توضیح وبلاگ ورگ: طی تمام این سالها که مشغول تلاش برای سامان دادن به نگارش گیلکی بودیم، مطالب و نظرهای مختلف در وبلاگ ورگ و ذیل برچسب «خط گیلکی» آرشیو شده که به پژوهشگر یا پرسشگر این موضوع کمک خواهد کرد تا دسترسی یکجا به این منابع داشته باشد. اخیرا از سوی پژوهشکدهٔ گیلانشناسی، آیین نگارشی جدید با عنوان سرخط منتشر شده که به نظر من باید اين خط را خط حکومتی سرخط نامید چرا که بی توجه به سابقهٔ امر و با انکار و نادیده گرفتن تمامی تلاشهای تاکنون شده و با نگاهی خاص (تایید قیمومیت فارسی بر گیلکی و نگاه گیلانشناسانه و بیگانه با فضای زندهٔ فعالان فرهنگی زبان و ادبیات گیلکی) به نوعی سعی شد تا چرخ را از نو اختراع کنند (پیرو تمام طرحهای حکومتی. مثلا سالهاست که میخواهند سیستم عامل ملی بسازند و هر کودکی که اندکی با دنیای نرم افزارهای آزاد و لينوکس آشنا باشد میفهمد که جریان از چه قرار است و داستان چیز دیگری است نه ساختن یک سيستم عامل) و با نگاهی به ترکیب اسامی پشت سرخط میتوان دید که این پروژه در نبود تجربه، دانش، سابقه و آزمون و خطا، صرفا دو برگ برنده برای خود متصور بوده است: مدرک دانشگاهی برخی از اعضای تیم سرخط (مدرک در زبانشناسی و در زبان و ادبیات فارسی)که حتی در شکل چینش اسامی هم لحاظ شده و دیگری مهر و امضای رسمی پژوهشکده که در دل برخی از اعضای همین تیم امید تفقد و حمایت از سوی مراجع رسمی آموزش و پرورش را زنده کرده است کما اینکه این عزیزان به موازات این پروژه مشغول مذاکرات و تلاشهایی هستند تا از سوی مراجع رسمی پذیرفته شوند. یکی از دلایل هول و عجلهٔ این عزیزان همین دیگ حلیم بود.
در کل اما خروجی سرخط، خود نمایندهٔ میزان دانش و توانایی و میزان دلسوزی این عزیزان در مورد گیلکی نویسی است و از طرفی در نخستين روز انتشار سرخط، اختلافات بین طراحان آن هم آغاز شد و چون سرخط صرفا اتحاد سلايق و نظرات گوناگون و گاه متضاد بود که فقط به طناب رسمیت و پدیرفته شدن از سوی حکومت و البته برائت از جریان مستقل و جوان، چنگ زده بود (و تقریبا هیچ یک از اعضای سرخط نه قبلا و نه حالا از آیین نگارش پیشنهادی سرخط استفاده نکرده و نمیکنند) در نتیجه آن تلاش به چیزی جز تکرار اختلافات و حرفهای تکراری چهل پنجاه ساله ختم نشد.
من که بعد از همان جلسهٔ اول با ديدن سطح و فضای گروه پا پس کشيدم و همین طور دکتر تسلیمی که او هم در همان جلسهٔ اول تصميم به عدم همکاری گرفت و خیلی زود، مدتها پيش از انتشار سرخط، مسعود پورهادی با انتشار متنی (که به محض دسترسی به آن در همین برچسب خط گیلکی آرشیو خواهم کرد) از تیم سرخط بیرون آمد و محمد تقی پوراحمد جکتاجی از اعضای تیم سرخط که خود پيش از این پیشنهاداتی در مورد گیلکینویسی داشت (که اکثر این پیشنهادات در خط گیلکی پیشنهادی ما ادغام و پذیرفته شده) اما در این پروژه ناگهان از آن پیشنهادات صرف نظر کرده بود، در مقالهاي که در شمارهٔ ۱۶۳ گیلهوا چاپ شد آییننامهٔ پیشنهادی سرخط را شديدا نقد کرد. (این مقاله را از اینجا بخوانید.)
