دامداران سنتی استان گیلان و غرب مازندران به ویژه جنگلنشینان این سرزمين که در محل، اصطلاحاً گالش خوانده میشوند با نام سیاگالش (سیاه گالش) آشنایی دیرینه دارند؛ نامی اسطورهای که با گذشت سده ها و هزارهها، از گیسسفیدان و ریشسفیدان نقل شده و شبح کمرنگی از آن تا این زمان سینه به سینه به نسل حاضر رسیده است. نویسنده که خود از مردم آن دیارم و با زندگی سنتی دامدارن منطقه تا حدی آشنا، خاطرههایی از این نام اسطورهای دارم که به قدر بضاعت ناچیز خود نکتههایی را به قلم آورده و به دوستداران فرهنگ سنتی تقدیم میدارم.
آنچه را که در وصف سیاگالش از پیران به خاطر دارم چنین است: سیاگالش موجودی ذهنی به صورت انسانی میانهبالا، سیاهچرده با پوششی شبانی؛ شلوار پشمی، پاپوشی از چموش و جوراب ساق بلند پشمی، پاتاوه، پیراهنی چپ یقه و در فصل سرما با سینه پوشی پشمی و شولا و کلاه پشمی و چوبدستی شبانی که شبان روزان در کوه و کمر همیشهٔ وقت، نگهبان چهارپایان سودمند وحشی چون آهو و گوزن و بز کوهی بوده و احشام اهلی را هم که گاهی دور از شبانان در کوه و صحرا میچریدند مواظبت میکرد. کمتر کسانی بودند که سیاگالش را دیده باشند و تنها وصف او را از هم شنیده بودند چون سیاگالش به دیدهٔ همه نمیآمد و بینادیده ای باید میبود تا او را به دیده آورد. (بیشتر…)
برچسب: سیاگالش
-
سياگالش