آنچه بهانهی نگارش اين يادداشت شد، نقد رفيق خوبم، صفرعلی رمضانیست با عنوان «نقش استاد احمد عاشورپور در تکامل موسيقی گيلان» که چندی پيش در سايت گالش منتشر شد که لينکاش را در همين وبمجی ورگ ديدهايد.
صفرعلی رمضانی در جای-جای نوشتهاش بر وجود نگاه منفی نسبت به نقد و منتقد افسوس خورده و از همينروست که که با اين اميد اينها را مینويسم که همانگونه که در کلام نقد را دوست دارد، در عمل هم نقد مرا که در واقع نقدیست بر نقد وی، با همان روحيه بخواند.
سواد موسيقی من چندان نيست که بخواهم وارد مسائل ويژهی اين فن شوم، اما نقد صفرعلی رمضانی آنجا که وارد موضوعاتی غير از موسيقی صرف میشود، مرا در نگاشتن اين يادداشت مصممتر میسازد.
پس اگر اجازه دهيد، به چند مورد عنوان شده در يادداشت اين رفيق عزيز اشاره کنم؛ ادامه خواندن “عاشورپور و فولکلور”