در این نوشته کوشش میکنم توضیح بدم چرا فکر میکنم اون چه که به نام زبان مردم دیلم یا زبان دیلمی ازش نام برده میشه همون زبانیه که امروز گیلکی نام داره. گرچه توضیح این موضوع برای کسی که با زبان گیلکی و گويشهای مختلفش در جلگه و کوهستان و درون و بیرون استان گیلان آشناست خیلی راحتتره و نیاز به این همه بحث روی جزئیات نداره.
چرا گیلکی و دیلمی یک زبانند؟
در صحبت از زبان دیلمی (که در واقع همیشه با عنوان زبان مردم دیلم از آن نام برده شده) نوعی مغالطه رخ داده است. یعنی یک منبع از انقراض زبانی به نام دیلمی حرف زده و مدعی میشود که دیگری هم از این زبان نام برده است. (مانند استخری و…) یعنی چون یک نفر در گذشته از «زبان مردم دیلم» نام برده و حالا هم یک نفر مدعی انقراض زبانی به نام دیلمی شده پس همه چیز درست و مرتب است و زبانی به نام دیلمی داشتیم که «متمایز از زبان گیلکی امروز» بوده است. (به این نتیجهگیری آخر دقت کنید.)
فراموش نکنیم همین امروز هم هر کسی که بیخبر باشد و به گیلان بیاید خواهد گفت زبان مردم شرق گیلان با زبان مردم مرکز و غرب گیلان متفاوت است و در فومن حرف خ زياد و در لاهیجان حرف ن زياد به کار میرود. و لابد باید نتیجه بگیریم دو زبان داريم!
به بحث بازگردیم. افرادی به اینجا آمدند و به زبان مردم مناطق گوش دادند و گفتند این زبان مردم دیلم است و آن لسان اهل گیل! زبان کوهی، لسان تبری و…
این اخبار درستند اما نتیجهای که از آنها میگیریم مهم است. چنانکه اخبار مسافران معاصر هم درست است اگر بگویند زبان مردم شمال، زبان شمالی ست یا ما از شنیدن عبارت «زبان مردم شمال» وجود زبانی به نام زبان شمالی را نتيجه بگیریم.
پس بياییم ببینیم آیا این اسامی به پدیدههای متمایزی اشاره دارند (آن گونه که برخی دوستان ادعا میکنند) یا به یک زبان مشخص و مشترک اشاره دارد (آن گونه که هر فرد بومی که با گویشهای جؤرا و جیرای گیلکی آشنا باشد میفهمد و ما در ویکیپدیای گیلکی این گونه عمل کردیم و اما در ویکیپدیایفاذسی به دلیل سلطهٔ پان ایرانیسم چیزی غلط و غیرعلمی به خورد مخاطبان داده میشود و در آینده موجب بیاعتباری ویکیپدیای فارسی خواهد شد)؟
یک: در کتاب الکامل ابن اثیر آنجا که در وجه تسمیه الموت سخن رفته آمده است:
ومنها الموت وهي نواحي قزوين قيل ان ملکا من ملوک الدیلم کان کثير التصید فأرسل يوما عقابا وتبعه فرآه قد سقط علی موضع هذه القلعة عليه فسماها اله موت ومعناه بلسان الديلم تعليم العقاب ويقال لذلک الموضع وما يجاوره طالقان.
خوب! چه شد؟ در این متن گفته شده که دلیل نامگذاری این قلعه به الموت اين بوده که جای ساخت قلعه را عقابی نشان داده است و در زبان دیلمیان رودبار، اله+موت یعنی آموزش وتعلیم عقاب. در گويشهای مختلف زبان گیلکی امروز هم آله و آل و آلؤغ به معنی عقاب است و مشتقات مختلف فعل آمۊتن (با مصدر آمۊج) برای هر گیلک آشنا با زبان گیلکی آشنا و قابل فهم است.
در این نقل قول تبار مردم رودبار دیلمی ذکر شده و نه لفظ ترکی «تات»! (تات اساسا یعنی غیرترک که ترکها پس از ورود به شمال غرب ایران و فراگیر شدن زبان ترکی به مردم مناطقی که در مقابل گسترش زبان ترکی مقاومت میکردند میگفتند.)
خوب! اگر آل و مۊت دو مورد از لغات آن زبان ذکر شده در تاريخ هستند که دیلمی مینامندش، این دو کلمه در سراسر گیلان و غرب مازندران وجود و حضور دارند و حتی از آمۊتن مشتقات فراوانی هست. بنابراین ما با چیزی منقرض شده طرف نيستيم! این زبان در همان منطقهٔ رودبار و در تمام گیلان زنده است.
دو: به کتاب تحفة المومنين اثر محمد مؤمن حسینی دیلمی تنکابنی معروف به حکیم مؤمن تنکابنی نگاهی بیندازیم. در این کتاب برای معرفی آنچه که امروز ماهی خاویار یا اوزون برون نامیده میشود از کلمهٔ کچه ماهی یاد شده. حکیم در این کتاب و در توصيف اين ماهی از کلمه دلفین هم استفاده کرده که احتمالا به دليل شباهت در اندازه و مشخصات ظاهری کچه ماهی و دلفین در منابع یونانی نتيجه گرفته که نام دیگر ماهی خاویار دلفين است.
تطبيق کلمات آورده شده با نام دیلمی با گویشهای امروزی زبان گیلکی اين حقيقت را تاييد میکند که برخلاف آنچه بعضا در مورد منسوخ شدن گونههای دیلمی گفته میشود، دیلمی در واقع با تغییر نام هنوز در قید حیات است و به عنوان یکی از گويشهای زبانی که امروز گیلکی مینامیم به طور دقيق در بین گویشوران مناطق کوهستانی و حتی در مواردی جلگهای و در ارتباطی گویشی با گونههای دیگری از زبان گیلکی است که در مناطق دیگر (گیلنشین یا تبرینشین که زبان خود را گلکی مینامند) قرار دارد و تمامی این گونهها کليت زبان گیلکی را تشکیل میدهند. در این کتاب از تطبيق گویشی کلمات آمده در آن با گویشهای امروزین زبان گیلکی میتوان به راحتی و وضوح دید که منظور حکیم از دیلمی، گویش مناطقی همچون سختسر و تنکابن است.
اما بالاخره چه ارتباطي بين گيل و ديلم وجود دارد؟
مسالهاي که بايد به آن اشاره کرد اين است که تاریخ نویسان و جغرافی دانان اعصار گذشته الزاما زبانشناس نبودند که به علوم زبانی قرن ۲۱ مسلط باشند لذا اگر در احسن التقاسيم گفته میشود «لسان دیلم پیچیده است» و نويسنده از گيل و لسان اهل تبرستان جدا ياد میکند، نويسنده تفاوت در گويشها را شنيده و از آن تفاوت زبانی برداشت کرده است. کما اینکه لسان اهل لاهیجان و آستانه هم از یکدیگر تفاوت دارند.
لذا از شواهد ديگری مانند شعر گفتن شاعر تبریسرا در دربار شاه دیلمی میتوان دريافت که اختلاف گویشی مانند امروز (و بر اساس شواهدی که در متون کهن گیلکی میبینیم) وجود داشته است و نه اختلاف زبانی. پس نه دیلمی زبانی منقرض شده است و نه زبانی جدا از گیلی و در حال حاضر هم اهالی و گویشوران کنونی دیلمستان به همین زبان حرف میزنند.
در بين گويشهای گويشوران گیلان و ديلمستان و تبرستان (فراموش نکنیم که از ارتفاعات چالوس در مازندران مازندران تا لنکران جمهوری آذربایجان، به جلگه یا جيرا میگویند: گیلان یا گیلۊن یا گيلؤن) اختلاف واژگانی یا تفاوتهای جزئی دستوری دیده میشود اما کليت زبان در اين مناطق یکی بوده که در مناطق مختلف به آن گیلکی یا گلکی یا گیلیکی میگویند. عدهای نیز در بخشهایی از دیلمستان به زبان خود تاتی میگویند که کليت زبانی آنها هم با دیگر گویشوران گیلکی زبان قابل انطباق است. (کافی است به واژهنامهٔ زبان تاتی تألیف جهانگیر سبزعلیپور نگاه و با گیلکی شرق گیلان یا مناطق سیاهکل مقایسه کنید.
گيل و ديلم علاوه بر تمایزات طايفهای و تباری، درواقع ريشه در دو مناسبات توليدی متفاوت در دو بخش مختلف اقلیمی (از نظر فاصله تا دریا) دارد و مفاهیمی قومی و زبانی نیستند. به ویژه با نگاهی دقیق به مناسبات متقابل و تقسیم کار اجتماعی در جلگه و کوه (این تقسیم کار هم در خود اقلیم به صورت تبخیر و حرکت روزانهٔ رطوبت از دریا تا البرز و تنفس هر روز جنگل و هم در مناسبات تولیدی کشت و دامداری و زنجیرهٔ تامین غذایی و ابزارسازی مردم منطقه در چهار سطح گیلمرد و کلایي و گالش و شهري به چشم میآيد) پی میبریم که با یک کلیت فرهنگی و تولیدی و اقلیمی طرفیم نه با قطعاتی جدا از هم. اما بسته به اینکه در کدام دوره از تاریخ قدرت سیاسی و اقتصادی در کدام بخش از کلیت و تمامیت انباشته شد، نامها به سمت همان قسمت میل کرد و اگر زمانی به واسطهٔ حضور قدرت سیاسی و وجه عمدهٔ تولیدی در کوه نام دیلم عمده شد بعدها با گسترش کشت برنج و شروع انباشت ثروت و قدرت در جلگه و تغییرات ایدئولوژی مذهبیسیاسی نام گیل عمده شد. جالب اینکه در دورهٔ گذار بین این دو دوران، بيش از هر دورهٔ دیگری در متون و منابع به عبارت «گیل و دیلم» برمیخوریم که در بيشتر موارد همین طور با هم آورده شدهاند.
