در ارتباط با فعل مرکب گیلکی که از اسم و فعل، یا صفت و فعل، یا قید و فعل، یا جز آن تشکیل میشود، عنصر دیگری مابین دوجزء ملاحظه میگردد، که برخی از گویش شناسان آن را پیشوند محسوب داشتهاند.
در این مقاله نویسنده بر آن است تا با ذکر دلایلی به نقش ساختاری این عنصر در ارتباط با جزء غیرفعلی، به رد نظرات ارائه شده بپردازد.
فعلهای مرکب فعلهایی هستند که از پیوند یک کلمه (اسم، صفت و… که آن را فعلیار مینامند) با یک فعل ساده (که همکرد نامیده میشود)ساخته میشوند و در مجموع معنای واحدی را میرسانند. مانند: لبلأگیفتن (طرفداری کردن|lәbl. â giftәn).
فعل مرکب یک واحد معنایی است و جزءِ فعلی آن از محتوای معنایی خود تهی شده است و بخش اعظم معنا را جزءِ غیر فعلی (اسم، صفت یا قید) حمل میکند. (طباطبایی:۱۳۸۴)
از نظر زبانشناسان در فعل مرکب جزءِ فعلی معنی قاموسی خود را از دست میدهد. تا مفهوم تازهای بیاید. این مفهوم به طور عمده از «به وقوع پیوستن عمل و یا حالتی» خبر میدهد.
در گیلکی مانند فارسی و دیگر زبانهای ایرانی نو افعالی مانند: زئن (ze:n | زدن)، دأن (da:n | دادن)، گیفتن (giftәn | گرفتن)، کودن (kudәn | کردن)، بؤن یا بؤستن (buon یا bostәn | شدن) و… با اسم، صفت، قید یا جز آن ترکیب میشوند و فعل مرکب میسازند:
مراغأگیفتن (به بیشوقی و کراهت دچار شدن | mәrâq.â giftәn)
تاشأدأن (لیزاندن، کلاه گذاشتن | tâš.â dәan)
ماتأزئن (mâtâ zәen | مبهوت شدن)
پیتأبؤن (تاب برداشتن، قُر شدن | pita buon)
اوزأکودن (خوشه زدن | urәzâ kudәn)
کاسأبؤستن (زمینگیر شدن انسان و خربزه | kâsâ bostәn)
فعل مرکب حاصل پیوند دو سازه (عمدتن) مستقل است (یک سازه غیرفعلی همچون اسم، صفت، قید و جز آن با یک سازه فعلی) که ماحصل آن یک واژه مرکب است. (مقدم:1384. ص۱۵۰)
همان طوری که درنمونههای بالا مشاهده میشود، افعال از معنای قاموسی خود تهی شده و در ترکیب با فعلیارها معنای جدیدی یافتند.
در افعال مرکب گیلکی گاه پس از جزء اول عنصر دیگری (مصوت /â/) میآید که در میان دو جزء قرار میگیرد:
جخترأدأن (از خاطر بردن | jәxtәr.â.da:n)
تورأبؤن (دیوانه شدن | tur.â. bo:n)
أویرأکودن (گم کردن | avir.â. kudәn)
کشأگیفتن (در آغوش گرفتن | kәš.â.giftәn)
زرخأشؤن (به گزگز افتادن دست و پا | zәrx.â.šo:n)
تامازئن (ساکت شدن | tâm.â. ze:n)
اگر جزء اول به صامت منتهی شود و با مصدری ترکیب شود که با صامت شروع شود، در بیشتر موارد مصوت /â/ میگیرد:
پورأکودن (پر کردن | pur.â kudәn)
أویرأبؤستن (گُم شدن | avir.â bostәn)
تیتالأگیفتن (بازیچه قرار دادن | titâl.â giftәn)
اگر جزء اول به مصوت ختم شود، یا مصدر با مصوت آغاز شود، به طور عمده دو جزء بدون میانوند /â/، پیدرپی میآیند:
کؤکودن (توده کردن | ko kudәn)
واتا أردن (زیر قول خود زدن، پشیمانی آوردن | vâtâ ardәn)
اوسهکودن (روانه کردن | use. Kudәn)
شی زئن (عرق کردن| ši zәen)
را آمؤن (کنار آمدن| râ amo:n)
اورزأکودن (باردار شدن خوشه برنج | urәzâ kudәn)