گرچه پروژهٔ سرخط از روز اول با نادیده گرفتن تلاشهای نسل جوان مستقل برای تدارک و تجربهٔ خط گیلکی استارت خورد، خطي که پیش از این هم همیشه مورد بیمهری اساتید بود (برخلاف استقبال بینظیر نسل جوان از خط گیلکی) و به ویژه به نظر میرسد اینکه تلاشگران این خط همگی جوان و از جاهایی غیر از مرکز استان گیلان هستند و جغرافیای زبان گیلکی را فراتر از استان گیلان میبينند بيشتر باعث هراس و شتاب مرکزگرایان و رسمیتگرایان و اساتید شد تا هرچه زودتر جلو خطی که چند سال آزمون و خطا و توسعه و پیشرفتهای فنی دیجیتالی را پشت سر گذاشته بود چیزی طرح کنند که قدرت رسمی هم داشته باشد و چنان که از متن سرخط معلوم است خود را اولین و همزمان حرف آخر جا بزند، اما با همهٔ اینها آقای جکتاجی در مقالهٔ مذکور در نقد سرخط بالاخره برای اولین بار خط گیلکی پيشنهادی ما با چند سال سابقه را به عنوان چیزي که وجود دارد و استفاده میشود به رسمیت شناخته و از آن نام برد.
ما که بیخبر از جریانات درون سرخط بودیم و صرفا با دیدن مقالهٔ خروجی این پروژه انگشت حیرت به دهان برده بوديم از آن همه اشتباه و سو تفاهم و آن همه بیخبری از سنت نوشتاری گیلکی واحکام نادرست، پس از پایان تعطیلات نوروزی با مقالهاي از محسن آریاپاد (عوض دیگر گروه سرخط و دبیر اجرایی آن) روبرو شدیم که به صورت سرگشاده در اینترنت پخش شد (این مقاله را میتوانید در اینجا بخوانید) که جزئيات بيشتری از روند شکلگیری این شیوهنامه را شرح میداد و به عملکرد دبیر علمی سرخط (جهانگیر سبزعلیپور که به عنوان دبیر علمی سرخط، در جلسات لازم میشد با ایشان فارسی گفتگو شود چون گیلک نبوده و گویا در گیلکی حرف زدن و گیلکی نوشتن بسیار کمتجربهاند) نقدهای شدیدی وارد کرده و انحلال سرخط را اعلام کرد. این متن به نظرم سندی تاریخی است تا آیندگان بدانند چه کسانی با چه انگیزهها و رانههایی در این روزها چگونه عمل کردند.
خلاصه اینکه دلیل حکومتی نامیدن سرخط با توجه به نحوهٔ اجماع، شکل عملکرد، عاقبت پر از اختلاف و تفرقهٔ پایانی و اصرار دست اندر کاران آن برای انکار یک تجربهٔ غیررسمی اما موفق طی چند سال گذشته و استفاده از چهرههای سلبریتی (و فاقد کمترین سواد و تجربه در گیلکی نوشتن) و استفاده از هنرمندان وابستهای که دبیر جشنوارههای ادبی حکومتی بوده یا امتیازهای فراوان برای نشر دارند یا به آموزش و پرورش و صدا و سیما رفت و آمد دارند، تقريبا روشن است. در اين عبارت نه توهینی نهفته است نه تحقیری. صرفا واقعیتی است که گمان نکنم بخش مهمی از پدیدآورندگان سرخط حتی از بابت آن ناراحت باشند. همگی اینها نشان میدهد که علاوه بر هراس از جوانان و کوششهای بیرون از مرکز، چراغ سبز بالاییها هم انگیزهٔ مهمی بود تا چنین جمع متضاد و اغلب ناآگاه با گیلکینویسی شکل گرفته و خیلی زود از هم بپاشد.
ضيا خوشسیرت اما بیخبر از تمام اینها، اواخر دی ماه سال گذشته و پیش از اینکه از درون سرخط نقدها مطرح شود، از آن طرف سیاره با خواندن متن سرخط شروع به نوشتن متنی کرد که بخش اولش را در اينجا میخوانید. بخش دومش هم به زودی در قاف و ورگ منتشر خواهد شد.
