با زحکت و همکاری کمند صمیمی، گیسو صمیمی و فرزین کارگر عزیز، تقویم دیواری امسال هم آماده و منتشر شد و شما میتونید از همینجا دانلودش کنید و بعد چاپش کنید و بزنید به دیوار یا به دیگران هدیه بدین.
نکتهٔ جالب تقویم امسال اینه که این دوستان یک فونت جدید سازگار با خط گیلکی هم طراحی کردن که توی این تقویم ازش استفاده شده.
این اولین تجربهم در ساخت فیلم بود و البته نه اون زمان و نه حالا این کاره نبودم و نیستم و صرفا از روی ضرورت بود.این فیلم ثبت نخستین اجرای جشن نوروزبل بعد از دهه ها خاموشی و فراموشیه. در سال ۱۳۸۵ هجری خورشیدی در قالب یک تیم چهار نفره (امین حسن پور، نیما فرید مجتهدی، حجت بابائی روشندل و مهدی محمدی) به روستای ملکوت از توابع املش رفتیم و با همکاری و همفکری مردم روستا این جشن رو دوباره احیا کردیم.
بعد از ۱۶ سال بالاخره این فیلم رو میذارم اینجا که ببینید. (متاسفانه چون یوتوب سانسوره، برای دیدن فیلم باید از ابزار فیلترشکن استفاده کنید)
گزارش مفصل این نوروزبل رو میتونید در اینجا بخونید.
اين درسته که مردم گیلکیزبان چه گیل چه دیلم، چه شهری چه گیلمرد چه کلایی و چه گالش، چه کشاورز چه دامدار چه کارگر و چه کارمند بهرحال گیلک هستن و وارث فرهنگ باستانی مشترک و این هم درسته که تقويم دیلمی میراث مشترک این مردمه و این هم درسته که مردم جلگه (گیلان در گیلکی یعنی مناطق جلگه ای) هم حق دارن جشن باستانی نوروزبل رو به عنوان داشتهٔ خودشون (داشتهٔ مشترک گیل و دیلم) برگزار کنن و این هم درسته که هرچه این جشن در جاهای بیشتری برگزار بشه، بیشتر احیا و معرفی خواهد شد اما… چرا به نظر شخص بنده بهتره این جشن در مناطق کوهستانی برگزار بشه و مردم گیلان (مثل خودم) برای شرکت در این جشن زحمت بکشن و به مناطق کوهستانی (دیلم) تشریف ببرن؟ چون تاریخ مردم ما تاریخ حرکت و توسعهٔ تمدنی از کوه به جلگه بوده و هرچه در جلگه هست، اصیلترش در اون بالاست و با برگزاری نوروزبل در کوه، پیوند بین مردم پایین و بالا بر اساس تقسيم کار اجتماعی تاریخی و روابط مشخص به کمک این باز برگشتن به کوه برای همه یادآوری میشه؛ چرا که نوروزبل یادآوری اين حقیقته که ریشهٔ ما کجاست و ما دو دنیا و دو قوم متفاوت نیستیم و نوروزبل بهانهای میشه برای اینکه مردم جلگه و مردم کوه دیدار داشته باشن. از همه مهمتر درسته با توسعه تمدنی در جلگه، متاسفانه مناطق کوهستانی استان گیلان و مازندران در بنبست و انزوا قرار گرفتهن اما این انزوا حاصل توسعهٔ ناموزون سرمایهداری طی دو قرن اخیره وگرنه مناطق کوهستانی ما زمانی مراکز ارتباطی و تجاری و فرهنگی بودن و نوروزبل بهانهایه برای احیای این مساله و ایجاد ارتباط بیشتر بین این مناطق. چه اشکالی داره فرزندان ما سالی یک بار با این آموزه روبرو بشن که ریشه و تاریخشون فقط همون جلگه نیست و ما مردمي هستیم که از بالاترین ارتفاعات البرز تا پستترین باتلاقهای جلگه رو با کار و زحمت و خلاقیت قابل سکونت کردیم و زبان و فرهنگ خودمون رو پراکندیم؟ اجازه بدیم در ذهن نسل بعد تصویری واقعی، مادی و تاریخی از مردم خودش داشته باشه و ببینه و تجربه کنه که افرادی در جاهایی متفاوت از اقلیم خودش به زبان مشترک گیلکی حرف میزنن اما با لهجههای متفاوت و چه بسا خیلی اصیلتر! و چه اشکالی داره که فرزندان ما در کوهستان و کوهپایه هم ببینن که مردم جلگه (گیلؤن) همزبان و همفرهنگ خودشون هستن و اینها تنها نیستن و زادگاهشون ارزشهای تاریخی و اقتصادی داره و میتونه میعادگاه تمام گیلکان گیلکیزبان جهان باشه که سالی یک بار به آغوش مادر (البرز) برگردن؟ مگه غیر از اینه که سرزمین ما هر روز از صبح تا شب با گردش تبخیر آبهای دریا و جلگه و حرکتش طی روز به سمت البرز و عبورش از ششهای سرزمین ما، یعنی جنگل، خودش رو دم غروب به جؤرا (یلاق) میرسونه و این چرخهٔ زندگیزا این مجموعه رو در هماهنگی با هم هر روز پیش میبره و بازتولید میکنه؟ به این دلایل به نظرم بهتره تا جایی که میتونیم نوروزبل رو در ارتفاعات برگزار کنیم که توی این گرمای تابستون معنای خودش رو هم داره.
