ما به چی و چرا می‌خندیم؟

توسط

در

چندی‌ست که متنی با عنوان «دفترچه تلفون یک رشتی» در سایت‌های مختلف اجتماعی دست به دست می‌شود و موجبات انبساط خاطر خیلی‌ها را فراهم می‌کند. با هم این متن را بخوانیم.

دفترچه تلفن یک رشتی:
اباس
ازغر
بينام
تاویز روغن
کل حسین
رزا کبابی
رمز کارد یارانه
زرا
سد جواد
علی مامان
فراد دایی
فرشاد لحاف دوج
کلثوم خالا دختر
حسن آقامو
ممود
مندلی
میدی نقاش
ناسر خالا پسر
نقی خده سابت
نقی ایرانسل
هامد داداش
عمه جان مرد
بخانه
زکان مار
قربعلی

باید پرسید در این کلمات چه چیز خنده‌داری هست؟
آیا رگه‌هایی از طنز در این کلمات هست؟ از همان‌هاکه در شوخی‌ها و جوک‌ها و کمیک‌های طنز معمول جهان سراغ داریم؟ البته که نیست.
پس چه چیز مایه‌ی خنده می‌شود؟ و آیا برای همه مایه‌ی خنده می‌شود یا تنها مایه‌ی خنده‌ی تیپ خاصی‌ست؟ مثلا یک ایتالیایی زبان به این‌ها خواهد خندید. یا کسی که نداند گیلک و گیلان چیست؟

تنها نکته‌ی خنده‌دار این کلمات، «جور دیگری» بودن آن‌هاست.
و تنها برای یک تیپ مشخص خنده‌دار خواهد بود. تیپی که گیلک باشد یا با فرهنگ و زبان گیلکی آشنا باشد و اما خودش را بری از آن بداند. آن وقت است که این کلمات نشانه‌های آن «دیگری متفاوت و مضحک» خواهند بود.

دهه‌هاست که فرهنگ ایدئولوژیک حاکم ما را به خندیدن به صحنه‌های «لوله به سر هم زدن» و «روی پوست موز لیز خوردن» و «عربده کشیدن» و «لهجه» (بله! خود ِ خود ِ لهجه برای ما خنده‌دار است!) عادت داده و ما هم پابه‌پای آن آمدیم تا روزی که در یک پارک با جشنواره‌ی «خز»ها به منحط‌ترین شکل ممکن به فرهنگ بخشی از جامعه خندیدیدم.

ما به «دیگری»ها می‌خندیم. ما نسبت به پدران‌مان پیشرفت قابل توجهی کرده‌ایم. ما دیگر دیگری را اعدام نمی‌کنیم. او را در مرکز توجهات سیرک قرار می‌دهیم. ما طبقه‌ی متوسط هستیم. تیک ایت ایزی اند کام تو هَو سام فان! به فرهنگ منحطمان سلام کنید.

پی‌نوشت:

۱/ تورک‌ها به محمد می‌گویند: Mehmet. یا آنگلوساکسون‌ها به شمعون می‌گن: simon. فارس‌ها به Doctor (داکتر) می‌گویند دُکتُر! خوب این کجاش خنده‌دار است؟
این را بگذارید کنار تجربه‌ای که گمان کنم اغلب دوستان داشته باشیم وقتی در سالن‌های سینما هنگام پخش فیلم «جدایی نادر از سیمین»، در صحنه‌ی خودزنی شهاب حسینی، اغلب حاضران سالن می‌زنند زیر خنده. می‌بینید ما به چه چیزهایی می‌خندیم؟

۲/ البته که قصد دارم این فرهنگ «جاست فور فان» را هدف نقد قرار بدهم.
باید قبول کنیم که این‌ها همه نشانه‌های بی‌عاری و نان به نرخ روزخوری ملی ماست. به وقتش رگ گردن‌مان به خاطر این‌که چندین کشور عرب‌زبان دریای مشاع خودشان را خلیج عربی می‌نامند ورم می‌کند و هیچ هم با کسی «فان» نداریم! اما…
توی جمع‌های خانوادگی‌مان به لهجه‌‌ی دیگران می‌خندیم، جاست فور فان.
قاطر را با پتک می‌کشیم و فیلمش را بلوتوث می‌کنیم، جاست فور فان.
سگ‌های ولگرد را شکنجه می‌دهیم جاست فور فان.
برای تماشای اعدام یک انسان جمع می‌شویم و سوت و هورا می‌کشیم، جاست فور فان.
دور دختر گریان و لرزانی که به خاطر لیاسش (در واقع زن بودنش) در حال مواخذه پس دادن است جمع می‌شویم و متلک‌های بامزه می‌اندازیم، جاست فور فان.
نژادپرستانه‌ترین القاب را نثار ملت‌های مختلف می‌کنیم، جاست فور فان!
از س..ک.س‌مان با دوست‌دختر سابق فیلم می‌گیریم و پخش می‌کنیم، صد البته جاست فور فان!
خلاصه هر کاری که دل‌مان خواست می‌کنیم و بعد خیلی صوفی‌منشانه می‌گوییم: ای بابا! جدی نگیر. جاست فور فان!


