هدف از نوشتن این یادداشت، ورود به بحثیست که عباس گلستانی با دو مقالهاش در گیلهوا (1) آغاز کرده است. متاسفانه تاکنون، کسی وارد گفتوگو نشده و یادداشت قابل اعتنایی در بازخورد نظرات عباس گلستانی در گیلهوا یا جای دیگر منتشر نشده است.
عباس گلستانی در دو مقالهی مفصل خود، روی دو موضوع «خطی که باید با آن گیلکی نوشت و تابوشکنی در این حوزه» و «لزوم تعیین یک گویش به عنوان گویش معیار برای زبان گیلکی» درنگ کرده و البته در کنار این دو، مسألهی «آموزش زبان گیلکی» به صورت بسیار کمرنگ و گذرا مطرح شده است. به طور کلی این سه محور، محورهای اساسی بحث و نتیجهگیری اوست.
نقد روششناسی
روش طرح مسأله و تلاش برای حل و نتیجهگیری گلستانی خود جای بحث و نقد دارد. او دلایل و ادعاهایی را مطرح میکند که فارغ از قبول یا عدم قبول آنها از سوی خواننده، مثالها و مصداقهای نامناسبی برای آنها آورده میشود.
برای مثال، هر وقت که روی تاکید زیاد شاعران گیلکی (2) در استفاده از واژگان کهن و بلااستفاده در گیلکی معاصر دست میگذارد و زیادهروی در سرهنویسی را به نقد میکشد و میخواهد بگوید که بسیاری از واژگان گیلکی بر اثر تغییر مناسبات تولیدی جامعه و تحول در شیوهی زیستی، منسوخ شدهاند، که ادعایی بهجا و جالب هم هست، در مرحلهی مثال و مصداق، این واژگان را ردیف میکند:
تنأشؤن (گلاویز شدن)، توقایی (عشق)، چکره (ساق پا)، خنی (برای) و…
در حالی که همه میدانیم مفاهیم عشق و ترس، یا اعضای بدن (مثل ساق پا و…) و یا حروف اضافهای مثل «برای» و یا کار و فعل گلاویز شدن دستکم تاکنون همواره وجود داشتهاند.
ممکن است با منسوخ شدن کشاورزی، مصدر «نشاستن» به موزهی زبان رود یا با ورود گوجهفرنگی به میان مردم، واژهی روسی پامادور جزئی از زبان گیلکی شود؛ که این دو مثالهای مناسبتری بودند برای ادعای عباس گلستانی. اما تغییر در مناسبات تولیدی و تحول شیوهی زیست مردم و ورود به مناسبات مدرن، مفهوم عشق را منسوخ نکرده و یا عضوی مثل ساق پا را از انسان نگرفته و یا اینطور نیست که دیگر در این دوره کسی با کسی گلاویز نشود و یا نیازی به مفهوم «برای» نداشته باشد.
پس آنچه که در مثالهای عباس گلستانی رخ داده، نه از کاربرد افتادن این واژگان و مفاهیم، بلکه جانشین شدن دالهای فارسی به جای دالهای گیلکی برای مدلولی مشخص است.
یا در جایی دیگر، وقتی میخواهد برای تشتت لهجههای گیلکی مثال بیاورد، به جای اینکه برفرض، فاگیفتن و فیگیفتن و فگیفتن و فیگیتن و فاگیتن و هگیتن و هیتن را مثال بزند، مینویسد: «سنجاقک در فومن کرکر گفته میشود، در رشت چیچیلاس، در لشتنشا تیتیلاز، در لاهیجان تیتیپول و الی آخر. این درست مثل این است که وجود سه واژهی Nice و Pretty و Beautiful برای زیبا و قشنگ در انگلیسی و کؤر و لاکو و کلکا و کیجا برای دختر در گیلکی را که نشانهی قدرت این زبانهاست، به عنوان نقطهی ضعف و شاهدی بر تشتت لهجه بیاوریم.
متاسفانه تعداد زیاد این گونه مثال آوردنها این تصور را در ذهن خواننده تداعی میکند که علیرغم قدرت تئوریک نویسنده، مادهی خام مورد نقد نویسنده –در اینجا زبان گیلکی و بالقوگیها و ویژگیهای آن- چندان نزد او شناخته شده نیست و منتقد تسلط چندانی روی ابژهی خود ندارد.
