در طول چند سالی که در ورگ و جاهای دیگر گیلکی مینویسم و میخوانم، بارها و بارها هوس جایگزین کردن واژگان غیرگیلکی با معادل گیلکی و یا ساختن واژهای گیلکی برای واژهای غیرگیلکی به سرم زده که اندک-اندک با بیشتر نوشتن و خواندن و به ویژه آشنایی با آرای داریوش آشوری و مفهوم زبان باز و تغییر دیدگاهم نسبت به بکارت زبان و سره و ناسره و تعدیل وسواسم بر مفهوم سنتی اصالت در زبان و فرهنگ، فکر میکنم کمی منطقیتر به این امر نگاه میکنم.
گمان میکنم، نه میتوان و نه باید برای هر واژهی غیرگیلکی وارد شده به گیلکی، در جستوجوی معادل یا برساختن گونهی گیلکی آن بود، چه که بسیاری واژگان پس از چندی چنان در بافت زبان میزبان خوش مینشینند که تو گویی همواره گیلکی بودهاند.
اما به گمانم در برخی جاها، با ظرافتی خاص، آرام-آرام و با دقت و توجه به ذوق زیباییشناسانهی خوانندهی گیلک، میتوان از توانایی زبان سود جست و برخی مفاهیم را راحتتر رساند و بستر را برای کاربرد گستردهی مشتقهای آن در آیندهی زبان آماده کرد.
این میانه با دو گروه هیچ کاری ندارم و حسابم را از آنها جدا میکنم. یکی آن دسته از دوستانی که نه گیلکی مینویسند، نه گیلکی میخوانند و نه علاقهای به گیلکی نوشتن و گیلکی خواندن دارند و نه اعتقادی، اما در موسم خردهگیری، دوست دارند تاکید کنند که این زبان سنتیست و قدیمی و این گونه کارها در آن بیمعنیست و نابهجا. و دستهی دیگر دوستانیاند که از سر دلسوزی دست به واژهسازی میزنند، اما چنان تولید انبوه [!] میکنند که معلوم نیست ذوق زیباییشناسانه کجاست و کاربرد کجا و بازخورد مخاطب کجا؟
بگذریم. اینجا چند واژه را فهرست کردهام (و این فهرست دائم در حال بهروز شدن است) که به نظرم کاربرد امروزی دارند. از این میان یکی (وانیویس) پیشنهاد م.پ.جکتاجی در نشریهی دامون (منتشر در سالهای نخست پس از انقلاب) است و چند تایی هم هستند که تازگی ندارند اما در پیشنهاد من استفادههای تازهای ازشان میشود. ضمنا در این لیست پیشنهادهای دوستان دیگر هم هست که جلو هر کدام توضیح دادم. بنابراین خیال نکنید این لیست بسته شده یا فقط جای پیشنهادات شخص بنده ست و اگر ایدهای در ذهن دارید بنویسید تا به لیست اضافه کنم و یا اگر نیاز به برابر گیلکی برای کلمهای دارید باز بنویسید تا فکری به حالش بکنیم. این لیست دائم بهروز میشود.
بنویشتکس (bənvištekəs)
یعنی کسی که نوشته و مفهوم نویسنده بودن را میرساند. در بنویشتهکس نویسندگی یک اثر و نوشتهی خاص مد نظر است حال آنکه در نویشتنکس، نویسندگی در مرحلهی بالقوگیست (به نویشتنکس رجوع شود).
بونخایی (bunxayi)
بنیادگرایی. Fundamentalism.
واژهی «بنیادگرایی» به معنی بازگشت به اصولی است که معرف یا اساس یک ایدئولوژی است. این اصطلاح به طور خاص به هر گروه بسته ایدئولوژیک اطلاق میشود که حاضر نیست با گروه ایدئولوژیک بزرگتری که خود از درون آن برخاسته ادغام شود، بر این اساس که اصول بنیادینی که گروه ایدئولوژیک بزرگتر بر اساس آن پایهگذاری شده فاسد شده یا جای خود را به اصول دیگری که مخالف ماهیت آن هستند دادهاست.
در گیلکی بون به معنای زیر و تحت و اساس و نیز «بونوَره» به معنای پی ساختمان است و بر همین اساس، با استفاده از پسوند «خایی» (از مصدر خاستن که در تنخایی به معنی عشق هم وجود دارد) بونخایی ساخته شد که همان خواست و تمایل و گرایش به Fundamental (اساس و پی و بنیاد) را نشان میدهد.
بؤوش (bovəš)
صیرورت. شوند. از مصدر «بؤن» یا «بؤستن» به معنی شدن.