در این نوشته کوشش میکنم توضیح بدم چرا فکر میکنم اون چه که به نام زبان مردم دیلم یا زبان دیلمی ازش نام برده میشه همون زبانیه که امروز گیلکی نام داره. گرچه توضیح این موضوع برای کسی که با زبان گیلکی و گويشهای مختلفش در جلگه و کوهستان و درون و بیرون استان گیلان آشناست خیلی راحتتره و نیاز به این همه بحث روی جزئیات نداره.
چرا گیلکی و دیلمی یک زبانند؟
در صحبت از زبان دیلمی (که در واقع همیشه با عنوان زبان مردم دیلم از آن نام برده شده) نوعی مغالطه رخ داده است. یعنی یک منبع از انقراض زبانی به نام دیلمی حرف زده و مدعی میشود که دیگری هم از این زبان نام برده است. (مانند استخری و…) یعنی چون یک نفر در گذشته از «زبان مردم دیلم» نام برده و حالا هم یک نفر مدعی انقراض زبانی به نام دیلمی شده پس همه چیز درست و مرتب است و زبانی به نام دیلمی داشتیم که «متمایز از زبان گیلکی امروز» بوده است. (به این نتیجهگیری آخر دقت کنید.)
فراموش نکنیم همین امروز هم هر کسی که بیخبر باشد و به گیلان بیاید خواهد گفت زبان مردم شرق گیلان با زبان مردم مرکز و غرب گیلان متفاوت است و در فومن حرف خ زياد و در لاهیجان حرف ن زياد به کار میرود. و لابد باید نتیجه بگیریم دو زبان داريم!
* دسدؤنهدأن: با دست دانه دادن. کناِیه از نزدیک کردن کسی به خود با فریب. نرمی کردن فریبکارنه. ** ميل: مناره. ستون بلند. *** نأش دبستن: نقش بر زمین شدن. به حالت مرگ یا بیحالی روی زمین ولو شدن.
مدتها بود که دلم میخواست به بهانهاي، این موزیک قوالی زیبا رو با شما به اشتراک بذارم. این که میگم مدتها، حرف از چند ساله. اون زمان که این موزیک رو شنیده بودم و دلم میخواست اینجا منتشر کنم هنوز سالهای سیاه کرونا و این قرن پر از رنج و ستم و عصیان آغاز نشده بود.
شاید شما هم فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» رو دیده باشید. نمیدونم داوری شما دربارهٔ این فیلم چی و چطوره اما من از وسط فیلم به بعد تقریبا برام سخت بود که ادامهش رو ببینم. برای مني که حتی فیلمفارسی و فیلمهندی و حتی سریالهای آبکی ترکی و لاتینی برام قابل تحمله، تحمل این فیلم برام سخت بود. اون سالها این پروپاگاندای متظاهرانه برای ساختن تصویری از ما که نیستیم دردآور و حالبهمزن بود اما چون هنوز از روی بسیاری کثافات جامعه پرده کنار نرفته بود، گفتن این حرفها باعث دشنام و ناسزا میشد که شد! حالا اما فحاشان اون سالها که هر نقدی رو به حسادت نسبت به خوشبختی خودشون تلقی میکردن، نصفشون زیر بار واقعیت اجتماعی کمر خم کردهن و نیم دیگه به سمت پلههای بالاتر بارشون رو بستن.