یكی از نشانههای تاریخ، فرهنگ، آیین و حیات یك ملت و مهمترین عناصر حفظ هر فرهنگ «زبان» است. زبان هر جامعه نشانهای انکار ناشدنی از فرهنگ آن جامعه را به همراه دارد.
زبان فرهنگ است و فرهنگساز. زبان هر جامعهای در فرهنگ افراد آن تنیده شده است. مجموعه اصطلاحات، آرزوها، باورها حتی عقایدی که از یک زبان تراوش میکند، نشانة فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ، ارتباطی ارگانیک با اقلیم دارد و اقلیم خود را در تاروپود زبان حفظ میکند. البته شاید در بعضی از زبانها اقلیم به وضوح قابل مشاهده نباشد. هرچه اقلیم در زبان نمایانتر باشد، به موازات آن فرهنگ نمود بیشتری دارد.
وقتی از زبانی صحبت میشود، به این معنی است كه این زبان زنده است و حیات دارد و چند میلیون نفر از آن استفاده میکنند. تردید نباید کرد که هنوز اكثریت مطلق مردم گیلان زبان گیلكی را میشناسند و در محافل غیررسمی با این زبان تکلم میکنند.
زبان گیلكی یا زبانهایی چون تبری، تالشی و آذری در زندگی مردم این مناطق كاربرد دارد. این زبانها در خلأ وجود ندارند. اصولاً هیچ زبانی در خلأ وجود ندارد. زبان در جامعۀ انسانی و برای ایجاد ارتباط به کار برده میشود؛ بنابر این دارای معنی است. وقتی از معنی سخن گفته میشود، منظور اهمیت واژه یا کلمهای است که به شکل زبان بروز میکند.
معمولاً در زبانشناسی عامل معنی به عنوان یک ملاک قطعی در تعیین اینکه آیا یک صوت یا صدا دارای نقشی هست یا نه، در نظر گرفته میشود. آنچه به زبان فایده میبخشد و تنها علت وجود آن است، معنی است. اگر به سبب انتقال معنی و در نتیجه به دلیل فایدهای که مردم از استعمال زبان به دست میآورند، نبود، هیچ کس حاضر نمیشد چنین دستگاه پیچیدهای مرکب از عادات صوتی را به بازی بگیرد. ادامه خواندن “پایایی زبانهای بومی”