در بین کشورهای تاجیکستان و ایران و افغانستان هم برای یک زبان واحد که گویشهای متنوعی دارد نامهای مختلف فارسی و پارسی و دری و تاجیکی به کار برده میشود و چه بسا فهم یک شعر تاجیکی برای یک تهرانی دشوار باشد. آیا باید اینها را زبانهای مختلف به حساب آورد؟
سه: در کتاب تاریخ ظهیرالدین مرعشی آمده: «روز یکشنبه هفتم شوال موافق سلخ دیماه قدیم را رکاب همایون به عزم نخجير کوه بزا معطوف گشت. و شب سهشنبه به قريه تمل من قرای ناحیه بالاسنگ که به اصطلاح دیلم جورسی میگویند فرود آمدند.»
نام کوه بزا در حال حاضر بزاکو است که ظاهرا نام قدیمی اش هم همین بوده و سید ظهير به فارسی ترجمهاش کرده. نام تمل تغيير نکرده و به جؤرسي الان «بالااشکور» گفته میشود. هر دو کلمهٔ جؤر و سي هنوز هم در گويش مردم اشکور و ساير نقاط گیلکی زبان وجود دارد و جؤر به معنی بالا و سي به معنی سنگ و صخره است. آخر این چگونه زبان منقرض شده و متمايز از زبان گیلکی است که هر جا شاهدی از آن زبان باشد هم اکنون در گیلکی زنده و حاضر است؟ با وجود این همه شواهد، آیا نباید نسبت به اهداف تفرقه افکنانه بدگمان شد؟ یا باید خوشبین بود و دلیل را در سادهلوحی و روش غیرعلمی کسانی یافت که معتقد به وجود دو زبان جدا از هم به نامهای گیلکی و دیلمی هستند؟
از این دست نمونهها بسیار زیاد است که من بحث را کوتاه میکنم و بقیه را عنوان نمیکنم. ولی همین تاریخ ظهيرالدین منبع خوبی است برای شناخت نواحی دیلم و زبانشان که همان گیلکی امروزين است. عباراتی چون کيا کالجار، جير ولايت و نامهای مکان فراوان همه و همه نشان میدهند که زبان مردم دیلم همان زبانی است که امروز گیلکی نامیده میشود ولی چون بعد از پهلوی گویش خاص رشتی از زبان گیلکی معرف گیلکی شد، خیلیها گویش خود را با رشتی مقایسه کرده و آن را گیلکی ندانسته و خود را گیلک نمیدانند. مخصوصا مردم منطقهٔ رودبار که گویش آنها با منطقهٔ سياهکل و شرق گیلان نزدیکی بيشتری دارد.
چهار: در مورد اصطخری این نکته را هم بگویم که آنجا که مینویسد در کوههای دیلمان کسانی هستند که زبانشان با زبان گیل و دیلم متفاوت است احتمالا منظورش تالشي است.
پنج: به اين عبارت از کتاب صابی (ص۱۳) نگاه کنیم: و اما الجيل فاصولهم کاصول الديلم و ناقلتهم کناقلتهم.
کوتاه کلام: مردم گيل و ديلم از یک ريشه و صاحب يک زبان اما واجد تجربهٔ زيسته مبتنی بر دو شرایط تولیدی و اقلیمی متفاوت اما وابسته به هم و تکمیلکنندهٔ هم هستند و زبانشان یکی است که این زبان گويشهای بسیار متنوع و رنگارنگی دارد (مثلا به تفاوت گویش بازکیاگوراب و لاهیجان نگاه کنید). اینکه زبان این مردم و داشتههای این مردم به چه نامی نامیده شود تابع اين واقعيت تاريخی بود که قدرت در دست کدام طايفه یا متمرکز در کدام ناحیه باشد. به همین دلیل تا پيش از انتقال قدرت سياسی از کوه به جلگه (تا پیش از زیدیه) نام دیلم و دیلمی بيشتر رايج است و در دورهٔ جابجایی قدرت هر دو کلمه گيل و ديلم و بعدها با انتقال قدرت سياسی به جلگه و شکلگیری شهرها در جلگه، نام گیل عمده شد. ضمن اینکه همین کلمهٔ گیل کاربردها و معناهای گستردهتر و پیچیدهتری در زبان مردم کوه و جلگه چه دراستان گیلان و چه استان مازندران داشته است.
وگرنه اينها همگی یک زبان هستند که امروزه گیلکی یا گیلیکی یا گلکی نامیده میشوند و اینکه بیاییم زبانی به نام دیلمی را به عنوان زبانی منقرض شده معرفی کنیم در واقع انکار جمعیت گیلکی زبان ساکن مناطق دیلمستان خواهد بود.
پینوشت: ناتل خانلری در بررسی خودش در چند متن تاریخی غیرزبانشناسانه (متن جغرافیایی) با عنوان زبان مردم دیلم برخورد کرده و بعد در بررسی زمان معاصر خودش چون خبری و نامی از این زبان ندیده، در حالی که میتوانست از این وضعيت دو نتیجهٔ مختلف بگیرد، یعنی هم ممکن است آن زبان منقرض شده باشد و هم این احتمال وجود دارد که نام آن زبان تغییر کرده باشد (بگذريم که احتمال اشتباه و اطلاق یک نام محلی به صورت عام هم از طرف کسی که آشنایی اندکی با منطقه و نیز با زبانشناسی داشته وجود دارد) اما ناتل خانلری از بین این دو احتمال، احتمال انقراض را در نظر گرفته و بر همان اساس پیش رفته. در حالی که همون طور که عرض کردم مواردی که از زبان مردم دیلم ثبت شده به وضوح در گونههای زبانی مختلف پهنهٔ جنوبی کاسپین موجود است. حتی مصدر آمۊتن (در الهموت) هم گرچه مثلا در شرق مازندران نیست اما در اشعار امیر پازواری به صورت آمۊج آمده. نکتهٔ دیگر اینکه اگر منطق کسانی را بپذیریم که بنا بر اشارات برخی منابع زبان دیلمی را به عنوان زبانی مستقل از گیلکی به حساب آوردند، بنابراین باید عناوینی همچون زبان کوهی، زبان لاهیجی، زبان شمالی، زبان مردم شمال، زمان تبری، زبان مازندرانی، زبان محلی و… را هم به عنوان گونههای زبانی موجود یا منقرضشده که بارها در منابع به آنها اشاره شده مستحق داشتن مدخل و عنوان و اسم و رسم مستقل و تعريف مستقل زبانشناسانه بدانیم. اگر بخواهیم منابع را بدون منطق و روش علمی بررسی کنیم و صرف وجود چیزی در یک منبع برای ما حجت باشد، نتیجه چنین بلبشویی خواهد بود. نکتهٔ مهم دیگر این که تقريبا در تمام منابع تاریخی از گیل و دیلم به عنوان دو طايفهٔ همریشه یاد شده. حتی صابی در همان منبعی که بالاتر متن عربيش را نقل کردم به صراحت میگوید که افرادی که به این مکان مهاجرت کردند در گیل و دیلم و نیز افرادی که از قبل ساکن بودند هم باز در میان گیل و دیلم یکسان هستند. و حتی در جای دیگر وقتی از زبانی دیگر حرف میزند میگوید آن زبان با زبان «گیل و دیلم» فرق دارد. اما مهمترین استناد در رد ادعای وجود زبان دیلمی به مثابه زبانی متمایز از گیلکی، آثار محمود پایندهٔ لنگرودی پژوهشگری با دو ریشهٔ کوه (دیلم) و جلگه (گیل) خواهد بود؛ یعنی دو کتاب آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم چاپ علمی فرهنگی و مهمترین لغتنامهٔ گیلکی و کتاب منتخب سال در سال انتشارش (۱۳۶۹) یعنی فرهنگ گیل و دیلم. در هر دو این کتابها و به ویژه در دومی گنجینهای از واژگان زبان گیلکی تحت عنوان گیل و دیلم گردآوری و توسط انتشارات امیرکبیر تهران چاپ و بارها تجدید چاپ شده.
در پایان برای بررسی درستی ادعای خودم پیشنهاد میکنم: دوستان و کاربران عزیزی که معتقدند زبان دیلمی به عنوان زبانی جز زبان گیلکی موجودیت داشته یا دارد، لطف کنند یک فهرست پنجاه تایی (یا اگر خودشان بهتر دانستند، کمتر مثلا سی تایی) از فعلها و کلمات زبان دیلمی که در تاریخ با عنوان زبان دیلمی ثبت شده اینجا بگذارند تا ما هم در کنار آنها، معادلهای گیلکی غرب گیلان، گیلکی شرق گیلان و گیلکی غرب مازندران و گیلکی گالشی (کوهستانهای استان گیلان) را بیاوریم و بعد به بررسی علمی این ادعا بنشینیم. دوستان حتما تصدیق میکنند که اگر صرف طرح یک ادعا در سندی جواز ورودش به دانشنامهها و تقسیمبندیهای زبانشناسانه را بدهد، پس بسیاری از اتفاقات محیرالعقول متن عهد قدیم (مثل کشتی گرفتن خدا) باید به عنوان فاکت و حقیقت در دانشنامهها معرفی بشوند ولی همگی میدانیم که برعکس آننها به عنوان اساطیر و در جای خودش و در قالب مشخص علمی خودش به دانشنامهها راه پیدا میکنند.
نکتهٔ پایانی اینکه خودم اهل لاهیجان هستم و این شهر در بسیاری از منابع جزو دیلمستان حساب شده و البته در بسیاری منابع هم نشده و این به دلیل سیالیت مفهوم دیلم و دیلمستان بر اساس عوامل تاریخی و نظامی و سیاسی و البته عامل زمان است و بخش زیادی از منابع و استدلالهای موجود در این متن با زحمت دوستانی تهیه شده که ساکن همان مناطقی هستند که دیلم نامیده میشود. پس امیدوارم که تصور نشود این بحث از یک تعصب محلی یا ناسیونالیسم منطقهای ریشه میگیرد. این صرفا تلاش برای تصحیح یک اشتباه مهم علمی ست.
