این متن از میرعماد موسوی پیشتر در سایت خبری مرور منتشر شده و در ورگ بازنشر میشه.
انسان در ابتدا برای ثبت اندیشههایش -به منظورِ خوانده و شناخته شدن توسط دیگر انسانها- خط را قرارداد کرد. در دوران جدیدتر، به منظور ماندگاری در گذشتِ زمان، نوشته شدن (کتابت) اهمّیتی بیش از پیش یافته و خط، ابزارِ هر زبانی برای گذر از شفاهیّتِ مطلق است. کاربرِ هر زبان، به واسطهی خط، اندیشههای خود را که بر بسترِ زبانِ موردِ کاربردش شکل گرفته، ثبت میکند و به همزبانانش و سپس تمامِ جهان میشناساند. یعنی میتوان گفت که خط، مهمترین پیوستهی زبان در دورانِ جدید است و گویشوری که از خط برای ثبتِ اندیشههایش استفاده میکند، وابستهی خط.
نتیجهی این گزاره را اینچنین بیان میکنم که نویسنده -یا بهتر، گویشورِ نویسنده-ی امروزین، در هر زبانی، ناگزیر از خط است و اوّلین نیازی که هر نویسندهای به آن میرسد، خط خواهد بود. در زبانهایی با پیشینهی کتابتِ بیشتر، این نیاز بسیار پیشتر برطرف شده و گاهن، خط نیز طیّ تطوّراتِ زبان، تطوّر یافته است، امّا در زبانهای مثلِ گیلکی -که موردِ بحثِ ماست- و امثالش، به دلایل مختلفی که شرحِ وسیعی میطلبد، سابقه و تعداد کتابت نسبتن کم بوده (مکتوباتِ در دسترسِ معدودی نظیر تفسیر کتاب الله و مقامات حریری و دیوان پیرشرفشاه) و در بیشتر موارد، احتمالن اهمّیت و تقدّم مفهوم موردِ نظر نویسنده، مجالی به تفکّر دربارهی خط مورد استفاده نمیداده است؛ -و شاید- از سویی، تسلّط و فراگیری طبیعیِ گیلکی در مناطقِ سرزمینیاش احساسِ نیاز به نشان دادن تمایزات آوایی گیلکی نسبت به زبان فارسی -که خطّ آن موردِ استفادهی نویسندگان گیلکی بوده- را، تقریبن از میان برمیداشته است.
اینچنین، تا دهههای اخیر از خطّ نوشتاری فارسی و قواعدِ آن، برای نوشتنِ گیلکی استفاده شد. امّا با شکلگیری نشریهی دامون در سال ۵۸ و جمع نشستنِ بیشترِ نویسندگان و متفکّران فرهنگ گیلکی حول آن، و اهمّیت یافتن بیشترِ زبان و تولیدِ متونِ مختلف در آن، خط نیز اهمیّت یافت و صحبتهای تازهای از قواعد نوشتاری در میانِ کاربرانِ نویسندهی گیلکی به میان آمد و در ادامه منجر به پیشنهاداتی برای نوشتارِ گیلکی در اوایل دههی هفتاد هجری خورشیدی شد که نوشتارِ پیشنهادیِ نشریهی «گیلهوا» از میانشان به اقبالی رسید و این نوشتار هنوز هم در این نشریه تا حدود زیادی رعایت میشود.
پس از برآمدن نسلِ جدید گیلکی نویسان، با تکیه بر تلاشهای مستقلِ پیشین، ما در نشریهی دانشجویی «زیته»، اضافاتی بر نوشتار پیشنهادی «گیلهوا» به کار گرفتیم که میتوان آن را پیشبردِ نوشتارِ «گیلهوایی» دانست؛ یعنی اضافه کردنِ نشانههایی به نشانههای گیلهوایی برای راحتتر خوانده شدنِ نوشتارِ گیلکی. در واقع، همیشه نخستین موضوع توانِ خوانش آسانِ نوشتهها برای همهی مخاطبانِ گیلکی زبان به خصوص با توجّه به تعدّد گویش بوده است که اهمّیت بیشترِ آن را در سالهای معاصرِ پیش از این -که تنها ابزار ارتباطی گسترش زبان، نشریات و کتابها بودند- میتوان جست. یعنی توانِ فهمِ اوّلیهی متن، بدونِ نیاز به هیچ ابزارِدیگری. نوشتار «زیته» تا پایان انتشار این نشریه، رعایت میشد و کم-کم در میان وبلاگها و سایتها و اذهان نسلِ جدید مورد استقبال نسبی قرار گرفت. کتاب گزیدهی داستانهای گیلکی «دوارسه شؤ» با همین نوشتارِ «زیته» منتشر شده و با توجّه به وجود داستانهایی از گویشهای مختلف در آن، میتواند محک خوبی برای سنجشِ این نوشتار در گویشهای مختلف باشد.
در ابتدای دههی اخیر هجری خورشیدی پیشنهاد دیگری، مبنی بر نوشتار لاتین از سوی بهرام کریمی و امین حسنپور با عنوان «کیسومˇ خط» مطرح شد و مورد کار و آزمایشِ کاربرانِ زبان قرار گرفت. به دلایلی که خود پیشنهاد دهندگان در نوشتههایی اشاره کردهاند -که در اینجا نمیگنجد-، استفاده از این نوشتار تا حدود زیادی به کنار رفته است.
