دربارهٔ حریم پویای دریای کاسپین (حریم دریای کاسپین دقیقا چقدر و تا کجاست؟)

در این مورد یک مقاله از ناصر عظیمی و مریم مسکینی برای مطالعه پیشنهاد میشه که این مقاله رو میتونید از اینجا بگیرید و همچنین در همین ارتباط یک یادداشت تکمیلی هم از ناصر عظیمی در اینجا هست که نسبت به دستور اخیر ابراهیم رییسی در مورد حریم دریای کاسپین مسائل مهمی رو مطرح کرده. تصویر دستور مذکور هم این پایین میذارم.

قلمروهای سه‌گانهٔ مدیریت فضا در ایران و قوانین ناظر بر ساخت و ساز و تغییر کاربری زمین

این مقاله، نوشتهٔ ناصر عظیمی میتونه نقطهٔ عزیمت مهمي باشه در مسیر شناخت و تغییر وضعیت. نویسنده با توجه به موضع و نگاه خودش در پایان پیشنهادهایي هم مطرح کرده که باید به اونها توجه بشه. حتی اگر تغییرات اصلاحی در قوانین رو چارهٔ کار ندونیم، محتوای این مقاله همچنان اهمیت خواهد داشت. در این مقاله حتی مفهوم‌پردازی‌های مهمي شده (البته بر اساس نوشته‌های پیشین ناصر عظیمی که باید روشون کار بشه مثل مفهوم گردشگر-مالک).
از تمام دوستاني که دغدغهٔ وضعیت زمین در گیلان و مازندران و گلستان رو دارند خواهش میکنم با حوصله و دقت این مقاله رو بخونن.

روایتی از یک رابطه؛ رابطهٔ حسین خان کسمایی و کوچک خان جنگلی

حسین خان کسمایی (نشسته)

این مقاله نوشتهٔ ناصر عظیمی پیشتر در گیله‌وا منتشر شد و نسخهٔ کامل و بلندر این مقاله رو میتونید از اینجا دریافت کنید و بخونید.

بازتاب “جمعیت تاریخی گیلان”

پس از انتشار مقالهٔ “جمعیت تاریخی گیلان” نوشتهٔ ناصر عظیمی، در میان نظرهای نوشته شده زیر این مقاله، درویش علی کولاییان نیز نظری نوشته که به دو دلیل در پی‌نوشت مقالهٔ مذکور آوردم:
یکی اینکه ایشان نیز همچون آقای عظیمی در سال‌های اخیر مشغول پژوهش‌های ارزنده‌ای در تاریخ گیلان و مازندران بوده و هستند و نظريات و فرضیه‌های قابل توجهی دارند و حیف است که گفتگویی میان این دو صورت نگیرد. ورگ این فرصت را غنیمت می‌شمرد.
دو این‌که در نقد این مقاله دست روی نکاتی می‌گذارد که در خواندن این مقاله اهمیت فراوان دارد.

با ادامه پیدا کردن گفتگو میان این دو عزیز، برای اینکه خوانندگان ورگ از این گفتگو بی‌بهره نمانند، در پستی جداگانه آن را تقديم شما می‌کنم. این را هم اضافه کنم که در صورت ارسال توضیح‌ها و پاسخ‌های دیگر این پست به‌روز خواهد شد و ادامهٔ گفتگوی این دو دانشمند به ادامهٔ متن این پست افزوده خواهد شد.

 

درویشعلی کولائیان    ناصرعظیمی

ادامه خواندن “بازتاب “جمعیت تاریخی گیلان””

