توضیح ورگ: گرچه زمان زیادی از تجربهٔ شکستخوردهٔ سرخط میگذرد اما با توجه به اینکه اخیرا تلاشی دوباره و در همان راستا و با همان نگاه و همان خطاها و صرفا با تغییر در ترکیب تیم و حذف کردن اسامی دردسرساز (از جهت اعتبار علمی و دانش گیلکی) و حفظ و افزودن اسامی دارای مدرک معتبر دانشگاهی (گرچه بیربط با زبان و نگارش گیلکی) منتشر شده است (این بار با اسم «گیله خط»!) انتشار بخش دوم یادداشت ضیا که مدتها در آرشیوم مانده و فراموش شده بود اهمیتی دوباره یافته است. چرا که به نظر میرسد دوستان گیلانشناس این بار هم به جای بررسی نقادانه و علمی صرفا به صرافت ترمیم اسامی و تعویضهایی در تیم افتادهاند و در بر همان پاشنه میگردد. گرچه عموما نگارندگان هر دو دستورالعمل اساسا کمترین تجربه و ربط و توان را در زمینهٔ نگارش و ویرایش گیلکی دارند و گرچه ترجیح دادهاند بدون نگاهی به تاریخچهٔ کارهای شده و بدون اینکه بگویند شیوهنامهٔ خط گیلکی موجود و رایج که سالها از ارائه و رواجش میگذرد، بالاخره چه اشکالی داشت که این عزیزان را دچار احساس تکلیف کرد تا از خواب پنجاه ساله بيدار شوند و با جمع کردن انواع چهرههای سلبریتی و دانشگاهی و تند و تند و پیدرپی دستورالعمل پشت دستورالعمل برای نگارش گیلکی منتشر کنند، اما ما در ورگ، برخلاف روش و منش غیرعلمی این عزیزان، بدون انکار و نادیده گرفتن و به سکوت و بایکوت برگزار کردن، روی پروژهٔ سرخط درنگ کردیم و در مورد نسخهٔ جدیدتر آن هم درنگ خواهیم کرد چرا که خط را ابزار میدانیم و از ابزار بهتر و کاراتر ترس نداریم. گرچه در گفتگو با نویسندگان این هر دو دستورالعمل تقریبا به یقین رسیدهایم که این عزیزان حتی یک بار هم مستندات خط گیلکی را از اول تا آخر نخواندهاند. بنابراین اگر مجال و عمری بود، جداگانه به گیلهخط هم نگاه خواهیم کرد تا ببینیم این چرخ دقيقا برای پاسخ به چه فقدانها و چه نیازهایی «سهباره» اختراع شده است؟ به زودی سابقه و عملکرد نویسندگان و ناشر آن را در مورد خط گیلکی و نگارش گیلکی بررسی کرده و خواهیم دید که آیا واقعا به فقدان یا پاسخی در زمینهٔ گیلکینویسی پاسخ دادهاند یا مسائل دیگری بیرون از دغدغهٔ راحتتر کردن گیلکینویسی برای گویشوران زبان گیلکی نیز مطرح بوده است. فعلا ولی با هم بخش دوم یادداشت ضیا خوشسیرت را میخوانیم. گرچه ضیا در سطر پایانی همین نوشته به نوعی در مورد سرنوشت تلاشهایی از این جنس و جنم، لب کلام را گفته است. با هم میخوانیم:
اپيزود اول:
فایل پیدیاف «شیوهنامه پیشنهادی الفبا و گیلکینویسی» را که باز کنیم به چهارگوش سبز نخستین برگ این شیوهنامه برمیخوریم (تصویر نخست) که این پیام را به خواننده میدهد: اگر شیوهنامهٔ دیگری جز این فایل -که در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۹۹ از طرف مجریان پژوهشگر سرخط در فضای مجازی پخش شده- در دست دارید «از درجهٔ اعتبار ساقط است». اگرچه در اینکه آیا نسخههای دیگری در فضای مجازی موجود بوده جای تردید و پرسش است، اما حتی با فرض درستی این مساله شاید بتوان به نگاه سازمانیشکل اعضای این گروه پی برد. در اینجا سازمان از ترجمهٔ واژهٔ regiment به معنای «ساماندهی و تحت نظم درآوردن» میآید. اگر بخش نخست این یادداشت را بهیاد داشته باشید، در آنجا به درگیریهای درونگروهی [نویسندگان] سرخط به صورت تلویحی اشاره شد. بایدها و نبایدهای خط گیلکی به صورت مدیریتی سازمانی بالا به پایین (سلسله مراتبی) تعیین شده و آن چه در نظام نشانهشناسانهٔ (semiotic system) سرخط قرار نمیگرفت در فرایند پیش رو تحلیل میشود. نخست اگر فردی (و تفکری که او نمایندگی میکرد) در حلقهٔ نزدیکان سرخط نبود در یکی از طبقات اعتباری قرار میگرفت. سپس، دو گزینه (فرایند) پیش رو گذاشته میشد: همسان شدن ( assimilation) و یا حذف (blocking). اگر به چهارگوش سبز برگ نخست سرخط برگردیم میتوان بازتاب کلیدواژههای این تفکر را مشاهده کرد: درجه، اعتبار، ساقط. همسانشدگی را میتوان همانند پوششی دید که با بهتن کردن آن میتوان وارد حلقهٔ نزدیکان یا بزرگان شد: اعتباری که همانگونه که به فردی بخشیده میشود به همان صورت هم میتوان آن را بازپسگرفت. همانگونه که از نام آن برمیآید، فرایند دوم به حذف کردن فرد یا تفکری اشاره داشته که نتوان آن را در چهارچوب نظاممند مورد نظر درآورد و از این رو چنین فرد و تفکر او ابتدا مسدود شده و سپس حذف میگردد. این گمان را میتوان داشت که فرایند حذف پس از به نتیجه نرسیدن تحمیل قدرت (impose an authority on) برای همسانسازی انجام میگیرد.
برای روشن شدن آنچه گفته شد به یک بخش از داستان سرخط میپردازیم. اگر خوانندگان این یادداشت داستان سرخط و اعضای پژوهشی آن را دنبال کرده باشند به احتمال زیاد میدانند که چگونه شیوهنامهٔ سرخط پدیدار شد. در بخش نخست این یادداشت به چگونگی انجام فراخوان سرخط اشاره شد. ابتدا برای مدتی از تمامی علاقمندان و کنشگران درخواست شد که پیشنهادهای خود را به اعضای علمی و پژوهشگر سرخط فرستاده و سپس در نشستهای مربوطه شرکت نمایند. شاید چکیده و نتیجهٔ این نشستها را بتوان با کمک دو فرایند پیشتر ذکر شده (همسانسازی و حذف/انسداد) بازنویسی کرد: شیوهنامههای پیشنهادی چه گفتهاند، چه کسانی آن را نمایندگی میکنند و خط فکری آنها چیست؟ با در نظر داشتن فرایندهای همسانسازی و حذف/انسداد بهصورت پیشفرض، اعضای علمی-پژوهشی سرخط به بررسی پیشنهادهای فرستاده شده پرداختند. نتیجه همان شد که خوانندگان این یادداشت میتوانند با کمک دو فرایند پیشبینی کنند. اگر فردی همسانشدگی را میپذیرفت میتوانست در گوشهای از این خوان پرنعمت بنشیند، و اگر چنین نبود سرانجام او به بیرون درهای پژوهشکدهٔ گیلانشناسی و حذف او از اعضای علمی-پژوهشی سرخط منجر میشد. البته بهنظر میرسد که فرایند دوم به مزاق اعضا خوشتر نشسته بود.
