مختصری درباره حکومت کیاییان

توسط

در

در میانهٔ قرن هشتم هجری، حکومتی به مرکزیت شهر لاهیجان توسط سادات کیایی تاسیس شد که تا دو و نیم قرن بر مناطق زیادی از شمال و تاحدودی مرکز ایران نیز استیلا داشت.

قلمرو این حکومت در کمترین حالت ناحیهٔ گیلان شرقی بیه‌پیش را از کرانه‌های سپیدرود تا چالوس و مناطق کوهستانی طارم و الموت و طالقان و… را شامل می‌شد (و البته لشت‌نشا در آن سوی سپیدرود هم همواره در ید قدرت اینان بود) و در اوج اقتدار این حکومت، کلیهٔ مناطق گیلان از غرب تا حدود آذربایجان و از مشرق تا ناتل و رستمدار در طبرستان و در جنوب هم قزوین و ساوجبلاغ و ری در سلطهٔ کیاییان لاهیجان بود.

این دوره، دوران اوج و شکوفایی شهر لاهیجان، به عنوان پایتخت این سامان و این دولت نیز محسوب می‌شد. گرچه در دورهٔ پیش از این هم لاهیجان به عنوان تختگاه حکومت ناصروندان شرق گیلان و البته قبلتر هم به عنوان مهمترین شهر این منطقه از اهمیت خاصی برخوردار بود اما دوران حکومت کیاییان نقطهٔ اوج این شهر به شمار می‌رفت.

دربار لاهیجان در این قرون، علاوه بر اینکه کانون قدرت سیاسی مهم منطقه محسوب می‌شد که در مناسبات قدرت با دربارهایی همچون دربار قزوین صفویان و دربار قسطنطنیهٔ عثمانی و دربار خاندان تزار در سن‌پطرزبورگ درتماس و کنش و واکنش بود، کانون تجمع فضلا و اندیشمندان و علما واطبا و مورخین و هنرمندان و موسیقیدانان بزرگی هم به شمار می‌رفت.

همچنین باید از آثار عمرانی و ابنیهٔ زیادی که در دورهٔ حکومت کیاییان در لاهیجان و رانکوه و تنکابن و طالقان و دیگر نواحی دیلمستان که در قلمرو اینان بود و ساخته شد، یاد کرد که ایجاد یک شبکهٔ آبرسانی بر رودخانهٔ سپیدرود، پل خشتی نیاکو بر سر راه قدیمی لاهیجان به رشت، پل خشتی تمیجان، حمام گلشن لاهیجان و… از آن جمله‌اند.

گیلانی که پیش از این جویندگان قدرت را از خاک خویش روانهٔ فلات ایران می‌کرد، این بار می‌بایست خود کانونی از قدرتی می‌شد که امکان گسترش فراتر از مرزهای این سامان را بیابد و ناحیهٔ لاهیجانِ تاریخی (یا بهتر بگوییم بیه‌پیش تاریخی) که در گذشته  خاستگاه دو سلسلهٔ قدرتمند آل بویه و آل زیار بود که دربارهای هیچ یک نه در گیلان که در نقاطی دیگر برپا و به کانون قدرت سیاسی و نظامی و البته کانون علم و اندیشه بدل شده بود، این بار خود میزبان یک کانون قدرت جدید می‌بود که تاثیرش گرچه ظاهرا در اندازه‌های آل بویه نبود امانقش‌آفرینی‌اش در تحولات منطقه و تاثیرش بر تحولات فرامنطقه‌ای آینده و نقشش در روی کار آمدن صفویان و برهم خوردن جغرافیای سیاسی خاورمیانه، قابل چشم‌پوشی نبود. نقش و تاثیری که حکومت‌های محلی دیگر گیلان آن عصر، از جمله اسحاقیان فومن و تجاسپیان رشت و انوزوندان کهدم و… هرگز نداشتند.