در مواردی نیز اگر چه جزء اول به مصوت ختم میشود ولی مصوت /â/ با میانجی واکه /y/ به آن متصل میشود:
کوتایاکودن (کوتاه کردن | kutâ/y/â kudәn)
سیایابؤن (سیاه شدن | siyâ/y/â bo:n)
اوسیاکودن (روانه کردن | use/y/â kudәn)
پوررویاکودن (پُر رو کردن | puɣru/y/â kudәn)
در این ساخت جزء اول در ترکیب با مصدرهای پیشوندی به طور عمده بدون مصوت /â/ میآیند:
دیل دوستن (دل بستن | dil dәvәstәn)
تک جزئن (به پهلو فرو کردن یا خالی بستن | tәk jәze:n)
داغولهدگادن (دغل در انداختن، نیرنگ به میان آوردن | dâqulә dәgâdәn)
ولی در مواردی مبتنی بر قرار گرفتن مصوت /â/ مابین دو جزء است:
سرأوؤشتن (از روی چیزی پریدن | sәrâ.voštәn)
طمأدگادن (به هوس انداختن | tәm.â dәgâdәn)
در ارتباط با تبیین نقش این عنصر در فعل مرکب گبلکی در میان پژوهشگران دیدگاههای متفاوتی وجود دارد؛ «کلباسی» در سال ۱۳۷۱، این صورت آوایی را باقیمانده یک پیشوند قدیمی میداند و مینویسد: «در لهجههای گیلکی بین بعضی از صفات یا قیود و بعضی از افعال(۱) که به دنبال آنها میآیند، این صورت آوایی قرارمی گیرد که شاید باقیمانده یک پیشوند قدیمی باشد.» (ص279.)
در سال ۱۳۸۶، /â/ را گونهای از پیشوند فعلی /hâ/ معرفی میکند که مابین دو جزء فعل مرکب میآید. (ص17)
«شکری» نیز این عنصر را پیشوند فعل در نظر میگیرد و دلیل این ادعا را قرار گرفتن نشانهی نفی میداند که بعد از این عنصر میآید، مانند:
لوسأکودن (لوس کردن | lus.â.kudәn)
لوسأنوکون (لوس نکن | lus.â.nukun)
و در ادامه میگوید: این عنصر پیشوند اشتقاقی است که با آمدن نشانهی نفی بر سر جای خود باقی میماند و حذف نمیشود و بر همین اساس نتیجه میگیرد که در افعال مرکب گویش گیلکی، گاه یک عنصر /a/ یا /â/ و یا /e/ قبل از فعل میآید که بازماندهٔ یک پیشوند بوده و این پیشوند به احتمال در بیشتر موارد(۲) /ha/ با گونههای /hâ/، /he/ و… بوده است که امروز واج همخوانی آن به علت قرار گرفتن در شرایط آوایی خاص حذف شده است، در حالی که در گویش مجاور خود، مازندرانی یا مازندرانی شرقی هنوز باقی مانده است. (ص 164)
«راستارگویوا» این عنصر را جزء ادات مجزا کننده در فعل مرکب میداند که به قسمت اسمی فعل مرکب متصل میشود و مینویسد:
در افعال مرکب و به هنگام ساختن افعال امری، افعال تام و گذشتهی دور از پیشوند /bu/، /bi/ و /ba/ استفاده میشود که در مواردی این پیشوندها میتواند توسط ادات مجزا کننده /a-/ که به قسمت اسمی فعل مرکب متصل میشوند تغییر یابد(۳) مانند:
قالیئه پأنأکون (قالی را پهن کن | qâle pân.â kun)
از فعل امر پآ(ه)ن بوکون (pa(h)nbukun)
یا: می دیل خونکأبؤسته بو (دلم خنک شده بود | mi dil xunәk-â-bostә bu)
از فعل گذشتهی دور «خونک بوبؤسته بو (خنک شده بود | xunәk bubostә bu)
(شکری:۱۳۸۰. ص 161)
