توی این سالها که فارغ از دولتی خاص (مهرورز یا امید) سیل واردات به کشور روانهست و منطقهٔ آزاد در بندر انزلی به مثابهٔ شرکتی غولآسا با “اقتدار” زمینه رو برای پخش و توزیع این واردات در استان و بین طبقات برخوردار فراهم میکنه و حرکت کشتیهای باربری بین انزلی و کشورهای حاشیهٔ دریای کاسپین در واقع فقط برای وارد کردن همه چیزه و چه بسیار موارد که خالی حرکت میکنه و پر برمیگرده، اشاره کردن به تنها ملیترین و آزادیخواهترین دولتی که طی تاریخ معاصر بر کشورمون حاکم بوده، یعنی دولت محمد مصدق بسیار الهامبخشه.
تصویر بریدهٔ روزنامهٔ باختر امروز به مدیریت زندهیاد فاطمی، یار و وزیر امور خارجهٔ دولت مصدق به ما میگه که یک دولت ملی دولتیه که مردمش و اقتصاد و تولید این مردم براش مهمتر از جیب سرمایهداران دلال و باندهای وارداتی داخل دستگاه حاکمیته.
این بریده مربوط به ۲۰ تیر ۱۳۳۲ (یک ماه پیش از کودتای مشترک دستگاه سلطنت و آمریکا و بریتانیا و جریانهای ارتجاعی و سنتی داخل کشور علیه دولت مصدق) به ما میگه که بر اساس سیاستهای دولت مصدق (که از قضا آزادترین فضا رو برای مطبوعات و رسانههای منتقد خودش فراهم کرده بود و در نهایت نه با نقد و شنیدن حرف راست یا حتی فحش خوردن بلکه با پول و اسلحهٔ استبداد و استعمار سقوط کرد) واردکنندگان چای رو وامیداشت که به هر اندازه که قصد وارد کردن چای دارند باید همون مقدار چای تولید داخل بخرند؛ اون هم به قیمت مصوب دولت، یعنی همون قیمت چای داخل: ۶۰ ریال.
اینکه چرا بعدها هرگز هیچ دولتی نتونست این کار رو انجام بده، جوابش در پاسخ به این پرسش مهمتره که هر دولتی برای سیاستهای خودش کدوم بخش از جامعه و چه منابع قدرتی رو معیار و ملاک قرار میده.
سالهاست که مبلغان سیاستهای اقتصادی نولیبرالیستی، علیه نظارت دولت بر اقتصاد و حمایت از تولید داخلی تمام رسانههای داخل و خارج و اصلاحطلب و اصولگرا رو به کار گرفتن تا طی یکی دو دهه مردم حس کنند که تنها با خصوصیسازی همه چیز و حذف نظارت دموکراتیک دولته که شیر باکیفیت و مدرسهٔ تمیز و مناسب و خدمات درمانی آبرومند خواهیم داشت. و اگر همه چیز بده به خاطر خصوصی نبودن پروسهٔ تولیده!
حالا البته قضاوت با طبقهٔ کارگر و کشاورز به عنوان اکثریت مردمه که ببینند با خصوصیکردن همهٔ داراییهای عمومی (و نه دولتی!) آیا شیر و مدرسه و خدمات درمانی خوبی دریافت میکنند یا نه؟
اما در زمینهٔ چای، باید گفت که چای ایرانی دیگه ماشین یا پارچه نیست که مبلغان سیاستهای نولیبرالی بزنن توی سرش و کیفیتش رو زیر سوال ببرن. از قضا، همهٔ شواهد و دلایل میگه که اون چه که واردکنندگان و تجار بزرگ تهراننشین که ماشالله هیچ کدوم هم بدون وابستگی و پشتگرمی منابع قدرت نیستند، به عنوان چای وارد میکنند، از نظر کیفیت و سلامت بسیار بسیار پایینتر از چای ایرانیه.
