بیس دئقه XIV

این هم از چهاردهمین بیس دئقه با موضوع… توضیح موضوع کمی سخت است. خودتان بشنوید با همراهی موزیک‌هایی از گروه شوشان.

فایل ام.پی.تری را از این‌جا (۱۸/۷ مگابایت) دانلود کنید.

یا از این‌جا بشنوید و دانلود کنید.

آرشیو برنامه‌های پیشین بیس دئقه هم این‌جا در دسترس است.

بیس دئقه را بشنوید و شنیدنش را به دوستان خود هم پیشنهاد دهید. فایل برنامه را به دست دیگران هم برسانید.

شخصیت در جهان داستانی گیلکی

به تازگی دومین مجموعه داستان‌کوتاه‌های هادی غلام‌دوست با نام «دِلوَر» توسط نشر ایلیا چاپ شده که اگر رمان ماه‌پری را به دلیل ترجمه بودنش به حساب نیاوریم، پنجمین کتاب از اندوخته‌ی ادبیات داستانی گیلکی‌ست. این کتاب که متاسفانه هنوز به سبب توزیع نامناسب -که دامن‌گیر همه‌ی مجموعه‌داستان‌های گیلکی‌ست- در هیچ کتاب‌فروشی در دسترس نیست شامل بیست و چهار داستان کوتاه و یک واژه‌نامه‌ی انتهایی‌ست.
در این بخش از گیجیک قرار است به بهانه‌ی انتشار این کتاب، روی دو نکته کمی درنگ کنیم.

dilvar
*
متاسفانه باز هم انتظار منطقی خواننده برای روبه‌رو شدن با یک مقدمه‌ی هرچند مختصر و جمع و جور برای معرفی ادبیات داستانی گیلک و وضعیتش به مخاطب به نتیجه نرسیده است. این کتاب هم، همچون مجموعه‌های پیشین از داشتن مقدمه‌ محروم است و علاوه بر آن، متاسفانه از یک ویراستاری ابتدایی برای یکدست کردن متن گیلکی هم بهره‌ای نبرده.
خواندن و نوشتن متن گیلکی برخلاف حرف زدن به این زبان، نیاز به آموزش دارد. این قاعده برای هر زبانی وجود دارد. حتا آشنایی و خو کردن به همین چند علامت مختصر قراردادی در نگارش گیلکی که در گیله‌وا و جمع قصه‌نویسان گیلک به کار می‌رود هم نیاز به یک معرفی ابتدایی دارد. از سویی همین قراردادهاست که خواندن متن گیلکی را آسان می‌کند و در برخورد با لهجه‌های مختلف، دست‌کم مرحله‌ی «درست‌خوانی» را به جا می‌آورد. اما اگر قرار باشد از هر قراردادی گریخت و به سبک و سیاق شخصی روی آورد، کار سخت می‌شود. حال اگر آن سبک و سیاق شخصی در درون خودش هم شکلی ثابت و مشخص نداشته باشد یا به تعبیری دیگر متن در خودش و با خودش هم قراردادی مشخص نداشته باشد کار دوچندان سخت می‌شود و سپس اگر در همین وضعیت آشفته، غلط‌نویسی به حدی برسد که ذهن خواننده‌ی متن را منحرف کند، باید گفت کتابی چاپ شده برای نخواندن! متن کتاب دلور متاسفانه این ویژگی را دارد. بنابراین خواننده‌ی کتاب اگر در جایی برای خواندن متن دچار مشکل شد، به هیچ وجه این را به ناآشنایی لهجه‌ی نویسنده نسبت ندهد چرا که نگارنده‌ی این ستون هم با وجود هم‌شهری بودن با نویسنده، برای خواندن متن به جای حروف و علائم الفبایی روی کاغذ از ذهن خود کمک گرفتم. کاری غیر خواندن.
البته مسئولیت این موضوع به عهده‌ی نویسنده‌ی کتاب نیست بلکه باید ناشر را در این مورد مسئول دانست که چرا چنین کتابی به صورتی که در ادامه خواهید خواند دچار پریشان‌نویسی‌های نگارشی‌ست. ادامه خواندن “شخصیت در جهان داستانی گیلکی”