دیدگاه‌ها

8 پاسخ به “ما به چی و چرا می‌خندیم؟”

  1. لیدا کریمی

    ریشه کن کردن این ضد – فرهنگ ها، البته اگه فرهنگی باشد که ضدش این ها باشند، گاهی ناممکن به نظر می رسد. این ناممکن بودن از مرز تغییر خودمان هم گذشته است. ما با جاست فور فان های نهادینه تغذیه می کنیم.

  2. بیداد(گیله زن)

    سلام ورگ
    این پیامک رو من هم دریافت کردم و تا مدت ها برام جای سوال بود که کجای این کلمات می تواند خنده دار باشد و جالب آنکه فرستنده این پیامک هم نمیدانست که چرا این کلمات، کدام کلمه از میان این کلمات اصلا چرا این اس ام اس خنده دار است ؟! مطمنم که بقیه فرستندگان نیز وضعیت مشابهی داشته اند !!
    فرهنگ، مجموعه ای از رفتار ها و باورهایی ست که هر انسانی آن را از جامعه خود کسب می کند اکنون در کشوری زندگی می کنیم که مهده اقوام گوناگون، با ویژگی های زبانی، باورها و رفتارهای منحصر به فرد خویش می باشند حالا همه ی اینها در برابر به اصطلاح فرهنگی(بخوانید عقب ماندگی فرهنگی) قرار می گیرند که بدون در نظر گرفتن شناخت دقیق فرهنگی اقوام مختلف،به دنبال تحقیر و به سخره گرفتن آنان می باشد شاید انتظار پوچی باشد که در چنین کشوری مردمانش خط مشی واحدی را دنبال کنند.
    فرهنگی که هویت های محلی خود را به ورطه تحقیر و سرافکندگی و نابودی بکشاند به جاست که از آن به عنوان عقب ماندگی فرهنگی یاد کنند نه توسعه فرهنگی ای که درصدد اهمیت دادن به چنین ارزش هایی بوده و این همان چیزیست که در نهایت دامن گیر هویت ملی یک سرزمین می شود و آن را نیز به زوال می کشاند …
    در آخر سوالم از تویی که برای لحظه ای حتی کوتاه به این پیامک بی معنی، خندیده ای این است :
    نشستن خنده بر لبانت به چه قیمتی ؟؟؟؟

  3. راه گذر

    یعنی شمای نویسنده ی مطلب برای همین فان داشتن که می فرمایید، هیچ گاه هیچ قومیت( حتی ترک) را مسخره نفرموده اید و قهقهه نزده اید؟! یعنی هیچگاه هیچ مونثی را با افکار و ناسزاهای دلپذیرتان برای همان فان و یا شاید هم نه به قصد فان! ننواخته اید؟ حالا اگر فیلم دوس دختر منتشر نکرده اید، وقیح ترین ناسزاها را هم نثارش نکرده اید؟! یعنی بین همه ی این ها که من نوشتم و همه ی آنچه شما نوشتید تفاوتی نیست؟ یعنی شخصیت نوشتاریتان با شخصیت واقعیتان فرقی ندارد و همین اندازه ی روشنایی افکار نوشته هایتان، رفتارتان هم مشعشع تابان هست؟ آیا آن تز ارباب و برده که شما قویا طرفدارش هستید، فرقی دارد با طرز فکر آنانی که چنین دفترچه هایی را منتشر می کنند؛ آنان نیز خود را برتر می پندارند که چنین می کنند.

  4. این راه گذر با کی مشکل داشت من نفهمیدم

  5. سلام
    امین جان عزیز
    آقا، آقا از خونه بیرون میره
    ازماست که بر ماست
    و متاسفانه خشک و تر با هم می سوزن
    خسته نباشی خسته نباشی خسته نباشی

  6. متاسفانه برخی از «ما» دانسته و ندانسته تیشه به ریشه فرهنگ و هویت خود می زنیم، نمی دانم دلیلش چیست… شاید فقر، از همه لحاظ!!

  7. تا الان کتاب های لغت نامه گیلکی رو به چندین نفر دادم که هر بار عکس العملی مشابه این بود: “اقا دمت گرم ، کلی خندیدم” و هر بار که این سوال که “این زبان و این کلمات جدی هستن، مردم توی زندگی واقعی ازشون استفاده می کنن، مخصوصا تو عزاداری ها و امروزه خیلی تو تاکسی هایی که خیلی هم محیط جدی و پرخاشگرانه ای دارن کاربرد زیادی دارن، کجای این خنده داره؟” رو پرسیدم هم جوابی نگرفتم

  8. متاسفانه واسه اینکه گیلکی حرف زدن بی کلاسی هستو از این حرفا، زبانمونو با دست خودمون داریم زیر خاک می کنیم.من کتاب فرهنگ گیلکی رو خریدم و با کلماتی آشنا شدم که حتی والدینم هم دیگه تو صحبتاشون ازشون استفاده نمی کردن.بهتر از خودمون شروع کنیم تا این زبون شیرین رو دوباره زنده کنیم.