سبزعلیپور (۱۳۸۸) این عنصر را پیشوند اشتقاقی (قاموسی) گیلکی میداند و مینویسد: پیشوند /â/ در گیلکی رشتی و در تعدادی از افعال مرکب گیلکی که جزء فعلیشان پیشوندی است، مانند: أدأن (دادن | âdân)، أگیفتن (گرفتن | âgiftәn)، أکودن (کردن | âkudәn) و أبؤستن (شدن | âbostәn) باقیمانده است. با فعل ساده به کار نمیرود، فقط با افعال مرکب به کار میرود، چون فعلهای مرکب بسیار محافظهکارند و دیرتر از بقیه شکل خود را از دست میدهند. زمانی پیشوند /â/ در گیلکی بسیار فعال بوده و با افعال ساده نیز به کار میرفته است. اما امروز معنای اصلی خود را تقریبا از دست داده اما همچنان نقش و عملکرد پیشوندی خود را از دست نداده و بسیط نشده و پیشوندی باقی مانده است و دلیل آن، هم شکل نفی و هم شکل امری پیشوندهای فعلی است. که همانند فعلهای پیشوندی، وند منفی بعد از آنها ظاهر میشود. دلیل دیگر برای پیشوند بودن /â/ در گیلکی، این است که در افعالی که در این گویش با پیشوندهای مورد نظر به کار میروند، در گویش تاتی و تالشی نیز با همان پیشوند /â/ به کار میروند. (ص 226 – 227)
پژوهشگرانی که در ارتباط با عنصر /â/ در ساختار فعل مرکب گیلکی اظهارنظر کردهاند و آن را «پیشوند» تلقی کردند بر سه استدلال تکیه دارند:
۱. هنگام نفی، نشانهی نفی پس از آن میآید؛
۲. در گویشهای همجوار (تاتی، تالشی و مازندرانی) این عنصر به صورت پیشوند به کار میرود.
۳. در نیامدن پیشوند «ب» /b/ در شکل امر و مضارعالتزامی.
به نظر نگارنده، این عنصر در ساختار فعل مرکب گیلکی پیشوند /â/ تاتی و تالشی و یا کوتاه شده /hâ/ مازندانی نیست. چون:
در گیلکی پیشوندهای فعلی، یا یک واکهاند (مانند u در اوسادن (usâdәn) به معنای برداشتن)، یا به واکه (مصوت) ختم شدهاند (مانند: dә، ji، fu، vâ)؛ وقتی به ماده فعل میپیوندند، همراه واکهی ماده فعل تشکیل چند هجا میدهند (مانند: دوکودن (du.ku.dәn) به معنی پوشیدن). ولی در فعل مرکب گیلکی مصوت /â/ یا به زعم پژوهشگران یاد شده پیشوند فعلی /â/، در هیچیک از موارد با ماده فعل تشکیل هجا نمیدهد. حضورش در بین دو جزء به گونهای است که همیشه با جزءِ اول تشکیل هجا میدهد و خوشهی پایانی جزءِ اول را دستخوش تغییر میکند:
پورو puru
پورویا کودن (پررو کردن | pu.ru.yâ ku.dәn)
همخوان (صامت) /y/ در اینجا حرف میانجی است برای سهولت تلفظ، چون بنا به دلایل آوایی همنشینی واکهی u و â در کنار هم دشواریهای تلفظی ایجاد میکند. /â/ در انضمام به هجای پایانی جزءِ اول است که برای پرهیز از همنشینی دو واکه و تغییر خوشهی پایانی جزءِ اول از یک هجا به دو هجا نیاز به میانجی دارد. چون در گیلکی در مرز دو هجای جداگانه، حضور همزمان دو واکه بدون میانجی امکانپذیر است، مانند:
را آمؤن (کنارآمدن | râ amo:n)
از این نظر /â/ منضم به جزءِ اول است، حتی در مرز دو هجا هم، آنگونه که در مثال بالا دیده میشود قرار ندارد.
/â/ در انضمام به جزءِ اول در مواردی منجر به تغییرات آوایی (کاهش یا افزایش) جزءِ اول میشود، مانند تغییرات pile (بزرگ) در ترکیب با /â/ در پیوستن به فعل kudәn (کردن) یا bostәn (شدن):
پیله (بزرگ | pile)
پیللأکودن (بزرگ کردن | pil.lâ ku.dәn)
پیللأبؤستن (بزرگ شدن | pil.lâ bos.tәn)
در این ترکیب، یک /l/ دیگر به جزء اول افزوده میشود.
