این متن نوشتهٔ سید فرزام حسینی روزنامهگار ساکن رشت است که پیشتر در شمارهٔ نهم نشریهٔ قاف (چاپ فومن) چاپ شده و حالا برای بازنشر به وبلاگ ورگ سپرده شده.
یکم) نوشتار پیشِ رو، دربارهی رشت است و نوعی از برخورد ناسیونالیستی با آن، شهری که این سالها و ماهها و روزها، بسیار دربارهاش شنیدهایم و خواندهایم، شهری که در رسانههای رسمی و غیررسمی، جایی برای خودش پیدا کرده و مطبوعات کاغذی و مجازی، صفحاتی را به اکنون و تاریخش –و بیشتر تاریخش البته- اختصاص میدهند، و دیده و ندیده، چیزهایی دربارهاش، دربارهی «جذابیتهای پنهان و آشکارش» میگویند و مینویسند، آیا چنین توجهی، چنین به اصطلاح رسانهایشدنی، خوب نیست؟ آیا فرصتی برای رشت، و بهطریق اولی، اهالی این شهر نیست؟ بگذارید اندکی از مسئله فاصله بگیریم و سپس، دقیقتر به آن بازگردیم، بگذارید پیش از آنکه به استقبالِ ستایشهای بیکران این سالها و ماهها و روزها برویم، کمی عقبتر بایستیم و مسائلی را پیرامونِ رشت با هم مرور کنیم.
(بیشتر…)