گيلکؤن ٚ أدبیات ؤ فرهنگ ؤ غٚیره.

دسته: فرهنگ (Page 1 of 5)

چو ایران نباشد تن من مباد: تحریف شاهنامهٔ فردوسی برای مقاصد ناسیونالیستی

توضیح ورگ: از کودکی با خواندن و متن و کتاب همدم بودم و شانس آشنایی با شاهنامه را هم داشتم و بعدها همیشه برام سوال بود که چنین کتاب خوبی چرا مدافعانی اینچنین کف به دهان آورده و اغلب لمپن یا گاه امنیتی دارد؟ چرا کسانی که برای شاهنامه (یک کتاب است) و یا شاید به بهانهٔ شاهنامه دست به هتاکی و تهدید امنیتی دیگران و سرکوب دگراندیشان و انکار هر نوع تفاوت و تکثری می‌زنند؟ آیا کوچک جنگلی هم که شاهنامه را کتابی خوب می‌دانست (همانطور که مجلهٔ ملانصرالدین را به عنوان یک مجلهٔ کمدی منتقد تایید میکرد) مثل این ایرانشهریان دارای خوی وحشیگری و تجاوز و طمع به کشورهای همسایه و نفرت از ۹۰٪ ایرانیان بود؟ به مرور فهمیدم که حساب فاشيسم و ناسیونالیسم از فرهنگ و تمدن جداست. در همین حوزهٔ فعالیت روی گیلکی این را فهمیدم که کاربران واقعی و روزمرهٔ یک زبان و تولیدکنندگان محتوای ادبی به آن زبان در یک طرف ایستاده‌اند و دلواپسان و دلسوزان و گریبان‌چاک‌‌دهندگان برای ناموس وطن و اصالت زبان و بکارت مردمان در سوی دیگری و درست در تقابل با صف اول ایستاده‌اند و دائم در حال جدا کردن آدمیان بر اساس «خودی»‌ و «غیرخودی» هستند.
در نتیجه شناخت ریشه‌های رفتار هیستریک ناسیونالیستها و فاشیستها و شاه‌پرستان، برایم روشنتر شد و فرهنگ و ادبیات و تمدن برایم عزیزتر.
باری، خواندن متونی که پیرامون شاهنامه و فردوسی در ورگ منتشر می‌شود تلاشی است برای نشان دادن این تمایز و اعاده حیثیت از فردوسی در میان نسل جوان ایران و به ویژه فعالان زبانهای غیرفارسی در ایران تا بدانند که نیازی به دشمنی با فردوسی و رفتن به جنگ «یک کتاب»‌نيست. آنچه باید به جنگش رفت نادانی و لذت بردن از نادانی است.

فردوسی نه ستایشگر کورکورانه ایران و پادشاهان ایران است و نه ستایشگر توران و پادشاهان توران. او ستایشگر نیکی و رفتارهای انسانی است، چه از سوی ایرانیان بوده باشد و چه از سوی تورانیان و دیگران. او نیکی را از سوی هر کس که بوده باشد، پنهان نمی‌کند و با شیواترین سروده‌ها بیان می‌دارد. و بدی را نیز از سوی هر کس که بوده باشد -حتی اگر از سوی محبوب‌ترین قهرمان کتابش یا محبوب‌ترین شاه ایران باشد- باز هم آنها را لاپوشانی نمی‌کند و با صدای بلند و با فاخرترین سروده‌ها به گوش همگان می‌رساند. او از بازگو کردن شکنجه‌گری‌های پادشاهان ایران و گزارش قیام‌های مردمی علیه پادشاهان باکی ندارد و به هیچ انگیزه‌‌ای آن رویدادها را نادیده نمی‌گیرد.

اگر فردوسی در زمان ما می‌زیست، بی‌گمان از سوی آریاگرایان و کورش‌پرستان به دشمنی با ایران و فرهنگ ایران متهم می‌شد، چرا که مجموعه گزارش‌های فردوسی از زشت‌کاری‌ها و خشونت‌ورزی‌ها و تبهکاری‌های برخی پادشاهان و پهلوانان ایران به اندازه‌ای فراوان و متنوع است که هیچ منبع دیگری- اعم از ایرانی یا غیر ایرانی- به پای آن نمی‌رسد. گزارش‌هایی که عموماً نادیده گرفته می‌شوند و تحریف می‌گردند تا عامه مردم متوجه آنها نشوند.

Continue reading

کۊل ٚ مغز/ بپيسسه مغز/ مۊز بؤده مغز (Brain Rot)

اکسفؤرد بيس ساله کي هر سال ىکته واجه-أ سال ٚ واجه وادؤنئنه (اعلام کؤنه). اي واجأن (کلمأن) تينن قديمي أن بۊبۊۊن ولي خأن اۊ سال ٚ حال ؤ هوا ؤ بگۊبشتؤؤن-ه بدأره.
۲۰۲۴ سال ٚ واجه بۊبؤ «Brain Rot» کي مغز ٚ پيسسن ؤ بپيسسه مغز معني دئنه. اي واجه ۱۹ قرن ٚ شئه ولي هندئه أمئه زمت کار دکته. ايسه ىعني چي؟ وختي ىک نفر بي أنديفه ؤ بي أرزش مطالب-ه زيادي مصرف کؤنه، مطالبي کي حتى نشأنه اۊشؤن-ه نقد گۊدن، اين ٚ ذهن ؤ وير بپيسسه حساب بنه ؤ اۊ جۊر مطالب أن ادم ٚ مغز-ه پيسؤنئنن.

اي سالؤن کي اينترنت ؤ «فجازي» مئن ادمؤن صۊب تا شؤ هزار جۊر دۊرۊس ؤ نادۊرۊس ؤ راس ؤ دۊرؤ مطلب ٚ مئن جير ؤ جؤر شؤدرن، اي کلمه ني دۊمرته دکته مردۊم ٚ دهن.

ايسه مۊ فکر کأدبوم گيلکي مئن اي مفهۊم ئبه چي دأنيم! مأ ىاد بمأ أمه «کۊل ٚ مغز» دأنيم. وختي ادم ٚ ذهن ؤ وير ٚ تيجي کۊلأبنه، ايسه ىا خرفتي أجي ىا نادؤني أجي ىا چرت ٚ چؤلا مئن جيراشؤن ٚ جي، گۊنيم فلؤن‌کسک ٚ مغز کۊلأبؤ، دئه تيج نئه، کۊل ٚمغزه! اينترنت ٚ مئن بي أنديفه ؤ بي أرزش مطالب-ه جير ؤ جؤر گۊدن أن هيتؤ ادم ٚ مغز-ه کۊل کؤنه؛ اي جۊر مطالب مغزکۊلأکۊن ايسن.

بسچي گه «بپيسسه مغز» أن تينه ائره مۊناسب ببۊن. اي جۊر مطالب کي مجازي پلتفؤرمؤن ٚ مئن دره ويشتري مغز-ه پيسؤنئنن. شاىد «مۊز بۊده مغز» أن بد نبۊن. ولي مي نظر کۊل ٚ مغز ؤ مغز کۊلاکۊن دقيقتره.

شيمه مغز ؤ ذهن-ه اي «فجازي»‌ مئن بپپأىن کي تيج بۊمؤنه زأکؤن! 😉

الامۊت ؤ الٚمۊت

احمدرضا قائم‌مقامی خۊش ٚ ىکته وأنيويسؤن ٚ مئن بنويشته دأنه کي:

از لغاتی که لغت نیستند: آموت
الموت را مخصوصاً نویسندگان اهل جبال مانند زکریای قزوینی و حمد مستوفی مرکب از دو جزء آله به معنای «عقاب» و آموت به معنای «آموخته» تصور کرده‌اند. آموت صفت مفعولی است معادل آموختهٔ فارسی که در آن لهجات استعمال داشته و آن گاه گروهی از اهل آن نواحی گمان برده‌اند که چون عقاب در آشیانش بچگانش را آموزش می‌دهد، پس به مجاز آشیان عقاب را آله‌آموت گفته‌اند و چون قلعهٔ الموت بر جایی است بلند، آن قلعه را نیز به جهت اغراق «آشیانهٔ عقاب» خوانده‌اند. این روایات، که اهم آنها در لغت‌نامه در ذیل الموت درج است و در ضمن آنها وجوه دیگری هم برای این نام برشمرده‌اند، احتمالاً همه خیالاتند. با این حال، این روایات به لغت‌نویسان هند نیز رسیده و رند و شیاد آنان، که صاحب فرهنگ جهانگیری باشد، بیتی هم به شاهد آنها ساخته (یا در بیت کس دیگری تصرف کرده) و آن را به منجیک ترمذی نسبت داده است. آن بیت چنین است:

بر قلهٔ قاف بخت و اقبال
آموت عقاب دولت تست

آقای حسن‌دوست نیز در فرهنگ خود چیزی از خیالات آقای گرتسنبرگ را به اوهام پیشینیان افزوده، اما آقای سعادت در جلد اول فرهنگ جامع زبان فارسی در مورد اشتقاق این لغت سکوت کرده. کار درست را او کرده، ولی درستتر آن است که آن مدخل از فرهنگ جامع حذف شود و به ذیلی منتقل گردد که باید مشتمل بر «لغتواره‌های» فرهنگهای پیشین باشد.