اپيزود دوم:
پس از نوشتن بخش نخست يادداشت، متنی با عنوان «نامهٔ سرگشادهٔ مدیر اجرایی سرخط» از سوی محسن آریاپاد، منتشر شد. این متن انتقادی بود به دبیر علمی سرخط، جهانگیر سبزعلیپور (یکی از مخاطبین متن) که «با رعایت نکردن مفاد اصل اول حاکم بر شیوهنامه» سرخط، نسخهٔ ناقص آن را «با تجاوز از حدود اختیارات خود» به چاپ رسانید. پس از توضیحاتی در مورد یکی از نواقص سرخط، آریاپاد این نکته را متذکر میشود که سبزعلیپور بدون توجه به مشکلاتی که در «شورای پژوهشی» گفته شده بود «متاسفانه تذکرات را نادیده گرفت» و «با استفاده غیرمجاز از آرم و سربرگ پژوهشکده گیلانشناسی دانشگاه گیلان، در کانال زبانشناسی همگانی منتشر کرد و واکنشهای منفی آفرید». بنابراین چهارگوش سبزی که خود توانایی ساقط کردن اعتبار نسخههای دیگر را داشت اکنون زیر تیغ انتقاد مدیر اجرایی سرخط و شاید دیگر اعضای آن رفته بود. در بخش دوم این نامهٔ سرگشاده، نگرانی از اعتبار علمی «دکتر موسوی» رییس پژوهشکده و همچنین «وجاهت علمی» اعضای تخصصی سرخط مطرح شده و تاکید میشود که «هنوز اصالت سرخط تثبیت نشده» بود که سبزعلیپور آن را در جهان مجازی پخش کرد. برای یادآوری سه کلید واژهٔ شیوهنامهٔ سرخط را اینجا دوباره میآوریم: درجه، اعتبار و ساقط. همچنین برای بار چندم دو فرایند پیشتر ذکر شده را یادآوری میکنیم: همسانسازی و حذف/انسداد. این یادآوری برای دریافتی بهتر از ادامهٔ نامهٔ سرگشاده به یاری ما خواهد آمد.
آریاپاد در ادامهٔ متن با تاکید بر «ناقص» بودن سرخط و نگرانی از کم اعتبار شدن ارزشهای تلاش دیگر اعضا چنین نتیجه میگیرد که «به همین جهت مدرک صادره» -یعنی تنها شیوهنامهٔ معتبر سرخط- نخست «اصالت ندارد»، دوم «باطل است»، سوم «باید اصل آنها به پژوهشکده اعاده» شده، و چهارم «امحا» شود (واژههایی که زیر آنها خط کشیده شده به معنای تاکید هستند و نویسندهٔ این یادداشت آنها را اضافه کرده است).
چکیدهٔ آنچه در این بخش میخوانیم میتواند بدین صورت باشد: تنها شیوهنامهٔ معتبر خط گیلکی گروه علمی-پژوهشی مورد نظر از درجهٔ اعتبار ساقط میشود. وی سبزعلیپور را به انحصار قدرت و سلسله مراتب، و بیاعتنایی به برابری قدرت رای او و چهار عضو دیگر که قدرت رای دادن دارند متهم میکند. بنابراین همان چیزی که منجر به حذف و انسداد خطوط فکری ناهمگون سرخط شد، در درون گروه سازمانشکل سرخط نیز خود را بروز میدهد: آنچه به اعضای علمی-پژوهشی سرخط قدرت انحصاری تصمیمگیری و حذف میداد، در بُعد دیگر در درون خود گروه متکثر شد.
آریاپاد برای توجیه این مساله از فرایند نخست کمک میگیرد: همسانسازی. او ریشهٔ این مشکلات را در ناهمسان بودن سبزعلیپور و دیگران میبیند. البته بهتر است اینگونه گفته شود: سبزعلیپور به دیگری (Other) بدل میشود تا بتوان به آسانی نظام نشانههای سرخط را سازماندهی کرد. این سبزعلیپور است که ناهمگون با اکثریت گیلک اعضای سرخط انحصارطلبی کرده و از «ادب و فرهنگ گیلکانه» اعضا سواستفاده میکند. بنابراین به نظر آریاپاد، ریشهٔ آنچه برای سرخط پیش آمد را میتوان در «مهمان گویشور تات» یا همان جهانگیر سبزعلیپور جستجو کرد. سبزعلیپور در آنی از دبیر عملی سرخط به دیگری (Other) بدل میشود، کاری که به آسانی میتوان در نظام نشانهشناختی سرخط آن را انجام داد. سبزعلیپور از این پس با نشانههایی حضور پیدا میکند که هرکدام برای توجیه سرآغاز تا سرانجام سرخط کافی است. اعتبار او ابتدا از دبیر علمی به یک انحصارطلب سقوط کرده، غیرگیلک میشود، متفاوت شده، دیگری میشود، ناهمگون شده، و در نهایت برای جلوگیری از آسیب بیشتر به زبان گیلکی «اکثرت اعضای شورای پژوهشی با تصمیم قطع همکاری ایشان در طرح سرخط موافقت» میکنند. او حذف میشود و مشکل در پندار دیگر اعضای سرخط برطرف میشود.