بیس دئقه XIII


این هم سیزدهمین برنامه‌ی بیس دئقه که البته با یک هفته تاخیر -به دلیل سرماخوردگی ورگ!- تقدیم می‌شود. این برنامه ویژه‌ی توریسم و گردشگری‌ست با همراهی موزیک‌هایی از Axiom of choice، سعید اُسرا و ادیب پژواک. برای دانلود و شنیدن این برنامه از لینک‌های زیر استفاده کنید. این برنامه را تنهایی نشنوید، فایل بیس دئقه را به دوستان خود نیز برسانید.

mp3: 18.7 mb

ogg: 15.8 mb

بیس دئقه‌ی بعدی سی و یکم فروردین پخش خواهد شد. در ضمن برای شنیدن بیس دئقه‌ی قبلی (ویژه‌ی رپ گیلکی) به این‌جا بروید.

توضیح: «بیس دئقه» نام برنامه‌ای‌ست که پانزدهم و پایان هر ماه از سایت ورگ پخش می‌شود و شما می‌توانید فایل برنامه‌های مختلف آن را از این‌جا دریافت کنید. بیس‌دئقه یک پادکست است. پادکست نوعی رادیو اینترنتی‌ست که می‌توانید فایلش را دانلود و هروقت و با هر دستگاهی که می‌خواهید و می‌شود بشنوید.

بیس دئقه XIII


این هم سیزدهمین برنامه‌ی بیس دئقه که البته با یک هفته تاخیر -به دلیل سرماخوردگی ورگ!- تقدیم می‌شود. این برنامه ویژه‌ی توریسم و گردشگری‌ست با همراهی موزیک‌هایی از Axiom of choice، سعید اُسرا و ادیب پژواک. برای دانلود و شنیدن این برنامه از لینک‌های زیر استفاده کنید. این برنامه را تنهایی نشنوید، فایل بیس دئقه را به دوستان خود نیز برسانید.

mp3: 18.7 mb

ogg: 15.8 mb

بیس دئقه‌ی بعدی سی و یکم فروردین پخش خواهد شد. در ضمن برای شنیدن بیس دئقه‌ی قبلی (ویژه‌ی رپ گیلکی) به این‌جا بروید.

توضیح: «بیس دئقه» نام برنامه‌ای‌ست که پانزدهم و پایان هر ماه از سایت ورگ پخش می‌شود و شما می‌توانید فایل برنامه‌های مختلف آن را از این‌جا دریافت کنید. بیس‌دئقه یک پادکست است. پادکست نوعی رادیو اینترنتی‌ست که می‌توانید فایلش را دانلود و هروقت و با هر دستگاهی که می‌خواهید و می‌شود بشنوید.

بیس دئقه (آرشیو برنامه‌های یکم تا دوازدهم)

«بیس دئقه» نام برنامه‌ای‌ست که پانزدهم و پایان هر ماه از سایت ورگ پخش می‌شود و شما می‌توانید فایل برنامه‌های مختلف آن را از این‌جا دریافت کنید. بیس‌دئقه یک پادکست است. پادکست نوعی رادیو اینترنتی‌ست که می‌توانید فایلش را دانلود و هروقت و با هر دستگاهی که می‌خواهید و می‌شود بشنوید.

 

برنامه دوازدهم (رپ گیلکی): ۱۵۸۶ آول ما ۲۲ (mp3 18.7 mb | ogg 14.5 mb)

برنامه یازدهم: ۱۵۸۵ سیا ما ۱۲ (قصهٔ “فۊخۊس” به همراه موسیقی دیمیتری شوستاکوویچ و گروه شوشان) (فرمت mp3 حجم ۱۸/۷۵ مگابایت | فرمت ogg حجم ۱۰/۲۸ مگابایت)

برنامه دهم: ۱۵۸۵ آول ما ۵ (فرمت mp3 حجم ۱۸/۷۵ مگابایت | فرمت ogg حجم ۱۰/۱۴ مگابایت)

برنامه نهم: ۱۵۸۵ امیر ما ۲۸ (فرمت mp3 حجم ۱۹ مگابایت | فرمت ogg حجم ۱۰ مگابایت)