اما چرا سیاستهای اقتصادی همچنان همون جوره که بوده؟ چه قدرش از نادانی و بیکفایتیه و چه قدرش به خاطر منافعی که هیچ نزدیکی با منافع مردم ایران نداره؟ قضاوت با مردم زحمتکش و اهل فن که در فضایی آزاد و بدون ترس از بگیر و ببند بشینن و همهٔ مدارک و موارد رو بریزن روی میز و بررسی کنن که چرا ما باید توی استان گیلان هم برنج و چای وارد کنیم؟ و چرا باید بعد از کنف و نوغان، حالا برنج و چای رو از دست بدیم و زمین بفروشیم و غلیانسرا و سفرهخانه باز کنیم و بریم توی منطقهٔ آزاد خنزر پنزر وارداتی بخریم؟
این عقلانیت و تدبیر از کجا میاد که فقط به درد تدبیر امور شاسیبلندنشینهای واردکننده و حفظ سکوت قبرستانی مطلوب نفعبرندگان از این واردات میخوره؟ نفعبرندگانی که حتی نمیشه اسمشون رو آورد!
پینوشت: این شمارهٔ روزنامهٔ باختر امروز رو میتونید از اینجا بخونید.
پینوشت دوم: نثر غیررسمی رو دارم به مطالب دیگه بسط میدم. تا این لحظه استقبال خوانندگان هم خوب بود.
دیدگاهها
8 پاسخ به “مصدق و چای؛ سیاست یک دولت ملی واقعا چه شکلی ست؟”
ما مردم چی؟؟تدبیر وعقلانیت داریم؟؟؟؟؟وقتی به جای مصرف کالای باکیفیت ایرانی به دنبال اشغالهای ارزون چین و ترکیه هستیم بهتر از این نمیشه!!!!بله نوغان وکنف در شمال یعنی گیلان ومازندران وحتی گلستان نابود شد از مزارع بزرگ پنبه در مازندران وگلستان نگفتی، بزرگترین کارخونه ی گونی بافی خاور میانه در قائمشهر 15 ساله که تعطیل شد به بهانه ی خصوصی سازی وحالا تبدیل شده به سایپا یدک!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟درحالیکه مزارع کنف در منطقه خوراک این کارخونه بود وبزرگترین کارخونه ی نساجی خاورمیانه در قائمشهر که حتی در اروپا هم شهرت داشت حالا ماههاست که حقوق پرداخت نمیکنه وضرر میده مزارع پنبه این طلای سفید همه تبدیل به باغ مرکبات شدندوالودگی زمینها رو به ارمغان اوردند وواقعا چند بار به نمایندگان شهرهامون مراجعه کردیم وبازخواستشون کردیم؟؟؟؟هیچ وقت !!!چرا بی تفاوتیم ؟؟چرا نمایندگان شمال ایران حتی نمیتونند قیمت مناسب برای برنج مشخص کنند؟؟؟و…………….
احسنت.
بجا و مفید نوشتی و دربارۀ نثر هم بنظرم خوب و خواندنی شده و خواننده احساس صمیمیت میکنه و باورپذیرتر میشه. تجربۀ موفقی شده و بهتر که ادامه بدی و بیشتر صمیمانه و محاورهای بنویسی.
ممنون خيلى مفيد و موثر بود بايد از خودمون شروع کنيم و حداقل با مصرف چاى با کيفيت ايرانى از صنعت چاى حمايت کنيم.
نگاهی به آمار کارخانجات تعطیل شده از دهه هشتاد تا حالا، نشون میده که سرمایه داری تجاری، منافع کوتاه مدت خودشو به همه چی ترجیح میده. بطور مثال صنایع نساجی ایران کلا در حال ورشکستگی کامله ولی واردات همین چادرمشکی که از ملزومات محسوب میشه، کشتی کشتی از اندونزی و چین و تایوان وارد میشه.
