ماه: آوریل 2008
-
جيمجيرˇ جيسکؤی، مأ سرده!
«جيمجيرئیْ» (Jimjirey) نقل روزهای کودکیام است. بارها و بارها (که نمیدانم چند بار) از مادرم شنيدهاماش و خوابيدهام. و هرگز هم نفهميدم که چرا بايد چنين داستان تلخ و بد-انجامی بشود قصهی محبوب کودکیام. باری؛ چندی پيش يوسف عليخانی از من خواسته بود که برای صفحهی فرهنگ و مردم روزنامهی جام جم قصهای فولکلور آماده…