در میان انواع و اقسام تلاشها و نگاههایی که به موضوع هویت قومی و زبان و فرهنگ گیلکی وجود دارد، در وبلاگ ورگ و جاهای دیگر همیشه ادعا کردهام که در کنار این نگاهها وفادار به نگاهی هستم که گرچه آبشخورش تمام تلاشهای پیشینیان ماست اما تباری از آن خود هم دارد.
از مشروطه به بعد و در جنگل و چلنگر و بعدها در دههٔ پنجاه و شصت، و بعدتر سنت گیلانشناسی (به طور مشخص در گیلهوا و پژوهشکدهٔ گیلانشناسی و نشریات و رسانههای دیگر) و موج بیداری قومی در فضای مجازی و برآمدن نسلی از جوانان ناسیونالیست و علاقمند به هویت قومی، فارغ از سنجش خوب و بد تمام این تاریخچه، ورگ خودش را گرچه در همین بستر ديده اما همواره روی تبار فکری و عملی خودش هم تاکید داشته است. چرا که این تبار وجه تمایزی اساسی در ارائه راهحل و شکل عمل در مورد پرسشهای مختلف (از موضوع گویش معیار تا شیوهٔ نگارش و موضع سیاسی و اجتماعی و شکل نگاه به ناسیونالیسم و ملیگرایی گرفته تا بحث مرکزگرایی و یا نگاه انتقادی به خویشتن و طرح موضوع بسگانگی و درک حضور دیگری و نگاه به سنت و بحثهای مربوط به بازبرگزاری جشن نوروزبل و تقویم دیلمی و پيشنهاد خط لاتین کیسوم و بعدتر شیوهٔ نگارش موجود) ايجاد کرده است.
نوعی از کار روشنفکرانه که همیشه فاصلهاش را با روشنفکری ایدئولوژی دوران و با روشنفکری تسلیم حفظ کرده، یا تلاش کرده که حفظ کند، بیشک تباری دارد.
اما اين تبار را در کجا بايد جست؟ امروز، در وبلاگ ورگ، در کانالها و سايتها و وبلاگهای بسياری و در ویکیپدیای گیلکی و برخی نشریات نشانههایی از این اندیشه و عمل را میتوان دید اما این نگاه و این شکل عمل که طی زمان با آزمون و خطا پیش آمده و با تاکید روی آموختن و آموزش و اعتماد به نسلهای جدید و پافشاری روی گفتگوی دائم و فاصلهگیری از مراجع رسمی و حکومتی خود را تا به امروز رسانده ريشه در تلاشهایی دانشجویی دارد که از اوایل دههٔ هشتاد خورشیدی اسلامی، با تاسیس نشریهٔ دانشجویی نیناکی (به معنی مردمک چشم) آغاز شد. نیناکی، گام اول مسیری بود که جمعی از دانشجویان از لاهیجان و رشت و لنگرود و آستانهٔ اشرفیه در دانشگاه گیلان برداشتند و اين گام دقيقا در ادامهٔ مسیری بود که گیلهوا و دامون و گیلانشناسی باز کرده بودند اما نه لزوما در همان امتداد. همین تفاوت در خطوط کلی بود که باعث شد نیناکی پس از چند شماره پوستاندازی کند.
نیناکی با همکاری کانون فرهنگی گیلانشناسی دانشگاه گیلان منتشر مىشد. و خیلی زود تفاوت نگاه هيئت تحریریهٔ نیناکی با دانشجویان عضو کانون گیلانشناسی (که در آن زمان بدنهٔ دانشجویی پژوهشکدهٔ گیلانشناسی امروز محسوب میشدند) خود را در سرمقالهها نشان داد تا اینکه بالاخره منجر به تولد نشريهٔ جدیدی بدون ارتباط با کانون فرهنگی گیلانشناسی شد: زیته.
زیته خیلی زود به چیزی بیش از یک نشريهٔ دانشجویی بدل شد. زیته به ارگان و کانونی برای شناخت هرچه بيشتر و البته شناختی انتقادی نسبت به هويت قومی گیلکان بدل شد و در این راستا ارتباط خوبی با خانهٔ فرهنگ گیلان پیدا کرد و جلساتش علاوه بر دانشکدههای فنی و انسانی دانشگاه گیلان، به خانهٔ فرهنگ گیلان هم بسط یافت و هر روز تعداد بیشتری از جوانان مشتاق را جذب نگاه خود کرد.
حضور این جوانان در جلسات داستانخوانی گیلکی خانهٔ فرهنگ در قالب گروه داستان گیلکی (که به مرور از گروه گیلانشناسی خانهٔ فرهنگ جدا میشد) زیته را به فضای بیرون از دانشگاه میبرد و پای شاعران و نویسندگان گیلک را به دانشگاه باز میکرد. البته نه به سیاق امروز و در فضاهای رسمی استادپسند، بلکه در جمعهای غیررسمی دانشجویی. اين همکاری تنگاتنگ بالاخره منجر به تولد نشریهٔ داخلی گروه داستان گیلکی خانهٔ فرهنگ به نام «دوشمبهبازار» شد. دوشمبهبازار تلاشی دیگر بود برای کار در چارچوب آن نگاهی که هویت قومی و زبان و فرهنگ گیلکی برایش مهم بود اما نمیخواست مسیر سنت گیلانشناسی یا مسیر برساختن هویتی ملیگرایانه را پیش بگیرد و روی آزادی و برابری و خلاقیت پافشاری داشت.