اۊنچي گه احمدرضا قائم‌مقامي «لغتواره‌های فرهنگهای پیشین» دۊخؤنه راسوري (درواقع) ىکته دئه زبؤن ٚ لۊغته ؤ اي ىکته دئه زبؤن ٚ نؤم کي قائم‌مقامي خۊ وأنيويس ٚ مئن أول «لهجات» ؤ سراخر «فرهنگهای پیشین» دۊخؤنه، ايسه گيليکي!
أگه فارسي-ئه بدئه، گيليکي سيوا بؤن ؤ اين ٚ زبؤن بؤن-ه انکار نکۊنيم، بأزين دئه همه چي رؤشنتره. گيليکي مئن کي خۊشئبه سيوا دستۊر ؤ سيوا فرهنگ دأنه، امۊت لؤغتي نئه کي لؤغت نبۊن؛ خالي ىکته واجه-أ هزارؤن هزار گيليکي واجه أجي.

دانه­ٔ سوخته‌­ای که در زیر و زبرهای خود خاکستر شد (بخش دوم و پایانی)

توضیح ورگ: گرچه زمان زیادی از تجربهٔ شکست‌خوردهٔ سرخط می‌گذرد اما با توجه به اینکه اخیرا تلاشی دوباره و در همان راستا و با همان نگاه و همان خطاها و صرفا با تغییر در ترکیب تیم و حذف کردن اسامی دردسرساز (از جهت اعتبار علمی و دانش گیلکی) و حفظ و افزودن اسامی دارای مدرک معتبر دانشگاهی (گرچه بی‌ربط با زبان و نگارش گیلکی) منتشر شده است (این بار با اسم «گیله خط»!) انتشار بخش دوم یادداشت ضیا که مدتها در آرشیوم مانده و فراموش شده بود اهمیتی دوباره یافته است. چرا که به نظر می‌رسد دوستان گیلان‌شناس این بار هم به جای بررسی نقادانه و علمی صرفا به صرافت ترمیم اسامی و تعویضهایی در تیم افتاده‌اند و در بر همان پاشنه می‌گردد. گرچه عموما نگارندگان هر دو دستورالعمل اساسا کمترین تجربه و ربط و توان را در زمینهٔ نگارش و ویرایش گیلکی دارند و گرچه ترجیح داده‌اند بدون نگاهی به تاریخچهٔ کارهای شده و بدون اینکه بگویند شیوه‌نامهٔ خط گیلکی موجود و رایج که سالها از ارائه و رواجش می‌گذرد، بالاخره چه اشکالی داشت که این عزیزان را دچار احساس تکلیف کرد تا از خواب پنجاه ساله بيدار شوند و با جمع کردن انواع چهره‌های سلبریتی و دانشگاهی و تند و تند و پی‌درپی دستورالعمل پشت دستورالعمل برای نگارش گیلکی منتشر کنند، اما ما در ورگ، برخلاف روش و منش غیرعلمی این عزیزان، بدون انکار و نادیده گرفتن و به سکوت و بایکوت برگزار کردن، روی پروژهٔ سرخط درنگ کردیم و در مورد نسخهٔ جدیدتر آن هم درنگ خواهیم کرد چرا که خط را ابزار میدانیم و از ابزار بهتر و کاراتر ترس نداریم. گرچه در گفتگو با نویسندگان این هر دو دستورالعمل تقریبا به یقین رسیده‌ایم که این عزیزان حتی یک بار هم مستندات خط گیلکی را از اول تا آخر نخوانده‌اند. بنابراین اگر مجال و عمری بود، جداگانه به گیله‌‌خط هم نگاه خواهیم کرد تا ببینیم این چرخ دقيقا برای پاسخ به چه فقدانها و چه نیازهایی «سه‌باره» اختراع شده است؟ به زودی سابقه و عملکرد نویسندگان و ناشر آن را در مورد خط گیلکی و نگارش گیلکی بررسی کرده و خواهیم دید که آیا واقعا به فقدان یا پاسخی در زمینهٔ گیلکی‌نویسی پاسخ داده‌اند یا مسائل دیگری بیرون از دغدغهٔ راحت‌تر کردن گیلکی‌نویسی برای گویشوران زبان گیلکی نیز مطرح بوده است. فعلا ولی با هم بخش دوم یادداشت ضیا خوش‌سیرت را می‌خوانیم. گرچه ضیا در سطر پایانی همین نوشته به نوعی در مورد سرنوشت تلاشهایی از این جنس و جنم، لب کلام را گفته است. با هم میخوانیم:

Continue reading

چلنگر ٚ نشريه ارشيو

چلنگر ىکته نشريه بۊ مأمدلي أفراشته سردبيري ؤ مؤديريت ٚ جي کي تينين اي نشريه ارشيو-ه ائره هأگيرين. فايل دخشارده (Zip) ايسسه ؤ تلگرام ٚ سئروئر ٚ مئن هننأ.

اي ارشيو ٚ مئن چلنگر ٚ شۊمارأن سال أول ؤ دؤوؤم ؤ سوم ٚ شي دره. سال أول ؤ دؤوؤم ٚ ارشيو ٚ مئن اي شۊمارأن متأسفانه دننئه:

۸، ۱۱، ۱۲، ۲۰، ۲۴، ۲۵، ۲۹، ۳۱، ۳۲، ۳۶، ۴۱، ۴۲، ۴۴، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۷، ۵۸،۶۰، ۶۱، ۶۹، ۷۰، ۷۱، ۷۳، ۷۵، ۷۶، ۸۴، ۸۵، ۸۷، ۹۱، ۹۴، ۹۶، ۹۷، ۹۹، ۱۰۰، ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۶، ۱۰۸، ۱۱۰، ۱۱۷، ۱۱۸، ۱۲۰، ۱۲۳، ۱۲۸، ۱۲۹، ۱۳۰، ۱۳۲، ۱۳۵، ۱۳۶، ۱۴۹، ۱۵۱، ۱۵۳، ۱۵۹، ۱۶۳، ۱۶۵، ۱۶۹، ۱۷۰، ۱۷۱، ۱۷۲، ۱۷۳، ۱۷۴، ۱۷۵، ۱۷۶، ۱۷۷، ۱۷۸، ۱۷۹، ۱۸۰، ۱۸۱،۱۸۲، ۱۸۳، ۱۸۴، ۱۸۸، ۱۸۹، ۱۹۰، ۱۹۴، ۱۹۵، ۱۹۶

سوؤمي سال ٚ جي خالي چار ؤ پئنج ٚ شۊمارأن دره.

اي ارشيو تينه شيمه کۊمک ٚ جي کاملأبۊن. أگه نؤسخه‌يي دأنين کي اي ارشيو ٚ مئن دننئه خبر بدين.

واگردان؛ وانگردان

یادداشتی از فرزین کارگر

یکی از مهمترین مؤلفه های فرهنگی هر ملتی، زبان آن ملت می باشد. این مهم در کنار سایر مؤلفه ها مانند: لباس، موسیقی، فرهنگ غذایی و … برای هویت بخشی به آن ملت باید مورد توجه و اعتبار قرار گیرد. از آنجائی که زبان کاربردی ترین و مهمترین این موارد است پس احترام و اعتبار بخشی به آن باید در اولویت بیشتری قرار داشته باشد. تولیدات فرهنگی در حوزه زبان که می تواند باعث غنا و ارزش شود در مواردی مانند شعر و داستان و مقاله خلاصه می شود و هر چه این گزینه ها فاخرتر و باکیفیت تر ارائه شود به شکوفائی زبان آن ملت و بهتر شناخته شدن و دیده شدن آن زبان کمک می کند. وقتی شعر و داستان نوشته شده در هر زبان به رشد و شکوفائی لازم رسید و با توجه به ابزارهای پیشرفته موجود برای شناساندن قدرت زبانی هر ملت در حوزه شعر و داستان خواه ناخواه تمایل به ترجمه آن آثار به سایر زبان ها فراهم می گردد.

Continue reading

شاید نخستین فرهنگ گیلکی

شاید این چند برگ که تصویر آن را در اینجا آورده‌ام، نخستین فرهنگ گیلکی در تاریخ این زبان باشد!
گویا به تاریخ پنجم خرداد ۱۳۱۴ (۸۷ سال پیش) قرارداد تالیف واژه‌نامه‌ای بین وزارت اوقاف و صنایع و مستظرفه و میرزامحمدعلی خان راد بازقلعه‌ای (محمدعلی افراشته) تدوین می‌شود، که طی آن افراشته متعهد می‌شود تا پایان دی ماه همان سال، سه هزار لغت گیلکی را با خط خوانا و با اعراب نوشته و معنای هر واژه را به فارسی معمول در کنار آن بیاورد و در ازای این پژوهش، هزار و پانصد ریال دستمزد دریافت کند.
سال ۱۳۸۹، در نمایشگاه کتاب تهران، مرد میانسالی خودش را از ورودی باریک غرفه کوچکمان به داخل لغزاند و سر کنار گوشم آورد که: «نسخه‌ای خطی دارم که به درد کار شما می‌خورد!» مدعی بود که نسخه‌ای دست‌نویس از یک فرهنگ گیلکی دارد که «محمدعلی افراشته» به خط خودش فراهم کرده.

Continue reading

تقویم دیواری ۱۵۹۶ دیلمی

با زحمت و همکاری کمند صمیمی، گیسو صمیمی و فرزین کارگر عزیز، تقویم دیواری امسال هم آماده و منتشر شد و شما میتونید از همینجا دانلودش کنید و بعد چاپش کنید و بزنید به دیوار یا به دیگران هدیه بدین.

