف عليخانی از من خواسته بود که برای صفحه‌ی فرهنگ و مردم روزنامه‌ی جام جم قصه‌ای فولکلور آماده…