اینکه از آن جمعها و برنامهها چه باقی ماند و هر یک به کدام مسیر رفتند و روزگار چه برنامههایی برای ما تدارک دیده بود و مدیران فرهنگی دانشگاه با زیته چه کردند و مدیریت خانهٔ فرهنگ گیلان چقدر تاب انتشار دوشمبهبازار را داشت (یا نداشت) خود موضوع بحثهای درازی ست که فعلا باید درز گرفت.
اما آنچه برای من مهم است، این است که خواندن و مرور نوشتهها و آزمون و خطاهای مربوط به اين مسير برای نسلهای آیندهای که مثل ما به ناممکنها میاندیشند لازم است و به همين دلیل آرشیو نیناکی و زیته و دوشمبهبازار را در اینجا میگذارم تا بازخوانده شود.
نیناکی: پیششماره . شمارهٔ یک . شمارهٔ دو . شمارهٔ سه .
زیته: شمارهٔ اول . شمارهٔ دو . شمارهٔ سه . شمارهٔ چهار . شمارهٔ پنج . شمارهٔ شش . شمارهٔ هفت . شمارهٔ هشت . شمارهٔ نه . شمارهٔ ده . شمارهٔ یازده: نیمشمارهٔ اول و نیم شمارهٔ دوم . شمارهٔ دوازده . شمارهٔ سیزده .
دوشمبهبازار: پیششماره . شمارهٔ یک . شمارهٔ دو . شمارهٔ سه . شمارهٔ چهار . شمارهٔ ویژهٔ سینا مدبرنیا و شمیم هدایتی .
پینوشت: متاسفانه آرشيو شخصیام از زیته و دوشمبهبازار کامل نیست و برای تکمیلش نیاز به یاوری دوستانی دارم که از شمارههای دیگر این نشریهها نسخهای دارند. از همه دعوت میکنم در تکمیل این آرشیو کمک کنند.
دیدگاهها
4 پاسخ به “تبار یک جریان: نیناکی، زیته و دوشمبهبازار”
دورد بر تو
همیشه و در همه جا دیگرانی مانع تداوم شما شدند! از این بابت واقعاً مظلوم واقع شدید و قدر تلاشها و زحمات بی دریغ شما دانسته نشده. امیدوارم روزی داد مظلومیتت از مدیران فرهنگی دانشگاه و مدیریت خانهٔ فرهنگ گیلان را بگیری و به مراد دلت برسی ای استاد بزرگ و معظم.
خودشکن آینه شکستن خطاست؛بنده البته چنين ادعایی نکردم و برعکس از همکاریهای خوبمون با خانهٔ فرهنگ نوشتم. در مورد گیلانشناسی هم به جدا شدن بر اساس اختلاف نظر در روش و مسیر اشاره کردم وگرنه روابط دوستانهٔ ما با پژوهشکدهٔ گیلانشناسی همیشه برقرار بوده و شما در شمارههای پایانی زیته هم حتی میتونید علائمش رو ببینید.
اگر اندکی بدون غیض شخصی متن رو میخوندید، متوجه مىشدید که وقتی نیناکی به دلیل اختلاف نظر قطع شد، بعدش زیته در اومد و در اولين سرمقاله اين اختلافنظر توضيح داده شد و نیناکی هم دیگه توی چارچوب کانون گیلانشناسی خودش رو ادامه نداد و منتشر نشد که دلیلش رو من نمیدونم! کلا خیلی نشریات هستن که در ظاهر آدم متوجه نمیشه که به خاطر زحمت و تلاش گروهیه و فقط آدم وقتی این رو میفهمه که با رفتن اون جمع و باقی موندن کسانی که تنها ربطشون به نشریه حق مالکیت و امتیازه، کم کم محو میشن و حتی مورد داشتیم طرف سرمقالهها رو بده به باباش بنویسه اما باز پس از مدتی نشريه نتونسته ادامه بده.
انتشار زیته هم به دلیل فشارهای مدیریت فرهنگی زمان احمدینژاد در دانشگاه قطع شد وگرنه تیم خوبی توش فعالیت میکرد و محض اطلاع شما عزيز خیلی فروتن باید بگم که بنده اساسا در شمارههای پایانی زیته در اون حضور نداشتم گرچه همراه و همگامشون بودم. حتی در چند شمارهٔ ابتدایی زیته هم بنا به دلایل درونی از کار در زیته کناره گرفته بودم.
بنابراین گرچه میفهمم چقدر نیاز داری این موضوع رو شخصی ببینی ولی متاسفانه این تبار و تاریخ در شخص بنده خلاصه نمیشه. ولی چشم! خود میشکنم. نه آینه. :))
عالي بۊ
أشان ايتأ سند ايسيد گيلکي مۊتۊنˇ جأ کاشکي کاميلأ کۊني