اعیان:
گروه اعیان و اشراف و اکابر و ارکان دولت در نوشتههای این دوران به طور عمومی با هم و در ارتباط با اوامر حاکم وقت ذکر میشود و نشان میدهد که این گروه اجتماعی در ارتباط با حکومت و به عنوان همراه و همپیمان قدرت بودند. این گروه به طور معمول با اشارهی حکام محلی و برای نشان دادن وحدت و همبستگی با حاکم در مراسم دولتی اعم از جشن و شادی و یا عزا و سوگواری حضور مییافتند و خود بخشی از ارکان دولت نیز محسوب میشدند: «اکابر و اشراف و اعیان لاهیجان، سر در ربقه اطاعت آورده و کمر انقیاد بر میان بستند» (مرعشی، ص ۲۰۱). امیره دوباج فومنی «سادات عظام و مشایخ گرامی و اکابر و اشراف ذوی الاحترام گیلان [بیهپس] را با پیشکش باهره بدرگاه معلی [شاه اسماعیل] روانه نموده» (عبدالفتاح، ص ۳۴). اما اکابر و اشراف، طبقه مستقلی محسوب نمیشدند و قادر به تأمین امنیت خود بدون وابستگی به حاکم محلی نبودند و هیچ قانون و یا حتا نهاد قانونی و شرعی قادر به دفاع از حق و حقوق آنان نبود. حتا وابستگی به حاکمیت نیز در بسیاری از موارد نمیتوانست امنیت مال و جان آنان را تضمین کند. این بیقانونی یکی از مهمترین عوامل پسماندگی در شرق محسوب میشد که در گیلانِ این دوره نیز وجود داشت. به عنوان مثال میرغیاثالدین نامی از اشراف و ثروتمندان تابع حکومت بیهپیش که در حوالی لمسر رودبار الموت زندگی میکرد، ثروت او به هنگام تنگدستی دولتِ میرزاعلی، مورد طمع او و دیگر قدرتمندان وابسته به دولت قرار گرفت و در حالی که او چنان مورد اطمینان و نزدیک به قدرت بود که میرزاعلی او را به سپهسالاری لمسر انتخاب کرده بود، بلافاصله مورد تعرض واقع شد و تمام ثروت او مصادره شد: «حسبالمقرر، معتمد متعینی را به لمسر فرستاده، سپهسالاری را به میرغیاثالدین رجوع فرمودند. …[کیافریدون، سپهسالار رانکو] در انجام این مهم، شریک علت، لازم دانست و با کالجار که اختیاردار تمام حضرت سلطان حسن [برادر میرزا علی حاکم بیهپیش] بود، مشورت در پیوست و او را به طمع مال فریفته و شیفته گردانید و برین داشت که اگر حضرت سلطان حسن را بدین مهم [تصاحب اموال میرغیاثالدین] راضی سازید، راضی ساختن حضرت میرزا علی [حاکم بیهپیش] به من رسد. از مال وجهات میرغیاثالدین خزینه پادشاهی مملو و کبار دولت و امرای حضرت برخورداری تمام خواهند یافت. بر وفق مدعا و مقصود، از هر دو جانب [هم سلطان حسن و هم میرزاعلی] رخصت قید میرغیاثالدین حاصل کردند… میر غیاثالدین دستگیر شد [و] بر موجب امر عالی به قلعه لمسر مقید ساختند و مال وجهات بسیار مضبوط شد» (لاهیجی، صص ۱۵۲- ۱۵۳). این ناامنی برای طبقه اشراف و ثروتمندان یکی از عوامل اصلی موانع انباشت ثروت و تشکیل سرمایه در چنین جوامعی بوده است. فقدان امنیت برای انباشت، مانع فراروئیدن طبقهی صنعتی از طبقهی زمیندار و اشراف میشد. در واقع فقدان خاندانهای ریشهدار اشرافی به سبب فقدان نهادهای قانونی مستقل برای دفاع از حقوق فردی یکی از وجوه مهم گسست در جامعهی شرقی محسوب میشد.
گیشبر:
گیشبر به احتمال زیاد باید از خدام مخصوص بوده باشد که محرم اسرار طبقه حکام و شاهزادگان بودند. به عنوان مثال هنگامی که نوپاشا حاکم ناصرودی رانکو از طریق بندر رودسر با همسر خود فرار میکرد، «گیشبر» او در آخرین لحظهی ورودش به کشتی همراه او بود: «چون خواست که به کشتی رود، گیشبر او، دستار را از سر برداشت و گفت بیش از این با تو همراهی نمیکنم. هر جا که خواهی برو. و زن او را به اسبی که «سفید باز» گفتند، سوار ساخته، تازان به رانکو [نزد سیدعلی کیا فاتح رانکو] آورد» (مرعشی، ص ۳۸). همچنین، مرعشی در جای دیگری مینویسد که: «او [سلطان حسین حاکم لاهیجان] را نوکری بود گیشبر احمد نام. چون [گیشبر احمد] از آن خیال و فکر ناصواب او واقف گشت، [ابتدا] منع کرد و [گفت] آنچه در ضمیر شما راه یافته است، صواب نیست. تو را به جز اطاعت بندگان حضرت اعلی ناصری چیزی مناسب نه [نیست]. چون اسباب نکبت جمع گشته بود، قبول نمیکرد، احمد مذکور فکر او را به حضرت اعلی ناصر [ناصر کیا] رسانید» (همان، ص ۱۹۷).
