سالِ زیاده

برداشت‌های ما در باره‌ی مفهوم و جایگاه عددها، اغلب ریشه در آئین و سنت زرتشتی دارد. با این وجود شمارش اعداد در گیلان‌ قدیم دارای ویژ‌گی‌های منحصر به‌خود بود و تا حدودی نیز تفاوت‌هایی با دیگر ایالت‌ها و شهرهای ایران داشت. به‌عنوان نمونه و به مناسبت فرارسیدن سال ٢٠١٣ میلادی، تنها به یکی از این ویژگی‌ها اشاره می‌کنم که گیلانی‌های قدیم، به‌جای عدد ١٣ از واژه‌ی «زیاده» استفاده می‌کردند: یازده، دوازده، زیاده، چهارده.

هنوز هم در کوچه‌پس‌کوچه‌های لاهیجان و در محله‌های «پُرده‌سر»، «گابنه» و تا حدودی «میدان‌کوچه»، ممکن است چشم‌های‌تان بر یکی از دو ستون خانه‌های «سکودار»ی که اغلب خانه‌های اعیانی بودند؛ به کاشی‌های لاجوردی رنگی بیافتد که به دو شکل حرفی و عددی، شماره‌هایی را با رنگ سفید نشان می‌دهند که در متن کاشی حک و نوشته شده‌اند. این کاشی‌ها که یادگار دوره‌ی رضاخانی [و چه بسا پیش‌تر] و یادآور روزهای نخست تولد اداره‌ی «بلدیه» در شهر لاهیجان هستند؛ بدون استثنا، هیچ نشانی از عدد ١٣ ندارند. اما در دور دوم شماره‌گذاری و در زمانی که آقای فیاض شهردار لاهیجان بود و قرار شد بر سردرِ خانه‌ها پلاک‌های شماره‌دار بچسبانند، قدیمی‌های لاهیجان از جمله زنده‌یادان صالحی [پدر آقای صالحی ساعت‌ساز] و مکّـی [پدر آقای مکّی کارمند شهرداری] که از یاران و دوستان نزدیک دکتر حشمت و میرزاکوچک‌خان بودند، پیشنهاد دادند تا نمره‌ی پلاک‌ها را مثل دوران قدیم به صورت حروف بنویسند. معنای واقعی پیشنهاد این بود تا واژه «زیاده» به‌جای عدد ١٣ نوشته شود. و خلاصه عدد «زیاده» شده بود بحث داغ تعدادی از لاهیجانی‌ها در آن روزها: آیا این پیشنهاد برگرفته از همان داستان خرافی‌ست که عدد ١٣ را عدد نحس می‌دانند؟ تا آنجایی‌که به‌خاطر دارم آقای شهردار راه میانه‌ای را در پیش گرفت. یعنی به‌جای عدد ١٣ نوشتند ١+١٢.
ادامه خواندن “سالِ زیاده”

شش نکته در باب گیلکی

این متن تنها حاوی چند نکته در باب نوشتن و خواندن گیلکی‌ست:

(I)
فارغ از این که رسم‌الخط موردقبول در مجله‌ی گیله‌وا را بپذیریم یا نه، به هر حال در نوشتن گیلکی مجبوریم نقش‌نمای اضافه‌ی بین ترکیب‌های اضافی و وصفی را یک جوری نشان دهیم. یا دست‌کم بعضی جاها مجبوریم. از طرفی، برای نشان دادن علامت مفعولی یا فعل «ایسن» در پایان کلمه‌ای دیگر هم به علامتی خاص نیاز داریم.
با یک مثال به سراغ این موضوع می‌رویم. فرض کنیم می‌خواهیم درباره‌ی چیزهایی حرف بزنیم که کسی آن‌ها را از روی اسب به زیر آورده.
جمله این است: اوشؤنه اسبˇ جی جیر بأرده. (آن‌ها را از اسب پایین آورد)
گرچه این جمله را هرکس به سلیقه‌ی خود می‌نویسد ولی به طور کلی اگر بخواهد خواننده آن را درست بخواند، باید تکلیف خودش را با دو مصوت (یکی در پایان «اوشؤن» و دیگری در پایان «اسب») روشن کند. باید تصمیم بگیرد که چه‌طور این دو را در نگارش نشان دهد.
اما این دو مصوت چیستند و چه تفاوتی با هم دارند؟
اولی، در‌واقع یک کلمه‌ی کامل (حرف علامت مفعولی) است. اوشؤنه یعنی آن‌ها را. بنابراین ما این‌جا با یک واژه‌ی مستقل طرفیم. همان‌طور که برای مثال در جمله‌ی «أن می کیتابه»، مصوت چسبیده به انتهای کیتاب، باز هم یک واژه‌ی مستقل (فعل) است. در‌واقع این «ه» همان «ایسه» از مصدر «ایسن» است. أن می کیتابه: أن می کیتاب ایسه.
اما دومین مصوت جمله‌ی مورد بحث ما چی؟ منظور همان مصوت چسبیده به انتهای «اسب» است. این یکی واژه نیست. به این دومی «نقش‌نمای اضافه» می‌گویند که وظیفه‌اش اتصال در ترکیب‌های اضافی و وصفی و ملکی و… است. (پیرأنˇ تیلیف، سورخˇ رؤجا، شراگیمˇ دتر)
ادامه خواندن “شش نکته در باب گیلکی”