پیشگفتار
پیش از آغاز اين یادداشت، بهنظرم رسید که چند نکته را ذکر کنم. نخست این که مخاطب این یادداشت عموم مردم بوده و لزوما تاکیدی بر فضای بیرون و درون دانشگاهی ندارد، هرچند در ابتدا بر آن بودم که به صورت مقاله آن را ارائه دهم. دوم، تلاش میشود که زبان نوشته غیرآکادمیک بوده، و همهٔ مخاطبان احتمالی این متن را درنظر گیرد. سوم، احتمال این که خواننده نیاز به خواندن مطالب دیگر (که ذکر خواهد شد) داشته باشد، وجود دارد. چهارم، جایگاه نویسندهٔ این متن، بهعنوان الف، یک بومی گیلان، ب، گویشور یکی از گویشهای گیلکی، پ، دانشآموختهٔ زبانشناسی و انسانشناسی بوده، ولی در نوشتهٔ پیش رو تلاش شده که الف و ب بیشتر در نظر گرفته شود. پنجم، با درنظر داشتن این که این یادداشت در کجا همرسانی خواهد شد، متن پیش رو کوتاه خواهد بود و تنها به بخشی کوچک از شیوهنامهٔ سرخط میپردازد.
۱. گیلکی
یکی از مشکلاتی که برخی کنشگران فرهنگ و زبان استانهای شمالی کشور ایران با «پژوهشگران» دانشگاهی (بهصورت عام) و زبانشناسی (بهصورت خاص) در درون و بیرون ایران داشته و دارند، تعریف زبان گیلکی است. چرایی اهمیت این موضوع در فهم برخی از اندیشههای کنشگران فرهنگ و زبان گیلکی، بهویژه خط رایج گیلکی(۱) را بیشتر روشن مینماید که در آینده در بخشهای بعدی به آن بیشتر پرداخته خواهد شد. پیرو نظر بیشتر پژوهشگران و زبانشناسان ایرانی و غیرایرانی (به استثنای شمار اندکی) زبان گیلکی زبانیست که مرزهای جغرافیایی بسیار برندهای داشته که به وضوح میتوان آغاز و پایان آن را تنها با یک جستوجوی ساده در نقشهٔ گوگل یافت. در این تعریف گیلکی برابر است با گیلان و هرکجا که مرزهای جغرافیایی کنونی گیلان نشان میدهد همانجا گیلکی هست، و بیرون آن گیلکی نیست! هست و نیست گویشوران گیلکی را مرزهایی تعیین میکند که در مقایسه با فرهنگ و گذشتهٔ مردم بومی آنجا، متاخر است. در این نگاه غالب، به پشتوانهٔ زبانشناسی که برخی دنبالهرو آن هستند، زبان پدیدهای جدا از فرهنگ، اجتماع، تاریخ، و برآیند اینها محسوب میشود. در این نظر، زبان نه چیزی پویا، بلکه ایستا بوده که بههمین راحتی گویشوران آن را با تیغ مدارک دانشگاهی و جغرافیایی میتوان تعریفپذیر و مکانمند کرد. در اینجا ايستايي برگردان واژهٔ static بوده و اشاره به برخی نقشههای جغرافیایی امروز و تعاریف خشک و شکنندهٔ آکادمیک داشته که به محصور و محدود شدن زبان و گویشوران آن میانجامد.