نکتهٔ جالب تقویم امسال اینه که این دوستان یک فونت جدید سازگار با خط گیلکی هم طراحی کردن که توی این تقویم ازش استفاده شده.

فیلم مستند اولین بازبرگزاری جشن نوروزبل: ۱۵۸۰ نؤرۊزبل

این اولین تجربه‌م در ساخت فیلم بود و البته نه اون زمان و نه حالا این کاره نبودم و نیستم و صرفا از روی ضرورت بود.این فیلم ثبت نخستین اجرای جشن نوروزبل بعد از دهه ها خاموشی و فراموشیه. در سال ۱۳۸۵ هجری خورشیدی در قالب یک تیم چهار نفره (امین حسن پور، نیما فرید مجتهدی، حجت بابائی روشندل و مهدی محمدی) به روستای ملکوت از توابع املش رفتیم و با همکاری و همفکری مردم روستا این جشن رو دوباره احیا کردیم.

بعد از ۱۶ سال بالاخره این فیلم رو میذارم اینجا که ببینید. (متاسفانه چون یوتوب سانسوره، برای دیدن فیلم باید از ابزار فیلترشکن استفاده کنید)

گزارش مفصل این نوروزبل رو میتونید در اینجا بخونید.

چرا بهتره نوروزبل در کوه (جؤرا) برگزار بشه؟


اين درسته که مردم گیلکی‌زبان چه گیل چه دیلم، چه شهری چه گیلمرد چه کلایی و چه گالش، چه کشاورز چه دامدار چه کارگر و چه کارمند بهرحال گیلک هستن و وارث فرهنگ باستانی مشترک و این هم درسته که تقويم دیلمی میراث مشترک این مردمه و این هم درسته که مردم جلگه (گیلان در گیلکی یعنی مناطق جلگه ای) هم حق دارن جشن باستانی نوروزبل رو به عنوان داشتهٔ خودشون (داشتهٔ مشترک گیل و دیلم) برگزار کنن و این هم درسته که هرچه این جشن در جاهای بیشتری برگزار بشه، بیشتر احیا و معرفی خواهد شد اما…
چرا به نظر شخص بنده بهتره این جشن در مناطق کوهستانی برگزار بشه و مردم گیلان (مثل خودم) برای شرکت در این جشن زحمت بکشن و به مناطق کوهستانی (دیلم) تشریف ببرن؟
چون تاریخ مردم ما تاریخ حرکت و توسعهٔ تمدنی از کوه به جلگه بوده و هرچه در جلگه هست، اصیلترش در اون بالاست و با برگزاری نوروزبل در کوه، پیوند بین مردم پایین و بالا بر اساس تقسيم کار اجتماعی تاریخی و روابط مشخص به کمک این باز برگشتن به کوه برای همه یادآوری میشه؛ چرا که نوروزبل یادآوری اين حقیقته که ریشهٔ ما کجاست و ما دو دنیا و دو قوم متفاوت نیستیم و نوروزبل بهانه‌ای میشه برای اینکه مردم جلگه و مردم کوه دیدار داشته باشن.
از همه مهمتر درسته با توسعه تمدنی در جلگه، متاسفانه مناطق کوهستانی استان گیلان و مازندران در بن‌بست و انزوا قرار گرفته‌ن اما این انزوا حاصل توسعهٔ ناموزون سرمایه‌داری طی دو قرن اخیره وگرنه مناطق کوهستانی ما زمانی مراکز ارتباطی و تجاری و فرهنگی بودن و نوروزبل بهانه‌ایه برای احیای این مساله و ایجاد ارتباط بیشتر بین این مناطق.
چه اشکالی داره فرزندان ما سالی یک بار با این آموزه روبرو بشن که ریشه و تاریخشون فقط همون جلگه نیست و ما مردمي هستیم که از بالاترین ارتفاعات البرز تا پست‌ترین باتلاق‌های جلگه رو با کار و زحمت و خلاقیت قابل سکونت کردیم و زبان و فرهنگ خودمون رو پراکندیم؟
اجازه بدیم در ذهن نسل بعد تصویری واقعی، مادی و تاریخی از مردم خودش داشته باشه و ببینه و تجربه کنه که افرادی در جاهایی متفاوت از اقلیم خودش به زبان مشترک گیلکی حرف میزنن اما با لهجه‌های متفاوت و چه بسا خیلی اصیلتر!
و چه اشکالی داره که فرزندان ما در کوهستان و کوهپایه هم ببینن که مردم جلگه (گیلؤن) همزبان و هم‌فرهنگ خودشون هستن و اینها تنها نیستن و زادگاهشون ارزشهای تاریخی و اقتصادی داره و میتونه میعادگاه تمام گیلکان گیلکی‌زبان جهان باشه که سالی یک بار به آغوش مادر (البرز) برگردن؟
مگه غیر از اینه که سرزمین ما هر روز از صبح تا شب با گردش تبخیر آبهای دریا و جلگه و حرکتش طی روز به سمت البرز و عبورش از شش‌های سرزمین ما، یعنی جنگل، خودش رو دم غروب به جؤرا (یلاق) می‌رسونه و این چرخهٔ زندگی‌زا این مجموعه رو در هماهنگی با هم هر روز پیش می‌بره و بازتولید می‌کنه؟ به این دلایل به نظرم بهتره تا جایی که می‌تونیم نوروزبل رو در ارتفاعات برگزار کنیم که توی این گرمای تابستون معنای خودش رو هم داره.

نقد ٚ جا گيلکي مئن چي شأنه گۊتن؟

نقد چيسه ؤ گيلکي مئن نقد ٚ جا چي شأنه گۊتن کي هم دقيق بۊبۊن هم اشتقاق ساتن ٚ را أمئبه وا بۊمؤنه؟

بٚينيم نقد کؤره أجي بمأ؛ يۊناني مئن نقد-ه گۊتن کریسیس (krisis) کي سۊ ته معنا دأنه:

یکته معني بؤحران (crise) ؤ تشنج ؤ آشۊب ؤ حالتي کي چیزؤن يا کسؤن دکئنن يک جۊر حالت ٚ مئن کي بؤحراني (critique) گۊنيم. اي حالت ٚ مئن اۊ چيز ٚ بي تعادؤلي ؤ اين که اۊن ٚ مئن تضادي دره، مألۊم بنه.

دؤوؤمي معنا أولي همرأ أننی تضاد دأنه. یعني ائکته معنا مئن کريسيس ضد ٚ اختلاط ؤ التقاط ؤ خلط ٚمعنا ايسسه. اي معنای ٚ مئن کريسيس، سيوا گۊدن ؤ تفکيک ٚ سر دلالت کؤنه ؤ وينش (بصيرت) ؤ داوري (قضاوت) ٚ معني اي کلمه أجي بيرين هأنه. هين وأسي قضايي ؤ فلسفي کلمأن ٚ مئن دياکريسيس (diakrisis) یک جۊر وير (أنديشه) ٚ حرکت-ه کي تضادؤن ؤ تؤفيرؤن-ه تشخيص دئنه.
پس کريسيس هم بؤحران ؤ آشۊب ؤ بصيرت معني دئنه هم تصميم گيتن ؤ حؤکم صادر گۊدن. (دقيقا هرچي کي امرۊز ٚ به‌اصطلاح مؤنتقدؤن بد دأنن!)

Continue reading

آیا زبان دیلمی، چیزی جدا از زبان گیلکی‌ست؟

در این نوشته کوشش میکنم توضیح بدم چرا فکر میکنم اون چه که به نام زبان مردم دیلم یا زبان دیلمی ازش نام برده میشه همون زبانیه که امروز گیلکی نام داره. گرچه توضیح این موضوع برای کسی که با زبان گیلکی و گويشهای مختلفش در جلگه و کوهستان و درون و بیرون استان گیلان آشناست خیلی راحتتره و نیاز به این همه بحث روی جزئیات نداره.

چرا گیلکی و دیلمی یک زبانند؟

در صحبت از زبان دیلمی (که در واقع همیشه با عنوان زبان مردم دیلم از آن نام برده شده) نوعی مغالطه رخ داده است. یعنی یک منبع از انقراض زبانی به نام دیلمی حرف زده و مدعی می‌شود که دیگری هم از این زبان نام برده است. (مانند استخری و…) یعنی چون یک نفر در گذشته از «زبان مردم دیلم» نام برده و حالا هم یک نفر مدعی انقراض زبانی به نام دیلمی شده پس همه چیز درست و مرتب است و زبانی به نام دیلمی داشتیم که «متمایز از زبان گیلکی امروز» بوده است. (به این نتیجه‌گیری آخر دقت کنید.)

فراموش نکنیم همین امروز هم هر کسی که بی‌خبر باشد و به گیلان بیاید خواهد گفت زبان مردم شرق گیلان با زبان مردم مرکز و غرب گیلان متفاوت است و در فومن حرف خ زياد و در لاهیجان حرف ن زياد به کار می‌رود. و لابد باید نتیجه بگیریم دو زبان داريم!

Continue reading

من مره قۊربان یا من تره قۊربان؟ مسأله این است!

مدتها بود که دلم میخواست به بهانه‌اي، این موزیک قوالی زیبا رو با شما به اشتراک بذارم. این که میگم مدتها، حرف از چند ساله. اون زمان که این موزیک رو شنیده بودم و دلم میخواست اینجا منتشر کنم هنوز سالهای سیاه کرونا و این قرن پر از رنج و ستم و عصیان آغاز نشده بود.

