برچسب: دانشگاه گیلان

  • تبار یک جریان: نیناکی، زیته و دوشمبه‌بازار

    در میان انواع و اقسام تلاشها و نگاه‌هایی که به موضوع هویت قومی و زبان و فرهنگ گیلکی وجود دارد، در وبلاگ ورگ و جاهای دیگر همیشه ادعا کرده‌ام که در کنار این نگاه‌ها وفادار به نگاهی هستم که گرچه آبشخورش تمام تلاشهای پیشینیان ماست اما تباری از آن خود هم دارد.

    از مشروطه به بعد و در جنگل و چلنگر و بعدها در دههٔ پنجاه و شصت، و بعدتر سنت گیلان‌شناسی (به طور مشخص در گیله‌وا و پژوهشکدهٔ گیلان‌شناسی و نشریات و رسانه‌های دیگر) و موج بیداری قومی در فضای مجازی و برآمدن نسلی از جوانان ناسیونالیست و علاقمند به هویت قومی، فارغ از سنجش خوب و بد تمام این تاریخچه، ورگ خودش را گرچه در همین بستر ديده اما همواره روی تبار فکری و عملی خودش هم تاکید داشته است. چرا که این تبار وجه تمایزی اساسی در ارائه راه‌حل و شکل عمل در مورد پرسشهای مختلف (از موضوع گویش معیار تا شیوهٔ نگارش و موضع سیاسی و اجتماعی و شکل نگاه به ناسیونالیسم و ملی‌گرایی گرفته تا بحث مرکزگرایی و یا نگاه انتقادی به خویشتن و طرح موضوع بسگانگی و درک حضور دیگری و نگاه به سنت و بحثهای مربوط به بازبرگزاری جشن نوروزبل و تقویم دیلمی و پيشنهاد خط لاتین کیسوم و بعدتر شیوهٔ نگارش موجود) ايجاد کرده است.

    (بیشتر…)
  • تیشه بر ریشه‌ی پژوهشکده‌ی گیلان‌شناسی

    اشاره‌ی ورگ: سال ۱۳۸۳ بود که چند دانشجوی دانشکده‌ی فنی دانشگاه گیلان تصمیم به انتظار نشریه‌ای دانشجویی به زبان گیلکی و با محتوای قومی گرفتیم و نیناکی همین‌گونه متولد و آغازگر جریان جوان‌های هویت‌خواه گیلک شد و آن روزها، پژوهشکده‌ی گیلان‌شناسی دانشگاه گیلان که هنوز در دو اتاق در ساختمان دانشکده‌ی انسانی منتظر آماده شدن ساختمان وعده‌داده شده به‌شان واقع بود، یاور ما شد و اتاق غیراداری‌شان را که در واقع کتابخانه‌ی این پژوهشکده بود برای برگزاری جلسه‌های گروه تحریریه‌ی نیناکی و بعدتر زیته در اختیار ما گذاشتند. این‌ها همه با وجود اختلاف نظر و روش میان ما و ایشان بر سر مفاهیمی چون «گیلان‌شناسی» و «هویت قومی و ملی» بود و این همکاری هرگز از یادم نمی‌رود. دکتر میرمیران و آقای اکباتان عزیز را از همان سال‌ها می‌شناسم و از هم‌صحبتی‌های گاه و بی‌گاه‌مان در باب هویت گیلک. این یادداشت را هم نه تنها به دلیل آن نان و نمک فرهنگی که ذکر شد که هم به دلیل پراکندن این خبر ناگوار میان خوانندگان ورگ -با امید بازپراکندن خبر توسط شما- و نیز البته با تاکید و تکیه بر نیمه‌ی دوم این یادداشت در باب برخی آسیب‌ها و رذیلت‌های ملی ما گیلکان منتشر می‌کنم. چرا که هنوز فراموش نکرده‌ام این ضرب‌المثل فتیشیستی و بیمارگون را که بر زبان پیرمردها و پیرزن‌های قدیم و در ذهن طبقه‌ی متوسط جدید و روشنفکران ارگانیکش جاری و ساری‌ست که: «فارسی شکر است، ترکی عسل، گیلکی چرت و پرت!» این را اول‌بار از معلم ادبیات فارسی دوره‌ی راهنمایی‌ام شنیدم و شاید نطفه‌ی نشانه‌روی به سوی قربانیان شوونیسمی که در میان ما گیلکان و نه بیرون از ما حضور دارند از همان جا بسته شد. و اما نامه‌ی عبداله اکباتان:

    «به زودی قطره‌باران ما گوهر دُردانه خواهد شد و پژوهشکده‌ی گیلان‌شناسی در حوزه‌ی علوم انسانی  خال لب هفت‌اقلیم دانشگاه گیلان می‌شود.»

    این جمله را مرحوم دکتر غلامرضا رحمدل، سال ۱۳۷۲ در اولین سمینار بررسی فرهنگ و ادبیات گیلان به عنوان دبیر سمینار ایراد کردند. سال‌ها طول کشید و آن قطره با همه‌ی کاستی‏ها و گاه نامهربانی‏ها به کار خود ادامه داد و منشاء برخی از فعالیت‏های خوب در حوزه‌ی گیلان‌شناسی شد. همایش‌ها و نشست‌های نقد و بررسی، انجام طرح‌های متعدد پژوهشی و درج مقالات قابل توجه در نشریات معتبر، راه‌اندازی رشته‌ی ایران‌شناسی در مقطع کارشناسی ارشد و هدایت پروژه‏های پایان‌نامه‌ی دانشجویان به سمت مطالعات گیلان‌شناسی از جمله تلاش‏هایی بود که با حداقل‏ها صورت گرفت. تا اینکه به لطف شهرداری و شورای محترم شهر رشت و حمایت‌های مالی و معنوی استانداری محترم و برخی از نمایندگان مردم رشت در مجلس شورای اسلامی در سنوات گذشته، در دهه فجر سال ۱۳۸۹ آن قطره با افتتاح ساختمان پژوهشکده‌ی گیلان‌شناسی واقع در سلیمانداراب به دُردانه شدن نزدیک شد.
    (بیشتر…)