در مواردی منجر به تغییرات نحوی (مقولهی اسم را به صفت و یا صفت را به اسم تبدیل میکند) و یا تغییرات معنایی جزءِ اول میشود، مانند:
قایم (محکم، استوار | qâyәm)
قایمأکودن (پنهان کردن | qâyәmâ kudәn)
سر (سر | sәr)
سرأدأن (رهاکردن، روانه کردن، فرستادن | sәrâ da:n)
تؤق (حلقه دور کردن، طوق | toq)
تؤقاداشتن (عاشق بودن | toqâ dâštәn)
در مثالهای بالا واکهی /â/ منضم به جزءِ اول است؛ زیرا، در صورت حذف آن، یا ترکیبی بدساخت حاصل میشود یا ترکیبی با معنایی متفاوت. به عنوان مثال در ترکیب سرأدأن (sәrâ da:n) در صورت حذف /â/ ازsәr ترکیب سردأن (sәrda:n) به دست میآید که معنای (آغاز کردن، در پوش به روی چیزی گذاشتن) از آن حاصل میشود. کلیت معنایی که در sәrâ da:n ایجاد شده حاصل انضمام â وsәr در ترکیب با فعل da:n است.
برخلاف تصور دکتر سبزعلیپور فلسفه وجودی فعل مرکب، پاسخ دادن به ناکافی بودن فعلهای اصلی در فعالیت علمی-فلسفی دورههای میانی زبان فارسی بوده است که در تداوم آن به زبانهای نو ایرانی نیز سرایت کرد و از پدیدههای مهم زبانشناختی و یکی از عناصر مهم زایایی و نوآوری زبان است.
فعلهای اصلی به علت بسامد بالای پیشوندی بودنشان مناسب همنشینی با اسم و صفت و جز آن برای ترکیب سازههای جدید و گسترش معنایی نیستند، چون: پیشوندها قیدهایی هستند که محدوده عمل فعل را کم میکنند و تغییرات معنایی فعل را در دستهبندی معنایی رایج همان فعل خلاصه میکنند. این محافظهکاری فعلهای اصلی است که قدمتی بسیار طولانیتر از فعلهای مرکب دارند و در هیچ یک از افعال اصلی گیلکی و مشتقات آن مانند صفت مفعولی و فاعلی و… نشانی از /â/ به عنوان پیشوند دیده نمیشود.
همچنین باید گفت حذف پیشوند «ب» /bv/ در افعال مرکب در شکل امر و مضارع التزامی پدیده منحصر به فرد زبانگیلکی نیست، در زبانهای دیگر ایرانی نیز دیده میشود.(۴) در فارسی میانه و در فارسی دری در فعلهای مرکب پیشوند «ب» به کار نمیرفت. به همین دلیل ساخت مزبور صورت متمایز و ویژهای را به دست میدهد که بین صورتهای زبانی دیگر، به راحتی قابل تشخیص است.
این درست است که وند نفی بعد از پیشوند فعلی (پیشوند قاموسی) میآید و یا در افعال ساده جانشین پیشوند /bv/ میشود و در همین جاست که مسأله مبهم به نظر میرسد، چون ترتیب کلمات به گونهای است که گویا /â/ پیشوند قاموسی است.
جخترأدن (فراموش کن | jextәr. â dәn)
جخترأندن (فراموش مکن | jextәr. â nәdәn)
شکری میگوید: در گویش گیلکی، تفاوت پیشوند اشتقاقی (قاموسی) و صرفی (پیشوند «ب») در نفی به خوبی اشکار میشود. بدین صورت که پیشوند اشتقاقی با آمدن نشانهی نفی باقی میماند، ولی پیشوند صرفی با آمدن نشانهی نفی حذف میشود (شکری:۱۳۸۰. ۱۵۹-۱۶۷)
در زبان گیلکی به دو صورت میتوان به نفی فعل دست یافت.
الف: مانند سایر زبانهای ایرانی با پیشوند نفی /nv/، که در ابتدای ماده فعلهای ساده، و پس از پیشوند در فعلهای پیشوندی میآید و آنها را منفی میکند.