به واسطهٔ همین نگاه ایستا به زبان و پشتوانهٔ مدارک دانشگاهی، پژوهشگر میتواند بر زبان و گویشوران آن حکمرانی کند. گاهی از سوی او به گیلکی این اجازه داده میشود که از مرزهای امروزی گیلان عبور کرده به مرزهای کنونی مازندران نزدیک شود. این نزدیکی را میتوان به منزلهٔ گناهی نابخشودنی در حوزهٔ زبانشناسی ایران دانست. گاهی به ندرت گذاشته میشود که مکانهایی فراتر از چندکیلومتر آن سمت مرز گیلان و مازندران هم گویشوران گیلکی یا گلکی داشته باشد. شگفت آنجاست که جدا از این دو استان نیز گاهی شنیده میشود گویشوران فلان منطقه میگویند زبان ما گلکی/گیلکی است. اما این شگفتی نباید چشمان خردمند و منطقی پژوهشگر را کور کند. وی باید بیدرنگ دست به قلم برده و در برابر این تخطی بایستد. همانند آن پژوهشگر که گفت «زبان منطقهٔ … برخلاف آنچه زبانوران میگویند گیلکی نیست»! چنان پژوهشگری باید بهسرعت به این دروغ بومیان منطقه و گویشوران آن زبانشان واکنش شدید و بهیادماندنی نشان دهد. یا همانند آن فردی که در یکی مناطق البرز هممرز با تهران به بومی منطقه گفته بود «شما کی از شمال مهاجرت کردین اینجا» باید مرزهای زبانی و جغرافیایی را به بومیان منطقه یادآوری کند.
این منطق و دیدگاه بهسطوح کوچک دیگر نیز وارد میآید. برای نمونه، این که چه گویشی از گیلکی، بهراستی گیلکی است و کدام نیست، کدام گویش شایستگی این را دارد که نمایندهٔ برتر این زبان باشد، و حتی بخت آن را بیابد که توسط گروهی «پژوهشگر» و چهرههای «برجسته» بهعنوان «معیار» شناخته شود، به همین واسطه و منطق پشتوانهٔ آن تعریف و تعیین خواهد شد (که شد).
درک این دیدگاه، که بنابر اسلاف خود (درون و برون ایران)، زبان را چیزی در ذهن میدانند (نه درون فرهنگ، جامعه و اقتصاد)، به فهم ما از دو جریان فکری که منجر به دو خط گیلکی شد، کمک میکند. جریان نخست همان است که بخشی از آن را در خط گیلکی انتشار یافته از سوی تارنمای ورگ میتوان بهتفصیل مطالعه کرد، و جریان دوم همین سرخط است که توسط گروهی از «پژوهشگران» و فعالان فرهنگی تدوین شد. جریان نخست با دیدگاهی که در سه بند اخیر بهصورت خلاصه توضیح داده شد زاویهای آشکار داشته و آن را چندان برنمیتابد. اما بازتاب دیدگاه و منطق گفته شده در جریان دوم و سرخط پیشنهادی آنان، دیده میشود. در آیندهٔ نه چندان دور، به تفاوتهای بنیادین این دو جریان بیشتر پرداخته خواهدشد.
۲. سرخط
بهگواه نویسندگان شیوهنامهٔ سرخط، پس از آن که پژوهشکدهٔ گیلانشناسی (از اين به بعد در متن: پژوهشکده) در اسفند ۱۳۹۸ خورشیدی از پژوهشگران ارائهٔ پیشنهادهای خود برای خط گیلکی را درخواست کرد، «بسته»های پیشنهادی پس از بررسی در تابستان ۱۳۹۹ و تحلیل آنها توسط «مشاوران علمی، کارشناسان، متخصصان دانشگاهها و موسسات مختلف کشور» در پاییز ۱۳۹۹، سرانجام «سرخط» به عموم مردم ارائه شد. سرخط بهعنوان یک «پیشنهاد» و نه «بهترین» که «نواقصی» هم دارد، برای بهوجود آوردن «شیوهنامه واحد برای گیلکی تدوین» شد. شانزده فرد، ده شیوهنامهٔ پیشنهادی را به پژوهشکده فرستاند که بستهٔ پیشنهادی مصوب گروه به «مشاوران علمی» برای بررسی فرستاده شد. اگرچه میتوان نگاه موشکافانه به تمامی خطوط(۲) این شیوهنامه داشت، در اینجا تنها به بخشهایی از آن، بهصورت خلاصه، پرداخته میشود.