شکوفایی لاهیجان در این عصر مخصوصا به لحاظ علمی و فرهنگی بسیار برجسته بود و دانشمندان بنامی با پسوند لاهیجی در این دوره و پس از آن پا به عرصهٔ علم و دانش ایران و جهان اسلام نهادند که بسیاریشان نام‌هایی پرآوازه یافتند. دانشمندانی که سقوط سلسلهٔ آل کیا و اشغال لاهیجان و گیلان به دست شاه عباس بسیاری از آنان را وادار به ترک این کانون برپای داشته شده در لاهیجان کرد. در اهمیت مرتبهٔ علمی و فرهنگی این خطه در آن عصر همین بس که گیلان را در آن دوران به لحاظ پزشکی، یونان زمان خودش می‌دانستند(۱) و ازنظر دینی و اندیشه‌ای و فلسفی، لاهیجان به درجه‌ای از اثرگذاری در سپهر فرهنگی و عقیدتی دنیای اسلام رسیده بود که رسول جعفریان در مقاله‌ای دربارهٔ پیدایی سلسلهٔ صفویه و تاثیر مکاتب فکری و مذهبی آن عصر بر روی آن، از لاهیجان و تاثیراتش بر شکلگیری اندیشه و ایدئولوژی صفویان، در کنار مکاتب دیگری همچون آناتولی یاد می‌کند.(۲)

یعنی علاوه بر یاری و پشتیبانی کیاییان از شاه اسماعیل و برادرانش با پناه دادن به آنها در برابر شروانشاه، و نیز کمک نظامی به اسماعیل جهت تازش به تبریز و فتح ایران و رسیدن به تاج و تخت، تاثیر فضای فرهنگی و اندیشه‌ای لاهیجانِ عصر آل کیا بر شاه اسماعیل را نیز نمی‌توان نادیده انگاشت.

کیاییان در ابتدا همچون بسیاری از مردمان سامان گیلان‌شرقی، بر باور تشیع زیدیه بودند. که در عصر صفویه در دههٔ دوم قرن دهم هجری این باور در میان اینان و مردمان تابعشان به باور امامیه تغییر یافت و در بیه‌پس (گیلان غربی) که بر خلاف گیلان شرقی به باور تسنن بودند، تغییر باور در ابتدای قرن یازدهم و با تازش شاه عباس به گیلان در گیلان باختری هم آغاز شد.

اگرچه در گیلان خاوری اندیشهٔ زیدیه به امامیه بدل شد، اما تاثیرات و رگه‌هایی از آن باور در رفتار سیاسی مردمان این خطه باقی ماند و به نظرم رادیکالیسم سیاسی و خونباری که به‌ویژه در خطهٔ شرق گیلان در دوران سیاسی معاصر سرمنشأ حوادث بسیاری شد، بی‌تاثیر از ریشه‌های تاریخی باور زیدیه حاکم بر این نواحی در دوره‌های گذشته نبوده است. زیرا زیدیه شیعهٔ شمشیر بود و دراندیشهٔ آن، برخلاف امامیه، تقیه و مانند اینها مفهومی نداشت. در اندیشهٔ زیدیه، از میان سلالهٔ سادات، امام کسی بود که شمشیر به دست می‌گرفت و جلودار قیام می‌شد.

ردپای این اندیشهٔ مبارزه‌جویانه که ریشه در قیام‌های خونین بنیانگزاران این باور داشت را در قیام‌های خونین و مسلحانهٔ کوچک و بزرگی که در ادوار بعدی در جنگل‌های این سامان روی داد می‌توان مشاهده کرد.

نکتهٔ مهم دیگر، اشاره به نقاط تاریک آن دوره و از جمله خونریزی‌ها و کشتارها و جنگ قدرت مابین اعضای خاندان کیایی، نیز میان کیاییان شرق گیلان و تجاسپیان و اسحاقیان غرب گیلان و سایر حکومت‌های محلی این خطه با کیاییان و یکدیگر در آن دوران است که خون‌های بسیاری را هدر کرد و بارها سپیدرود را به رنگ سرخ درآورد و صورت سبز گیلان را به رنگ خون خضاب نمود.