واكاوی زندگی رابینو، تاریخ‌نگار ایتالیایی

تاریخ ایران ما، تاریخی سرراست و دست‌نخورده نیست. ما با تاریخی مواجه هستیم كه بسیار ناخالصی داشته و همچنین بسیاری نقاط تاریك، آن را دچار مشكل می‌كند. اما امروزه ما در یك چیز تردید نداریم و آن این‌كه ما به مرور زمان عقب ماندیم. اما تاریخی درخشان داریم. چه كسانی این تاریخ را به ما نشان داده‌اند؟ بی‌شك سهم مستشرقین در شناختن این تاریخ به ما بسیار بیشتر از هر ایرانی دیگری بوده است. مستشرقین انگلیسی، روسی، فرانسوی و آلمانی در این زمینه بیش از همه سهم دارند. یكی از این افراد هم «یاسنت لویی رابینو بورگوماله» بود. در این نوشتار قصد دارم به بررسی آنچه او انجام داده و زندگی او تا آنجایی كه امكان دارد بپردازم. البته در این بین سر آن ندارم كه بر این باور كه همه مستشرقین و به‌ویژه همه انگلیسی‌ها دشمن و جاسوس بودند، اندیشیده و بین موهومات گیر كرده و به تئوری‌بافی بپردازم، برعكس در پی آنم كه به آنچه رابینو به عنوان یك جست‌وجوگر انجام داد بپردازم.

رابینو در اصل از یك خانواده ایتالیایی بود. یعنی اجداد و پدرانش ریشه در خانواده‌های ایتالیایی داشتند اما او خود در ۲۷ ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی، در شهر لیون فرانسه به دنیا آمد. «ریشه خانوادگی رابینو از كورته میگیلا در شهر پیه‌مون است. در حدود اواخر قرن پانزدهم شاخه‌یی از این خانواده در بورگمال در آلبا مستقر بودند. در سال ۱۶۱۹ كلنل بارتولومئو قسمتی از تیول بورگمال را با عنوان سینیوری از دوك مانتو دریافت كرد. در سال ۱۸۳۰ جیوانی رابینو آخرین نماینده خانواده رابینوی بورگمال به قصد اقامت در انگلستان، ایتالیا را ترك كرد و هم در آنجا بود كه «م ج رابینو» مولف تحقیقات و بررسی‌هایی در زمینه كشورهای مصر و ایران در سال ۱۸۴۳ به دنیا آمد». او سپس به ماموریت‌هایی در آفریقا رفت. از این رو بود كه مدتی از زندگی رابینوی كوچك پس از تولد در مصر و در میان عرب‌زبان‌ها گذشت، چرا كه در سال ۱۸۸۱ پدرش به‏ سمت كفالت شعبه بانك «كردی ایونه» در اسكندریه منصوب شد و به همین منظور به مصر رفت و پس از چند سالی در سال ۱۸۸۸ به مدیریت شعبه قاهره همان بانك منصوب و مشغول خدمت شد. كوشش او برای گسترده كردن فعالیت بانك و نیز ایجاد ثروت و اعتبار بیشتر، برای او رشد و اعتبار به همراه داشت چرا كه در سال ۱۸۸۹ میلادی برای تاسیس بانك شاهنشاهی ایران به تهران آمد و در واقع مسئول تاسیس بانك شاهنشاهی در ایران شد و پسرش «ه. ل. رابینو»ی كوچك چند سال پس‏ از وی به ایران آمد.
ادامه خواندن “واكاوی زندگی رابینو، تاریخ‌نگار ایتالیایی”