پیرامون کوچک خان جنگلی و تحریف استعماری تاریخ آن

خسرو شاکری
خسرو شاکری

گفتن ندارد که چهره‌های تاریخی برآمده از تاریخ‌اند، و چهره‌های گوناگون از تقاطع عوامل گوناگون تاریخ. در ایران چهره‌های تاریخی کم نبوده‌اند- چه از گونه‌ی خدمتگزار مردم چه از گونه‌ای که ظاهراً به نام منجی کشور و منافع مردم برخاسته‌اند، اما در جمع‌بندی تاریخی واقعیت عمل آنان وارونه‌ی آنی بوده است که خود نمایانده‌اند یا مبلغان‌شان پیرامون‌شان افسانه بافته‌اند، افسانه‌هایی که در پرتو نور درخشان واقعیت‌ها و تحلیل‌های تاریخی پنبه میشوند، اما همواره این افسانه‌زدایی زمان میطلبد.

در دوران معاصر، در عصری که بر خلاف گذشت‌های دور، هنگامی که مردم خود قهرمانان ملی خویش را خود بر میگزیدند، قلم تاریخ نویسی عمدتاً در دست صاحبان قدرت‌های تبلیغاتی بوده است، خادمان به منافع مردم و کشور همواره شناسایی لازم را در اذهان مردم نمییابند، چه قدرت پروپاگاند ایدئولوژیک، که به نام تاریخنگاری به خورد مردمان داده میشود، آنچنان نیرومند است که توانایی تفکر و ارزیابی را از مردمان سلب میکند، اگرچه این گونه پروپاگاند همواره کارا نیست و اثر منفی خود را نمیتواند گذارد.
ادامه خواندن “پیرامون کوچک خان جنگلی و تحریف استعماری تاریخ آن”

متن کامل بیانیه اعلام جمهوری سوسیالیستی در گیلان توسط جنگلیان

هیچ قومی از اقوام بشر به آسایس و سعادت نائل نمی‌گردد، به سیر شاهراه ترقی و تعالی موفق نمی‌شود، مگر به حقوق خود واقف گشته، کاملا ادراک کند که خدای متعال همه‌ی آنها را آزاد آفریده، [و] بنده و ذلیل همدیگر نیستند. طوق بندگی یکدیگر را نباید بگردن بیندازند. همچنین به ابناء جنس خود حق ندارند حاکم مطلق و فعال مایرید باشند. تمام انبیاء اولیاء متقننین و بزرگان، جمیع فلاسفه و حکما و همه‌ی سوسیالیست‌های سابقه و حالیه‌ی دنیا، کلیه غمخواران جنس بشر، هر کدام به نوبه خود در این عالم ظهور نمودند که همه‌ی افراد انسان را از مزایای این حق مشروع طبیعی‌شان آگاه کنند.

تمبر جمهوری گیلان
با این کیفیت، یک دسته از اصناف مخلوق که بصورت انسان و بسیرت از هر درنده‌ی بی‌رحم‌تر و قسی‌القلب‌تراند به نام پادشاه، وزیر، حاکم، رئیس و امثال آنها جهت شهوترانی و آزار انسانی که به هر طریق غیر مشروع بود، به ابناء جنس خود مسلط شده، به جان و مال و عرض و ناموس و همه‌ی هستی و ماحصل زندگی و جمیع قوائد حیاتی آنها دخالت کرده، راحت خود را در زحمت مردم، بقای خود را در فدای مردم، لذت و کامرانی خود را در رنج و ناتوانی مردم دانسته، بلکه بالاتر، خلقت خود را فوق خلقت سایرین تصور کرده و می‌کنند. نه به کتب آسمانی وقعی، و نه به قوانین و نصایح انسانی وقری، و نه به درماندگان مسکین و رنجبران بیچاره ترحمی. صفحات تاریخ فجایع عملیات آنها را به ما نشان داده، و شواهد حسی کافی است که چه کرده و می‌کنند. بیچاره مردم، همان مردمی که از اصول خلقت و از حقایق ودایع طبیعت بی‌خبرند مانند گوسفند خود را تسلیم این ستمکاران نموده، دم کاردهای برنده‌ی این سلاخان بی‌رحم دست و پا زده، مطیع صرف، بلکه خود را بنده و برده‌ی آنها دانسته، در عالم ذهن و تصور خود خطور نداده که روزی ممکن است سلاسل عبودیت این عزیزان بی‌جهت از هم گسیخته و از زیر بار اسارت و بندگی این خدایان مصنوعی بتوان شانه خالی نمود. ادامه خواندن “متن کامل بیانیه اعلام جمهوری سوسیالیستی در گیلان توسط جنگلیان”