اگرچه فرجام کیاییان با تازش شاه عباس به گیلان و لاهیجان و شکست خان احمد کیایی آخرین و مشهورترین فرمانروای این دولت به تلخی و به قیمت تسلیم گیلان به صفویان و از کف رفتن استقلال تاریخی این سرزمین و مشکلات و فجایع بعدی برای این خطه انجامید اما تاثیرات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی مثبت و منفی آن در تار و پود جامعهٔ گیلک مخصوصا خاورنشینان سپیدرود باقی ماند.

۹۳/۹/۲۲

 

توضیح:
۱. نقل به مضمون از محمد علی قربانی. پیشینهٔ تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن.
۲. رسول جعفریان. اصلاح و اعتدال مذهبی در آغازین سال‌های تشکیل دولت صفویه.

 

فهرست منابع و مآخذ:
۱. تاریخ گیلان و دیلسمتان، میرظهیرالدین مرعشی، تصحیح دکتر منوچهر ستوده.
۲. تاریخ خانی، علی بن شمس الدین بن حاجی حسین لاهیجی، تصحیح دکتر افشین پرتو.
۳. تاریخ گیلان،از آغاز تا برپایی جنبش مشروطه، افشین پرتو.
۴. تاریخ تشیع در ایران، از آغاز تا طلوع دولت صفوی، رسول جعفریان.
۵. کارکرد اجتماعی سیاسی و فرهنگی کیائیان در گیلان، دکتر عباس پناهی.


دیدگاه‌ها

6 پاسخ به “مختصری درباره حکومت کیاییان”

  1. جواد

    متاسفانه در دوره افول کیاییان و از بطن همین کیاییان افرادی همچون میر شمس الدین لاهیجی ظهور کردند که در راس دسته تبرائیان در حکومت صفوی باعث و بانی انبوهی از جنایتها ، قتل ها و تجاوزها و زنده خواری در سرتاسر ایران گشتند

  2. اسد

    مقاله جالبی بود، مبین گوشه ای از تاریخ سرزمین عزیزمان گیلان ،
    ضمنا بد نیست بدانید که برخلاف امامیه (شیعه۱۲امامی) زیدیه اعتقادی به امام غایب (امام زمان) ندارند. آنان همچنین حقانیت علی جهت خلافت را تنها مبتنی بر صلاحیت وی، و نه انتصاب از سوی پیامبر میدانند.

  3. أمی ماری کؤگه نؤم کلاچایˇ مئن هیسه: «هادیکیاشر»

    احتمالن وأ یته جه هی نتاج ببون

    هادیکیاشر=هادی+کیا+شر= زمین بزرگ (محدوده) سلطان هادی

    متأسفانه چن ساله زمین فورتنˇ وأسی اونˇ نؤمه بنأن هادیکیاشهر (فقط این دؤنی گه تونسه‌بون خو بیجارؤنه بئتره بفرشن) :(

  4. مسعود

    سادات کیایی جز خیانت به گیلان کار دیگری نکردند
    اینقدر حکومت های عربی و سادات را در گیلان بزرگ نکنید این خاندان عامل نابودی بخش بزرگی از دیلمیان بودند و حتی دورانی در دشمنی با گیل ها بودند و بیشتر از سمت حکام طبرستان شارژ میشدند در آخر هم حکومت گیلان را دو دستی تقدیم صفویه کردند.
    بزرگترین حکومت گیلان آل زیار است و بس.

    1. منظور شما از بزرگ نکردن آیا اينه که در موردشون تحقیق نشه و این تحقيقات منتشر نشه؟

  5. سامورایی گیلانی

    چه جالب از خاندانم خوشم اومد فکر نمی کردم اینقدر آدم های خفنی بودن ممنون این مقاله بسیار خوب و عالی بود
    بنده از خاندان کیایی های لاهیجان و لنگرود هستم
    زنده باد ایران و جمهوری اسلامی ایران وتمامی مردم وفرهنگ هاش