شاید شما هم فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» رو دیده باشید. نمیدونم داوری شما دربارهٔ این فیلم چی و چطوره اما من از وسط فیلم به بعد تقریبا برام سخت بود که ادامه‌ش رو ببینم. برای مني که حتی فیلم‌فارسی و فیلم‌هندی و حتی سریالهای آبکی ترکی و لاتینی برام قابل تحمله، تحمل این فیلم برام سخت بود. اون سالها این پروپاگاندای متظاهرانه برای ساختن تصویری از ما که نیستیم دردآور و حال‌بهم‌زن بود اما چون هنوز از روی بسیاری کثافات جامعه پرده کنار نرفته بود، گفتن این حرفها باعث دشنام و ناسزا میشد که شد! حالا اما فحاشان اون سالها که هر نقدی رو به حسادت نسبت به خوشبختی خودشون تلقی میکردن، نصفشون زیر بار واقعیت اجتماعی کمر خم کرده‌ن و نیم دیگه به سمت پله‌های بالاتر بارشون رو بستن.

Continue reading

ساندويچ!

«دۊ پاره نؤن ويگير ؤ یٚکته سر چن پاره کرک ٚ گۊشت بني ؤ چن چيتيم گرکن ؤ بادؤم-ه چپ ٚ راس دچين؛ پنير ؤ بپته مرغؤنه وابينؤن-ه بني اۊن ٚ سر ؤ زيتۊنؤن-ه چن ته تيک ٚ مۊرسؤن بچربؤن ؤ أننی نمک دپاچ؛ بأزين نيا بکۊن تا تي چيشم کئف بکۊنه، بأزۊن اؤکته نؤن پاره-أ بني اۊن ٚ سر ؤ گاز بزن تا اۊن چي-ئه گه چأگۊدي رؤئه بأري.»

مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی (قرن ۴)

یادداشتی دربارهٔ سرخط، خط گیلکی پیشنهادی انتشاریافته ازسوی پژوهشکدهٔ گیلانشناسی (بخش نخست)

توضیح وبلاگ ورگ: طی تمام این سالها که مشغول تلاش برای سامان دادن به نگارش گیلکی بودیم، مطالب و نظرهای مختلف در وبلاگ ورگ و ذیل برچسب «خط گیلکی» آرشیو شده که به پژوهشگر یا پرسشگر این موضوع کمک خواهد کرد تا دسترسی یکجا به این منابع داشته باشد. اخیرا از سوی پژوهشکدهٔ گیلان‌شناسی، آیین نگارشی جدید با عنوان سرخط منتشر شده که به نظر من باید اين خط را خط حکومتی سرخط نامید چرا که بی توجه به سابقهٔ امر و با انکار و نادیده گرفتن تمامی تلاشهای تاکنون شده و با نگاهی خاص (تایید قیمومیت فارسی بر گیلکی و نگاه گیلان‌شناسانه و بیگانه با فضای زندهٔ فعالان فرهنگی زبان و ادبیات گیلکی) به نوعی سعی شد تا چرخ را از نو اختراع کنند (پیرو تمام طرحهای حکومتی. مثلا سالهاست که میخواهند سیستم عامل ملی بسازند و هر کودکی که اندکی با دنیای نرم افزارهای آزاد و لينوکس آشنا باشد میفهمد که جریان از چه قرار است و داستان چیز دیگری است نه ساختن یک سيستم عامل) و با نگاهی به ترکیب اسامی پشت سرخط میتوان دید که این پروژه در نبود تجربه، دانش، سابقه و آزمون و خطا، صرفا دو برگ برنده برای خود متصور بوده است: مدرک دانشگاهی برخی از اعضای تیم سرخط (مدرک در زبان‌شناسی و در زبان و ادبیات فارسی)که حتی در شکل چینش اسامی هم لحاظ شده و دیگری مهر و امضای رسمی پژوهشکده که در دل برخی از اعضای همین تیم امید تفقد و حمایت از سوی مراجع رسمی آموزش و پرورش را زنده کرده است کما اینکه این عزیزان به موازات این پروژه مشغول مذاکرات و تلاشهایی هستند تا از سوی مراجع رسمی پذیرفته شوند. یکی از دلایل هول و عجلهٔ این عزیزان همین دیگ حلیم بود.
در کل اما خروجی سرخط، خود نمایندهٔ میزان دانش و توانایی و میزان دلسوزی این عزیزان در مورد گیلکی نویسی است و از طرفی در نخستين روز انتشار سرخط، اختلافات بین طراحان آن هم آغاز شد و چون سرخط صرفا اتحاد سلايق و نظرات گوناگون و گاه متضاد بود که فقط به طناب رسمیت و پدیرفته شدن از سوی حکومت و البته برائت از جریان مستقل و جوان، چنگ زده بود (و تقریبا هیچ یک از اعضای سرخط نه قبلا و نه حالا از آیین نگارش پیشنهادی سرخط استفاده نکرده و نمیکنند) در نتیجه آن تلاش به چیزی جز تکرار اختلافات و حرفهای تکراری چهل پنجاه ساله ختم نشد.
من که بعد از همان جلسهٔ اول با ديدن سطح و فضای گروه پا پس کشيدم و همین طور دکتر تسلیمی که او هم در همان جلسهٔ اول تصميم به عدم همکاری گرفت و خیلی زود، مدتها پيش از انتشار سرخط، مسعود پورهادی با انتشار متنی (که به محض دسترسی به آن در همین برچسب خط گیلکی آرشیو خواهم کرد) از تیم سرخط بیرون آمد و محمد تقی پوراحمد جکتاجی از اعضای تیم سرخط که خود پيش از این پیشنهاداتی در مورد گیلکی‌نویسی داشت (که اکثر این پیشنهادات در خط گیلکی پیشنهادی ما ادغام و پذیرفته شده) اما در این پروژه ناگهان از آن پیشنهادات صرف نظر کرده بود، در مقاله‌اي که در شمارهٔ ۱۶۳ گیله‌وا چاپ شد آیین‌نامهٔ پیشنهادی سرخط را شديدا نقد کرد. (این مقاله را از اینجا بخوانید.)
گرچه پروژهٔ سرخط از روز اول با نادیده گرفتن تلاشهای نسل جوان مستقل برای تدارک و تجربهٔ خط گیلکی استارت خورد، خطي که پیش از این هم همیشه مورد بی‌مهری اساتید بود (برخلاف استقبال بی‌نظیر نسل جوان از خط گیلکی) و به ویژه به نظر می‌رسد اینکه تلاشگران این خط همگی جوان و از جاهایی غیر از مرکز استان گیلان هستند و جغرافیای زبان گیلکی را فراتر از استان گیلان می‌بينند بيشتر باعث هراس و شتاب مرکزگرایان و رسمیت‌گرایان و اساتید شد تا هرچه زودتر جلو خطی که چند سال آزمون و خطا و توسعه و پیشرفتهای فنی دیجیتالی را پشت سر گذاشته بود چیزی طرح کنند که قدرت رسمی هم داشته باشد و چنان که از متن سرخط معلوم است خود را اولین و همزمان حرف آخر جا بزند، اما با همهٔ اینها آقای جکتاجی در مقالهٔ مذکور در نقد سرخط بالاخره برای اولین بار خط گیلکی پيشنهادی ما با چند سال سابقه را به عنوان چیزي که وجود دارد و استفاده می‌شود به رسمیت شناخته و از آن نام برد.
ما که بی‌خبر از جریانات درون سرخط بودیم و صرفا با دیدن مقالهٔ خروجی این پروژه انگشت حیرت به دهان برده بوديم از آن همه اشتباه و سو تفاهم و آن همه بی‌خبری از سنت نوشتاری گیلکی واحکام نادرست، پس از پایان تعطیلات نوروزی با مقاله‌اي از محسن آریاپاد (عوض دیگر گروه سرخط و دبیر اجرایی آن) روبرو شدیم که به صورت سرگشاده در اینترنت پخش شد (این مقاله را می‌توانید در اینجا بخوانید) که جزئيات بيشتری از روند شکل‌گیری این شیوه‌نامه را شرح میداد و به عملکرد دبیر علمی سرخط (جهانگیر سبزعلیپور که به عنوان دبیر علمی سرخط، در جلسات لازم می‌شد با ایشان فارسی گفتگو شود چون گیلک نبوده و گویا در گیلکی حرف زدن و گیلکی نوشتن بسیار کم‌تجربه‌اند) نقدهای شدیدی وارد کرده و انحلال سرخط را اعلام کرد. این متن به نظرم سندی تاریخی است تا آیندگان بدانند چه کسانی با چه انگیزه‌ها و رانه‌هایی در این روزها چگونه عمل کردند.
خلاصه اینکه دلیل حکومتی نامیدن سرخط با توجه به نحوهٔ اجماع، شکل عملکرد، عاقبت پر از اختلاف و تفرقهٔ پایانی و اصرار دست اندر کاران آن برای انکار یک تجربهٔ غیررسمی اما موفق طی چند سال گذشته و استفاده از چهره‌های سلبریتی (و فاقد کمترین سواد و تجربه در گیلکی نوشتن) و استفاده از هنرمندان وابسته‌ای که دبیر جشنواره‌های ادبی حکومتی بوده یا امتیازهای فراوان برای نشر دارند یا به آموزش و پرورش و صدا و سیما رفت و آمد دارند، تقريبا روشن است. در اين عبارت نه توهینی نهفته است نه تحقیری. صرفا واقعیتی است که گمان نکنم بخش مهمی از پدیدآورندگان سرخط حتی از بابت آن ناراحت باشند. همگی اینها نشان می‌دهد که علاوه بر هراس از جوانان و کوششهای بیرون از مرکز، چراغ سبز بالایی‌ها هم انگیزهٔ مهمی بود تا چنین جمع متضاد و اغلب ناآگاه با گیلکی‌نویسی شکل گرفته و خیلی زود از هم بپاشد.
ضيا خوش‌سیرت اما بی‌خبر از تمام اینها، اواخر دی ماه سال گذشته و پیش از اینکه از درون سرخط نقدها مطرح شود، از آن طرف سیاره با خواندن متن سرخط شروع به نوشتن متنی کرد که بخش اولش را در اينجا میخوانید. بخش دومش هم به زودی در قاف و ورگ منتشر خواهد شد.