پینوشت دوم: در این بحث بد نیست به زاویهٔ دید دوستان مازندرانی هم نگاه کنیم. ما بی اینکه قصد تصاحب داشتههای فرهنگی مردم مازندران را داشته باشیم با تاکید روی نام گلکی و گیلکی قصد داریم نشان دهیم که گیلکی مردم استان گیلان و گلکی مردم استان مازندران یک زبان کهن و گسترده است که در تملک هیچ کدام از این دو استان نیست و در مجموع خود دارای گویشهای فراوان و رنگارنگ است. اما ممکن است دوستانی در مازندران نام گلکی را که ورد زبان سالمندان و کهنسالان روستاهای مازندران است نپسندند و از نام تبری برای توصیف زبان خود استفاده کنند. این دوستان هم بیشک در برخورد با توصیف زبان دیلمی، حتما شباهتها و اشتراکات فراوانی بین دیلمی و تبری خواهند یافت (که در این نوشته توضيح دادم که تمام اینها اساسا یک زبان هستند) و چه بسا بگویند دیلمی در واقع همان تبری ماست که ناقض بحث ما نیست بلکه صرفا ادعای ما را از جهتی عکس ثابت میکند. حتی با توجه به دورهٔ تاریخیای که به زبان دیلمی نسبت میدهند (۹۰۰ تا ۱۳۰۰ میلادی) میتوان دید که در این زمان خاندان بویه در مقاطعی قدرت داشته و برخی منابع دست دوم زبان رسمی دربار آنها را تبری نام برده است. بنابراین میبینیم که از زوایای مختلف مشغول نگریستن به یک زبان هستیم و بسته به اینکه در چه زمان و مکانی چه زاویهٔ دیدی را برگزینیم، به نامهای دیگری خواهیم رسید و نادرست است اگر به دلیل رسیدن به نامهای متعدد، زبانهای متعدد را از آن نتیجه بگیریم.
- در این نوشته از فرهنگ کرمی کمکهای زیادی گرفتهم و ازش متشکرم.
عالی بود. مشت محکمی بر دهان یاوهگویان :D
«عدهای نیز در بخشهایی از دیلمستان به زبان خود تاتی میگویند که کليت زبانی آنها هم با دیگر گویشوران گیلکی زبان قابل انطباق است. (کافی است به واژهنامهٔ زبان تاتی تألیف جهانگیر سبزعلیپور نگاه و با گیلکی شرق گیلان یا مناطق سیاهکل مقایسه کنید.»
البته تا جایی که اطلاع داریم، کسی خودش را تات یا زبان خودش را تاتی معرفی نمیکند، آنها تات یا زبانشان تاتی «خطاب شدهاند»! مثلا مردمان یلاقات رودبار نامهای محلهای خودشان را به خودشان و زبانشان نسبت میدهند؛ مثلا اهالی «کفته» خودشان و زبانشان را «کفتهجی» معرفی میکنند. در واقع تات هم از کلماتی هست که صرف مطرح شدن توسط عدهای(که خود اشاره کردید)، مجوز ورودش به دانشنامهها داده شده. زبانی واحد به نام تاتی وجود ندارد، یعنی نمیتواند وجود داشته باشد چون تاتها، یا بهتر بگوییم، آنهایی که تات خطاب میشوند، ساکن مناطقی واقع در گیلان، اردبیل، زنجان، قزوین، خراسان، جمهوری آذربایجان و داغستان و … هستند ولی همه به گویشهایی از یک زبان واحد سخن نمیرانند. بعنوان مثال مردم همان کفته که مثال زدم، به گویشی از تالشی سخن میگویند(همانگونه که در مورد «چهار» اشاره کردید، یا تاتهای مناطق بسیاری از قزوین به گویشهایی از گیلکی و الی آخر.
پ.ن.: مئیار ٚ فارٚسی مرأ بینیویشتم، چون ائران ٚ لینگوآ فرانکا(میأنجی زۊوان) ایسه
کولک مرغانه امه سر دشکنی . طبق منطق خودت کسانی که در جلگه خود را گیلک مینامند در واقع توسط دیگران گیلک خطاب شده اند. اون دیگران هم ما دیلمی ها هستیم.
ما دیلمی ها به جلگه میگیم گیلان و به مردم جلگه گیل و گیلک میگیم و گیل هم به معنی گِل هست!
دیلمی ها خود را گالش و تات و دیلمی مینامند و کسی خودشو گیلک نمیدونه که زبانش را گیلکی بگه. دیلمی ها به زبانشون گالشی و تاتی و دیلمی میگن.
آخر امر ر آب و گیل گیتدری ها!
زبان دیلمی زبان جدا از گویش گیلکی بوده و هست. گیلکی زبان نیست و گویشی از دیلمی هست که در جلگه صحبت میشود.
قوم دیلم شاید توسط گیلک ها قتل عام شده باشد ولی هنوز زنده است و هویت خود را حفظ کرده است و هنوز محتاج یک مشت دزد هویت و دزد تاریخ نشده است. تنها هدف شما حذف هویت دیلمی و تات و گالش و کلایی و ییلاقی و کوهی و حتی تالش از گیلان هست تا گیلان برای خود مصادره کنید.
لاهیجان در حدود العالم جز مناطق گیل نشین ذکر شده. گیلان بخشی از دیلم هست نه اینکه دیلم بخشی از گیلان باشد.
دوست عزیز هدف حذف هیچ مردم و هیچ فرهنگ و هیچ زبانی نیست. تلاش بر اثبات این حقيقته که زبان مردم گیل و زبان مردم دیلم یک چیزه. و این دو مردم در پیوند اقلیمی و تولیدی و فرهنگی و تاریخی با هم رشد کرده و دو ملت یا دو خلق نیستند.
حقیقت تاریخی ما خیلی واضح و شفاف در زبان ما جاریه. زبانی که خوشبختانه با روش تکرار مکرر ادعا و فحش و نفرين، نابود نمیشه. کسی قصد دزدیدن چیزی رو نداره. متاسفم از این کلماتی که برای بیان نظر انتخاب کردی.
متاسفانه به دليل تعصب حتی به اصل کلام دقت نکردید. در واقع اگر برعکس بگيم که گیلکی همون دیلمیه شاید شما کمتر ناراحت بشی. چون توی نظرت نوشتی گیلان بخشی از ديلم هست نه اينکه ديلم بخشی از گیلان باشد! هر جور شما راحتی. اصلا بحث مجموعه و زيرمجموعه یا اول آخر بودن نيست. تمدن و فرهنگ و همین زبان گیلکی ما در کوهستان و نواحی دیلم صورت اصيلتر خودش رو حفظ کرده و اساسا تمدن ما از کوه آغاز شده. اینکه امروز به این زبان گیلکی میگیم صرفا بيان کنندهٔ فرایند تحوليه که بر ما گذشته همون طور که تقويم خودمون رو دیلمی مینامیم چون از روزگاری به ما رسیده که قدرت سیاسی در کوه بود. در سرزمین ما جيرا و جؤرا رو نميشه جدا از هم ديد. حتی امروز در عصر ماشین هم این پیوند و ریتم هماهنگ از دریا تا البرز وجود هرروزه داره.
خیلی راحت کافیه یک نفر از اهالی دیلم با من لاهیجانی گیل به گیلکی حرف بزنن هر کدوم با لهجه منطقه خودشون تا تمام اين تعصب و داد و هوار و فرياد دزد دزد بخار بشه بره هوا.
در مورد لاهیجان این توضيح رو هم بدم که گفتم در دورههایی لاهیجان هم بخشی از دیلمستان نام برده شده. نه اینکه مردم لاهیجان چه نژاد یا قوم یا ملتی هستن. دربارهٔ جدا کردن گالش به عنوان قومی مستقل هم که این نظر کاملا غلطه و نیاز به توضیح نداره.
همین که به گیلکی بگی گویش خودش همه چیز رو مشخص میکنه نفوذی
ما دیلمی ها هنوز هستیم و در همین استان زندگی میکنیم با احترام به گیلک ها یعنی سکنه غرب گیلان باید بگویم ما دیلمی ها گیلک نیستیم و زبانمان هم گیلکی نیست البته منکر آن نیستم که زبان جلگه نشینان شرق گیلان به زبان ما دیلمیان شباهت زیادی دارد و احتمالا گویش این مردم گویشی از زبان دیلمی است که با گیلکی یعنی زبان اهالی غرب گیلان تفاوت های فراوانی دارد. اینکه یک عده میگویند دیلمی زبان منقرض شده است را اصلا قبول ندارم چرا که ما در حال حاضر در همین سیاهکل خودمان هم داریم به زبان دیلمی خودمان صحبت میکنیم.
