در میان انواع و اقسام تلاشها و نگاههایی که به موضوع هویت قومی و زبان و فرهنگ گیلکی وجود دارد، در وبلاگ ورگ و جاهای دیگر همیشه ادعا کردهام که در کنار این نگاهها وفادار به نگاهی هستم که گرچه آبشخورش تمام تلاشهای پیشینیان ماست اما تباری از آن خود هم دارد.
از مشروطه به بعد و در جنگل و چلنگر و بعدها در دههٔ پنجاه و شصت، و بعدتر سنت گیلانشناسی (به طور مشخص در گیلهوا و پژوهشکدهٔ گیلانشناسی و نشریات و رسانههای دیگر) و موج بیداری قومی در فضای مجازی و برآمدن نسلی از جوانان ناسیونالیست و علاقمند به هویت قومی، فارغ از سنجش خوب و بد تمام این تاریخچه، ورگ خودش را گرچه در همین بستر ديده اما همواره روی تبار فکری و عملی خودش هم تاکید داشته است. چرا که این تبار وجه تمایزی اساسی در ارائه راهحل و شکل عمل در مورد پرسشهای مختلف (از موضوع گویش معیار تا شیوهٔ نگارش و موضع سیاسی و اجتماعی و شکل نگاه به ناسیونالیسم و ملیگرایی گرفته تا بحث مرکزگرایی و یا نگاه انتقادی به خویشتن و طرح موضوع بسگانگی و درک حضور دیگری و نگاه به سنت و بحثهای مربوط به بازبرگزاری جشن نوروزبل و تقویم دیلمی و پيشنهاد خط لاتین کیسوم و بعدتر شیوهٔ نگارش موجود) ايجاد کرده است.
(بیشتر…)