جمعیت تاریخی گیلان

ناصر عظیمی

طرح موضوع
جمعیت تاریخی یک سرزمین نقش مهمی در تحولات تاریخی آن ایفا کرده است. در گذشته در شرایط پایین بودن تکنولوژی، عدد جمعیت به عنوان نیروی کار تولیدی و در نتیجه حجم و اندازهٔ تولید و نهایتاً مازاد اقتصادی و همچنین اندازهٔ نیروی نظامی و غیره اهمیتی به مراتب مهم‌تر از امروز داشته است. به ویژه این عامل در تاریخ گیلان بسیار پر اهمیت بود. زیرا می‌دانیم آباد کردن جنگل‌های انبوه بارانی در جلگهٔ گیلان و کشت برنج نیاز به نیروی کار فراوان داشت و بدون وجود نیروی کار فراوان امکان کشت این محصول به دشواری ممکن می‌شد. اندازهٔ جمعیتِ بیشتر در یک سرزمین همچنین می‌توانست به عنوان یک متغیر مستقل مولفهٔ مهمی در تحولات ساختاری اجتماعات موجود باشد و با تولید حجم مازاد زیاد‌تر، مولفه‌ای برای تشکیلات پیچیده‌تر و ایجاد خان‌سالاری‌ها و  نیز تشکیلات دولت موثر بوده باشد.
دربارهٔ جمعیت تاریخی گیلان تاکنون هیچ مطالعه‌ای (به جز بررسی کوتاهی که نگارنده در کتاب «تاریخ تحولات اجتماعی و اقتصادی گیلان، نگاهی نو»  انجام داده) در دست نیست. از این رو در بررسی حاضر کوشش شده است تا به این پرسش پاسخ گفته شود که جمعیت در تاریخ قدیم گیلان در دو مقطع تاریخی که هیچ آماری از جمعیت در دست نیست چه تعداد بوده و چگونه در سطح این سرزمین کوچک توزیع جغرافیایی یافته بود؟ اما پیش از آن لازم است اهمیت شناخت جمعیت تاریخی در پژوهش‌های تاریخی مورد بحث فشرده باشد.
ادامه خواندن “جمعیت تاریخی گیلان”

مردی که از کشته شدنِ دشمنانش در جنگ، آزرده و غمگین می‌شد!

این متن پیشتر در سایتهای دیگری هم منتشر شده که دکتر عظیمی به دلیل نقصی که در نحوه‌ی انتشارشان وجود داشت، متن را با تغییراتی جدید به ورگ برای انتشار دوباره سپرد، که می‌خوانید.

تحولات خاورمیانه، رواج خشونت‌های مذهبی، کشتار و برده‌گیری زنان و کودکان و موج نفرت‌پراکنی‌های عقیدتی و مذهبی، سال‌های سیاهی را برای منطقه رقم زده و همه چیز را دستخوش خشونتی بنیادگرایانه کرده و ارزش‌های اومانیستی انسان مدرن را در خطر نابودی قرار داده. در چنین وضعیتی، چهره‌های درخشانی چون میرزا کوچک جنگلی، برای اقوام و ملت‌هایی چون ما می‌تواند الهام‌بخش نوعی دیگر از زیستن و مبارزه و ساختن باشد؛ زیستن و مبارزه و ساختنی به‌دور از مرگ‌اندیشی و بردگی و ویرانی. دکتر ناصر عظیمی، در این متن تلاش کرده تا با برکشیدن دو چهره‌ی تاریخی و روبرو نهادنشان، دست روی اهمیت این مساله بگذارد. گرچه در بخشی از جزئیات این قیاس و چندوچون عملکرد کوچک جنگلی، باید گفت که این متن نظر و رای ورگ نیست اما در کلیت، صدایی‌ست که ورگ هم با آن همراه است و خوشحالم که ناصر عظیمی مثل همیشه ورگ را جایی مطمئن برای انتظار اندیشه‌اش دانسته. با هم این متن را بخوانیم.

یادداشتی برای نود و پنجمین سالگرد انقلاب جنگل

کوچک‌خان نیز به رسم زمانه و در شرایط استبدادِ مطلق قاجاری قدرت را از لوله‌ی تفنگ نشانه رفته بود اما او برخلاف همرزمانش در کشتنِ حتا دشمنانش بس محافظه کار و حتا بیزار بود. این وجه از شخصیت کوچک‌خان همیشه مورد انتقاد بسیاری از همرزمانش هم در جناح راست جنگل و هم در جناح چپ آن قرار داشت و به خاطر آن برخی او را ترسو و غیرانقلابی می‌نامیدند. جالب است که همین وجه از سیمایش تا امروز چندان مورد توجه نبوده و برجستگی این خصیصه‌ی انسانیِ یک انقلابیِ تفنگ به دوش را که بر خلاف معمول عدم خشونت را در متنِ مرگ و زندگی، جایگزین خشونت انقلابی کرده بود، چندان نمایانده نشده است. گویی ما نیز در ناخودآگاهمان برای شخصیت هایی در چنین موقعیتی، این گونه رفتارها را بر نمی تابیم!. اجازه می‌خواهم تا نمونه هایی ارائه کنیم که در کانتکست تاریخی زمانه و حتا در طول انقلاب‌های قرن بیستم کمتر معمول بوده است.
ادامه خواندن “مردی که از کشته شدنِ دشمنانش در جنگ، آزرده و غمگین می‌شد!”

