چگونه میتوان به هویت قومی توجه کرد اما در دام قوممداری و هویتطلبی نیافتاد؟ انتخاب بخش عمدهاي از روشنفکران فرار از هر نوع سیاست هویتی بوده و کرنش در مقابل روند جهانیشدن حذف زبانها و فرهنگها و یکشکل شدن همهکس و همه چیز روی سیارهٔ ما.
نیاز به شناخت خویشتن قومی، به عنوان نتیجهٔ فرایندي تاریخی که از میان خاطرات و جنگها و بلایا و شادیها و مناسبات تولیدی و اقلیم مشترک عبور کرده و به صورت زبان، آداب و رسوم، هنر و ادبیات و سایر ویژگیهای قومی درآمده، نیازي نیست که بتوان آن را انکار کرد. دقیقاً همین نیاز و اشتیاق میان تودههای مردم در جاهای مختلف جهان است که دولتها در کشورهای مختلف از آن به نفع بسیج مردم علیه یکدیگر و ادامهٔ سلطهٔ خویش بر طبقهٔ کارگر و چه بسا گرمابخشی به بازار اسلحه و اقتصاد جنگ استفاده میکنند. نیروهای مترقی، با خالی کردن فضای پاسخگویی به این نیاز، تصور میکنند که تلاش تاریخی انسان برای ساختن جهاني بهتر را از پیرایهٔ تعصبهای قومی و نژادی پاک میکنند اما در عمل فقط سنگر را برای واپسگراترین و بداندیشترین نیروهای راستگرا با عقاید ضدمهاجر و ضددیگری و ضدزن خالی میکنند. (بیشتر…)