شما میخوای خودت رو از یه گروه مرده بدونی بدون. با اینکار پان بودن خودت رو ثابت میکنی. دیلم اسم تاریخی ما بوده و الان گیلان و گیلک اسم ماست هر چقدر هم که میخوای زور بزن. کاملا مشخصه برای تفرقه افکنی اومدی اما جای اشتباهی رو انتخاب کردی
گروه مُرده!!! کی گفته دیلمیان مُرده هستند؟ اگه ما دیلمیان مُرده هستیم پس چرا هنوز هستیم؟! فقط هشت میلیون دیلمی در عراق و خوزستان سکونت دارند بعد میگی ما مُرده هستیم؟! بخشی از دیلمیان در استان های گلستان و مازندران و سمنان و اصفهان و لرستان و کرمانشاه و خوزستان سکونت دارند و دارای نام خانوادگی دیلمی یا پسوند دیلمی هستند و حتی دو میلیون دیلمی زازا در ترکیه سکونت دارند. دیلمی ها کم و کمش دوازده میلیون نفر جمعیت دارند. همه ی دیلمیان توسط گیلک ها قتل عام نشدند که ادعا میکنی ما قوم مُرده هستیم. برای یک بار هم شده از دهات خودت بیا بیرون جای جای گیلان را بگرد ببین مردم به خودشون و زبانشون چی میگن. ببین مردم به سرزمین خودشون چی میگن. من تات هستم و زبانم تاتی هست و از تبار دیلمیان هستم و گویش تاتی گویشی از زبان دیلمی هست. در گیلان تالش داریم گالش داریم تات داریم کلایی داریم که سه قوم اخیر دیلمی تبار هستند خیال کردی همه مثل دهات خودتون خودشونو گیلک میدونند؟ اسم گیلان باید به استان گیلان و دیلم و طوالش تغییر پیدا کند نه تالش ها خود را گیلک میدونند و نه دیلمیان گالش خود را گیلک میدونند و نه دیلمیان تات خود را گیلک میدونند. ما اصلا به سرزمین خودمون گیلان نمیگیم به دشت میگیم گیلان و به مردمی که ساکن دشت هستند گیلک میگیم. نام گیلان را رضاخان روی استان ما گذاشت استان ما قبل از رضاخان نامش گیلان و طوالش و دیلم بود که اسنادش هم موجود هست. در دوران ساسانی و اسلامی به کوهستان دیلم و به جلگه گیلان میگفتند و به تالش هم طیلسان میگفتند که حکومت همه ای این نواحی تحت سیطره دیلمیان بود و از قرن سوم تا هشتم به کل سرزمین ما دیلم میگفتند تا اینکه سادات کیایی به قدرت رسیدند و نام سرزمین ما تغییر پیدا کرد. تا قبل از اینکه سادات کیایی به قدرت برسند اصلا گیلک ها هیچ قدرتی نداشتند و تمام قدرت در دست دیلمیان بود و دیلمیان سدی در برابر سادات بودند که باید از قدرت حذف میشدند تا سادات به قدرت برسند که به واسطه همان سادات گیلک ها به نون و نوایی رسیدند. نام گیلان و دیلم دقیقا همزمان در تاریخ در کنار هم استفاده میشدند نه اینکه قدیم دیلم بود و الان گیلان هست نخیر در گذشته هم سرزمینی به نام گیلان وجود داشت و هم سرزمینی به نام دیلم وجود داشت اینکه شما از این موضوع بی خبرید نشان میدهد هیچی از تاریخ خودتون نمیدونید. گیلان فقط نامش گیلان هست و برخلاف نامش تماما گیل نشین نیست و از اقوام دیلم (گالش و تات) و تالش و کُرد تشکیل شده. مگر همه ی مردم آذربایجان غربی آذری هستند! آذربایجان غربی چهل درصدش کُرد هستند و بخشی هم از قوم آشوری و ارمنی هستند. مردم کرمانشاه همه کُرد نیستند و بخشیشون فارس و آذری و لک هستند. مردم لرستان همه لُر نیستند و بخشیشون لک هستند. خوزستان که زمان قاجار عربستان نامیده میشد تمام سکنه اش عرب نیستند و دو سوم جمعیتش را مردمان لُر و بختیاری و فارس و مندایی تشکیل میدهند. استان سیستان و بلوچستان بهترین نمونه نامگذاری را دارد که نامش به دو قوم بلوچ و سیستانی اشاره دارد ولی در گیلان سعی میشود که تالشان و دیلمیان و گالشان و تات ها را حذف کنند. شما نمیتوانید استان گیلان را تک قومیتی کنید استان گیلان به همان اندازه که متعلق به گیلک هاست به همان اندازه هم به اقوام تالش و دیلم و گالش و تات و کُرد هم تعلق دارد. بله استان گیلان کُرد دارد که عمرا تو عمرت دانسته باشی که در گیلان کُردها هم سکونت دارند. مثل آستارا که آذری ها سکونت دارند. گیلان متعلق به همه ماست.
شما اعتقاد داشتید که لغت “دیلم” بومی نیست. در این مورد هم ممکنه صحبت کنید؟
“دیلم” لغتی نسبتا پرتکراره که در خاورمیانه و در تمدنهای مختلف به مفاهیم مختلفی دیلم گفته شده.
با توجه به مندرجات این مقاله مشخصه که دیگر چنین نظری ندارم و طی مطالعه و بررسی این سالها، این مقاله نوشته شده و به زودی مقالهای از دوستانی دیگر در مورد کلمهٔ دیلم در ورگ منتشر خواهد شد.
دیلم یک واژه بومی هست. دیلم یک قوم باستانی است که نام این قوم بصورت دلم و دلوم و دلومایی و دلیمایی و الیمایی از حدود 2200 سال پیش تا 1500 سال پیش ذکر شده و در دوران اسلامی نام این قوم بصورت دیلم ذکر شده است. بنده اعتقاد دارم ریشه دیلمیان یعنی الیمایی های شمال با الیمایی های خوزستان یکی هست و سبک زندگی الیمایی ها با دیلمیان تطبیق دارد زیرا الیمایی ها تحت اطاعت حاکمان نبودند و مردمی جنگجو بودند. ابن اسفندیار معتقد بود دلم نام شهری در غرب کلار یعنی محدوده تنکابن امروزی بود. پولیبیوس سرزمین الیمایی را در نزدیکی کادوسیان و ماتیانی میداند. بطلمیوس دیلم را منطقه شرقی گیلان امروزی میدانست که در نزدیکی آن تپور ها سکونت داشتند. موسی خورنی دیلم را سرزمینی بین دو سرزمین گیلان و سرزمین شنچان یعنی شیرجان (تنکابن امروزی) میدانست و دیلم (دلمونک) را به همراه آتروپاتکان و اری و ارمن و گیلان و شنچان و تپورستان و بلسکان بخشی از کوست کاپکوه میدانست که بخشی از بخش های چهارگانه جغرافیای ایرانشهر در دوره ساسانیان بود. سبئوس هم دیلم (دلموک/دلوم) را بین دو سرزمین زریچان یعنی شیرجان (تنکابن امروزی) و سرزمین گیلک (گیلان) میدانست که در شرق آن تپورستان و در غرب آن ماد قرار داشت و سبئوس میگوید گروهی از ماد ها به علت یورش اعراب به دیلمی ها پناهنده شدند. در دوران اسلامی براساس کتاب حدودالعالم سرزمین دیلم در غرب چالوس و کلار قرار داشت و تا کوهستان شرقی گیلان امتداد داشت ولی جلگه شرقی گیلان یعنی لاهیجان و کوتم جز گیلان محسوب میشدند و چالوس و کلار جز طبرستان محسوب میشدند. سایر مورخین هم معتقد بودند که دیلم سرزمینی کوهستانی هست که سرزمین دیلم در یک منزلی شهر کلار قرار دارد یعنی تنکابن تا رودبار بخشی از دیلم بودند و جلگه بخشی از گیلان بود. بر این اساس دیلم سرزمینی کوهستانی بین ولایات گیلان و طبرستان و قزوین بود. درواقع میتواند را ورود به دیلم را رودخانه نمکابرود دانست که از قرن هفتم به بعد مرز بین گیلان و مازندران بود و راه ورود از دیلم به گیلان نیز تیمجان رودسر بود. حاکمان ساسانی برای جلوگیری از حمله دیلمیان به طبرستان دژ هایی را در چالوس و کلار ایجاد نموده بودند و برای جلوگیری از حمله دیلمیان به ناحیه جبال دژی را در قزوین احداث نموده بودند که بعدها مسلمانان از این دژها به دیلم حمله میکردند. نام دیلم یک نام پر کاربرد در دوران باستان بود حتی تمدنی به نام دیلمون در جنوب بین النهرین وجود داشت و در شهر زور نیز یک منطقه به نام دیلم وجود داشت حتی برخی اعتقاد دارند دیله و دجله در بین النهرین ریشه در نام دیلم دارد. امروزه بیش از هشت میلیون عشیره دیلم در جنوب عراق و شمال عربستان و خوزستان وجود دارد که خود را عرب میدانند و به زبان عربی سخن میگویند شاید به علت وجود همین مردم بود که مورخان چنین میپنداشتند که دیلمیان عرب هستند و حتی برخی به تبعیت از آن گیلک ها را نیز عرب محسوب میکردند ولی واضح هست که دیلم قوم مجزا از عرب است که فرهنگ و زبان خاص خود را دارد کماینکه امروز نیز دیلمیان سیاهکل زبان و فرهنگ خاص خود را دارند. امروز قوم دیلم در منطقه رودبار و الموت با مهاجران کرد و قزوینی و لر و تالش و … که در دوران صفویه و افشار و قاجار به رودبار و الموت مهاجرت نمودند آمیخته شده اند ولی دیلمیان سیاهکل کمتر تحت تاثیر دیگر مهاجرین قرار گرفتند به همین علت تنها سکنه سیاهکل خود را دیلمی یا دیلمانی مینامند و سایرین خود را تات مینامند. کسروی معتقد بود که ریشه دیلمیان از قوم ماد هست ولی بنده معتقدم ریشه قوم دیلم از قوم الیمایی هست که بخشی از آن شمال ایران بودند و برخی از آن در جنوب ایران بودند.
با درود به عنوان یک لواسانی خدمت شما عرض کنم که دیلم ها مطلقا در قدیم کوه نشین بودند اما در البرز جنوبی به سوی تهران و کرج و قزوین. اکنون از نظر نژادی تمام روستاهای البرز جنوبی به سمت این سه استان از نژاد دیلم هست. یعنی از دماوند و رینه حتی از فیروزکوه به سوی شرق بیایید همه ی روستاهای لواسانات و اوشان و فشم سپس سولقان و سنگان و کشار و وردیج و واریش و سپس برغان و همه ی روستاهای دل کوه در البرز بالای کرج و آسارا تا طالقان و از آنجا تا رودبار و سپیدرود همه از نژاد دیلم هستند. البته آگاهی زیادی از شرق استان گیلان و شمار گیل و دیلم در آنجاها ندارم. اکنون از طالقان به آن سو بیشتری ها خود را دیلم می دانند. چون دیدم طالقانی که خود را دیلم می دانست. اما از طالقان به این سو دیگر فاسیزه شده اند و خود را کرجی و تهرانی می دانند. اما نژادشان دیلم هست. از نظر زبانی گویش های این مناطق به تبری نزدیک تر است. چون از چند سده پیش مازندرانی ها تا شمال تهران را جزو کوتوال خود کردند و زبان دیلم های این مناطق را آسیمیله کردند. اکنون تنها شما می توانید از چهره و از نظر ویژگی های رفتاری و کرداری و هر چیزی که با ژن و خون منتقل می شود دیلمی بودن این مناطق را ببینید. البته گروه های تک و توک مهاجر مازندرانی به ویژه در شرق البرز میانی یعنی حدود لواسانات و دماوند هستند که اتفاقا این گروه ها با بومی های دیلمی اینجا اختلاف و درگیری دارند. درباره ی نژاد دیلم هم خدمت شما بگویم که دیلم ها اصالتا قفقازی و هم ریشه با گرجی ها و لزگی ها و آلان ها و اقوام دیگر قفقاز و البته تالش و تبری هم هستند اما چون تبری و تالش با ایرانی ها آمیختند نژاد ایرانی در آن ها بیشتر شد اما دیلم ها چون کوه نشین بودند و با ایرانی ها جنگیدند کمتر ژن ایرانی در آن ها ترکیب شد. گروهی از دیلم ها در زمانی نامشخص به سوی غرب مهاجرت کردند و اکنون در آناتولی و جنوب ترکیه با نام زازا شناخته می شوند و زبانشان هم در کنار کردها آسیمیله و زازاکی شده است. کلا اگر مانند تبری ها با ایرانی ها راه می آمدیم اینگونه پراکنده و بی هویت نمی شدیم.