در شهریور ۱۳۹۴ هجری خورشیدی من و امین حسنپور پیشنهادی را برای نوشتار گیلکی مطرح کردیم که پیشینه و مفاد پیشنهادی آن در وبلاگ ورگ منتشر شد. این نوشتار که من در اینجا آن را «تازه داب دستور» میخوانم، حاصل بیش از یک دهه تلاشِ نوشتاریِ و کلنجارِ بیوقفهی فرد به فردِ ما نویسندگانِ امروزین گیلکی با تکیه بر تاریخِ خط و متونِ گیلکی است. تأکیدِ من بر تلاشِ نوشتاری، از آنجاست که خط را پیوستهی زبان میدانم و نویسنده، ناگزیر از زبان و وابسته به خط است. یعنی اهمّیت داشتن گیلکی برای ما -که به لطفِ آن، بخشی از جهان را باز مینمایانیم-، ما را به اهمّیت دادن نوشتار-به عنوان یک ابزار برای نشان دادن مفاهیمِ زبان- ناگزیر میکند. پس کلمهی «تازه» در «تازه داب دستور» را نباید نشانِ نورسیدگی و نداشتنِ پیشینهی آزمونی دانست.
همانطور که هر زبان، از محیط پیرامونی و شرایط زندگیِ کاربرانش تأثیر میگیرد، خط و نوشتار نیز متأثر از زبان و محیط کاربریِ آن خواهد بود. «تازه داب دستور» نیز بر پایهی پیشینهی نوشتاریِ متونِ گیلکی که بر خطّ فارسی استوار بودهاند، بنا شده، در نوشتار «گیلهوا» و پیشنهادات «زیته» نشانههایی برای بیان بهترِ صداها و نقش نماهای گیلکی به نوشتارِ معمولِ اضافه شد. در «تازه داب دستور» پس از تجربیاتِ گسترده، جمعِ پیشنهاداتِ کاربردیِ گیلهوا و زیته به هم آمده و در کنار پیشنهاداتی تازه، هویّتی تقریبن مستقل به نوشتار گیلکی داده است.
اهمّیت دادن به زبان، به عنوانِ مهمترین بارزهی فرهنگ و اصالت دادن به تنوع گویش در گیلکی، طیّ این حدود ۱۵ سال، ما را رهنمون به تجربهی تنوع گفتمان و کارهای گروهیِ مستقلِ زیادی کرد که همگی بی نیاز از هر مرجعِ رسمی شکل گرفتند و همین عدم حضور مرجع رسمی باعث آزادی عمل کاربران در آزمودن و ایدهپردازیِ هر امکانی در زبان و محدودهی فرهنگیاش شد، که تأثیر آن در پیشنهاد خط هم ناگزیر خواهد بود. دوستان دیگری نیز در این زمینه فعالیت کردند و پیشنهادهایی هم در خط ارائه شد که هنوز هم کم و بیش توسط کاربران مورد آزمون قرار میگیرد.
پس از پایانِ انتشارِ «نشریهی دانشجویی زیته»، تفکّر به گیلکی در گروهی به نام «گردˇ کله» اتفاقات کوچکِ خوبی را به ما نشان داد.
جایزهی ادبیات گیلکی «ولگ» نیز با اهمّیت دادن و ترویج و تشویق تولید ادبیات در زبان گیلکی – با همراهیِ فرزین کارگر و من- شکل گرفت و در سال ۱۳۹۲ هجری خورشیدی با دربرگیریِ تمامی مناطقِ گیلکی زبانِ گیلان و غرب مازندران برگزار شد. این، تجربهی دیگری بود که مواجههی بیتفاوتِ دیگری با متون تازه در گویشهای مختلف را برای ما رقم زد. تمامیِ متنهای برگزیده، دعوتنامهها و تقدیرنامههای این جایزه با نوشتار زیته انجام شد.
طیّ این سالها علاوه بر انتشار مطالب فراوان در وبلاگها و سایتهای گیلکی با نوشتارِ زیته و کتاب گزیده داستان گیلکی، پس از انتشار بیانیهی «تازه داب دستور» (که پیشبُردهی نوشتار گیلهوا و زیته است)، از این نوشتار، در چند نشریه استفاده میشود و ثبت صفحه کلید آن در گوگل، باعث استفاده و محک بیشتر آن در میان عموم کاربرانِ زبان شده است.
با فراگیریِ ابزارهای ارتباطی صوتی و تصویری، اکنون خط تنها یکی از ابزارهای گسترش زبان -امّا به نظرم همچنان مهمترین آنها- است.
هیچ «گیلهوا»، هیچ «زیته»، هیچ «گردˇ کله» و هیچ «جایزهی ادبی ولگ»ی و هیچ گروه مستقل و غیر مستقل دیگری و به صرفِ تخصّص آکادمیک یا ارجگذاری از سوی نهادهای رسمی نمیتواند مرجعی برای دیکته کردنِ ابزاری به کاربرانِ زبان باشد. اگر هم مرجعیّتی شکل بگیرد، احتمالن از اهمّیت دادن و تولید و کارِ نوشتاری برخواهد آمد. واضحتر آنکه: مرجع تصمیمگیری برای استفاده از هر ابزاری، کاربران ابزار خواهند بود که در اینجا مقصود، خط و کاربران زبان گیلکیاند. کاربرانِ زبان -اعم از هر نوع نویسنده- راهِ خط نوشتاری خویش را با نوشتن و خواندن خواهند یافت؛ برای نویسنده، خط مهم است، چون زبان مهم است.
دیدگاهها
یک پاسخ به “خط مهم است، چون زبان مهم است!”
سلام.
در یکی از صفحات گذشته ورگ من گفتم که کلمه “سر” یک واژه کاسی نیست. من قید کردم که واژه “سر” همان کلمه راس عربی هست که پشت روش کردند.
این نوشته من اشتباه بود و واژه “سر” یک کلمه کاسی هست.