۲.۱. برگهای ۴ تا ۸
پس از توضیح کوتاهی در مورد چرایی بهوجود آمدن سرخط، نویسندگان(۳) میگویند بهدلیل این که هرکس مطابق «سلیقه و ذوق» خود به گیلکی مینویسد و خطی هم وجود نداشته که «مورد پذیرش عده زیادی از کاربران و محققان» باشد، شیوهنامهٔ آنها تلاشی بوده برای رفع چنین نیاز و نقصی. همچنین گفته میشود که سرخط خود نواقصی دارد و این امر به این دلیل است که سرخط «اولین تجریه در این زمینه برای گیلکی» است، و از پژوهشگران درخواست یاری میشود. بهتر است اندکی برای خواندن ادامهٔ شیوهنامه صبر کرده و از نویسندگان و اعضای سرخط در مورد همین چند خط نخست پرسشهایی را بپرسیم:
۱. نواقص سرخط که از چشم گروه علمی و غیرعلمی بهدور نمانده، کدامند؟
۱.۱. به کدام کاستیها در بررسی گروه پژوهشی سرخط پی برده شده است؟
۲. بهگواه کدام منبع، سرخط «اولین تجربه» بوده؟
۲.۱. آیا خط گیلکی (ورگ) که در زمان کنونی کاربر فعال داشته بهعنوان خط بهحساب نمیآید؟ بد نیست برای پاسخ به پرسش ۲.۱ به آخرین بند از بخش ۱.گیلکی مراجعه کنیم و آن را دوباه بخوانیم.
پس از انتشار سرخط، واکنش گویشوران و کنشگران فرهنگ و زبان گیلکی تا اندازهای پاسخی به پرسش نخست بود. هرچند خود گروه پژوهشی سرخط بهتر است نواقص کار خود را که خود به آن اعتراف میکنند برای مخاطبان عام خود بازگو کرده و توضیح دهند. اما در مورد پرسش دوم، آیا چنین نمینماید که خطی که چندین سال است برروی آن کار شده و از آزمون و خطاهای بسیاری بیرون آمده، اصلا در قاموس سرخط خط به حساب نمیآید؟ شگفتی آنجاست که شماری از اعضای سرخط از «پژوهشگران» حوزهٔ زبانشناسی ایران بوده و شماری آشنایی نزدیکی با مسائل بهروز گیلکی دارند. شاید هم باید یاد «پژوهشگران»ی که بهتر از هرکس میدانند مرزهای گیلکی کجاست و کدام گویش گیلکی معیار است را گرامی بداریم.
بگذارید به فهرست افراد علمی و غیرعلمی گروه سرخط نگاهی بندازیم.
۱. سرپرست علمی گروه: دكتر جهاندوست سبزعليپور
۲. مدير اجرايی: محسن آرياپاد
۳. مشاوارن علمی گروه:
۳.۱. دكتر محمّدكاظم يوسفپور (دانشگاه گيلان)،
۳.۲. دكتر محرّم رضايتی كيشهخاله (دانشگاه گيلان)،
۳.۳. دكتر عليرضا نيكویی (دانشگاه گيلان)،
۳.۴. دكتر محمد حسندوست (فرهنگستان زبان و ادب فارسی)،
۳.۵. دكتر منصور شعبانی (دانشگاه گيلان)،
۳.۶. دكتر مهرداد نغزگوی كُهن (دانشگاه بوعلی سينای همدان)،
۳.۷. دكتر فريار اخلاقی (پژوهشگاه ميراث فرهنگی و گردشگری)،
۳.۸. دكتر مريمالسّادات فياضی (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)،
۳.۹. دكتر سيدهاشم موسوی (دانشگاه گيلان).
۴. اعضاي تخصصی گروه:
۴.۱. دكتر جهاندوست سبزعليپور،
۴.۲. محمدتقی پوراحمد جكتاجی،
۴.۳. محسن آرياپاد،
۴.۴. هوشنگ عباسی،
۴.۵. پرويز فكرآزاد،
۴.۶. بيژن شهرستانی،
۴.۷. نادر زكيپور،
۴.۸. فريبرز كوچكيزاد،
۴.۹. طاهره آرميون،
۴.۱۰. زهرا حميده عثماوندانی،
۴.۱۱. انسيه خسروی بلالمی.