مراودات دیلمی های خزر با اعراب بین النهرین و حتی یمن به خیلی قبل تر از ظهور اسلام برمیگرده. آثار کشف شده در تمدن عیلام و میان رودان و شباهت شدید آنها با آثار مکشوفه ی تمدن مارلیک ، یکی از این گواهان است.
متاسفانه همه از اسم گیلک فراری هستند که همش زیر سر رضاخان هست. بسیاری از مردم رشت فکر میکنند اگه به خودشون گیلک بگن یعنی روستایی و دهاتی هستند و برای همین رشتی بودن و رشتی حرف زدن را کلاس میدونند و فقط غیر رشتی ها و روستایی ها را گیلک میدونند در حالی که گویش رشتی خودش یکی از گویش های گیلکی هست. از طرف دیگه یک عده در رشت فکر میکنند مردم شرق گیلان مازندرانی هستند در حالی که ما اهالی شرق گیلان گیلک هستیم. الان همین پدیده در کوهستان هست یعنی ملت میگن چون ما به خودمون دیلمی یا تات یا گالش یا کلایی میگیم پس گیلک نیستیم این کاملا اشتباست. حتی بسیاری از کردها به خودشون کرد نمیگن ولی کرد محسوب میشن اینو دیدم که دارم میگم. الان هلندی ها انگلیسی ها دانمارکی ها به خودشون ژرمن نمیگن ولی ژرمن محسوب میشن بعد بپرسید ژرمن تبارید میگن آره تبار ما ژرمن هست و زبانمون ریشه ژرمنی داره ولی به خودشون ژرمن نمیگن و میگن ما انگلیش (انگلیسی) و ندرلندز (هلندی) و دانسک (دانمارکی) هستیم چون از نظر تاریخی هویتشون ژرمنی بود و همگی ژرمن خطاب میشدن بعد از هم جدا شدن مثل سامی بودن آشوری ها و اعراب و یهودی ها و مثل یا لاتین بودن ایتالیایی ها و اسپانیایی ها و پرتغالی ها. الان همین قضیه در گیلان هم دیده میشه در اصل دیلمی ها گالش ها و تات ها هم گیل هستند ولی چون از لفظ گیلک استفاده نمیکنند خیال میکنند گیل نیستند. تنها قوم بومی متفاوت گیلان تالش ها هستند که به دو دسته تولش و تات تقسیم میشن.
من خودم گیل هستم ولی این سخن شما باعث تفرقه بین گیل و دیلم میشود اگر راجب تاریخ گیلان و دیلم اطلاع ندارید لطفا حرفی نزنید که باعث تفرقه شود. گیلک و گالش و تات و تالش همه یکی هستیم ولی نه تالش ها گیلک هستند و نه گالش ها و تات ها گیلک هستند. ریشه ما یکی هست ولی هیچکدام زیرمجموعه دیگری نیستند. برای گیلان واحد نیازی نیست که هویت بقیه را وارونه نشان دهیم. در تاریخ ذکر شده گیل و دیلم دو برادر بودند و این ریشه مشترک گیل و دیلم را اثبات میکند ولی دیلمیان را به گیل تبدیل نمیکند. هیچکسی مردم را وادار نکرده به خودشان تالش و گالش و تات بگن همانگونه که کسی ما را مجبور نکرد به خودمان گیلک بگیم. قرار نیست از هرچیزی که خوشمان نیامد سریعا اونو گردن رضاشاه و محمدخان قاجار و چنگیزخان مغول و اسکندر مقدونی و بقیه حاکمان بندازیم.
نخستین بار در کتاب تاریخ الجایتو از گیل ها با نام گیلک اشاره شده است. در این کتاب به سه قوم گیلک و دیلم و تالش در گیلان اشاره شده است. همچنین در این کتاب اشاره شده است که طیلسان ها همان تالش ها هستند. گیلک و دیلم و تالش سه قوم گیلان هستند و سه زبان گیلکی و دیلمی و تالشی سه زبان گیلان هستند. گویش مردم کوهستان های شرقی گیلان همان زبان دیلمی هست که سکنه بومی آن را گالشی و تاتی و دیلمی و دیلمانی و کوهی مینامند.
کاملا موافقم . من خودم اهل منطقه رحمت آباد رودبار هستم (بخش سرسبز و نیمه جنگلی و کوهپایه ای شهرستان رودبار واقع در شرق سفیدرود) در محافل فرهنگی ما عده ای دوست دارند که زبان ما را تاتی بخوانند در صورتی که این کلمه برای مناطق ما کاملا بیگانه ست(مردم ما در اصطلاح به بیگانگان ترک و تات می گویند) استدلالشان این است که چند زبانشناس گویش های منطقه رودبار را در دسته بندی تاتی ذکر کرده اند و گفته اند تاتی 9 زیر دسته دارد که یکی از آنها تاتی رودباریست و این تاتی رودباری در اثر همجواری با گیلکی برای گیلک زبانان قابل فهم شده است . حالا سوال اینجاست که چرا تالشی که مجاورتر به زبان گیلکی ست رنگ و بوی گیلکی نگرفته است . در رودبار روستایی داریم به نام کبته یا به گویش خود مردم؛ کفته ، زبان این روستا بیش از 70 درصد برای سایر نقاط رودبار قابل فهم نیست چون واقعا یک گویش از زبان تاتی است (اگر تاتی را کلمه ای درست برای نامگذاری بخشی از بانهای ایرانی بدانیم) تقریبا اختلاف بین گیلکی و تالشی در غرب گیلان در اینجا نیز بین گویش رودباری و کفته ای وجود داره (با وجود فاصله کم جغرافیایی) . حالا اگر کفته ای را تاتی بدانیم چنانچه که خودشان هم تاتی می گویند و گویش های الموت و طالقان را نیز تاتی بدانیم باید بگویم که زبان طالقانی برای ما از زبان کفته ای قابل فهم تره (با وجود فاصله مکانی بسیار زیاد نسبت به کفته) این چه دسته بندی ست که گویش ما را با گویش های تقریبا غیر قابل فهم در یک رده قرار میده اما ازگویش های محتلف گیلکی که قابل فهم تر هستند(حتی بدون آموزش) جدا می کنه ؟ می گویند این دسته بندی فقط از نظر لغات و دستور زبان نبوده از نظر آوایی هم بوده که باید بگویم حتی خمیازه ها و آه و ناله و فغان های ما با مردم مناطق گیلک زبان نزدیک تره تا تات زبانها . البته من معتقد به مرزبندی صریح نیستم و معتقدم با طیفی از زبانهای هم ریشه سرو کار داریم که یک سرآن گیلکی است و یک سر آن تبری . یک سر آن تاتی است یک سر آن تالشی حالا این بین زبانها لهجه و گویش های متنوع اما هم ریشه وجود داره که به تدریج به هم نزدیک یا از هم فاصله می گیرند. نتیجه آن که همانگونه که تمدن از کوه به جلگه در گیلان سرازیر شده و مردمان ما در دوهزارسال پیش کنار هم در کوه زندگی می کرده اند پس زبان آنان نیز مشترک بوده و اختلاف لهجه ها بعد ها بوجود آمده است . فقط مشکل نامگذاریست که باید تعصب ها را کنار گذاشت و از گیلکی با پسوند ها مختلف استفاده کرد . گیلکی رودباری – گیلکی رشتی- گیلکی شرقی و … هرچند که مردم کوه هیچ گاه خود و سرزمین خود را گیلان نگفته اند و دو گانه کوه و گیلان همیشه رواج داشته است
گیلکی رودباری دیگه چه صیغه ای هست. وقتی ما اهالی رودبار نسل در نسل به زبانمون تاتی گفتیم و به خودمون تات گفتیم چگونه میگویید این لفظ اشتباست. مگر میشود مردمی نام زبان و هویت خود را ندانند و اشتباها زبان خود را چیز دیگری بنامند. مشکل شما با لفظ تاتی و گالشی و دیلمی در گیلان چیست؟ چرا با قوم تات و گالش و دیلم سر ستیز دارید؟ دست از حذف و تحریف هویت تاتی بردارید ما هرچه باشیم حداقل این را به خوبی میدانیم که گیلک نیستیم و زبانمان گیلکی نیست. اصلا چرا شما تات نباشید چرا شما گالش نباشید!!! چرا به زبان مردم رشت تاتی رشتی نگیم چرا به زبان مردم لاهیجان گالشی لاهیجانی نگیم!!!
اگر قرار باشد نام تات و گالش و دیلم اشتباه باشد پس نام گیلک هم اشتباست. ما هیچ وقت از هویت خود دست نمیکشیم.
میگویید فلان قوم به شما تات و گالش و دیلم گفتند از کجا معلوم فلان قوم به شما گیلک نگفتند!!!
میگویید اردبیل و قزوین و مازندران و کرج تات دارد پس تات درست نیست پس چون عراق و خراسان هم کرد دارد پس باید بگیم کرد درست نیست!!!
هویت من چیزی هست که پدران و مادرانم گفتند. ما تات ها با گیلک و گالش و تالش هیچ مشکلی نداریم بی خودی تفرقه نندازید فکر نکنید فقط خودتان روی هویتتان حساسید ما هم چنین هستیم. با افتخار تات و تات زبان هستم.
من از اهالی شهرستان رودبار هستم از بخش رحمت آباد آن .
می خواستم بگم مردم رحمت اباد خودشان را گالش می دانند و زبان خودشان را گالشی می دانند. ما زبانمان را تاتی نمیدانیم و زبان رحمت اباد از نظر لهجه خیلی با زبان مردم خود رودبار و روستاهای اطراف آن تفاوت دارد. در بعضی از روستاهای اطراف رودبار تفاوت لهجه آن قدر زیاد است که خود زبانی دیگر می نماید.