کوتوال:
کوتوال یا رئیس و قلعهبان شغل مهمی بود که توسط حاکم وقت برای یک قلعه انتخاب میشد: «و سید هادی کیا چون بیست روز محاصره[ی] قلعه[ی] لمسر کرد، کوتوال قلعه را معلوم گشت که دولت کیائیان هزار اسبی منقضی گشته است» (مرعشی، ص ۶۵). قلعه محل امنی برای پناهجویی در مواقع شکست بود. گاه وقتی گمان بر شکست در جنگ میرفت، اموال و حرم حاکمان نیز پیشاپیش بدانجا فرستاده میشد. بنابراین کوتوال یا قلعهبان میباید مورد اعتماد کامل میبود. در نواحی جلگهای گیلان هیچ قلعهی نامآوازهای ساخته نشده بود لیکن در نواحی کوهستانی دیلمان و اشکور و به ویژه رودبار الموت که در دست حاکم بیهپیش بود، قلعههای زیادی ساخته شده بود. در بیهپس نیز قلعهی معروف قلعهرودخان برای همین منظور ساخته شده و مورد استفاده بود.
پرهنشین:
پرهنشینان در مرز ولایتها ساکن بودند و مرزداری را به عهده داشتند: «جهت [ناحیهی] خرگام، پرهنشین تعیین کرده، عود نمودند» (مرعشی، ص ۶۹). پرهنشینی به صورت یک شغل و حرفه آموزش داده میشد و او برای خدمت خود از دولت حقوق دریافت میکرد: «او را تربیت فرموده، به نوکری بازداشت و مرسوم و مواجب مناسب تعیین نموده، پرهنشینی لنگرود وآن نواحی را بدو داده بود» (مرعشی، ص ۱۶۴).
ایلچی:
ایلچی واژهایست ترکی که به نظر میرسد پس از آمدن مغولان در گیلان نیز رایج شده وبه معنی سفیر حاکم و یا سفیر شاه بود. ایلچیان مهمانان گرانقدری بودند که حتا در مواقع تیرگی روابط دو حاکم آنان در امان بوده واز آنان در جاهایی مناسب پذیرایی به عمل میآمد: «و بعد از آن خانهها و جایها که محل فرود آوردن ایلچیان و مهمانان باشد، هم از آجر و صاروج تمام کردند» (مرعشی، ص ۱۴۰). «حضرت سیادت قبایی [کارگیا امیر سید محمد حاکم رانکو] ایشان را ایلچی همراه کرده، نزد سید امیرکیای گوکه فرستاد و سفارش ایشان به واجبی نمود و بر تخریب و تسخیر کوهدم اشارت کرد» (همان، ص ۱۷۷). «ایلچی را با تحف و هدایا فرستاده بودند» (همان، ص ۴۲۷).
داروغه:
داروغه به کلانتران شهرها میگفتند لیکن در نوشتهی مرعشی به مفهوم دیگری نیز آمده است که معنی حاکم یک ولایت است: «بر انوز [کوهدمی] تاختند و او را از کوهدم بیرون انداختند و جهت آن ملک داروغهای تعیین نموده و عود فرمودند» (مرعشی، ص ۳۴۸).
قضات:
قضات گروهی از فقها بودند که بر اساس شریعت قضاوت میکردند: «بر موجب امر همایون از دیلمان به قریه مالفجان آمده و قضات و فقهای اسلام را طلب نموده، صوفی را ملزم ساخته و مکاری او را بدو اثبات نموده» (مرعشی، ص ۴۵). قضات در زمینه قضاوتهایی که به دولت و قدرت مرتبط بود، کمتر آزادی عمل داشتند: «خانه قاضی میرحسین از فر قدوم سعادت رسوم همایون روضه رضوان گشت» (لاهیجی، ص ۷۲).
پاسپایی:
واژهی پاسپایی که امروز نیز در برخی موارد در گیلان به کار میرود به نگهبان به طور کلی و نگهبانان شب به ویژه اطلاق میشد: «و دو نفر که در آن مقام پاسپایی مشغول بودند، فوت شدند» (مرعشی، ص ۴۵۴).
منبع: سایت انسانشناسی
——-
گروههای اجتماعی و شغلی گیلان در قرون وسطا (بخش یکم، بخش دوم، سوم و چهارم)
دیدگاهها
3 پاسخ به “گروههای اجتماعی و شغلی گیلان در قرون وسطا – بخش سوم”
[…] گروههای اجتماعی و شغلی گیلان در قرون وسطا (بخش یکم، بخش دوم، سوم) […]
[…] اجتماعی و شغلی گیلان در قرون وسطا (بخش یکم، بخش دوم، سوم و […]
[…] اجتماعی و شغلی گیلان در قرون وسطا (بخش یکم، بخش دوم، سوم و […]