تزهایی درباره‌ی تاریخ گیلان

اشاره: هر پدیده غیرتاریخی، پدیده‌ای است غیرواقعی. هر پدیده غیرواقعی نه فقط ارزش توصیف و تبیین ندارد، بلکه می‌تواند تبیین فاعل شناسا را به بیراهه رهنمون شود. با اعتقاد به چنین اهمیتی برای تاریخ است که می‌توان گفت: هر پدیده طبیعی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از بطن و متن تاریخ هستی یافته و نمی‌توان آن را بدون ارتباط با زمان، شرایط و تاریخ مشخصی در پیدایش آن به‌درستی شناخت. به عبارت دیگر، نمی‌توان به شناخت درست و دقیق پدیده‌ای نائل شد، بدون آن‌که آن را در متن و کانتکست تاریخی آن بررسی کرد. جدا کردن پدیده‌های طبیعی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از کانتکست تاریخی آن، راهی جز تفسیر و تبیین غیرواقعی ندارد. پیداست هر امر واقعی که مهر تاریخ بر آن خورده و در فرآیند تاریخی، دستخوش تغییرات زمان هم شده باشد، باز هم این اکسیر تاریخ است که داغ بر اسب واقعیت زده است. به عبارتی، هیچ امر واقعی نمی‌تواند خود را از ساحت تاریخی بیرون بکشد.
ارائه تزهای تاریخی گیلان از این منظر است که برای مورخین و پژوهشگران گیلان اهمیت پیدا می‌کند. نگارنده معتقد است که شناخت تاریخ گیلان فقط برای مورخین گیلانی نیست که مهم است، بلکه شناخت این تاریخ و به‌ویژه قواعد حاکم بر آن می‌تواند برای تمام مورخین ایرانی از اهمیت برخوردار باشد. معتقدم و آن را در جایی نیز گفته و نوشته‌ام که تاریخ محلی گیلان، تاریخ ویژه‌ای در تمام فلات ایران است. این پهنه جغرافیایی تنها پهنه‌ای است که از آغاز تاریخ تا سال 1001 هجری قمری به‌صورت یک واحد سیاسی مستقل زیست داشته و در آن تحولات تاریخی ضمن متأثر شدن از تحولات تاریخی پیرامون خود، فرآیندی به‌مانند یک واحد سیاسی مستقل طی کرده است، با ویژگی‌های منحصر به فرد جغرافیایی و اقلیمی مشخص. از این رو شناخت قواعد آن، واجد ارزش کشف بسیاری از قواعد تاریخی است.
تزهایی که در این‌جا برای تاریخ گیلان ارائه شده است، به‌صورت گزاره‌هایی فرضی به قواعدی نظر دارند که در پرتو آن‌ها می‌توان برش‌های تاریخی گوناگون این پهنه از جغرافیای تاریخی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور را در ارتباط با متن و بطن شرایط مشخص تاریخی تبیین کرد. این گزاره‌ها هرکدام می‌توانند راهنمای پژوهش‌های گسترده‌تر باشند؛ با این توضیح که از ابتدای پژوهش نباید به‌عنوان حقایقی صلب و سخت، تلاش و پایبندی پژوهش‌گر را مصادره به مطلوب کرده باشد، بلکه این تزها تنها برای پژوهشگران می‌تواند جهت آزمودن واقعیت‌ها و اسناد و شواهد تاریخی راهنمای پژوهش باشند. با استناد به نکاتی که در بالا آمد، اکنون تزهای تاریخی درباره تاریخ گیلان در زیر ارائه می‌شوند.

ادامه خواندن “تزهایی درباره‌ی تاریخ گیلان”