توضیح ضروری: منطقیتر و پسندیدهتر و برای من ممکنتر این بود که این متن که قرار است دربارهی «نوشتن در گیلکی» باشد، به گیلکی نوشته میشد. اما قالب کلی این ستون [این یادداشت برای چاپ در ستون «گیجیک» مجلهی گیلهوا نوشته شده است] تاکنون فارسی بوده و طبق همین روال این یادداشت هم به فارسی نوشته میشود. شاید زمان آن رسیده باشد که به «گیلکی نوشتن دربارهی نوشتههای گیلکی» فکر کنیم.
نوشتن در گیلکی این روزها دامنه و گسترهی بیشتری پیدا کرده و گمان میکنم وقتش رسیده باشد تا دربارهی خود فعل نوشتن در این زبان کمی فکر کنیم. به طور کلی، آنچه که در زبان ما، با نوشتار و متن ارتباط دارد، باید مورد بازبینی و موشکافی قرار گیرد.
البته قرار نیست که در یادداشت کوتاه این ستون، فرایند فکری چندانی در این باب صورت گیرد. اما میتوان دستکم با نگاهی تاسیسی، به سراغ فعل نوشتن در گیلکی رفت و از دلش چیزی بیرون کشید.
عجیب است که هنوز در گیلکی برای واژهی «نویسنده» از معادل فارسی آن استفاده میکنیم در حالی که در ساخت صرفی گیلکی، ظرافت بسیار جالبی وجود دارد که گذشتن از کنار آن حیف است.
یکی از راههای ساخت اسم فاعل در گیلکی افزودن پسوند «کس /kəs/» به انتهای مصدر است. مانند: خوردنکس یا بردنکس یا نویشتنکس.
همین روش با اندکی تغییر، وقتی که پسوند «کس» را به انتهای فعل ماضی سادهی سوم شخص بیفزاییم، باز هم اسم فاعل تولید میکند. مانند: بخؤردهکس، ببردهکس، بنویشتهکس.
اما میان این دو اسم تفاوت ظریفی وجود دارد. اولی، در خود «توانایی و بالقوگی انجام فعل» را دارد. یعنی فاعلیت اسم به توانایی و بالقوگی نهفته در آن ارجاع میدهد.
در حالی که در دومی این پتانسیل رها شده و به فعل در آمده و ما از فعل انجام شده حرف میزنیم.
بنابراین، وقتی از نویشتنکس استفاده میکنیم، از نویسندهای حرف میزنیم که قادر و توانا به نوشتن است. حتی اگر چیزی ننویسد. نوعی خودارجاعی به فعل نوشتن در این اسم هست.
اما وقتی از بنویشتهکس سخن به میان آید، در واقع سخن از متنیست که وجود دارد، از نوشتنی که انجام گرفته و ما داریم از نویسندهی آن متن و کنندهی فعل نوشتن حرف میزنیم.
میخواهم این نتیجهی اولیه را بگیرم که در گیلکی برای نویسندگی، دو اسم داریم با این تفاوت ظریف: نویشتنکس و بنویشتهکس.
با این نتیجهی اولیه، سری بزنیم به کتاب «درجهی صفر نوشتار»(۱) که بحث جالبی دربارهی نوشتار دارد. البته بحث اصلی این کتاب، شرح و بسط مفهوم «اسلوب نوشتار» (به عنوان آنچه که نویسنده در اختیار دارد) در مقابل «زبان» و «سبک» (به عنوان آنچه که به او میرسد و خود انتخابی در گزینششان نداشته) است که ربطی به هدف این یادداشت ندارد. اما در حاشیهی این بحث، بارت برای فاعل نوشتن، از دو واژهی متفاوت استفاده میکند که من هم میخواهم این دو تعریف را به دو اسم فاعل موجود در نتیجهی اولیهی بحث خودمان نزدیک کنم. پس ببینیم بارت به فعل و فاعل نوشتن چهگونه نگاه میکند.
بارت دو نوع نویسنده و دو نوع نوشتهی مختلف در نظر دارد و در واقع گونهی جدیدی از نویسنده و نوشتار را به آن گونهی معمول و هنجار ذهنی ما اضافه میکند. دیدگاه معمول این است که نوشتن را وسیلهای در خدمت هدفی یا برای انجام فعلی یا لباسی بر قامت زبان بدانیم. انگار متن، یکی از انواع بیان زبان است.
بارت با قبول این نقش برای نوشتن و متن، این را یادآوری میکند که «نوشتن» در طول سالیان نقش دیگری را هم پذیرفته است و از اینجا وارد تعریف دو نوع متمایز از نوشتن میشود.
دستهی نخست از نویسندگان، آنگونهاند که فعل نوشتن برایشان فعل متعدی (گذرا) است و به چیزی ثالث می انجامد. یعنی «چیزی» را مینویسند. از چیزی، برای چیزی، به چیزی. بارت این دسته را écrivant مینامد که در انگلیسی writer ترجمه شده است.
و نویسندگانی هم هستند که برای آنها فعل نوشتن، فعل لازم (ناگذرا) است. هدفشان رسیدن یا رساندن به چیزی یا جایی بیرون از متن نیست. این گروه دوم را بارت écrivain مینامد. در متون انگلیسی آن را author ترجمه کردهاند. این دستهی دوم، همانند یک نقاش یا آهنگساز به متن و نوشتن نگاه میکند و فرم از این جهت برایش اهمیتی دوچندان مییابد.
این توضیح را از کتاب «درجهی صفر نوشتار» نقل کردم تا بگویم دو اسم فاعل «بنویشتهکس» و «نویشتنکس» به نوعی همین تمایز میان écrivant و écrivain را در خود دارند. بنویشتهکس (writer) از خصلت متعدی (گذرا) بودن برخوردار است و به چیزی بیرون از فعل نوشتن ارجاع میدهد؛ در حالی که نویشتنکس (author) خصلتی ناگذرا دارد و خودبسنده بودن «نویشتن» را به خوبی نشان میدهد.
پینوشت: فرهنگ کرمی در این پست علاوه بر نیویشتنکس و بنویشتکس از نویسا هم یاد میکند. نویسا اسم عامی برای نویسنده بودن و توانا در نوشتن بودن است همچون دؤنا و وینا در گیلکی.
۱) رولان بارت (Roland Baurthes). درجه صفر نوشتار. ترجمه شیریندخت دقیقیان. انتشارات هرمس. ۱۳۸۷
دیدگاهتان را بنویسید