نوکون (نکن | nu. Kun)
وانوکون (بازمکن | vâ.nu.kun)
ب: نشانهی منحصر به فرد نوا /nәvâ/ یا نبا /nәbâ/ به معنی نباید، که از ترکیب نشانهی نفی nә+فعل وجهی وا (vâ | باید) به معنی «بایسته نیست»، «نباید» تشکیل شده و قبل از ماده فعل ساده یا فعل پیشوندی قرار میگیرد و به نفی آنها مینشیند. فعل اصلی در این ساخت به صورت مصدر میآید:
نواخوردن (نباید خورد، نخور | nәvâ xurdәn)
نوافیشادن (نباید دور ریخت، دور نریز | nәvâ fišâdәn)
جایگاه این نشانه در فعل مرکب گیلکی نشاندهنده این امر است که واکهی /â/ در افعال مرکب مربوط به فعل نمیباشند، به سخنی دیگر/â/ پیشوند این افعال نیستند، چون در این صورت فعل نهی /nәvâ/ الزاماً باید پس از جزءِ اول و پیش از /â/ قرار بگیرد، در صورتی که اینگونه نیست:
گرمأنواکودن (گرم مکن | gәrm.â. nәvâ kudәn)
می حرفأ جخترأ نوا دأن (حرفم را فراموش مکن | mi harf.â jextәr.â nәvâ da:n)
اگر سازههای ترتیب کلمات را در محور همنشینی و یا جانشینی جابجا کنیم، به طوری که غیردستوری نشوند، باز خواهیم دید که واکهی /â/ به سازه غیر فعلی تعلق دارد، نه به سازه فعلی:
۱. می حرفأ جخترأندأیی کی؟ (حرفم را فراموش نکردی که؟ | mi harfâ jәxtәrâ nәdâyi ki?)
۲. جخترأ می حرفأ ندأیی کی؟ (فراموش نکردی حرفم را که؟ | jәxtәrâ mi harfâ nәdâyi ki?)
این صورت با تاکید بیشتری همراه است، بدون اینکه به اصل تفهیم و تفاهم خدشهای وارد شود و پیام هنوز همان است که در جمله بالا بوده است و به همان میزان دستوری است.
۳. می حرفأ جخترأ نوا دأن. (حرفم را فراموش مکن | mi harfâ jәxtәrâ nәvâ da:n)
۴. می حرفأ جخترأ بدأ داری؟ (حرفم را فراموش کردهای؟ | mi harfâ jextәrâ bәdâ dari?)
۵. می حرفأ جخترأ تانی بدی. (حرفم را میتوانی فراموش کنی | mi harfâ jextәrâ tâni bәdi)
در مثال۱، واکهی /â/ در کنار نشانهی نفی /nә/ مینشیند و این شبهه را ایجاد میکند که گویا پیشوند است.
ولی در مثال ۲ مابین واکه /â/ و نشانهی نفی /nә/ فاصله میافتد. در مثال ۳ نشانه نفی /nәvâ/ پس از واکهی /â/ میآید، در صورتی که اگر /â/ پیشوند محسوب شود باید پس از/nәvâ/ بیاید. در مثال ۴ واکهی /â/ در کنار پیشوند تصریفی /bә/ قرار میگیرد و در مثال ۵ در میانشان فاصله میافتد و فعل پیشوند تصریفی /bә/ دارد.
زبان گیلکی فاقد ساختار دو پیشوندی است. یعنی به طور هم زمان نمیتواند در یک جمله هم پیشوند تصریفی بیاید و هم پیشوند قاموسی، اگر قرار باشد بپذیریم که /â/ باز مانده پیشوند افعالی مانند أبؤستن (abostәn | شدن)، أکردن (akәrdәn | کردن) است در آن صورت باید بپذیریم که در حالتهایی مانند مثالهای ۴ و ۵ و یا در جملاتی مانند:
أگر أویرابوبؤبی (اگر گم شده باشد | agәr avir.â bubo bi)
یک فعل میتواند دو پیشوند داشته باشد، یعنی هم پیشوند قاموسی /â/ و هم پیشوند تصریفی /b(v)/ که این در گیلکی امکانپذیر نیست. حضور همزمان /â/ با پیشوند /bv/ نشان از غیرپیشوندی بودن واکه /â/ و تعلق آن به سازه غیرفعلی دارد. از طرف دیگر در گیلکی نمیتواند مابین فعل یا مصدر و پیشوند فاصله بیافتد، پیشوندها همیشه در گیلکی بدون فاصله در جایگاه آغازین فعل قرار میگیرند.
