واگردان؛ وانگردان

یادداشتی از فرزین کارگر

یکی از مهمترین مؤلفه های فرهنگی هر ملتی، زبان آن ملت می باشد. این مهم در کنار سایر مؤلفه ها مانند: لباس، موسیقی، فرهنگ غذایی و … برای هویت بخشی به آن ملت باید مورد توجه و اعتبار قرار گیرد. از آنجائی که زبان کاربردی ترین و مهمترین این موارد است پس احترام و اعتبار بخشی به آن باید در اولویت بیشتری قرار داشته باشد. تولیدات فرهنگی در حوزه زبان که می تواند باعث غنا و ارزش شود در مواردی مانند شعر و داستان و مقاله خلاصه می شود و هر چه این گزینه ها فاخرتر و باکیفیت تر ارائه شود به شکوفائی زبان آن ملت و بهتر شناخته شدن و دیده شدن آن زبان کمک می کند. وقتی شعر و داستان نوشته شده در هر زبان به رشد و شکوفائی لازم رسید و با توجه به ابزارهای پیشرفته موجود برای شناساندن قدرت زبانی هر ملت در حوزه شعر و داستان خواه ناخواه تمایل به ترجمه آن آثار به سایر زبان ها فراهم می گردد.


صحبت از ترجمه شد و از آنجائی که موضوع اصلی این نوشته در خصوص ترجمه هائی که اخیراً در زبان گیلکی صورت می گیرد و در بسیاری از موارد خود خالق اثر به زبان گیلکی اقدام به ترجمه به زبان فارسی می کند بهتر است در مورد ترجمه بیشتر بخوانیم. معنای عامیانه ترجمه عبارت است از بیان کلامی از یک زبان به زبان دیگر؛ در خصوص ریشه یابی واژه ترجمه گمانه زنی های متعددی وجود دارد که شاید مستدل ترین آن برای نخستین بار توسط میرسیدشریف جرجانی در کتاب ترجمان القرآن که در سالهای آغازین سده نهم به آن اشاره نموده است و پس از وی افرادی مانند ابراهیم قوام فاروقی که از عارفان و شاعران و فرهنگ نامه نویسان پارسی زبان به نام قرن نهم بود در کتاب شرفنامه منیری به این موضوع تأکید کرده است و آن این است که ترجمه از ریشه ترجمان بوده و واژه ترجمان معرب واژه فارسی ترزبان یا ترزفان فارسی به معنی برگرداننده زبانی به زبان دیگر است. برای این تفسیر نشانه هائی در قرون گذشته دیده می شود. به عنوان مثال فردوسی در شاهنامه می گوید:

یکی ترجمان را ز لشکر بجست
که گفتار ترکان بداند درست
(شاهنامه؛ داستان دوازده رخ بخش ۹)

یا در جای دیگری باز از زبان فردوسی می خوانیم:

ز لشکر یکی ترزفان برگزید
که گفتار ایشان بداند شنید
(شاهنامه؛ پادشاهی داراب ۱۲ سال بود بخش ۲)

و سوزنی سمرقندی (شاعر هجاگو و هزال؛ محمد ابن علی سمرقندی وفات ۵۶۲ قمری) می‌گوید:

وصف تو آنست کز زبان تو گفتم
من به میان راست ترزفان بیانم

همچنین در زبان پهلوی و اکدی واژه ترگمان به معنی شخصی که لغتی را از زبانی به زبان دیگر معنی نماید می باشد و با توجه به مشابهت های بیشماری که در معرب شدن واژگان ایرانی که با حرف “گاف” شروع می شوند به عربی (گیلانی به جیلانی یا گندی شاپور به جندی شاپور) وجود دارد؛ ترجمان عربی شده ترگمان می تواند باشد.
اما چرا یک نوشتار (اعم از شعر یا متن) ترجمه می شود؟ هر اثر زمانی که به بلوغ و رشد معقولی برسد و به شکلی که در محدوده جغرافیائی صاحب اثر و در حوزه زبانی خود کامل باشد، منجر به تکرار شده و شهرتی به دست می آورد، اشخاص آگاه و مسلط در سایر زبان ها را تحریک می کند تا آن اثر را به زبان دیگر ترجمه نمایند و اقدام به معرفی آن اثر و به تبع آن خالق آن اثر در سایر زبان ها باشند. حال این زبان دوم می تواند در محدوده جغرافیائی یک کشور و یا گسترده تر باشد. باید بپذیریم که ترجمه یک رشته ای مجزا از نویسندگی و شاعری بوده و لزوماً یک شاعر و یا نویسنده خوب نمی تواند مترجم خوبی هم باشد حتی اگر بخواهد اثر خود را ترجمه کند. البته معمولاً چنین پدیده ای که جدیداً در گیلان باب شده که عزیزان شاعر در هنگام انتشار اثر خود که به زبان گیلکی می باشد اقدام به انتشار ترجمه آن به زبان فارسی می نمایند. استدلالی که برای این کار دارند این است که اثرشان بهتر دیده می شود. همین جا لازم می دانم که دومین سوال را مطرح کنم؛ آیا هیچ عزیزی جائی مشاهده کرده است که استاد شهریار منظومه حیدربابا را به فارسی ترجمه کرده باشد؟ حتی در خارج از ایران و در ادبیات جهان نویسندگان زیادی بودند و یا هستند که به زبان های مختلف مسلط اند اما اثر خود را به یکی از زبان هائی که تمایل دارند می نویسند و ترجمه آن اثر را به زبان های دیگر بر عهده شخص دیگری است که تأکید می کنم حتی اگر خود خالق اثر به آن زبان مسلط باشد. به عنوان مثال هرتا مولر نویسنده آلمانی زبان رومانیائی در صورتی که به زبان رومانیائی مسلط است هیچ یک از آثار خود را به زبان رومانیائی نه نوشته است و نه به این زبان ترجمه نموده است.
چه آثار بدی این اقدام شاعران گیلک زبان به دنبال دارد؛ قبل از پرداختن به این موضوع به دو مشاهده عینی خود در خصوص ترجمه های شعر گیلکی بیان می کنم:
۱. در یکی از جلسات نقد شعر گیلکی یکی از عزیزان شاعر بعد از خواندن شعر گیلکی خود اقدام به ترجمه آن به زبان فارسی نمود؛ شعر که ترجمه شد با اثر زبان گیلکی بسیار متفاوت بود.
۲. به مدت یک سال است که برای نوشتن این مقاله شعرهای گیلکی که ترجمه می‌کنند را دنبال می کنم و به افراد مختلف برخی از آثار را نشان می دهم و تقریباً همه این افراد در ابتدا فقط ترجمه فارسی شعر را می خوانند و تعداد اندکی از آنها بعد از خواندن معنی فارسی اقدام به خواندن متن اصلی گیلکی می نمایند.
وقتی خود شاعر، شعر گیلکی خود را به زبان فارسی ترجمه می کند؛ خواه ناخواه به مخاطب غیر گیلک این پیام را ارسال می کند که زبان من مشکلی دارد که شمای خواننده بهتر است ترجمه فارسی آن را بخوانید. زبان هر ملتی حکایت از تاریخ و جغرافیا و زندگی پیشینیان آن ملت دارد و هر زبانی که حذف شود با حذف یک جمعیت انسانی برابر است و هر کسی که به زبان گیلکی و یا هر زبان دیگری می نویسد و با این پیش فرض که برای بهتر دیده شدن نوشته اش آن را ترجمه کند، همان ابتدا حق انسانی خود را به عنوان یک کنشگر زبان گیلکی زیر سوال برده و ضایع می کند. اگر هم این ترجمه به زبان رسمی کشور باشد چیزی جز بازتولید سلطه گری سیستماتیک و مرکز گرائی نمی باشد و با دست خود اقدام به بی ارزش کردن نوشته خود و انکار قدرت زبان مادری خود می کند. به نظر شما بهتر نیست شاعر از ابتدا شعر خود را به فارسی بنویسد؟ دوستان شاعر و نویسنده زبان گیلکی لطفاً بار دیگر از خود بپرسید چرا گیلکی می نویسید؟ اگر به ظرفیت های این زبان ایمان دارید پس به آن لطمه نزنید!

منابع:
۱. سایت مؤسسه لغت نامه دهخدا و مرکز بین المللی آموزش زبان فارسی
۲. مقاله اندر پیرامون واژه ترجمه نوشته جاوید اشکانی
۳. نگاهی به فرهنگ های زبان پهلوی نوشته یداله منصوری
۴. مقاله ریشه شناسی واژه ترجمه نوشته علیرضا دل افکار
۵. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%D8%AA%D8%A7_%D9%85%D9%88%D9%84%D8%B1

ایمیل نویسندهٔ مقاله: farzinkaregar{at}yahoo.com