احسنت…
بعد از چای و برنج نوبته چیه؟:-(
بلحاظ جاذبه کمیسیون و حق و حساب و مجاز بودن واردات از سنگ قبر گرفته تا سجاده نماز و خود رو هم بخش خصوصی به واردات تمایل دارد وهم بخش دولتی برای کمسیو ن و در آمد های دلالی ، افرادی که سنگ الگو های غربی را به سینه میزنند باید بدانند با اینکه امریکا که خود پرچمدار لیبرالیسم و دخالت نکردن دولت در امور اقتصادی است ولی دولت در آنجا کنترل و نظارت بر انرژی ، آب و توسعه کشاورزی را بطور مستقیم در دست دارد و در مورد محصولات کشاورزی, به کشاورزان یارانه یا سوبسید میدهد. همچنین در مواردی که قیمت محصولات وارداتی ( بخصوص محصولات چینی ) بطور تصنعی پائین باشند به استناد قانون”ضد دمپینگ ” بر آنها عوارض و مالیات می بندد تا تولید کننده و کشاورز امریکایی دچار مشکل نشوند.
ضمننآ تذکری درباره نثر عوامانه فارسی:
نوشتن با نثر عوامانه در اثر نفوذ شدید سبک پبنگلیشی( نوشتن فارسی با حروف انگلیسی ) که در اینترنت ، پیامک ها ، زیر نویس فیلم ها و ترجمه اینترنتی از روی سهل انگاری و بی توجهی به دستور زبان فارسی متاسفانه بشدت دارد رایج میشود . یک علت اصلی ان یعنی تبدیل ه به ، حرف “ای” انگلیسی و برعکس ، باعث شده که در نوشتن کلمات بهل بشو ایجاد شود مانند: “این پسره ده سالشه ” منظور : این پسر ، ده ساله است. یا این پسر ده سال دارد ؛ این نره یا ماده : یعنی این نر یا ماده ( کسره زیر” ر” نه نوشتن ه پس از آن ) گاهی بر عکس برای نمونه در یک تابلو تبلیغاتی نوشته شده بود :عید و عیدیش ( زیر حرف دال عید کسره گذاشته )که باید نوشته شود عیده و عیدیش .
مورد بعد هم حذف حالت ضمیر و فعل برای فرد ، بصورت حالت جمع که برای احترام به مخاطب بکار میرود . ( در همه حالت ها ، مثلآ یک شاگرد که با معلم یا استادش هم حرف میزند از این حالت استفاده نمیشود ( چون در انگلیسی وجود ندارد ) در این سبک بجای بروید: برو ، ادامه دهید : ادامه بده، شانستو امتحان کن و…. گذشته از اینترنت و شاخه های مرتیط با آن ، علت دیگر دور شدن نویسندگان این سبک از کتاب و کتابخوانی است و درنهایت باعث میشود که هرج و مرج شدید در نگارش و ترجمه دست بدهد.
بقول مهدی اخوان ثالث : با درود و بدرود
فریدون؛
ممنونم از نظرت. دربارهٔ نوشتننزدیک به گفتار باید این نکته رو اضافه کنم که منظورم غلط نوشتن نبود. در واقع اونهایی که به عنوان مثال به جای کسرهٔ میانجی از “ه” استفاده میکنند یا برعکس (عید و عیدیش) مشکلشون انتخاب نوشتن بر حسب گفتار نیست، بلکه مشکلشون بیگانگی با متن و مطالعه و خوندنه. وگرنه ما از دهخدا و جمالزاده تا هدایت و چوبک در فارسی سنت نوشتن به زبان نزدیک به گفتار داریم و اگر سیستم آموزشی ما بدون سانسور و روشنفکرستیزی اینبزرگان و متنهاشون رو به دانشآموزان معرفی میکرد و ما جامعهای بودیم که با متن بیگانه نیست، این وضع فاجعهای که توی اینترنت میبینیم به وجود نمیاومد.