ویژگی دیگر روش تحلیل گلستانی، فقر دیدگاه تاریخمند به موضوع است و ما را در موقعیتی ناگهانی در برخورد با زبان گیلکی قرار میدهد و مشکلی که دارد و چارهای که باید برای آن اندیشید؛ که گلستانی به نحوی عجیب و دور از نظر خواننده نتیجهی خود را (گزینش گویشی معیار) میگیرد و به جای تلاش برای بیرون آمدن از فضای راه حل کلاسیک مسأله، تلاش میکند وضعیت مسأله را کلاسیک نشان دهد و در واقع مسأاله را به زور در جامهی راه حل خویش جا میدهد.
نکتهی دیگر در روششناسی بحث عباس گلستانی این است که او، طی تلاش برای تدارک بحثی علمی، از عوامل سیاسی-اجتماعی موثر بر مسأله غافل میشود. یعنی زمانی که همان مصداقهای بالاگفته را میآورد، عامل احساس حقارت قومی از یک سو و شوونیسم طی چندین دهه و ملتسازی رضاخانی را نادیده میگیرد و با طبیعی (طبیعت زبانی) جلوه دادن تغییرات واژگان (مثل اجاق به جای کله) و ربط دادن آن به تغییر مناسبات و زمان (در حالی که اجاق هم در فارسی معنایی غیر از اجاقهای گازی مدرن امروزین را داشته) در عمل هر گونه تلاش برای حفظ واژگان گیلکی را به زیر برچسب تعصب روی سرهنویسی و اصیلنویسی میبرد.
در واقع پارامتر مهم این معادله را از دید خواننده دور نگه میدارد که رابطهی زبان گیلکی و زبان فارسی، رابطهی دو زبان در شرایط مساوی نیست که بدهبستان داشته باشند و حتی رابطهی بین زبان فارسی (به عنوان زبانی مصرفکننده و جهانسومی) و زبان انگلیسی (به عنوان زبانی تولیدگر و توسعهیافته و مدرن) هم نیست که یکی در مقابل آماج توسعهگرایی و جهانگیری دیگری باشد.
زبان گیلکی در برابر زبان فارسی، رابطهی حاشیه/متن و غیررسمی/رسمی را داراست. در یک سو زبانی داریم که انواع تمسخر و تحقیر و تبلیغات شوونیستی را در طول تاریخ تحمل کرده، همواره لهجهای از زبان مقابل (فارسی) خوانده شده، به آن پرداخته نشده، از داشتن کلاس آموزش، موسیقی مستقل، نشریه و رادیو و تلویزیون معقول محروم است و در سوی دیگر زبانی هست که سه دولت (ایران، افغانستان و تاجیکستان) را در پشت خود دارد، رادیو و تلویزیونهای مختلف دولتی و غیردولتی دارد، رسمیت دارد، آموزش داده و هزینههای بسیار برای حفظ و اشائه آن میشود.
نکتهی طلایی
بحث عباس گلستانی، به ویژه در نخستین یادداشتش (دربارهی زبان گیلکی) یک نکتهی طلایی دارد که میتواند جهتدهندهی فعالیتهای ادبی و فرهنگی گیلکان در دههی آینده باشد؛ و آن پرده برداشتن از روی این واقعیت است که طی دههها، تاکید شاعران و نویسندگان و کوشندگان زبان گیلکی روی دستگاه واژگانی این زبان بوده و آن هم با رویکردی «گیلانشناسانه» که بیشتر به درد موزهها و آلبومهای شرقشناسان میخورد. در حالی که رانهی زبان گیلکی در ورود و ادامهی حیات در مناسبات سرمایهداری و مدرن، پشت توجه به دستگاه دستوری و گرامر و کار بر روی افعال ساده، ساخت افعال جدید و تلاش خلاقانه در اشتقاقسازی قرار گرفته است.