پیشگفتار
پیش از آغاز اين یادداشت، به‌نظرم رسید که چند نکته را ذکر کنم. نخست این که مخاطب این یادداشت عموم مردم بوده و لزوما تاکیدی بر فضای بیرون و درون دانشگاهی ندارد، هرچند در ابتدا بر آن بودم که به صورت مقاله آن را ارائه دهم. دوم، تلاش می‌شود که زبان نوشته غیرآکادمیک بوده، و همهٔ مخاطبان احتمالی این متن را درنظر گیرد. سوم، احتمال این که خواننده نیاز به خواندن مطالب دیگر (که ذکر خواهد شد) داشته باشد، وجود دارد. چهارم، جایگاه نویسندهٔ این متن، به‌عنوان الف، یک بومی گیلان، ب، گویشور یکی از گویش‌های گیلکی، پ، دانش‌آموختهٔ زبان‌شناسی و انسان‌شناسی بوده، ولی در نوشته‌ٔ پیش‌ رو تلاش شده که الف و ب بیشتر در نظر گرفته شود. پنجم، با درنظر داشتن این که این یادداشت در کجا هم‌رسانی خواهد شد، متن پیش رو کوتاه خواهد بود و تنها به بخشی کوچک از شیوه‌نامهٔ سرخط می‌پردازد.

Continue reading

از بیه پیش تا عاشورپور (گفتگو با ورگ)

چندی پیش آروین ایل‌بیگی ادمین صفحهٔ احمد عاشورپور در اینستاگرام از من خواست تا در گفتگویی شرکت کنم که پیرامون عاشورپور و فرهنگ و موسیقی گیلکی باشد. پذيرفتم و این اولين تجربه‌م در استفاده از امکان لایو اینستاگرامه.
در این گفتگو به زعم خودم بسیاری از گفتنی‌هام رو که گمان میکردم باید به گوش نسل تازه‌نفس برسونم گفته‌م.

اگر به سایت یوتوب دسترسی دارید که میتونید از طریق این لینک یا زیر همین نوشته در همین جا فیلم این گفتگو رو ببينيد و اگر هیچ راهی برای عبور سد سانسور ندارید، این ویدئو در اینستاگرام به صورت آی.جی.تی.وی در دسترس شماست.

خط گیلکی

متنی که می‌خوانید، مستندات مربوط به خط پیشنهادی و امکانات فنی مربوط به این خط است که برای زبان گیلکی طراحی شده و پس از چهار سال تجربهٔ عملی، طی زمان و پس از استفادهٔ کاربران بسیاری در اینترنت و بیرون از آن، به مرور ضعفهای آن مشخص و برطرف شده و یا پیشنهاداتی به آن افزوده شده است. اين متن در واقع بر اساس متن اولیه‌ای که به همراه میرعماد موسوی با هم منتشر کرده بودیم، بنا شده و صورت گسترش‌یافتهٔ همان است.


بخش اول متنی که می‌خوانید، بحثی نظری است دربارهٔ خط و پاسخی است به برخی انتقادها. بنابراین اگر حوصله ندارید و می‌خواهید سریع بروید سر اصل مطلب و ببینید در چارچوب پیشنهادی ما چگونه باید گیلکی نوشت، می‌توانید بدون خواندن این بخش بروید به این بخش: چطور باید با این خط، گیلکی نوشت؟

باید یادآوری کنم که این پروژه تنها یک پیشنهاد به همهٔ گیلکان و اهل قلم گیلک است وگرنه دنیای امروز بسیار گسترده‌تر و بسگانه‌تر از آن است که کسی یا گروهی نقش قیم و آقابالاسر دیگران را بازی کند؛ طراحان و مشاوران و کوشندگان این طرح نیز بدون چنین توهمی، بر اساس یک و نیم دهه تجربه در حوزهٔ ادبیات و زبان گیلکی و پس از مشورت و همفکری و گفتگوهای دامنه‌دار، این پیشنهاد را کارآمد و شدنی و سودمند می‌دانند و همهٔ گیلکی‌زبانان را به همراهی با آن فرا می‌خوانند.

Continue reading

تبار یک جریان: نیناکی، زیته و دوشمبه‌بازار

در میان انواع و اقسام تلاشها و نگاه‌هایی که به موضوع هویت قومی و زبان و فرهنگ گیلکی وجود دارد، در وبلاگ ورگ و جاهای دیگر همیشه ادعا کرده‌ام که در کنار این نگاه‌ها وفادار به نگاهی هستم که گرچه آبشخورش تمام تلاشهای پیشینیان ماست اما تباری از آن خود هم دارد.

از مشروطه به بعد و در جنگل و چلنگر و بعدها در دههٔ پنجاه و شصت، و بعدتر سنت گیلان‌شناسی (به طور مشخص در گیله‌وا و پژوهشکدهٔ گیلان‌شناسی و نشریات و رسانه‌های دیگر) و موج بیداری قومی در فضای مجازی و برآمدن نسلی از جوانان ناسیونالیست و علاقمند به هویت قومی، فارغ از سنجش خوب و بد تمام این تاریخچه، ورگ خودش را گرچه در همین بستر ديده اما همواره روی تبار فکری و عملی خودش هم تاکید داشته است. چرا که این تبار وجه تمایزی اساسی در ارائه راه‌حل و شکل عمل در مورد پرسشهای مختلف (از موضوع گویش معیار تا شیوهٔ نگارش و موضع سیاسی و اجتماعی و شکل نگاه به ناسیونالیسم و ملی‌گرایی گرفته تا بحث مرکزگرایی و یا نگاه انتقادی به خویشتن و طرح موضوع بسگانگی و درک حضور دیگری و نگاه به سنت و بحثهای مربوط به بازبرگزاری جشن نوروزبل و تقویم دیلمی و پيشنهاد خط لاتین کیسوم و بعدتر شیوهٔ نگارش موجود) ايجاد کرده است.

Continue reading

خط مهم است، چون زبان مهم است!

این متن از میرعماد موسوی پیشتر در سایت خبری مرور منتشر شده و در ورگ بازنشر میشه.

انسان در ابتدا برای ثبت اندیشه‌هایش -به منظورِ خوانده و شناخته شدن توسط دیگر انسان‌ها- خط را قرارداد کرد. در دوران جدیدتر، به منظور ماندگاری در گذشتِ زمان، نوشته شدن (کتابت) اهمّیتی بیش از پیش یافته و خط، ابزارِ هر زبانی برای گذر از شفاهیّتِ مطلق است. کاربرِ هر زبان، به واسطه‌ی خط، اندیشه‌‌های خود را که بر بسترِ زبانِ موردِ کاربردش شکل گرفته، ثبت می‌کند و به هم‌زبانانش و سپس تمامِ جهان می‌شناساند. یعنی می‌توان گفت که خط، مهم‌ترین پیوسته‌ی زبان در دورانِ جدید است و گویش‌وری که از خط برای ثبتِ اندیشه‌هایش استفاده می‌کند، وابسته‌ی خط.

Continue reading

پیشوند فعلی «ب» در گذشتهٔ سادهٔ گیلکی از تکوین تا تصریف

مقاله‌ای خوندنی و جالب دربارهٔ پیشوند ب در افعال گیلکی. این مقاله به تحلیل تعاریف موجود از این پیشوند پرداخته و بعد با تحلیلی تاریخی-زبان‌شناسانه سعی کرده  راه جدیدی در شناخت این پیشوند باز کنه.
در مسیر این پژوهش چند نکتهٔ جذاب ديگه هم مطرح شده که اين مقاله رو جذابتر هم کرده. اين مقاله رو از اينجا بگیرین و بخونین.

فارسیختن: ثبت اسم‌های گیلکی، با پیشفرض فارسی

از اونجایی که هربار در توصیف این پدیده، تکرار عبارت دراز «ثبت اسمهای گیلکی با پیشفرض فارسی» سخته، به خودم گفتم بيا و کلمه ای در توصیف این پدیده بساز و دستکم کار خودت و افراد بعد از خودت رو –که ميخوان دربارهٔ اين پديده بنويسن و فکر کنن- کمی راحت کن. توی گیلکی فعل پریختن به معنی صاف کردن و از صافی و فیلتر عبور دادنه که فرهيختن و فرهیخته و فرهنگ در فارسی رو به یاد میاره. مادهٔ حال/آیندهٔ این فعل مثل اغلب مصدرهای منتهی به ختن/تن (دۊختن/دۊتن/ سۊتن/مۊتن/…) با ج یا ز ختم میشه: پریج. یعنی امرش میشه بپریج و نفی‌ش نپریج! Continue reading

فهیمه اکبر

مدتها پیش در بیستمین برنامهٔ رادیویی «بیس دئقه» فهیمه اکبر رو در حد اطلاعاتی که داشتم معرفی کردم. توی این فاصله خیلی از دوستان و خوانندگان جویای اطلاعات بیشتر و آهنگهای خونده شده توسط این زن خواننده و گیلان شناس شدن و حالا بالاخره تمام آثار صوتی ای رو که از ایشون دارم یکجا در همین پست برای دانلود میذارم و توضیحاتی هم بهشون اضافه میکنم و این رو هم بگم که این اطلاعات تکمیلی فقط با کمک و نقد و همکاری شما کاملتر خواهد شد و امیدوارم به زودی توی ویکیپدیای گیلکی مدخل و مقاله ای برای فهیمه اکبر داشته باشیم.