برنامه هشتم: ۱۵۸۵ امیر ما ۲۱

برنامه هفتم (ویژه احمد عاشورپور): ۱۵۸۵ امیر ما ۱۴

برنامه ششم (در انتقاد از صدا و سیمای گیلان): ۱۵۸۵ شریر ما ۲۳

برنامه پنجم (ملی‌گرایی در موسیقی سیبلیوس): ۱۵۸۵ شریر ما ۹

برنامه چهارم (ویژه ملی شدن جنگل‌ها و مراتع): ۱۵۸۵ شریر ما ۲

برنامه سوم (ویژه زنان مبارز): ۱۵۸۵ موردال ما ۲۵

برنامه دوم: ۱۵۸۵ موردال ما ۱۸

برنامه یکم: ۱۵۸۵ موردال ما ۱۱

گفت‌وگو با م.پ. جکتاجی (بخش یکم | بخش دوم)

از قرن چهارم به بعد قدرت نیز از کوهستان به جلگه هبوط کرد. /گفت‌وگو با ناصر عظیمی (متن کامل)

اشاره: کار روشنفکرانه، یا به تعبیر کانتی کار روشن‌نگرانه (Aufklärung)، آن چیزی‌ست که هرچند حرف از آن بسیار است، نشانه‌های وجودش در تاریخ معاصر اندک به نظر می‌رسد. از این جهت شاید دو کار ارزشمند دکتر ناصر عظیمی (تاریخ تحولات اقتصادی-اجتماعی گیلان و جغرافیای سیاسی جنبش و انقلاب جنگل) در کنار مقاله‌های مختلف این دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی جغرافیا و مدرس دانشگاه، ما را بر آن دارد که مجموعه‌ی فعالیت‌های ناصر عظیمی را در قالب کار روشنفکری تعریف کنیم. محدود نماندن در حوزه‌ی تخصصی آکادمی و خطر کردن برای تحلیل و ارائه‌ی فرضیه و گاه نظریه، دست زدن به نقد تاریخ معاصر و برقراری نسبت با تحولات سیاسی و اجتماعی ویژگی‌های مهمی‌ست که در دو کتاب مذکور منجر به خلق نقطه‌های عطفی در پژوهش‌های روشنفکرانه‌ی گیلان شده است.
ناصر عظیمی در تهران زندگی می‌کند و هم‌چنان مشغول خواندن و نوشتن است.  این گفت‌وگو به یاری اینترنت انجام شده و بخش زیادی از پرسش‌ها و پاسخ‌ها مبتنی بر آن چیزی‌ست که ناصر عظیمی پیش از این در کتاب‌ها و مقاله‌ها نوشته و منتشر کرده است.