/â/ میتواند «صورتساز» باشد؛ صورتساز عنصری است که در واژههای غیربسیط در بین دو تکواژ قرار میگیرد و ترکیب آنها را تسهیل میکند. صورتساز ممکن است معنایی نداشته باشد و فقط برای سهولت تلفظ به کار رود، چنان که در واژههای پساچین و پیشاصنتعی، دمادم و سراسر دیده میشود. (طباطبایی:۱۳۸۷. ۱۳۰-۱۳۶)
/â/ در فعل مرکب گیلکی در شرایط آوایی ظهور میکند که جزء اول به همخوان منتهی شود و جزء دوم نیز با همخوان آغاز شود. برای راحتی تلفظ در همنشینی دو همخوان کنار هم و شکستن هجای بلند به هجای کوتاه، میان آنها واکهی /â/ قرار میگیرد.
جولفاکودن (عمیق کردن، ژرف کردن | jul.fâ.ku.dәn)
تورابؤن (دیوانه شدن | tu.râ.bu.on)
این تغییرات گاه مبهم مینماید و در تشخیص مرز بین جزءِ اول و فعل، پژوهشگران غیربومی را دچار اشتباه میکند. ولی گویشوران بومی به خوبی مرز آن را میشناسند.
همانطوریکه در مثالهای بالا آمده /â/ در مواردی مقولهساز است و احتمال دارد در مواردی تحتتاثیر همجواری با زبان تالشی، تاتی و مازندرانی باشد که در این زبانها نقش پیشوندی دارد ولی در ساختار کنونی زبان گیلکی فاقد دلالتهایی است که یک پیشوند در سرشت فعل ایجاد میکند. در برخی از مصدرهای گیلکی بدون نقش و معنایی به جزیی از ساختار غیر فعلی سازه فعل مرکب تبدیل شده است و نشانهی نفی پس از آن تظاهر مییابد.
به هر حال تبیین نقش /â/ در فعل مرکب گیلکی هنوز دارای ابهاماتی است که نیازمند پژوهش گستردهتری است ولی آنچه از اجزای ساختار افعال مرکب در رابطه با /â/ برای گویشوران گیلکی معناپذیر میشود، ارتباط این عنصر با جزءِ غیرفعلی است نه با جزءِ فعلی به مثابه پیشوند.
فعل مرکب اسنادی و سببی گیلکی
در ارتباط با ساختار فعل مرکب نظرات گوناگونی مطرح است. برخی از زبانشناسان معتقدند:
فعل بؤستن (شدن | bostәn) بیانگر تغییر از حالتی به حالت دیگر است، فعل بؤن (بودن | buon) نیز مبین حالت ایستایی و وضعیت موجود است. فعل کودن (کردن | kudәn) با فعل بؤستن (شدن | bostәn) متناظر است، به این معنا که مانند بؤستن (bostәn)” تغییر از حالتی به حالتی دیگر را میرساند. وقتی این افعال با صفت ترکیب می شوند فعل مرکب نیستند:
تیتالاکودن (مشغول کردن | titâl.â kudәn)
جمجالاکودن (سرگرم کردن | jamjâl.â kudәn)
فترات کودن (غارت کردن، دعوا راه انداختن | fәtәrât. Kudәn)
پوراکودن (پُر کردن | pur.â kudәn)
در این ترکیبات کودن (kudәn) فعل ربطی سببساز است و صفت قبل از آن مسند است. در جملات اسنادی، مسند همواره به فاعل جمله باز میگردد، اما پس از اعمال فرآیند سببی، فاعل جملهی اسنادی مبدل به مفعول جمله سببی میشود، در این حالت مسند همواره به مفعول جمله باز میگردد. (طبیبزاده. ۷۹-۸۰)
بؤن (شدن) و کودن (کردن) فعل نتیجهایاند و رابطهای به نتیجه رسیده را میان مفعول و مسند بیان میکنند. (همان.)