ولی در همین رحمت آباد هم اکثر روستاها با هم تفاوت اندک لهجه ای دارند. اینجا هیچکس خود را گیلک نمیداند نه اینکه گیلک بودن بد باشد بلکه ما مردمان دیگری را گیلک میدانیم که در گیلان یعنی دشت سکونت دارند و سکنه دیگر رودبار را تات می دانیم.
ما گالش های رحمت اباد مردمان رودبار و انبوه و کلیشم و عمارلو و آن قسمت ها را تات می دانیم و آنها هستند که خود را تات می نامند و زبان خود را تاتی می نامند. کردها هم ما را گالش خطاب میکنند و گاهی هم برخی از انها به اشتباه ما را تالش خطاب میکنند. کردها بقیه سکنه رودبار را که خود را تات خطاب میکنند تات می نامند.
از لحاظ تاریخی به نواحی گالش نشین و تات نشین دیلم اطلاق می گشت و به سکنه ان دیلمی می گفتند و به نواحی گیلک نشین گیلان اطلاق می گشت و به سکنه ان گیل می گفتند.
دیلمیان نه گیلک هستند و نه فارس هستند و نه آریایی هستند. زبان دیلمی گویش هیچ زبانی نیست و خودش یک زبان مستقل هست که گالشی و تاتی گویش های آن هستند. دیلم قومی بود که هم با گیلک ها و هم با آریایی ها و پارسیان و اعراب قرن ها جنگ و نزاع داشت. قوم دیلم قومی سومری تبار و وارث تمدن سومر در بین النهرین هست. و مردمانی که خود را تات و گالش و کلایی مینامند همگی از تبار قوم دیلم هستند. گیلک ها هیچگاه پاشون به سرزمین های کوهستانی دیلم باز نشده و نخواهد شد. شما چیکاره ما هستی که میخوای برای زبان و قومیت و هویت ما تعیین و تکلیف کنید. سرتون تو کار خودتون باشه در مورد مسائل داخلی دیلمیان دخالت نکنید.
دیلمی زاکان خوشان زبان دریدی تو چیچی گونی. اما همه ایرانی ایسیم. گیلک و گالش و دیلم و مازنی و تات و تالش و فارس و کرد و لر و لک، تو شاید قبیله میان دنیا بومویی که تی قوم و قبیله یه دنبال گردی. طبیعت درون تی قبیله میان بزرگه وسته بی. همه آریایی و ایرانی ایسیم.
به کتاب پاینده لنگرودی یعنی کتاب آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم و کتاب فرهنگ گیل و دیلم اشاره کردید در صورتی که در این کتاب واکه های موجود در زبان گالشی با زبان گیلکی متفاوت از هم درج شده و تعداد مصوت های زبان گالشی از زبان گیلکی بیشتر است. زبان گالشی و تاتی جز زبان های بسیار پیچیده هستند در صورتی که گیلکی برای بسیاری از مردمان غیر گیلانی قابل فهم هست و تنها با بهره بردن از واژگان گالشی و تاتی شاید بتوان تا حدی از عیوب گویش گیلکی که شما آن را زبان مینامید کاست در صورتی که زبان های گالشی و تاتی که همان زبان دیلمی قدیم هستند که برای اهالی غیر دیلمی قابل فهم نیست. نظر پاینده لنگرودی از خیلی از جهات به ما کوهنشین ها نزدیکتر هست برای مثال گیلک ها را گروهی از مردم دهقان روستایی جلگه نشین میداند که ساکن دشت هستند که ما اهالی کوهستان یعنی دیلم همین گروه از دشت نشینان را گیلک میدانیم و گروه مقابل که ما دیلمی ها هستیم عملا خود را کوهی و گالش و تات میدانیم.
به شخصه مردمان جلگه نشین شرق گیلان را دیلمی میدانم که با گیل های مهاجر غرب گیلان در آمیخته شدند و از قرون دوم تا هفتم قمری جمعیت قابل توجهی از سادات به نواحی جلگه ای شرق گیلان همچون رودسر و لاهیجان مهاجرت کردند که این مهاجرت ها در نهایت به ظهور حکومت های زیدی مذهب ضد دیلمی ختم شد که باعث افول قدرت دیلمیان در جلگه شرقی گیلان شد و منجر به قدرت یابی سادات و گیل ها در جلگه شرقی گیلان شد و در دوران صفویه تا قاجار برخی کردها نیز به نواحی جلگه شرقی گیلان به ویژه لنگرود و لاهیجان آمدند که این مهاجرت ها آمیختگی نژادی در جلگه شرقی گیلان را بیشتر از قبل کردند ولی شاکله اصلی قومی در جلگه شرقی گیلان همان قوم دیلم هست ولی در جلگه غربی گیلان شاکله اصلی متعلق به قوم گیل و تالش هست.
البته همیشه این فرضیه وجود دارد که چون ما دیلمیان نواحی جلگه ای را گیلان و گیل می نامیدیم این مردمان جلگه نشین به همین نام یعنی نام گیل معروف شده باشند چرا که گیل یکی از چندین واژه دیلمی هست که در برخی نواحی دیلمی نشین برای کلمه ی گِل به کار می رود. مثلا لفظ پارس در زبان ماد ها به معنی کناره بود و مادها همسایگان خود را پارس مینامیدند یا لفظ عرب و اَرَپ در زبان قدیم سامی به معنای غرب بود و سامی تبار سکنه غربی رود دجله را عرب یعنی غربی یا محل غروب آفتاب مینامیدند و سکنه شرقی را آسور یا آشور مینامیدند که در زبان سامیان به معنای شرق یا جایی که خورشید طلوع میکند بود. واژه اروپا نیز از همین ریشه به معنای غرب هست. پس این نام ها توسط اقوامی دیگر به به آنها داده شد. حتی یکی از نویسندگان مشرق شناس مشهور به نام هارولد لمب واژه ترک را یک واژه چینی میداند و طبق اسناد چینی به این نتیجه رسید که این چینی ها بودند که نخستین بار همسایگان بیابانگرد شمالی خود را ترک نامیدند که در زبان چینی به معنای سگ ولگرد بود. بنابراین نام گیل و گیلان و گیلک نامیست که ما دیلمیان به سکنه جلگه گیلان دادیم و اگر داده های تاریخی صحیح باشد باید شاکله ای اصلی جلگه شرقی گیلان را از قوم دیلم بدانیم و شاکله اصلی جلگه غربی گیلان را از قوم تالش بدانیم که در قومی به نام کادوسی ریشه دارند و به گفته خودتان این افراد نیز جلگه تالش را گیلان مینامند بنابراین تالش ها را هم میتوان به مانند ما دیلمیان در رواج این نام سهیم دانست.
گیلک و دیلم و تات و گالش و تالش را بیخیال. همه از قوم کاسپی هستیم و همگی کاسپی زبانیم.
کاسپی چی هست؟ زبان هست؟ قومیت هست؟ نژاد هست؟
چرا هیچکس تو گیلان به خودش کاسپی نمیگه یا نمیگه به زبان یا گویش کاسپی صحبت میکنه. ما تو گیلان اقوام بومی مثل گیلک و گالش و تات و تالش و دیلمی و کلایی و ییلاقی و کوهی داریم ولی چیزی به نام کاسپی نداریم! مردم گیلان به زبانشون گیلکی و گالشی و تاتی و تالشی و دیلمی میگن ولی کاسپی نمیگن!
کاسپی نام قومی در منطقه قفقاز در منطقه بین رود کورا و رود ارس بود که سکنه اون منطقه فعلا یا آذری هستند یا تالش هستند! هرودوت کاسپی ها را سکنه دو منطقه یکی در افغانستان و دیگری در قفقاز میدونست. استرابون کاسپی ها را سکنه قفقاز میدونست و یک قوم به نام کوسائی هم اشاره کرده بود که یک گروهشون ساکن قفقاز بودند و یک گروهشون ساکن زاگرس در منطقه لرستان فعلی بودند که این کوسائی ها احتمالا همان قوم کاسی بودن و واژه کوسائی یونانی شده نام قوم کاشی یا کاسی هست که احتمالا نام کاشان و کشوین (قزوین) ریشه در نام این قوم میتونه داشته باشه و احتمالا کاشی ها از نواحی جنوبی تر به نواحی شمالی تر یعنی قزوین و کاشان مهاجرت کردند. به گفته بسیاری از مورخین ایرانی مثل بلاذری شهر قزوین در دوره ساسانی کشوین نام داشت و تا قرن سوم هم از همین نام در کنار نام قزوین استفاده میشد.
اقوام خیلی قدیمی تر مانند ایلامی ها و گوتی ها هم در منطقه زاگرس سکونت داشتند.
اگه شما میگفتی ما گیلانی ها از قوم کادوسی هستیم قابل قبول تر بود چون قدیمی ترین قومی که ساکن گیلان بود قوم کادوسی بود که حتی مورخان عصر هخامنشی مثل کتزیاس به اونا در گیلان اشاره کرده بودند که ساکن غرب سپیدرود بودند. بقیه اقوام گیلان در دوره اشکانیان بهشون اشاره شده بود مانند گلای ها که بطلمیوس بهشون در غرب گیلان اشاره کرد و استرابون به اونا در قفقاز و آران اشاره کرده بود و آن آریاها یا آناریاکه ها که استرابون بهشون در جلگه شرقی گیلان بهشون اشاره کرد و برخی ها اونارو ساکن خراسان میدونستند و ماردی ها یا آماردی ها که برخی مورخین به انها در شرق گیلان اشاره کردند و برخی دیگر آنها را سکنه مرو و پارس و کوهستان خوزستان و جلگه مازندران و قفقاز و ارمنستان میدونستند و تپیری ها که بطلمیوس به اونا در شرق گیلان در منطقه دیلم اشاره کرد و برخی مورخین اونارو سکنه آذربایجان و ارمنستان و هیرکانیا و ری و جنوب مازندران میدونستند و ایلیمایی ها که پولیبیوس به اونا در جنوب گیلان اشاره کرد که برخی مورخین انها را سکنه خوزستان و لرستان میدانستند که ایلیمایی ها اجداد دیلمی ها بودند که همسایه جنوبی کادوسیان بودند و دربیک ها که بطلمیوس به اونا در شرق گیلان اشاره کرد و یک گروه آنها ساکن شمال هیرکانیا بودند و یک گروه از آنها هم در مناطق شرقی تر نزدیک به رود سند سکونت داشتند.