امین حسن‌پور، نیما فرید مجتهدی و میثم نواییان

azimi

پرسش: آقای عظیمی شما در یادداشت‌هایی که در گیله‌وا با عنوان «گیلان، ریشه‌ها» نوشته‌اید این گونه توضیح داده‌اید که «در بررسی بخش کوهستانی گیلان برای حضور انسان لازم است آن را به دو قسمت کوهستانی پوشیده از جنگل و قسمت کوهستانی فاقد پوشش جنگلی تقسیم کرد. برخی نواحی قسمت کوهستانی فاقد پوشش جنگلی در عصر سنگ زمینه‌های مساعدتری نسبت به ناحیه جلگه‌ای برای حضور و استقرار انسان فراهم می‌کرد.» اساس این حرف شما بر مبنای توان اکولوژیک و جغرافیایی چه‌گونه است؟ این مساعدتر بودن مناطق مرتعی چه‌گونه اتفاق می‌افتد؟
پاسخ: درباره ی تاریخ عصر سنگ در ایران و به ویژه در گیلان که با فقدان داده های باستانشناسی عصر سنگ روبرو هستیم لازم است به تاکید یادآوری کنم که در باره ی موضوعاتی چنین انتزاعی باید به غایت محتاط و محافظه کار بود و از صدور احکامی که به نظر قطعی و کلام آخر تلقی شوند اجتناب کرد. متاسفانه تلاش زیادی برای شناخت این بخش از تاریخ گیلان به طور جدی تا کنون به عمل نیامده است.کوتاهی سازمان های مسئول و دانشگاهی در گیلان در زمینه ی پژوهش تاریخ عصر سنگ در گیلان  قابل درک نیست.
در هرحال در ارتباط با پرسش شما تا جایی که بیاد دارم در آن نوشته، زمینه های مساعد نواحی کوهستانی برای زیستگاه انسانی در عصر سنگ در گیلان را به طور نسبی در مقابل نواحی جلگه ای گیلان قرار داده ام. باید یادآوری کنم که از نظر جغرافیای طبیعی و زمین شناسی امروزه ما می دانیم که جلگه ی گیلان در مجموع تا یازده هزار سال پیش از میلاد یعنی تا حدود سیزده هزار پیش در زیر آب بوده و بنابراین نمی توانسته مامن و پناهگاه انسان باشد. دست کم پیش از دوره ی میانه سنگی جلگه ی گیلان جایی برای استتقرار انسان نبوده است . بعد از آن نیز در جلگه ی گیلان جای مناسبی برای استقرار انسان عصر سنگ نبود. البته جای این بحث مفصل در اینجا نیست و تا حدودی در همان نوشته و همچنین کتابی که در زمینه ی تاریخ گیلان تحت عنوان «گیلان در پویش تاریخ» تدوین ولی هنوز چاپ نشده دلایلش مورد بحث قرار گرفته است. اما دره های نواحی کوهستانی گیلان شرقی در شرق رودخانه ی سفیدرود به طور بالقوه می توانست محل استقرار انسان عصر سنگ باشد . به ویژه آن نواحی که فاقد پوشش جنگلی انبوه بوده است. وقتی از نواحی با پوشش جنگلی انبوه صحبت می کنیم در واقع به طور غیر مستقیم داریم به اقلیم پرباران این نواحی و دشواری زیست در عصر سنگ در آن نیز اشاره می کنیم که انسان عصر سنگ با تکنولوژی و توانایی هایش قادر نبود در َآن استقرار یابد. یا دست کم با وجود پهنه های فاقد پوشش انبوه جنگلی و دره های گرم وکم باران در جوار آن، استقرار در نواحی جنگلی برایش ارجحیتی نداشت. برعکس در جنوب کمربند جنگلی گیلان و درست در کنار آن که با پوشش مرتعی و جنگل تُنُک پوشیده شده و دره هایی در آن وجود دارد که هم رودخانه های پر آب ودائمی در آن جریان دارند و هم به طور نسبی از اقلیم بالنسبه گرم و مناسبی برخوردار است، بستر مناسبی برای انسان عصر سنگ در گیلان فراهم می کرد. به ویژه در دره های این نواحی، انسان عصر سنگ هم می توانست برای خود پناهگاهی بیابد و هم منابع غذایی فراوان این دره ها می توانست به آسانی جمعیت معدود آن زمان را به آسانی تغذیه کند. در این دره ها امکان پیداکردن غار برای سرپناه در برخی نواحی وجود داشت وصید و شکار نیر به وفور یافت می شد. فراموش نکنیم که انسان در این دوره سخت به طبیعت و مواد ومصالحی که طبیعت آماده  فراهم می کرد وابسته بود. چرا که انسان با ابزار سنگی و ابتدائیش قادر نبود به تولید غذا بپردازد و دستکاری چندانی در مواد ومصالحی که طبیعت در اختیارش قرار داده بود انجام دهد. بنابراین در جاهایی که طبیعت به طور آماده می توانست سرپناه مثل غار ومنابع غذایی آماده و سوژه های شکار وصید عرضه کند، زیستگاه خود را مستقر می کرد. اگر در جایی این همه یکجا فراهم می شد، زیستگاه انسان عصر سنگ نیز پدید می آمد. دره های کوهستانی جنوب کمربند جنگلی گیلان در محدوده ی امروزی این سرزمین به طور نسبی این زیستگاه ها را فراهم کرده بود. پیداست که منظورمان در اینجا بخش کوهستانی مرتفع نیست. بلکه منظورمان دقیقاً آن بخشی از پهنه ی گیلان است که به ویژه در دره های محدوده ای که بین رودخانه ی سفیدرود تا رودخانه ی پلورود در جنوب کمربند جنگلی واقع شده و من آن را در همان نوشته ی مورد اشاره ی شما ناحیه ی تمدنی مارلیک–دیلمان نامیده ام ، واقع شده است. نادر آثار به دست آمده از حضور انسان عصر سنگ در گیلان نیز بیشتر به همین محدوده اختصاص دارد. در غرب گیلان فکر می کنم زمینه ی این زیستگاه ها نباید دست کم پیش از دوره ی میانه سنگی فراهم بوده باشد. ادامه خواندن “از قرن چهارم به بعد قدرت نیز از کوهستان به جلگه هبوط کرد. /گفت‌وگو با ناصر عظیمی (متن کامل)”