وارش هوایا هونکاکود. (باران هوا را خنک کرد | vârәš hâvâ.yâ hunәk.â kud)
(ساخت سببی دارد)
هوا هونکابؤ. (هوا خنک شد | havâ hunәk.â bo)
(ساخت اسنادی دارد)
کلیه زنجیرههای «اسم/صفت+بؤستن/بؤن» که قابل تبدیل به ساخت سببی هستند ساخت اسنادی محسوب میشوند نه فعل مرکب.(۵)
قالی پأنابؤ. (قالی پهن شد | qâli pan.â bo)
قالی پأن بو. (قالی پهن بود | qâli pân bu)
قالیئه پأناکود. (قالی را پهن کرد | qâle pan.â kud)
علاوه بر اینها نباید فراموش کرد که واکهی /â/ در زبان گیلکی نقشهای نحوی چندگانهای را ایفا میکند از ان جمله نقش مفعولی (بایی، برایی، ازی و رایی). در بسیاری از ترکیبات، فعلیار نقش نحوی مشخصی دارد و از ترکیب فعلیار و فعل، دو معنا حاصل میشود. ترکیبات این گونه را نمیتوان فعل مرکب نامید. مانند:
سرا خوردن (سر را خوردن | sәr.â xurdәn)
کؤلاگیفتن (به دوش گرفتن | kol.â giftәn)
یاداشؤن (از خاطر رفتن | yâd.â so:n)
توضیح:
۱) برخلاف تصور خانم کلباسی در فعل مرکب گیلکی علاوه بر بعضی از صفات و قیود، اسم و اسم حرف اضافهای نیز در ساخت افعال مرکب شرکت دارند، مانند: ازاتاکودن (آزاد کردن | azât.â.kudәn) یا جخترادأن (از خاطر بردن | jәxtәr.â da:n)
۲) پیشوند /ha/ یا /hâ/ در گیلکی غرب گیلان به کار برده نمیشود ولی در شرق گیلان تحتتاثیر همجواری با مازندرانی در مواردی محدود افعالی که در غرب پیشوند /f/ میپذیرند تبدیل به /h/ میشوند.
۳) برخلاف نظر «راستارگویوا» در ساختهایی که نیاز به استفاده از پیشوند غیر ثابت /b/ و گونههای آن نیست، /â/ همچنان در ترکیب ما بین دو جزء قرار میگیرد، مانند: همیشک مرا جخترا شؤیی. (همیشه از خاطرم میرفت | hamišәk mәrâ jәxtәr.â šoyi) یا مرا فراموشا نیبه. (مرا فراموش نخواهد شد (فراموشم نمیشود) | mәrâ fәrâmuš.â nibe).
۴) نک: دکتر احمد فاضلی، ۱۳۸۶: «ساختار فعل در گویش گزی»، مجله علوم اجتماعی و دانشگاه شیراز، ش۵۳.
۵) دیدگاههای دکتر محمد دبیر مقدم (نک:۱۳۸۴) و دکتر امید طبیبزاده (نک:۱۳۸۵) میتواند برای گسترش بحث فعل مرکب گیلکی مفید واقع شوند.
منابع:
شکری، گیتی. ۱۳۸۰. بررسی برخی تغییرات در افعال مرکب و اسنادی گویش گیلکی. فصلنامهی علمی-پژوهشی، سال ۱۴. ش پیاپی۳۷و۳۸.
شکری، گیتی. ۱۳۸۵. گویش رامسری. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی
کلباسی، ایران. ۱۳۷۱. ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز. تهران: موسسهی مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
کلباسی، ایران. ۱۳۷۱. تنوع لهجهها در گویش گیلکی. مجلهی دانشکدهی ادبیات و علوم دانشگاه فردوسی مشهد. ش ۴، س۲۵.
کلباسی، ایران. ۱۳۸۲. نشانهی استمرار در لهجهها و گویشهای ایرانی. گویششناسی. جلد اول. ش اول.
دبیر مقدم، محمد. ۱۳۸۴. پژوهشهای زبانشناختی فارسی. تهران. نشر دانشگاهی.
طبیبزاده. امید. ۱۳۸۵. ظرفیت فعل و… تهران. نشر مرکز.
سبزعلیپور. جهاندوست. ۱۳۸۸. پایاننامهی دکتری زبان و ادبیات فارسی: بررسی تطبیقی ساخت فعل در گویشهای: تاتی، تالشی و گیلکی. دانشگاه گیلان.
طباطبائی. علاءِالدین. ۱۳۸۷. ترکیب در زبان فارسی ۳. نامه فرهنگستان. ش۳۸.