ریشه قوم کادوسی مشخص نیست و برخی مانند تیتوس اونارو از قوم ماد دانستند و برخی مانند کتزیاس اونارو بخشی از ماد میدوستند که با کمک پارسیان از ماد جدا شدند و ریشه قوم گلای را به سکایی ها میرسید و ریشه قوم ایلیمایی مشخص نیست و برخی آنها را بازماندگان قوم ایلام میدونستند ولی در دوره ساسانی دیلمیان را جز گروه سکاها در نظر میگرفتند. به هر حال وجود دو قوم با نام دیلم یکی در عراق و خوزستان و یکی در گیلان که گروه اول عرب زبان هستند و خود را عرب میدونند و گروه دوم ایرانی زبان هستند و خود را ایرانی میدونند میتونه ما را به ایلامی بودن ریشه دیلمیان کمک کند که یاقوت حموی هم به ایلامی بودن ریشه قوم دیلم اشاره کرده است.
شما دنبال ریشه مشترک میگردی؟
مگه همه ما انسان نیستیم!
خوب دنبال چی هستی؟
فرق من گالش دیلمی با یک آذری و عرب و کرد و لر و لک و تالش و مازنی و فارس در چیست؟
همه انسانیم دیگه. ریشه همه ما یکی هست. شباهت ژنتیکی تمام گونه های انسانی با هم 99/9 درصد هست. یعنی ما انسان های مدرن با انسان های نئاندرتال که منقرض شدند تا این حد شباهت ژنتیکی داریم. ریشه ما با مردم ژاپن و هند و چین و روسیه و ایتالیا و اروپا و آفریقا یکی هست چون همه انسان هستیم و ریشه مشترک داریم. دیگه اورانگوتان و شامپانزه و گوسفند که نیستیم!!! هر چند همه ی موجودات دنیا ریشه مشترک دارند حتی دی ان ای یک گیاه میتونه 40 درصد به انسان نزدیک باشه. دی ان ای یک اورانگوتان تا درصد 99 و یک گوریل تا 98 درصد به انسان شباهت داره. گربه 90 درصد و گاو 80 درصد و موش 75 درصد و زنبور عسل 55 درصد و دانه برنج 30 درصد شباهت ژنتیکی با ما انسان ها دارند. الان بخاطر اشتراک یابی اینام حتما از نظر شما کاسپی هستند!!!
التماس تفکر!
عالی بود
زمين ديلمان جایی است محكم، بدو در لشگری از گيل و ديلم، گروهی ناوک و زوبين سپارند، به زخمش جوشن و خفتان گذارند…
احسنت
کاملا درست گفتید، زبان دیلمی یک گویش از زبان گیلکی و قوم دیلم هم در همیشه تاریخ گیلک و گیلانی بودند و هستند که افتخارات اجداد دیلمی مردم گیلان از سوی برخی همسایگان فضول و حسود ما قابل دیدن نیست و بسیار تلاش میکنند تا افتخارات گیلانیان دیلمیو بدزدند یا بنام استانها و سرزمینهای مجهول الهویه خودشون که هرگز در تاریخ مقابل گیلانیان دیلمی عدد و رقمی نبودند و نیستند و همیشه مورد حمله و متصرفه و باصطلاح بردگان گیلانیان دیلمی بودند سند بزنند دیلمیان در تاریخ هیچ ربطی به تاتهای دشت قزوین یا به مازندرانیهای شرق مازندران نداشتند و نخواهند داشت و حدود دیلمی نشین تا چالوس بود که این منطقه در حال حاضر همه گیلک و گیلانی هستند دزدان تاریخ و هویت و بی مایگان و فرومایگان همیشه تاریخ هم بدانند که دیلمیان در طول تاریخ گیلک و گیلانی بوده اند و در صدها منبع تاریخی کاملا محدوده و قومیت دیلمیان گیلانی ذکر شده و بهیچ وجه تاریخ و افتخارات گیلانیان دیلمی قابل تغییر و دزدیدن نیست
شما نمیخواد از طرف ما دیلمی ها صحبت کنی. ما دیلمی ها بهتر از شما میدونیم که گیلک نیستیم و هیچوقت به خودمون گیلک نگفتیم و نخواهیم گفت. نه پدران ما و نه اجداد ما هیچ کدام خود را گیلک ننامیدند و در تاریخ هم هیچگاه گیلک نامیده نشدیم. تمامی دیلمی ها خود را گالش و تات و دیلمانی مینامند. چشم و طمع شما گیلک ها نسبت به افتخارات ما دیلمی ها و تاریخ دیلمیان قابل درک هست چون گیلان هرچه دارد از صدقه سر ما دیلمی ها بوده و هست و از هر فرصتی استفاده میکنید تا ما دیلمی ها را به خودتون ربط بدهید. انشالله با استان شدن دیلمان شکوه از دست رفته دیلمان را پس خواهیم گرفت.
چالوس هم جلگه هست ربطی به کوهستان یعنی دیلم ندارد چون دیلم به کوهستان گفته میشد. ما دیلمی ها زبان چالوسیا را چندان متوجه نمیشیم ولی زبان گالشی سیاهکل و اشکورات و دوهزار یکی هست و من سیاهکلی زبان گالشی اشکورات و دو هزار را کامل متوجه میشم. دیلم سرزمینی کوهستانی بود و تمام سکنه کوهستانی گیلان خود را گالش و تات و دیلمی مینامند. سکنه سه هزار و دو هزار و اشکورات و سیاهکل گالش هستند گیلک ها ساکن جلگه هستند نه کوهستان! نواحی گالش نشین و تات نشین گیلان همان دیلم اصلی هستند.
آقای چاخان. چالوسی ها دیلمی و گالش هستند ولی گیلک نیستند. کسی در چالوس خودشو گیلک نمیدونه جز یک عده مهاجر که از لنگرود به چالوس مهاجرت کردند.
تمام کوهستان مازندران از شرق تا غرب دیلمی هستند و به خودشون گالش میگن و گالشی صحبت میکنند. دیلمی های گیلان هم به خودشون گالش میگن.
مو چالوسی هیسم امو گالش دیلمی هیسیم.
ما چالوسی ها گالش دیلمی هستیم و به زبان گالشی صحبت میکنیم و گیلک نیستیم.
آقایون لنگرودی مهاجر اینقدر دروغ پراکنی نکنند.
تمام سکنه کوهستان مازندران از شرق تا غرب گالش هستند و گالشی صحبت میکنند.
مو چالوسی هیسم امو گالش دیلمی هیسیم.
چالوسی ها نه گالشند نه گیلکند نه دیلمی اند. مردم چالوس مازندرانی هستند.
گالش های مازندران هم ربطی به قوم دیلم ندارند. هر گردی گردو نیست گالش مازندران با گالش گیلان فرق داره زبانشونم فرق داره.
مو چالوسی هیسم… خودتونو مضحکه کردید… این اصلا لهجه چالوسی نیست… چالوسی ها این مدلی حرف نمیزنند… با لهجه شرق گیلان خودتونو چالوسی معرفی میکنید.
در گویش چالوسی میگیم. من چالسی هسمه.
زبان مردم چالوس مازندرانی هست و به گویش کلاردشت و نوشهر و عباس آباد شبیه هست نه شرق گیلان. یه مثال میارم که دیگه هر کس و ناکسی خودشو چالوسی اصیل جا نزنه.
چالوس: هاکردمه. نوشهر: هاکردمه. کلاردشت: هاکردمه. عباس آباد: هاکردمه. آمل: هاکردمه. ساری: هاکاردمه. بابل: هکردمه. تنکابن: هکردم. رشت: بوکودم. فارسی: کردم.
گویش چالوس اصلا شبیه به گویش های گیلکی و گالشی و دیلمی نیست.
ما چالوسیا زبان رشتیا رو متوجه نمیشیم حتی زبان سمت ساری هم با اینکه مازندرانیه لهجه اش با چالوس و نوشهر و نور تفاوت داره. حالا باز بیایید خودتون چالوسی جا بزنید بازم اهمیتی نداره… شما که عادت دارید خودتونو جای اینو آن جا بزنید یه دفعه خودتون آلمانی معرفی ادعا کنید بگید مردم آلمان گالش و گیلک و دیلمی و تات و تالش هستند. رونالدو هم بچه رشت هست خجالت نکشید عادت کردید هر دروغی را باور کنید. دروغ که کنتور نمیندازه.
من اهل ارکم اشکورات هستم و به خودمون ییلاقی میگیم ولی به زبانمون گالشی میگیم. ما ییلاقی ها خودمونو گیلک نمیدونیم و به مردم گیلان گیلک میگیم و به مردم کوهستان گالش میگیم. منظورم از گیلان دشت هست. ییلاقی ها از قدیم بین گیلان و کوهستان در حال ییلاق قشلاق بودند و در اصل جز گروه گالش ها محسوب میشدند ولی برخلاف گالش ها یکجانشین نبودند و بین جلگه و کوهستان کوچ میکردند.
این بحث ها اهمیتی ندارد. مهم اتحاد هست. اتحاد ییلاقی و گالش و تالش و گیلک و تات. فقط این مهمه. بقیه چیزا مهم نیست. قدیم مردم گیلان به گیل و دیلم و طیلسان تقسیم میشدند. امروز به ییلاقی و گالش و گیلک و تالش و تات تقسیم میشن.
مانور دادن روی یک نام باعث اختلاف و تفرقه میشه بهتره همین نام ها را حفظ کنیم.
به امید اتحاد گیلان و دیلم و طوالش.
دانمارکی و سوئدی و نروژی جزء زبان های نوردیک هندواروپایی هستند، تقریبا با کمی مشکل، بدون زبان میانجی با هم ارتباط برقرار میکنند. مثل پرتغالی و اسپانیولی که از یه ریشه ان. اما آیا در حال حاضر یک زبان هستند؟
ضمناً کلاً من با واژه تاتی که طی چند صد سال اخیر رایج شده مشکل شخصی دارم. خیلی زیبا نیست که اسم و عنوان یک زبان، به زبان دیگه ای باشه! (ترکهای آسیای میانه به غیر ترک، تات می گفتند)
مثل اینکه به تاثیر از اعراب، به زبان فارسی بگیم: زبان عجمی!