۵. اعضای عمومی گروه سرخط:
۵.۱.جناب آقای جعفر بخشزاد محمودی،
۵.۲.جناب آقای ناصر وحدتی،
۵.۳. جناب آقای فرامرز محمديپور،
۵.۴. جناب آقای مهرداد پیلهور،
۵.۵. جناب آقای افشين معشوری
۵.۶. سركار خانم اعظم عزتدوست.
با توجه به فهرست بالا، ده تَن از افراد (۳.۱ تا ۳.۹) دارای مدرک دکتری هستند که شماری از آنها در زمینهٔ زبان تخصصی کار پژوهشی انجام میدهند. دیگر اعضای گروه (۴.۱ تا ۵.۶) هم سابقهٔ فرهنگی-زبانی در گیلان داشته و دارند. بنابراین نتیجهٔ تلاش بیش از بیست تَن از اعضا و مشاوران این گروه میشود «سرخط». دوباره توقفی کوتاه میکنیم و چند پرسش ساده را از این بخش از شیوهنامه و سرخط مطرح میکنیم:
(الف) آیا هیچیک از این افراد، که برخی از آنها در زمینهٔ زبانهای ایرانی کار پژوهشی آکادمیک انجام دادهاند، از مسائل چندسال اخیر گیلکی و خط آن آگاهی نداشتهاند؟
(ب) آیا اعضای تخصصی و عمومی از وجود خطی که صفحهکلید در ویندوز و اندروید دارد بیخبر بودهاند؟
(پ) یا آنچنان که شنیده و دیده شده، اعضای گروه سرخط از منطق خاصی در خواندن منابع پیروی میکنند؟
اگر پاسخ پرسش (الف) خیر است، چرایی دعوت این پژوهشگران چه بوده؟ یک پاسخ احتمالی این است که احتمالا این افراد تنها به بخش تخصصی سرخط پرداختهاند که این جز رفع مسئولیت نیست. پاسخ به پرسش (ب) چه خواهد بود؟ آیا پاسخ به (الف) و (ب) ما را به پرسش آخر، (پ)، نمیرساند؟
نکتهٔ بعدی در مورد آماریست که ارائه داده شده که عدهٔ زیادی از «خط گیلکی» موجود استفاده نکرده و مورد پذیرش نویسندگان و پژوهشگران نیست (پرسشهای الف-پ را دوباره بخوانیم). بهترست ابتدا سه واژه برای خوانندگان روشن شود: کاربر، نویسنده، پژوهشگر. تعریف اعضای گروه سرخط از این سه واژه چیست؟ چه تعریفی از دید اعضای علمی و غیرعلمی درست و چه تعریفی از پایه نادرست است؟ چه کسی درستی و نادرستی را تعیین میکند؟ و شاید در گام نخست باید این را پرسید: چه کسی این حق را به دیگری داده است که این سه را تعریف کند؟ جدا از اینها شنیده میشود که بستهٔ پیشنهادی این خط (که توسط امین حسنپور ارائه شد) و جریان فکری پشت آن با تلاش مستقیم و غیرمستقیم نادیده گرفته شد. اگرچه در بخشهای بعدی این یادداشت، این خط را بیشتر بررسی خواهیم کرد، بد نیست که تنها به بُرشی بسيار کوچک از خط گیلکی پیشنهادی درتارنمای ورگ نگاهي بياندازيم.
ذکر دو نکته پيش از آغاز اين بند اهمیت دارد که شاید بتوان گفت بخشی از تفاوت بنیادی سرخط و خط گیلکی بهحساب میآید. نخست، برخلاف اعضای علمی سرخط، افرادی که در این چندسال در تهیه، تنظیم، و بهروزرسانی خط گیلکی دست داشتهاند مدارک عاليه دانشگاهی در حوزهٔ زبانشناسی نداشته، در عین حال نگاهی ژرف به پدیدهٔ زبان دارند (در آینده بیشتر به این نگاه پرداخته خواهد شد). دوم، دست اندرکاران خط گیلکی بيرون از دايرهٔ موسساتی-سازمانی کار خود را پیش بردهاند که بدون شک تفاوتی واضح و زاویهٔ آشکار با «سرخط» و اعضای آن در پژوهشکدهٔ گیلانشناسی دارند.