آریاپاد در ادامهٔ این نامهٔ سرگشاده -که به گفتهٔ یکی از کنشگران زبان گیلکی سندی تاریخیست- به درد دل میپردازد. از اینجا به بعد با درنظر گرفتن فرایندهای گفته شده و دیگری بودن سبزعلیپور میتوان نگاهی دیگر به پاسخهای آریاپاد داشت که بدین ترتیب بهصورت خلاصه و نمونهای آورده میشود:
۱. دیگری انگاشتن سبزعلیپور: گویشور تاتی، رخنهگری که بهصورت مخملی در زبان و ادبیات گیلکی نفوذ کرده، برنامهٔ بلندمدت برای تخریب زبان گیلکی در دانشگاه دارد، و آن هم از طریق راهنمایی پایاننامههای دانشجویانش انجام خواهد پذیرفت.
۲. آنچه گیلکها هستند: پاکسرشت، نترس، بهدور از خلاف بازی، احترام به فرهنگ همهٔ جوامع بشری.
در پاسخ به این گفتهٔ سبزعلیپور که «از من نباید ترسید من برای گیلکی خطری ندارم»، آریاپاد میگوید ما گیلکها به همه احترام میگذاریم و نمونهاش انتخاب شما که از «قوم قابل احترام تات» هستید به عنوان دبیرعلمی سرخط!
آریاپاد در ادامه نکتهٔ مهمی را ذکر میکند که با احترامی که از آن سخن میراند بهخوبی هماهنگی ندارد. او چنین انتخابی را بدون در نظر داشتن عواقبش خطرناک شمرده و از اصلیترين ويژگی گیلکها که عدم «اجازهٔ تعرض و کجروی» است سخن میگوید. او در نهایت بهصورت غیرمستقیم (هرچند بارها مستقیم و آشکار نشان داده شده) سبزعلیپور را بهعنوان کسی شناسایی میکند که میتواند به فرهنگ و زبان گیلکی آسیب زده و به همین دلیل برای «مقابله» با او «عذرش» را خواستهاند.
اپیزود سوم:
اگر تاکنون نگاهی حتی کوتاه به سرخط معتبر پیشین و از اعتبار ساقط شدهٔ کنونی بیاندازید متوجه میشوید که بنای این خط بر زیر و زبرهایی است که قصد دارد خط گیلکی را بهنمایاند. برای نمونه به این مصرع که در برگ ۲۹ (ضمایم) آمده توجه کنیم: «تا تی جُون گينه عَطَر، گَ ند نَه مَه تور اَبونم». برای نشان دادن شعر نادر زکیپور که به گیلکی لنگرودی است زیر، زبر، پیچ/ضمه میتواند کار را انجام دهد. شاید برای خوانندهٔ این یادداشت این پرسش مطرح شود که چه مشکلی با این مساله وجود دارد؟ پاسخ: هیچ.
نتیجهٔ روزها و هفتهها کار بیوقفهٔ اعضای سرخط در همینجا خوب نشان داده میشود: چندین فرد پژوهشگر در کنار هم به این نتیجه رسیدند که با اینگونه نشانهگذاری کار تمام است. اما شاید برای همهٔ ما شگفتآور باشد که دستآورد علمی-پژوهشی این افراد را سالها پیش فردی در لاهیجان که روانش از این مسائل خبر نداشت به گیلکزبانان لاهیجانی عرضه کرده بود. داستان این فرد و نوشتههای گیلکی او و سرخط شاید همانند داستان اختراع تلفن باشد: یکی سریعتر آن را ثبت کرد و شد مخترع، معروف شد، و شهره و شناس (البته اینبار با داشتن فالورهای بیشتر در فضای مجازی). دیگری نه. نمونهای از کار این فرد را در اینجا ببینیم: «وَختى وارون وارنَه همه پَرَندَن دونبال خوشكى گَردَنَن». بهعبارت دیگر، تنها کاری که اعضای علمی-پژوهشی سرخط نیازمند انجامش بودند رونوشتی دقیق از شیوهٔ نگارش این فرد بود که برای سالها به آن مشغول بود.