چند نمونه تفاوت گیلگی و دیلمی(لهجه ی رحمت آباد رودبار)، منکر شباهت ها نیستم اما خودتان قضاوت کنید:
چون گیلک نیستم، معادل بعضیاشو نمیدونم.
اوگور=اوسن
اوروشت=ویریس
درسیوم=بشنوستم
بیشتی = بِس
ازرانیوم= جر دادم
بفسنیوم = پاره کردم
اَولارستوم= آوار شدم
وُلُو اَبیوم = پَهن شدم مثلا از خستگی، دراز به دراز افتادم
تَتَل اَبِه: له شد
اوراقان = فوقان
اوترکستوم= فترکستوم
دکالست = رانش کرد (گیلکیشو نمیدونم)
بیارد= باورد
بوشوردوم= بوشوستوم
این افعال، فی البداهه به ذهنم رسید ، مطمئنا اگر به کتاب های دیلمی معاصر مراجعه بفرمایید، متوجه واژگان بیشتری می شوید که همچنان در روزمره ی مردم دیلمستان بسیار پرکاربردند.
بدرود
گیل و دیلم و طیلسان نام اقوام قدیم گیلان هستند و گیلک و گالش و تالش و تات نام اقوام امروزی گیلان هستند.
آیا ما در تاریخ قوم هزاره داشتیم؟ آیا قوم تاجیک داشتیم؟ نه نداشتیم ولی امروز داریم!
ما دوران باستان اقوامی مانند آریایی و کادوس و ماردی و تپری و پارس و ماد و پارت و کاسی و ایلامی داشتیم ولی امروز چنین قوم هایی نداریم شاید یک عده بگویند که پارس به فارس تبدیل شده یا تپری به تبری یا مازنی تبدیل شده یا کادوس به تالش یا گالش تبدیل شده که این حرف دیگریست.
مردم قدیم گیلان خود را گیلک و گالش و تات و تالش صدا نمیکردند ولی امروز از همین اسامی استفاده میکنند. محققین این حوزه معتقدند اسامی گیلک و گالش و تات و تالش مربوط به طبقه اجتماعی خاصی در گیلان هستند مثلا برخی تالش را به معنی کوهنشین و دامدار میدانند یا تات را به معنی کوهی و روستایی و بومی و غیرترک میدانند و گیلک را به معنی جلگه نشین و روستایی و کشاورز و کاسب میدانند و گالش را به معنی کوهنشین و دامدار و روستایی و بومی و شبان میدانند.
حالا موضوعی که پیش میاید این هست که برخی میگویند که خوب استفاده از لفظ دیلم اشتباست چون اسمی تاریخی هست و دیگر کاربردی در کوهستان گیلان ندارند و مردم ان ناحیه خود را گالش و تات معرفی میکنند. این موضوع کاملا شبیه به اصطلاح سامی یا شامی در بین آشوریان و اعراب و یهودیان و یا اصطلاح لاتین در میان ایتالیایی ها و اسپانیایی ها و پرتغالی هاست. لفظ سامی و لاتین الفاظ تاریخی و منسوخ شده هستند که در دوران قدیم استفاده میشده ولی همین مردم این الفاظ را به طور کامل طرد نکردند و از این الفاظ قدیمی استفاده میکنند مثلا به مجموعه آشوری و عرب و یهودی میگن سامی یا شامی یا به مجموعه اسپانیایی و ایتالیایی و پرتغالی میگن لاتین.
پس ما نباید در مورد لفظ دیلم حساسیت نشون بدیم و بگیم خوب چون این مردم به خود گالش یا تات میگن پس دیگه حق ندارند از لفظ دیلم که نام تاریخی آنهاست استفاده کنند از طرفی هم این مردم از الفاظ گیلک و تالش استفاده نمیکنند پس نمیتوانند گیلک و تالش محسوب شوند و حتی لفظ گیل و طیلسان هم مربوط به آنها نیست ولی واژه دیلم صدرصد مرتبط به آنهاست همانطور که واژه گیل مرتبط به گیلک هاست و گیلک یعنی منسوب به گیل و همانطور که واژه طیلسان مرتبط با تالشان هست.
در گذشته مهاجرت فراوان بوده من تحقیق کردم مردمانی را در نواحی مختلف ایران یافتم که نام خانوادگیشان دیلمی بود ولی این مردم خود را متعلق به قوم دیلم نمیدانستند مثلا میگفتند فارسیم یا عربیم یا لریم یا مازنی یا سمنانی هستیم. علت چه بود؟ علت این هست که پس از مهاجرت دیلمیان به نواحی دیگر هویت قومی آنها تغییر یافت. یک دیلمی خوزستان که امروز عرب زبان شده تقصیری ندارد که خود را عرب بداند چرا که با مهاجرت به مرور زمان هویت افراد تغییر میکند ولی اصالت دیلمی از بین نمیرود. قطعا اصالت دیلمی گالش ها و تات ها از بین نرفته هست و دیلم تنها واژه ای هست که نه تنها گالش ها و تات ها به آن حساسیتی نشان نمیدهند بلکه از آن استقبال هم میکنند. ولی اگر بخواهید کلمات تالش یا گیلک را جایگزین کلمات امروزی کنید بهتون قول میدهم گالش ها و تات ها در برابر آن مقاوت میکنند. من مخالف لفظ تات و گالش نیستم ولی یک تات و یک گالش حق دارد خود را فارس بنامند همانطور که یک فارس حق دارد خود را پارس یا آریایی بنامند یا یک خراسانی حق دارد خود را پارت بداند یا یک اسپانیایی حق دارد خود را لاتین بداند یا یک عرب حق دارد خود را سامی بداند. این ها هیچ ایرادی ندارند.
اینجا من عمده حرفم راجب گالش ها و تات های گیلان هست.
هدف ما باید اتحاد گیلک و گالش و تات و تالش باشد.
دیلمی زبان مُرده هست و احتمالا زبان گالشی شرق گیلان یا زبان تاتی جنوب گیلان بازمانده این زبان هستند . زبان دیلمی با زبان گیلی متفاوت بود. چون گیل و دیلم دو قوم متفاوت بودند و مقدسی هم به تفاوت زبان گیلان و دیلم اشاراتی نمود و احتمالا تفاوت این دو قوم و این دو زبان در حد تفاوت قومیت و زبان پرتغالی ها با اسپانیایی ها بوده هرچند این مردم ریشه زبانی و قومی مشترک داشتند. ولی امروز زبانی به نام گیلی یا دیلمی نداریم و مردم گیلان هم زبان خود را بسته به موقعیت جغرافیایی گیلکی و گالشی و تاتی مینامند و گروهی هم در غرب زبان خود را تولشی مینامند. امروزه گیلک ها در جغرافیا گیل ها و گالش ها و تات ها در جغرافیای دیلمیان و تالش ها در جغرافیای طیلسان ها و کادوسیان سکونت دارند. امروز نمیتوان گفت زبان پهلوی همان فارسی یا دری یا تاجیکی هست چون پهلوی یک زبان مُرده هست و زبان فارسی ادامه زبان پهلوی هست و باید گفت زبان های دری و تاجیکی و هزارگی و فارسی ادامه ی زبان پهلوی هستند. در مورد سایر زبان ها نیز همین داستان وجود دارد. زبان اسپانیایی یا پرتغالی همان زبان لاتین نیستند بلکه زبان های اسپانیایی و پرتغالی ادامه زبان لاتین هستند امروز نمیتوان گفت زبان هندی یا بنگالی یا اردو یا پنجابی همان زبان سانسکریت هستند بلکه باید گفت این زبان ها ادامه زبان سانسکریت هستند. گیلکی یا گالشی یا تاتی نامیدن زبان دیلمی مانند اسپانیایی نامیدن زبان لاتین و فارسی نامیدن زبان پهلوی و عربی نامیدن زبان اکدی و سانسکریت نامیدن زبان هندی هست.
گیل . ( اِخ ) به قوم ساکن دشت گیلان اطلاق شود.( حاشیه برهان قاطع چ معین ) ( معجم البلدان).
گیلک . [ ل َ ] ( ص ، اِ ) به زبان گیلان ، مردم عامی و روستایی و رعیت را گویند. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ) ( فرهنگ شعوری ). || از اهل گیلان . گیلانی . گیلی . جیلی . جیلانی.
دیلم. به قوم ساکن کوهستان دیلم اطلاق میشود. (فرهنگ عمید) (فرهنگ معین) (لغت نامه دهخدا) (فرهنگ عمید).
گالش. به چوپانان و دامداران و کوهنشین های گیلان و مازندران اطلاق شود. (فرهنگ معین) (لغت نامه دهخدا)
تات. به قومی ساکن در مازندران و استرآباد اطلاق شود. (لغت نامه دهخدا) (رابینو)
تات. قومی در شمال و شمال غربی ایران. غیر ترک را گویند. (فرهنگ عمید)
گیل و دیلم ؛ مردم دو سرزمین و ناحیه ٔ گیلان و دیلمستان .
پس گیل نام قومی در جلگه گیلان است و گیلک نام گروهی رعیت و روستایی در گیلان است و دیلم نام قومی در کوهستان گیلان است و گالش به گروهی کوهنشین و دامدار و چوپان در گیلان است مانند سکنه اشکورات و سیاهکل که خود را گالش نامند و تات نام غیرترک زبانان ساکن در کوهستان البرز هست مانند سکنه رودبار که به خود تات میگویند.
پس نه کوهنشین های گیلان ربطی به قوم گیل دارند و نه جلگه نشین های گیلان ربطی به دیلم دارند و هردو قوم قومی مجزا ولی نزدیک به هم بودند مثل ارتباط بین قوم فارس و قوم لر و قوم لک و قوم کرد.
گیلک و گالش و تات نام قوم نیستند و نام قوم یعنی گیل و دیلم.
حالا مردم جلگه به خود گیلک میگن ولی گیل هستند و مردم کوهستان به خود گالش و تات میگن ولی دیلمی هستند زبان گالشی و زبان تاتی همان زبان دیلمی هست.