خود گلستانی در انتقاد از هراس صاحبان زبان از ورود واژگان بیگانه به زبان گیلکی مینویسد «هراس از ورود واژگان غیرگیلک به داخل زبان گیلکی، فرار از مرگ به سبک خودکشی است» و در تایید این حرف باید بنویسم که امروزه چه کسی میتواند ادعا کند «پامادور» گیلکی نیست و روسیست؟ و یا تلفن فارسی نیست؟
به همین میزان با رادیکالیسمی بیشتر، چه کسی میتواند مصدر «چتیدن» را تنها به دلیل بیگانه بودن «چت» از زبان فارسی اخراج کند، جز متعصبان و پاسداران دژ سنت؟ داریوش آشوری در کتاب «زبان باز»(3) خود به تفصیل دربارهی نقص زبانهای سنتی طبیعی در مقابل زبانهای طبیعی توسعهگرا توضیح میدهد که همهی زبانهای طبیعی بخشی ناقاعدهمند دارند که از بایدها و نبایدها فرمان میبرند نه از قاعدهها. برای مثال، ما از خریدن، خریدار را میسازیم. اما از فروختن فروختار را نمیسازیم. یا از خواب، خوابیدن را داریم اما از آب آبیدن نداریم و این نداشتنها تنها به دلیل نبایدهای ناقاعدهمند است. وگرنه دستگاه صرفی این اجازه را به ما میدهد. زبانهای باز، زبانهایی هستند که از مرز این نبایدها عبور میکنند. چنانکه دو زبان انگلیسی و فرانسوی سیل واژگان لاتین و یونانی را به درون دستگاه گوارش صرف و نحو خود کشاندند و از آنها ترکیبها و افعال فرانسوی و انگلیسی ساختند و هیچیک از این همه واژگان دخیل آسیبی ندید.
در کنار این نکتهی طلایی، تاکید گلستانی روی پیشوندها در گیلکی هم قابل توجه است. چه این پیشوندها توانایی بسیار بالایی به این زبان برای نفس کشیدن میدهد. برای مثال، اینکه ما در گیلکی هکشئن (فکشئن) و دکشئن و جکشئن داریم اما واکشئن نداریم یا اگر دکالسن و فکالسن داریم اما جکالسن نداریم و یا اگر خوردن داریم و جخوردن و دخوردن نداریم، اینها همان نبایدهای حاکم بر زبان است که توانهای زبان را مسدود میکند.
بر اشارههای عباس گلستانی باید اینها را هم افزود که:
– حتی در میان ملتهای مدرن با زبانهای توسعهیافته نیز «زبان آشنای همگانی، چه گفتاری، چه نوشتاری… حامل بارهای معنایی و ارزشی در بستر فرهنگی خاص است، حال آن که علم و اندیشهی علمی نیازمند زبانیست از نظر بار ارزشی خنثی.»(4) پس وقتی از وضعیت زبان طبیعی چون گیلکی در شرایط مدرن حرف میزنیم باید توجه کنیم که منظورمان زبان آشنای همگانیست، نه زبانی علمی. همانطور که در زبان انسانی و طبیعی انگلیسی، water نمایندهی آب است اما در ساحت علمی همین زبان انگلیسی، آنجا که نیاز به واژهای دقیق برای مفهوم آب، بی هیچ بار معنایی عاطفی یا قومی و بومی وجود دارد تا به کار زبانی علمی آید، از واژگان دخیل یونانی و لاتینی hydr/aqua سود جسته میشود و از آن ترکیبات بسیار ساخته میشود. این ورود واژگان، علاوه بر اینکه هیچ حسی را در مخاطب برنمیانگیزد و میتواند نمایندهی سرراست یک مفهوم مشخص و دقیق باشد، توان عبور از نبایدهای زبان و خلق ترکیبهای جدید با استفاده از همهی ظرفیت زبان را نیز دارد.
– جذب پیشوندها، پسوندها، پیشوندگونهها و پسوندگونهها از زبانهای علمی میتواند علاوه بر آنچه از این چهار دسته در خود زبان گیلکی وجود دارد، یاریگر این زبان باشد. منظور از پسوندگونه و پیشوندگونه، واژگانیاند که در اصل پسوند و پیشوند نیستند اما میتوانند به حالتی شبیه پیشوند یا پسوند با واژههای دیگر ترکیب بسازند. مانند «سر» (سرپا، سردست، سردار و…) و یا «گوش» (گوشآزار، گوشنواز، فالگوش، چارگوش و…) (5)
برای مثال، سالها پیش در سایت ورگ، از واژهی وب (web) به عنوان پیشوندگونه استفاده کرده و ترکیب وبمجی (وبگردی) و وبمج (مرورگر وب=Web Browser) را پیشنهاد دادم.