در یادداشت نخست از خط گیلکی سخن به میان آمد. خطی که در وبسایت ورگ در مورد آن به تفصیل سخن گفته شده است. اگرچه شاید در نگاه نخست به یادداشت پیشین، تفاوت میان سرخط و خط گیلکی مشخص نباشد، اما اکنون که سرخط در آتش زیر و زبر سلسلهمراتبی و روش خود خاکستر شد میتوان نگاهی بازتر به این تفاوت داشت. هرچند بهنظر من سرخط به دلایل بنیادی که در این یادداشت ذکر شد، در قوارهٔ مقایسهٔ تطبیقی با خط گیلکی نیست، اما تفاوتهای آنها را میتوان از خلال ساختار فکری آن دو نگریست. همچنین به دلیل تفاوت آشکار بین شیوهٔ نوشتار و الفبای خط گیلکی و سرخط نویسندهٔ این یادداشت دیگر نیازی به بازگویی این تفاوتها نمیبیند و از خواننده درخواست دارد که به آدرس ذکر شده رجوع نمونده و در مورد خط گیلکی مطالعهٔ بیشتر نماید.
برخلاف سرخط، بنیاد فکری خط گیلکی مرکززدایی، چه در معنای سازمانی و قدرتی، و چه در معنای زبانی آن است. این عدم وجود مرکز مشخص برآیندی شگرف را در پی دارد. نخست این که تفکر سلسهمراتبی -که در سرخط و اعضای آن مشاهده میشد و بعد در نامهٔ آریاپاد خودش را توصیف کرد- توانایی رشد و ریشه دواندن ندارد. دوم اينکه در خط گیلکی تمامی گویشها و گونههای گیلکی در استانهای گیلان، مازندران، گرگان، البرز، قزوین، تهران و سمنان از جایگاهی یکسان برخوردار بوده و اعتبار و ارزشی از بیرون بر آنها گذاشته نمیشود. بنابراین لزومی به داشتن گویشی مرکزی یا رسمی نبوده، در حالیکه از شنیدهها این چنین برداشت میشود که گام بعدی سرخط، این دانهٔ خاکستر شده، این بود که پس از تصویب آن توسط نهادهای مربوطه و تدریس آن به عنوان تنها خط گیلکی، گویشی را به عنوان گویش «مرکزی» یا همان گیلکی رسمی معرفی نمایند. بنابراین افرادی از اعضای این گروه به فکر تعامل با نهادهای آموزشی رسمی افتاده و این خط فکری مرکزگرا را بهعنوان تنها ناجی زبان گیلکی معرفی کردهاند.
اپیزود پایانی:
پیش از اینکه نامهٔ سرگشادهٔ آریاپاد در فضای مجازی پخش شود، یادداشت نخست سرانجام سرخط را «از ابتدا دانهای سوخته» میدانست. اکنون پس از گذشت زمانی زیاد، از سرخط جز خاکستری برجای نمانده است. سرخط و تفکر سرخطی را میتوان بارها آزمود، با بودجههای بیشتر و فشارهای ساماندهیشدهٔ شدیدتر. اعضای سرخط به احتمالی ابتدا با شور و شوقی منتظر بازخورد میوهٔ کار خود شدند. این را میتوان از حجم کار تبلیغاتی در فضای مجازی و غیر آن دید. اما بازخورد آنچنان پرفشار بود که صدای شکسته شدن آن در نامهٔ سرگشادهٔ آریاپاد، در گروههای تلگرامی که آنی درست شده و پاک شدند، در پیامهای بین اعضای سرخط و… شنیده شد. سرخط را میتوان بارها کاشت و از خاکی به خاک دیگر انتقال داد. نتیجهٔ آن چیزی جز خاکستر شدن ندارد، چه در کوتاه مدت، چه در بلندمدت.
۲۸ اسفندار ماه گاشی، ۴ آگوست ۲۰۲۱
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.