می عذاب

یکچی کی خئلی مأ اذئت کؤنه اینه کی گاگلف فامیل و دوست و آشنا گردˇکله مئن، ای‌جور تفاقؤن دکئنه:
./یکته خانم یکته واشˇ نؤمه می جی واپورسنه و مو بلد نیم و گونه: تو چوجور گیلان‌شناسی ایسی کی گیلانˇ محللی واشؤنˇ نؤمه ندؤنی؟
./آقایی سفره سر مأ «کالˇکبابئی» تارؤف کؤنه و منم گونم دوس ندأنم و گونه: آؤ! تو چوجور ادعایˇ گیلان و گیلکی و «ای‌جور گبؤن» دأنی بازین «غذایˇ محللیˇ گیلان»ه نخؤنی؟ گیله‌مردم ای‌جور سوسول؟
./می پئر وختی هیچ‌جوره منئه می نظره راجه به خو روستا کی می آبا و اجدادی روستام محسوب بنه عوضأکونه و می تحسینه می شهرˇ جی اینه، گونه: پس الکی گونی گیلان‌شناسی! گیلان همه روستا دئه. هرچی دأنیم روستایی جی دأنیم.
./می رفئق کی آسمؤنˇ مئنˇ پرنده نؤمه می جی واپورسنه و منم کی می ذهنˇ مئنˇ مورغؤن دو دسته ویشتر نین (آگه پرأگیرن کلاجن و اگه پرأگیته‌منئه‌بون کرک!) گونم ندؤنم و می رفئق گونه: هچی دأنی ادعا! پس او نشریه‌ٰنˇ مئن (یکجور گونه «او» و اشاره به دور کؤنه کی بخاله هر سال فقط شبˇ عید مطالعه کؤنه) چی نویسنی؟
./یکدفأرم یک عزیزی خو دوستی‌ئه می همره وأچه چون بفأمسه مو متالˇ موسئقی‌ئه خوش دأنم!
مو هیچ حقˇسأی نکؤنم کی ای‌جور زمتؤن راجه به «فرهنگ مسلط شوونیستی» و ای رسمی فرهنگˇ قؤربانی‌ئن کی هی عزیزؤن ببون گب بزنم. چون دؤنم هچی کالˇ گبه. خالی، ترسˇلرزˇ همره گونم: مو گیلان‌شناس و مؤحقق نیم. مو به گیلکی نویسنم. هین. ادبیات! قصه! هونی کی کتاب و مجلله مئن چاپ بنه. هوشؤن کی اوشؤنˇ بدئه‌پسی تأجوب کؤنین و اوشؤنˇ خؤندنˇ جا، واپورسنین: چره به گیلکی بنویشتی؟ چره به گیلکی بنویشتم؟ چون گیلان‌شناس نیم. چون می شهره خوش دأنم. چون روستا زندگی ناجهٰ ندأنم. چون لایجؤن و رشت و انزلی خیابؤنؤنه، هیته ای کارت‌پؤستالی عکسؤنˇ همره عوضأنکؤنم کی زیبیل-زیبیل دیجیتالی دوربینؤنˇ همره، آخرˇهفته‌ٰن،  کوه و دار و دریا و آسمؤنˇ جی بکنده بنه!