(ادامه دارد)
توضیحات:
1) دربارهی زبان گیلکی، گیلهوا، شماره 108 و خط در زبان گیلکی (بخش یک، دو، سه و چهار)، گیلهوا، شماره 111
2) نقطهضعف اساسی نقد عباس گلستانی این است که تکیه و تاکید خاصی روی شاعران گیلک دارد و نقطهی کور عینک نقدش گسترهای دارد از جلسات داستان گیلکی و سایتها و وبلاگهای گیلکی در اینترنت تا حرکتهای ادبی و ژورنالیستی دانشجویی و نیز تلاشهای موجود در سایر شهرهای گیلکنشین. اصولا مبنای تحلیل و دادههای عباس گلستانی جلسات شعر گیلکی خانهی فرهنگ و مجلهی گیلهوا و شهر رشت است اما نتیجهگیری و نسخهای که میپیچد، تمام شهرهای گیلکنشین از رضوانشهر و انزلی تا رامسر و تنکابن را در بر میگیرد.
3) زبان باز، پژوهشی دربارهی زبان و مدرنیت. داریوش آشوری. نشر مرکز. 1386
4) همان.
5) بازاندیشی زبان فارسی؛ ده مقاله. داریوش آشوری. نشر مرکز. 1375
دیدگاهها
9 پاسخ به “وضعیت غیرکلاسیک، راه حل غیرکلاسیک میطلبد/ یکم”
شأنه گوتن هگیتن صورت نوشتاری و هأیتن صورت گوفتاری ایسسه. در واقع هگیتن در طول زمان صیقل بوخؤرده ؤ بوبؤی هأیتن.
یا بدین ؤ بئین _ کؤره ؤ کؤ _ بوگوتم ؤ بوتم _ ویریس ؤ ویری
به تاریخ یکشنبه اول اسفند 89 جلسه ی دفاع پایان نامه ی ارشد با عنوان “بیان و سبک اشعار گیلکی در اشعار شیون فومنی” در دانشگاه تهران جنوب برگزار شد. استاد راهنما دکتر ابو محبوب و استاد مشاور دکتر نجفدری و داور دکتر احمد نژاد بودند که به این پایان نامه نمره ی بیست دادند. نکته ی جالب سخنان آقای حامد فخری نژاد، فرزند شیون بود که از همکاری خود در پنج پایان نامه در خصوص ادبیات گیلکی بویژه اشعار شیون خبر داد. اینجا قصد داوری در مورد این تحقیق رو ندارم بلکه اهمیت گسترش علایق جوانان گیلک نسل ما به کارهای دانشجویی و پژوهشی در خصوص زبان و ادبیات گیلکی و فربه شدن این حوزه تحقیقاتی رو خواستم یادآور بشم.
خنابدون
خیلی خیلی خوشحالم رفیق که در انجام پروژهی پایاننامهت با چنین موضوع خوبی موفق شدی.
تی خنابدؤن
ممنونم ورگ، امیدوارم بتونم مثل آقای رحمانپور که در رشته ی ادبیات فارسی تحصیل می کردند و پروژه متعلق به ایشان هست؛ نمره ی خوبی بگیرم. متاسفانه چون آثار ترجمه ای قوی به گیلکی یا از گیلکی به فارسی وجود نداره، هنوز نمی شه در حوزه ی “ترجمه پژوهی” روی اثری کار کرد. برعکسِ دانشجوهای ترک که همچین امکانی دارند و پروژه های زیادی انجام دادند. حتی امروز در جلسه، آقای دکتر احمد نژاد که خودشون آذری هستند از نبود ترجمه ی آثار گیلکی قوی مثل اشعارشیون به فارسی و حتی انگلیسی تاسف می خوردند.
[…] از انتشار بخش یکم این مقاله، اینک دومین بخش آمادهی خواندن […]
[…] از خواندن بخشهای یکم و دوم این مقاله، بخش سوم و پایانی آن را […]
[…] غیرکلاسیک، راه حل غیرکلاسیک دارد. (۱، ۲ و […]
[…] غیرکلاسیک، راه حل غیرکلاسیک دارد. (۱، ۲ و […]
[…] غیرکلاسیک، راه حل غیرکلاسیک دارد. (۱، ۲ و […]