گفتگویی به مناسبت ده سالگی «ورگ»

در این زمان که رسانه‌های مجازی، جای نشریات واقعی و تیراژ آن‌ها را گرفته و به طبع آن، از مخاطبان واقعی رسانه‌ها کاسته شده است و به بهانه‌ی گسترش ارتباطات با بسط شبکه‌های اجتماعی، بستگی خشنی را با حذف از طریق فشارهای اقتصادی، به بهانه‌ی بهینه نبودن انتشار مکتوب، به رسانه‌های همگانی تحمیل کرده‌اند؛ وبلاگ‌ها توانستند تا حدودی کمبود حاصل از طرح مکتوب مباحث خرده فرهنگ‌ها را با انتشار آن‌لاین روزمرگی‌های وبلاگ‌نویسان گوناگون، پر کنند.

امین حسن پور، نویسنده‌ی وبلاگ ورگ، از جمله همین وبلاگ‌نویسان است که توانسته در حوزه‌ی مباحث مربوط به گیلان ـ به شکل عام ـ عملکرد موثر و مداومی داشته باشد. وبلاگ ورگ (در زبان گیلکی به معنای گرگ) نخستین وبلاگ بومی گیلکی ـ فارسی است که پیشگام وب‌نگاری به زبان گیلکی و درباره‌ی گیلان است. انتشار مباحث علمی درباره‌ی زبان، ادبیات و شعر گیلکی و مطالب جامعه‌شناسی در حوزه‌ی گیلان و گیلان شناسی، محیط زیست و اقتصاد مردم این استان، در کنار ارائه‌ی تقویم گیلکی و صفحه‌کلید گیلکی، برگزاری جشن نوروزبل (سال نوی گیلانیان) و انتشار فایلهای صوتی و بسیاری مطالب مهم و موثر دیگر به وبلاگ ورگ جایگاهی قابل توجه در حوزه‌ی فرهنگ گیلان بخشیده است.

گفت‌وگوی کنونی به مناسبت گذشت ده سال از آغاز وبلاگ‌نویسی امین حسن پور در ورگ، در شهریور ۱۳۹۴ به صورت مکتوب و از طریق ایمیل، با او در شهر لاهیجان، انجام شده است. >>> متن کامل گفتگو را بخوانید.

ورگ ده ساله بۊبؤ

ماهي گؤ: ىأسˇ خؤنه’ در نزنیم
دئه نشيم “ماىي مشۊ” سر نزنيم
همرأ-همرأ رۊخؤنه’ سرجيرأبيم
تا بشيم درىا ميئن پر بزنيم!

./ مأمولي مظفري

 

varg20

دۊرۊس أگه خأ بۊگؤم، ده سال ؤ ىک رۊز! ده سال ؤ ىک رۊزˇ پيش بۊ که پيشاشو گبه بنويشتم. هين. نأ پيش نأ پس، نأ شۊر نأ سس.

 

 

نوروزبل شد و بازنیامد!

نوروزبل شد. امروز یکم نوروز ماه است. دیروز روزی بود که می‌بایست برای این جشن بومی آتشی یا آتشهایی برپا می‌شد و آیین کهن، نوری به زنده‌مانی مردمان وارثش بتاباند و گرمی ببخشد که گرمای خشکسال نیمهٔ تابستان را شکسته باشد تا زنده‌مانی ما را به زندگانی فراکشد که مستحقش هستیم یا دستکم فکر می‌کنیم که هستیم.

۱۵۸۹ نؤرۊزبل - زياز

 

شد. ولي نشد. ذوق و شوق بازگردآمدن بعد از ده سال کشمکش هرساله، با مخالفت شورای تأمین شهرستان لنگرود با برگزاری عمومی نوروزبل در کوملهٔ لنگرود فروخوابید. خبرها و تلاشها برای برگزاری خرد و گوشه و کنار نوروزبل به سختی می‌تواند اندوه و ناامیدی حالای مرا به امیدی درخشان بدل کند. گرچه در برگزاری مختصر و مفید نوروزبل امسال در روستای زیبای زیاز  گرما و روشنای آتش انکارشدنی نبود.
اینکه اینجا و آنجا، مردم و خانواده‌ها و اهالی محل‌ها، آتشی روشن کنند و نوروزبل بگیرند، زیبا و خوب است اما هیچ از غم ممنوعیتش کم نمی‌کند. آن‌ها که آیینی را که به مجوز هیچ قیم و بزرگتری نیاز ندارد، ممنوع می‌کنند، می‌دانم که با زبان مادریشان حرف می‌زنند. آیا با همین زبان مادری، با گیلکی، امر به منع نوروزبل کرده‌اند؟ راضی‌کننده است؟ فاصلهٔ روزی که آیین گیلکان نیازمند مجوز و بعد بدون مجوز اعلام می‌شود تا روزی که زبان گیلکان هم نیازمند مجوز و بعد بدون مجوز اعلام شود چقدر است؟ ادامه خواندن “نوروزبل شد و بازنیامد!”