شونزده قطعه ای که برای دانلود میذارم از آلبومیه که در دههٔ ۹۰ میلادی در آمریکا منتشر شد. متاسفانه من به بروشور یا جلد این آلبوم دسترسی ندارم. اگر کسی سراغی ازش داره دريغ نکنه تا اطلاعات ما از اين اثار بيشتر بشه.

نکتهٔ دیگه اینکه این کارها رو توی هاستی گذاشتم که مطمئن باشه و خوب بديش اينه که لینک دانلود غیرمستقیمه یعنی بعد از کلیک روی هر آهنگ به صفحهٔ بعدي میرین که اونجا باید تازه لینک دانلود رو دریافت کنید. بابت زحمت دوبل شرمنده.

بریم سر وقت فایلها:

پی نوشت: شاید کسانی بپرسن چرا فهیمه اکبر رو گیلان شناس معرفی میکنی؟ به این دلیل که این زن بعد از اومدن به گیلان شروع به ثبت فرهنگ گیلکان کرد و حتی نویسندهٔ کتاب معروف طباخی گیلان هم هست. مطالعهٔ این متن از کوروش رنجبر هم برای اطلاعات بیشتر از زندگی این زن بزرگ پیشنهاد میشه.

جهانگیر سرتیپ‌پور و فهیمه اکبر و محسن اکبر؛ رشت ۱۳۳۴ ه.ش.
جهانگیر سرتیپ‌پور و فهیمه اکبر و محسن اکبر؛ رشت ۱۳۳۴ ه.ش.

بیس دئقه XXVI

این بیست و ششمین برنامه از برنامه های رادیو اینترنتی (پادکست) بیس دئقه است که میتونید از اینجا دانلود کنید یا برید به این کانال تلگرامی و اونجا بشنوید یا اگه دوست دارید توی ساندکلاد بشنوید.
یادتون نره که شنونده های این برنامه فقط به کمک همرسانی و معرفی شما بیشتر خواهد شد.

توی این برنامه این موزیکها رو خواهید شنید:

نؤرزبل أمؤندره، آرش ثابت
بئه پا به پا بشیم، آرش ثابت با همخوانی دیگران (اجرای زنده در نوروزبل ۱۵۸۳، دیلمان)
کاری از دیزی گیلسپی (Dizzy Gillespie) به نام اول یا کو (Ool Ya Koo)
کاری از یوهان یوهانسون (Johann Johannsson) به نام The Lord’s Prayer.

نؤرۊزبل أمؤندره.

آرش شفیعي ثابت ه کي شناسنین. ایمسالم یکته آهنگ بۊخؤنده نؤرۊزبل‌ئبه کي این ٚ وؤت دیمه‌مج ٚ شئه. أگه سأب نۊده بي، اي آهنگ ٚ وؤت دیمه‌مج ٚ أولي تجرۊبه ایسسه ؤ نأجه دأنم هیتؤ تترج تازه استعدادؤن گيلکي ادبیات ؤ مۊزیک ٚ فضا تازه واکۊنن. شیمه نؤرۊزبلم مۊبارک بۊبۊن.

اي آهنگ ه حتما بشین تلگرام ٚ مئن اي کانال ٚ مئن جیرأکشین بشتؤیین ؤ این ٚ شعر ٚ ترجۊمه أ فارسي بۊخؤنین: @gilakimind

تصویر «میرزا» و جنبش جنگل در سینما و تلویزیون

افخمی و علیرضا مجلل

م‍ردم ایران در سال‌های سیاه استبداد پهلوی، تصویر واضح و روشنی از میرزا کوچک و جنبش جنگل نداشتند و اگر تلاش‌های ابراهیم فخرائی در کتاب «سردار جنگل» نبود، اتهام دزد و راهزنی که همراه با اتهامات سیاسی تجزیه‌طلبی و وابستگی به اجانب، از میرزا و جنبش جنگل مطرح می‌شد، در اذهان می‌ماند. در زمانی که کلمات به گنه‌کار و بی‌گناه تقسیم می‌شد و هر تصویری ابتدا باید مطابق تصور همایونی ارائه و مصوب می‌شد تا مردم بتوانند ببینند و بدانند، جز عکس‌هایی در قاب‌های چوبی رنگ و رو رفته -که آن زمان چندان هم امکان تکثیر نداشتند- از میرزا و یارانش در پستوها نبود.
پس از انقلاب اما امکان بازسازی چهرۀ مرد انقلابی جنبش جنگل فراهم شد. با این وجود سینمای ایران علیرغم تولید آثاری چند با مضمون جنبش جنگل و میرزا کوچک، هنوز نتوانسته تصویر درستی از این حماسۀ ملی در اذهان شکل دهد.

Continue reading

نگاهی دیگر به نقشمایه‌های جام زرین «افسانهٔ زندگی» در مارلیک

عزت الله نگهبان، مارلیک ٚ زیندگي جؤم' دسأگیته دأنه.

عزت الله نگهبان، مارلیک ٚ زیندگي جؤم’ دسأگیته دأنه.

مقاله‌ای جالب که تفسیر عزت الله نگهبان از جام زرین معروف به جام افسانهٔ زندگی (پیدا شده در بقایای تمدن مارلیک-دیلمان) را به چالش میکشه. این مقاله رو از اینجا دانلود کنین و بخونین.

۱۵۹۲ تیرماسینزه

 

أمير بگۊتاى: أولˇ بهار خۊجيره،
أولˇ بهار ؤ آلاله-زار خۊجيره
بۊلبۊل در چمن ؤ خؤ در تلار خۊجيره
سۊرمه چۊشم کيجاىˇ زۊلف کاکۊلدار خۊجيره

فارسی: امیر گفته است اول بهار زیباست/ اول بهار و شقایق‌زار زیباست/ بلبل در چمن و خوابیدن در «تلار» زیباست/ دختر سرمه به چشم کشیدهٔ با موی کاکل‌دار زیباست.

شیمه تیرماسینزه مۊبارک ببۊن. ضیا دسم درد نکۊنه که اي پؤستر ٚ زحمت’ بکشئه.

چند نکته در حاشیهٔ یک ادعا

مجلهٔ قاف در گفتگو با م.پ. جکتاجی (مدیر مسئول نشریهٔ گیلان شناسی گیله وا) این چند سطر را به نقل از ایشان منتشر کرده:

«قبل تر ها هرکسی از هر نقطه از گیلان به رشت می آمد گویش رشتی را می دانست؛ چون رشت مرکز استان بود و محل داد و ستد و مرکز اداری و فرهنگی. در نتیجه، رشتی تبدیل به لهجه ی معیار شده بود. مردمانش به زبان گیلکی رشتی صحبت می کردند و دیگران هم که می آمدند یاد می گرفتند و اگر روزی یک نفر رودسری با یک نفر فومنی برخورد می کرد و مشکل بود با هم گیلکی صحبت کنند لاجرم رشتی حرف می زدند»

(فصلنامه فرهنگی‌اجتماعی قاف، سال اول، بهار ۹۶، شماره‌ی ۳،صفحه‌ی۲۹. ریشه ها و تیشه ها. گفت و گو با محمدتقی پوراحمد جکتاجی)

این چند سطر ادعاهایی را دربارهٔ زبان گیلکی مطرح میکند که به دو دلیل نباید در مقابل آن سکوت کرد. اول اینکه این ادعا کاملا خلاف واقعیت اجتماعی و تاریخی ما گیلکان است و دوم اینکه این ادعای غیرواقعی به نوعی زمینه‌سازی برای هدفی است که برخی از تلاشگران عرصهٔ گیلان شناسی در مرکز استان مدتهاست سر در پی آن دارند: انتخاب لهجهٔ رشتی به عنوان لهجه یا گویش معیار گیلکی.

پیشتر بارها و بارها از جمله در یادداشت «بسگانگی در زبان گیلکی» و در نقد ایدهٔ قدیمی گویش معیار نوشته ام؛ اما اینجا فقط به ذکر چند نکته در ارتباط با این پاراگراف از حرفهای استاد عزيزم جناب جکتاجی بسنده میکنم. Continue reading

ایمسال ببي سال ٚ سۊ

ایمرۊ ۱۵۹۲ نؤرۊز ما یکؤمه؛ شيمه نؤ سال ؤ نؤرۊز ؤ نؤرۊزبل مۊبارک ببۊن. ديشؤ، اؤمام ٚ مئن (املش ٚ یلاق) صد ؤ چن نفر مرد ؤ زن ؤ زأک نؤرۊزبل’ جشن بیتن ؤ سال’ تازه واگۊدن. یکته پیله تش دچئن ؤ خؤندگي بۊدن ؤ شؤچره بۊخؤردن. اؤمام ٚ جوؤنؤن، دببه دسأگیتن ؤ بۊخؤندن. اۊشؤنم گه ايرأ اۊرأر ٚ جي بمأ بۊن بۊخؤندن.