نگاه دست اندرکاران خط گیلکی به زبان و این پدیده، که به تفصیل در تارنمای ورگ به آن پرداخته شده، نگاهیست متفاوت با زبانشناسی سنتی. در پیش آنها، زبان نه آنچه صرفا در درون ذهن اتفاق میافتد، بلکه زبان متاثر از و تاثیرگذار بر فرهنگ، اجتماع، و اقتصاد است. همچنین، زبان گیلکی -برخلاف تعریف اعضای سرخط – تنها به گیلان محدود نشده و گویشوران آن در امتداد رشته کوه البرز و مناطق ساحلی کاسپین پراکندهاند. گوناگونی زبان گیلکی، درک پویا (در برابر ایستا) از پدیدهٔ زبان، مطالعات میدانی در حوزهٔ فرهنگ و زبانهای کاسپین و درنظر داشتن نظریههای فلسفی جامعهشناسی انسانشناسی در تعریف زبان و فرهنگ، در خط گیلکی آنها بازتاب داده شده است. برای نمونه، در سالهای گذشته تلاش شده که خط گیلکی توانایی نمایندگی تمام گونهها و گویشهای گیلکی را داشته باشد. درک این موضوع، یعنی گوناگونی گونهها و گویشها، نیازمند آگاهی و دانش خوب از زبان (عام) و زبان گیلکی (خاص) است، که در این خط بهخوبی دیده میشود. همچنین عدم اعتقاد به مرکز (گویش معیار یا خط معیار بر اساس یک گویش) در خط فکری آنها مشهود است.
پیش از اتمام بخش نخست این یادداشت لازم است که دو نکته مطرح شود. تعریف گیلکی و مرزبندی و مرزسازی برای آن موضوع سادهای نبوده و نیست. نویسندهٔ این یادداشت در سالهای گذشته نگاهی ناکامل و نادرست در تعریف گیلکی داشته که در دو سال گذشته به تلاش برای تغییر آن برآمده است که بدون شک بدون گفت و گوهای چندساله با کنشگران جوان زبان گیلکی/گلکی انجامپذیر نبود. بهگمان من، پروژهٔ «سرخط» با همهٔ تلاشهای علمی و پیشوندهای آکادمیک خود، به دلیل درک ناکامل از پدیدهٔ زبان گیلکی در همان تعریفی که آنها را دربرابر کشنگران جوان زبان گیلکی قرار میدهد، از ابتدا دانهای سوخته بود که هیچگاه نمیتوانست سر از خاک بر آورد؛ هرچند همهٔ اعضای آن در تلاش چندماههٔ خود در پی اثبات چیزی جز این بودند. همانگونه که پیشتر گفته شد، در بخشهای بعدی این یادداشت به مسائل مطرح شده بیشتر میپردازیم.
توضیحات متن:
۱) در این یادداشت «خط گیلکی» برابر با خط رایج میان برخی از گویشوران گیلکی است که در سالهای گذشته از سوی امین حسنپور و دیگر کنشگران همراه وی ارائه و تصحیح شد. به موضوع خط گیلکی در تارنمای v6rg.com به تفصیل پرداخته شده است. خط پیشنهادی پژوهشکده با عنوان «سرخط» در این یادداشت ذکر خواهد شد.
۲) برای نمونه، در بند نخست برگ چهارم (پیشگفتار)، خط را بهعنوان وسیلهای که «زبان را بهشیوهای صحیح به آیندگان میرساند» میداند، درحالیکه گذشتهٔ کهنترین خطوط جهان نشان میدهد خط بهتنهایی یارای چنین کاری را ندارد.
۳) گویا پیشگفتار توسط جهاندوست سبزعلیپور نوشته شده است.
دیدگاهتان را بنویسید