راستي اینم بشتؤسم گه ديشؤ تهرؤن ٚ مئنم چنته زأکؤن نؤرۊزبل بیتن. دمشؤن گرم. یپاره جغلأنم دۊمأرته شفیلد ٚ مئن (اینگیلیس ٚ مئن) تش دچئن ؤ نؤرۊزبل بیتن. أمه نؤرۊز ٚ يکته قشنگي هينه گه هر سال يپاره غير ٚ گيلکم أمئه شادي مئن شريکه. کۊرد ؤ فارس ؤ تۊرک ؤ… دئه اينأجي خؤجيرتر چي خأنيم؟

شيمه نؤ سال مۊبارک ببۊن. مهربؤني بکۊنيم.

عکسؤن کاوه مظفري جي.

مذهب در گیلان و مازندران

این متن سخنرانی علی حاکمی دربارهٔ تاریخ مذهب در گیلان و مازندران باستان خیلی جالبه. گرچه جواب دقیقی نمیده اما چنانکه از یک برخورد علمی انتظار داریم دستکم بر اساس یافته‌ها نشانه‌هایی در توصیف جواب ما میده که تصویر روشنتری از گذشته اعتقادی و فرهنگی جامعهٔ خودمون داشته باشیم.

این متن رو از اینجا بگیرین و بخونین.

اؤجای نوزدهم منتشر شد.

شمارۀ نوزده ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا، تیر ماه ۱۳۹۷ با تمرکز بر مسائل محیط زیست استان گیلان منتشر شد.
«خبر بد: گیلان آب ندارد؛ خبر بدتر: اما این بی آبی برای بعضی‌ها نان دارد» نخستین مقالۀ این شماره است که به بحرانی شدن تولید و انباشت زباله در گیلان پرداخته و با بررسی آسیب‌ها، ریشۀ این پدیده را آشکار می‌کند و از آنجا که ادعاهای مبنی بر راه‌اندازی زيرساخت به دليل فساد و نبود ميلي برای حل مشکلات مردم به جايي نمی‌رسد، در پی چاره‌جوئی برای آن پیشنهاد دارد رویکرد و خطاب فعالان محیط زیست و مردم درگیر با این موضوع از حاکمان و بالایي‌ها به سوی ابتکار عمل و قدرت خودشان تغییر کند. Continue reading

ماندي کۊدن ؤ یکته نؤکته

چن سور پیش یکته دۊستؤن (ستار نؤم) يکته ايده مطرح بۊده «ماندي گۊدن» ٚ سر کي جالب بۊ. گۊت: گيلکي مئن يکته کلمه دأنيم، مانده؛ کي تازه بچئه گۊساله’ گۊنيم. وختي شۊکؤم‌دار گؤ فارغ بنه، خئلي بيحال ؤ واکته’. شاید «ماندي کۊدن» هينأجي بمأبۊن. يعني هأني خسته بۊبؤم کي بخيالي شۊکؤم‌دار گؤ ٚ مۊرسؤن تازه مأنده (ماندي) بچئم (بۊدم). اينم دؤنيم که گۊدن ٚ فعل زأک ؤ کۊته ؤ کۊله به کارأگيته بنه. مثلا فلؤن مؤجۊد زأک کؤنه. پس گيلکي مئن مأنده (ماندي) کۊدن «گوساله به دنيا آوردن» معني دئنه. Continue reading

جکتاجی جوان، گیله‌وای پیر

به بهانهٔ انتشار جشن‌نامهٔ م.پ. جکتاجی به کوشش رحیم چراغی

 

توضیح بیرون از متن: این مقاله در پاسخ به درخواست رحیم چراغی برای چاپ جشن‌نامهٔ م.پ. جکتاجی نوشته شده بود اما پس از تحویل مطلب، جناب چراغی مقاله را نپسندیدند و در نامه‌ای مفصل، چاپ آن را مشروط به حذف نیمهٔ دوم مقاله کردند. حال آن جشن‌نامه با کوشش و پیگیری فراوان رحیم چراغی چاپ و منتشر شده و از آن‌جایی که همیشه آرزو داشتم حس و تجربهٔ خود را دربارهٔ مرد بزرگی که خود ر ا شاگردش (و نه پیروش) می‌دانم بنویسم و این متن جامانده از آن مجموعه، صورت عملی این آرزوست که تصمیم گرفتم به بهانهٔ چاپ جشن‌نامه، تقدیم اؤجا کنم. این متن از نقطهٔ عزیمت نسبت و ربط جکتاجی و نثر گیلکی آغاز شده و تلاش کرده این نسبت را به کلیت وضعیت فرهنگی و تاریخی ما و جایگاه تاریخی م.پ. جکتاجی گره بزند. باشد که روشنفکران، موبدان آتش پرسشگری و نقد در این سامان باشند تا خاموشی نگیرد.

جکتاجی
Continue reading

وبسایتی برای تقویم دیلمی

اتفاق خوبی که اخیرا افتاده اینه که بچه‌های گروه نرم‌افزاری جنگل وبسایتی مختص تقویم باستانی گیلکها یعنی تقویم دیلمی راه انداختند.

میتنونید از این آدرس به این سایت برسید:

http://giltime.ir

این سایت امکانات جالبی داره از جمله اینکه میتونید تاریخ تولدتون رو بر اساس تقویم دیلمی بدونین. توی تبدیل تاریخ یادتون باشه شمارهٔ مربوط به پنج روز پنجیک در قسمت شمارهٔ ماه، عدد صفره؛ همینطور عدد مربوط به روز ویشک در بخش شمارهٔ روز هم صفره.

این سایت البته هنوز کم و کاستی‌هایی هم داره که باید به مرور بهتر شه. مهمتر از همه هنوز راهی برای ارتباط مخاطبان و گزارش مشکلات و ایده‌ها نداره. بدون شک اين مهمترین راه بهبود تدريجی این سایت خوبه.

یا هنوز این امکان رو در اختیار وبلاگ‌نویس‌ها و مدیران سایت نذاشته که این تقویم رو توی قالب سایتشون قرار بدن.

یه پیشنهاد دیگه هم اینه که اپلیکیشن مناسب گوشی تلفن همراه هم داشته باشه.

دم بچه‌های جنگل گرم. مدتها بود به چنین چیزی نیاز داشتیم.

بس‌گانگی در زبان گیلکی

این متن به درخواست دوستانم در نشریه قاف در پاسخ به پرسش درباره «گویش معیار در زبان گیلکی» نوشته و در شمارهٔ اخیر این فصلنامه چاپ شد.

 

یکی از مهمترین پرسش‌های پیش‌روی نویسندگان و شاعران و فعالان قومی گیلک، پدیدهٔ چندگویشی یا چندلهجه‌ای بودن زبان گیلکی است. پیش از اینکه در باتلاق بحث قدیمی و بی‌مزهٔ «گیلکی زبان است یا لهجه یا گویش و اصلاً هر یک از این سه چیستند؟» گیر کنیم با شتاب از روی سنگ‌های واقعیت عملاً موجود بپریم و به کمک این سنگ‌ها و جای پاها که گذشتگان ما برای ما تعبیه کرده‌اند خود را به این پرسش برسانیم که با این چندگویشی بودن یا در‌واقع بس‌گانه بودن زبان گیلکی چه کنیم؟ زبان گیلکی طیفی پیوسته از رضوانشهر تا مناطق گسترده‌ای از مازندران را دربرمی‌گیرد، از گیلکی بیه‌پس تا گیلکی مرکز استان تا گیلکی بیه‌پیش و گیلکی گالشی (دیلمی) و گیلکی تبری و… و منابع متعدد مکتوب تاریخی و شواهد متعدد موجود محلی و میدانی نام این زبان را گیلکی یا گلکی (به کسر گاف و لام) می‌نامند. برخی این چندگویشی را تشتت می‌دانند و از آن با عنوان مشکل یاد می‌کنند؛ مثل خود من، اگر که چند سال پیش از من می‌پرسیدید. بسیار پیش آمده که فلان شاعر یا نویسندهٔ هم‌ولایتی در پاسخ به این پرسش که «چرا در کنار کارهای فارسی، به زبان مادری‌ات هم نمی‌نویسی؟» پاسخ داده باشد «آخر به کدام لهجه؟» و نویسندگان و شاعران و روزنامه‌نگاران گیلکی‌نویس هم با این پرسش دست به گریبان اند و چه بسا بسیارانی از هر دو گروه که خلق شاهکارهای ادبی در زبان گیلکی را به بعد از حل این «معضل» موکول کرده‌اند و البته این گروه اغلب منظورشان از حل معضل، راه حل مشخصی است که در ذهن دارند. بله. راه حل گویا مشخص است و فقط راه رسیدن به آن صعب است که مسالهٔ ما چند دهه لاینحل باقی مانده. به عنوان مثال در خانهٔ فرهنگ گیلان جلسه‌ای برای بررسی این مشکل برگزار می‌شود و اسم این نشست، خود راه حل پیشنهادی برگزارکنندگان است. همیشه، راحت‌ترین کار رجوع کردن به عادت‌های ذهنی و عرفی است؛ کمترین شوک را به ما وارد کرده و بیشترین امتیاز را به نفع وضع موجود می‌دهد. تغییر اما داستان دیگری دارد.
ترجیح می‌دهم برای توصیف این پدیده از مفهوم بَسگانگی استفاده کنم. زبان گیلکی همچون هر زبان زنده و طبیعی دیگری بَس‌گانه (Multiple) است. چه از نظر تنوع لهجه‌ها و چه از نظر پیوند طیفی میان این لهجه‌ها و پیوند طیفی این زبان به طور کل با زبان‌های همسایهٔ خود. پس موضوع این متن رودررویی با این ویژگی است که اگر از من بپرسید خواهم گفت رودررویی با زبان، چون زبان بس‌گانه است. Continue reading

واقعاً مردن!

بهار امسال، گفتگويى با دوستان فصلنامهٔ قاف داشتم و در سومین شمارهٔ اين مجله چاپ شده که در این جا می‌خونید؛ دست به سبک نگارش و ویراستاری متن نزدم.

 

گیلکی… احساس کردیم از او فاصله گرفته‌ایم. داریم می‌گذاریمش در صندوقچه خاطرات مغزمان و پشت ویترین شبکه‌ی استانی. اما ما نمی‌خواستیم. نمی‌خواستیم زبان گیلکی بمیرد. کلی علامت سؤال داشتیم و می‌خواستیم این دفعه نقطه‌ی پایان جمله را، اولِ راه چاره بگذاریم.
پرونده‌ی زبان گیلکی را در «قاف» باز کردیم و باید جایگاه واقعی امروز زبان گیلکی در زندگی روزمره و مقدار عمق زخم فراموشی را ارزیابی می‌کردیم تا بگردیم در پی نوشدارو …گوشمان از خیلی حرف‌ها پر بود و می‌دانستیم این زخمْ داروهای بی‌اثر زیادی چشیده. کلیشه‌ها و حرف‌های تکراری را کنار گذاشتیم و در گفتگوها به دنبال حرف تازه‌ای بودیم. حرف تازه یعنی سؤال های نزدیک‌تر به زمان حال بپرسیم و جواب‌ها هم فقط جواب نباشند، دنبال ناگفته‌ها و کم‌گفته‌ها بودیم.
…پای زبان مادری که وسط باشد، فرزندان دلسوزی را پیدا می‌کنیم که تلاش‌ها و تحقیق‌های زیادی کرده‌اند. به تیترهای پرونده که فکر می‌کردیم دیدیم قطعه‌ی پازل هر زبانی رسم‌الخط است. اسم رسم‌الخط زبان گیلکی را که آوردیم امین حسن‌پور را معرفی کردند و از فعالیت‌هایش گفتند. برای دیدن او باید به زادگاه و محل زندگی‌اش می رفتیم؛ به لاهیجان.
می‌خواستیم برای مصاحبه در مورد رسم‌الخط زبان گیلکی سراغ کسی برویم که از دانشگاه گیلان مهندسی مکانیک در حرارت و سیالات خوانده و از حدود ١٢ سال پیش وبلاگ «وَرگ» را راه انداخته. وبلاگی که مدرسه‌ی زبانی گیلکی نامیده می‌شود و بعدها شخصِ حسن‌پور را با همین نامِ ورگ شناخته‌اند. می‌دانستیم با زبان مادری قصه می‌نویسد، روزنامه‌نویسی و ویراستاری می‌کند و واقعاً دغدغه‌ی زبان گیلکی دارد.
… با یک دنیا علامت سؤال به سمت لاهیجان حرکت کردیم، بدون آنکه عکسی از حسن‌پور دیده باشیم و یا تاریخ تولدش (١٣۶٣) را بدانیم. ساعت سه عصر بود که با چشم‌های پف‌کرده و خستگیِ ناشی از روزهای کاری به سمت رشت و سپس لاهیجان حرکت کردیم. ساعت پنج قرار ملاقات داشتیم و من در ذهنم داشتم امین حسن‌پور را تجسم می‌کردم. به ما گفته بودند در زبان‌شناسی گیلکی آدم کاربلدی است. در خیالم مرد 60-50 ساله‌ی سپیدمویی را می‌دیدم که با جثه‌ای کوچک مقابلم نشسته و از پشت عینکش هنگام پرسیده‌شدن سؤال‌ها تماشایم می‌کند. راننده که انگار بیشتر از ما برای رسیدن عجله داشت خود را به هر مانع و سرعت‌گیری می‌کوبید تا رشته‌ی افکارمان را پاره کند. سه نفری به این فکر افتادیم سؤال‌ها را مرور کنیم تا آن‌جا سردرگم نباشیم، ولی خیلی زود در یکی از خیابان‌های لاهیجان بودیم و به دنبال خانه‌ای با درب کوچک خاکستری می‌گشتیم. نیم‌ساعت زودتر رسیدیم و برای این که خیلی هم زود نرویم، سرکوچه ایستادیم و سؤال ها را بالا و پایین کردیم، اما 10دقیقه ای بیش‌تر توان مقاومت نداشتیم و من زنگ در را زدم و خودم را به صدای پشت آیفون، تحت نام مصاحبه‌کننده‌ی «قاف» معرفی کردم. مردی در را باز کرد؛ نمی‌دانستم پسرش است یا یا یکی از اقوامش! مرد 30 تا 35 ساله‌ی قد‌بلند و شادابی ما را به داخل خانه‌ی کوچک و دنجی راهنمایی کرد. خود امین حسن پور بود!! (باید با آن پیرمرد عینکی خیالاتم وداع می‌گفتم.) روی یک مبل سه‌نفره نشستیم، چای دم گذاشت و مقابل‌مان نشست و بعد از احوالپرسی‌های رایج، ضبط‌کننده‌ی صدای گوشی‌ام را زدم که برویم سر اصل موضوع: زبان گیلکی. Continue reading

۱۵۹۱ نؤرۊزبل

جندˇرۊدبار -نؤرۊزبل - ۱۵۹۱

شمه نؤرۊزبل مۊبارک ببۊن. ايمسالم اي يازده ساله مۊسؤن امئه نؤرۊزˇ تش وأگيته ؤ وأيسؤنه بۊمؤنسه. نأ يک جا، نأ دۊ جا، چن جا، هر سالˇ جي ويشتر جا!

هندئه داماشˇ هوادارؤن، ورزشگاهˇ مئن نؤرۊزبله جشن بيتن. ايشؤنˇ دم گرم.

سياکلˇ مئن، وچهٰ‌ن تش دچئن ؤ نؤرۊزبل بيتن. بئه‌پسˇ مئن، طاهرگۊرابˇ مئن، برنج‌بيني جي وگرسه پسي، خۊشؤنˇ قديمي ميل (مناره) ورجه نؤرۊزبل بيتن.

رشتˇ مئن، رامسرˇ جندˇرۊدبارˇ مئن باني املشˇ هأليدشتˇ مئن أني نؤرۊزبله جشن بيتن.

چقد خۊبه کي ايمسال هرسالˇ جي ويشتر همه‌گير بؤدره. چقد خۊبه کي نؤرۊزبله ويشتر شناسنن.

اينم امئه جغلهٰ‌نه بيانيه بۊ کي جندˇرۊدبارˇ مئن بۊخؤنده بۊبؤ:

Continue reading

بیس دئقه XXV

نقاشي: جعفر خادم

نقاشي: جعفر خادم

 

“بيس دئقه” بيسˇ پنجؤمي برنامه’ بشتؤيين. بيس دئقه، يکته پادکست (راديؤ اينترنتي) ايسه.

اي برنامه فایله تینین ائره جیرأکشین (یا ائره) یا ائره آنلاین بشتؤیین (هنۊز ساؤندکلاؤدˇ مئن جؤرأکشئه نۊبؤ. اي لينک تا چن ساعت ديگه آماده بنه).
اي برنامه، بهار ؤ عيدˇ شي ايسه ؤ اۊنˇ مئن شعر ؤ قصه اشتؤنين ؤ چنته مطلب مۊزيک ؤ زندگي ؤ بهار ؤ ويوالدي أجي.
اي برنامه مئن اي مۊزيکؤنه خأ بشتؤيين:
– بهارˇ ويالؤن کؤنسرتؤ، ویوالدي أجي
– والس نؤرۊزي، احمد عاشۊرپۊرˇ صدایˇ همرأ
– Recording Angel آروه هنریکسن أجي

بيس دئقه فایله دس به دس بکۊنين تا فرسه شيمه دۊستؤنˇ دس.

چره خأ ویوالديˇ چارفصله اشتؤسن؟

اینم ورگˇعیدي، شيمئبه. چار دئقه ويشتر نئه ولي شمره يکته پيله آهنگسازˇ همرأ آشنا کؤنه باني اينˇ نؤمي اثر: چارفصل.

اگه اينˇ فايله خأنين ائره’ جي جيرأکشين.

ولي اگه خأنين هئره تماشا بکۊنين، تينين هي جير اي کۊتا فيلمه بنیشین:

 

یا شایدأني شيمئبه’م مي مۊرسؤن یۊتۊب سانسۊر بۊبؤره، پس اگه ایتؤره تينين ائره آپاراتˇ مئن تماشا بکۊنين کي یۊتۊپ أجي تقلید بۊدن ؤ سانسۊرˇ تیلˇ آؤ أجي مأیي گیته‌درن! شمه ولي زنگ ببین ؤ مهربؤن ؤ آزاد، شيمه عیدم مۊبارک ببۊن.

« Older posts

© 2025 ورگ

Theme by Anders NorenUp ↑