پريک (Pərik)
برای درجه و واحد اندازهگیری مقدارهای حداقلی مثل درجهٔ زاویه یا دما و…. پاره و پرک و پريک که در گیلکی گیلان و مازندران برای کاربردهای مختلف بخش، قسمت، پرههای پرتقال و نارنگی، خاموش و روشن شدن لحظهای لامپ و صفحهٔ تلویزیون و… استفاده میشود و به نظر میرسد با Part همريشه است.
تجین (təjin)
نفوذی. جاسوس. چیز یا فرد نفوذکننده. تروجان. Spy. از مصدر تجئن به معنای نفوذکردن. (پیشنهاد فرهنگ کرمی)
تنأگیتن (təna:gitən)
پذیرفتن.اکسپت. Accept. (پیشنهاد ضیا)
تۊىمفعل (tuyəm.fel)
فعل مرکب، در مقابل ساده فعل (فعل ساده) در دستور زبان. تویم یعنی مرکب و ترکیبشده.
جرگه (jərge)
اين البته تنها یک یادآوری است وگرنه بدون هیچ دستکاری و تقلایی، کلمهٔ جرگه در گیلکی تمام و کمال معادل category در زبان انگلیسیست.
جۊر (jur)
گونه در زیستشناسی و بحث دربارهی موجودات زنده. معادلیست برای specie در انگلیسی و گونه در فارسی.
جؤرأکشئن (jo:ra:kəše:n)
«جؤرأ کشئن» (به بالا کشیدن) میتواند معادل Upload باشد و به عنوان امر (جؤرأکش) در دکمههای اجرایی کامپیوتر استفاده شود.
جيرأکشئن (jira:kəše:n)
«جیرأ کشئن» (به زیر کشیدن) میتواند معادل Download باشد و به عنوان امر در (جیرأکش) در دکمههای اجرایی کامپیوتر استفاده شود.
جیسکـٚشر (jiskəšər)
حریم شخصی، حريم خصوصی.
جيگه (jigə)
جیگه/جیگا به معنی جا و مکان و موقعیت مشخص است. کاربرد این واژه خیلی گسترده است. و من فکر میکنم یکی از کاربردهای این واژه میتواند Site باشد. چه سایت در معنی اینترنتیاش و چه در معنی دیگر.
چاکۊنين (cākunin)
از مصدر چاکۊدن، به علاوهٔ پسوند “ين” طبق فرمول “بن مضارع+ين=صفت”، صفت چاکۊنين برای creative/خلاق پيشنهاد شده. به همين ترتيب “چاکۊنينمند” به جای خلاق، و “چاکۊنينال” به جای خلاقانه.
چاگۊدارگیری (cāgudārgiri)
ساختارگرایی یا Structuralism. یکی از اندیشراههای رایج در علوم اجتماعی است. بر پایه این طرز فکر تعدادی ساختار باطنی و ناملموس، چارچوب اصلی در پشت پدیدههای ظاهری اجتماع را تشکیل میدهند. روش ساختارگرایی در نیمه دوم سدهٔ بیستم از سوی تحلیلگران زبان، فرهنگ، فلسفهٔ ریاضی و جامعه به گونهای گسترده بکار برده میشد. اندیشههای فردینان دو سوسور را میتوان آغازگاه این مکتب دانست. هرچند پس از وی ساختارگرایی تنها به زبانشناسی محدود نشد و در راههای گوناگونی بکار گرفته شد.
چاگودار، از مصدر چاکۊدن (به معنی ساختن) با پسوند «گیری» (معادل همان ism در انگلیسی یا گرایی در فارسی) به وجود آمده است.
چاگۊدنحق (cāgudənhaq)
حق مؤلف. CopyRight.
خال (xāl)
خال به معنی شاخه است و میتواند خیلی راحت مفهوم linking را برساند. در واقع میتوان از خال به معنی لینک و اتصال استفاده کرد.
دبستهکاري (dəbəstekāri)
مونتاژ. (بر اساس بستهکاری در فارسی افغانی)
دکۊشتن (dəkuštən)
این نقطهی مقابل وأیتن یا وأگیتن و به معنی خاموش کردن و خاموشاندن است. معادلی برای Turn Off است.
دگرسنین (dəgərsənin)
متغیر. تغییرپذیر. Variable. عدد یا مقدار یا موقعیتی که میتواند تغییر کند. یک اصطلاح در ریاضیست. از ترکیب مصدر دگردسن (دگرد) به علاوهی پسوند «ین» ساخته شده و صفت و گاهی اسم است. (با الگوبرداری از ساختی که در شؤنین و أمأنین و مردنین داریم)
دنیشتن (dəništən)
درنشستن. به یکباره نزول کردن و به احضار درآمدن.
دوستکاري (dəvəstəkāri)
مونتاژ. با کمک از ترکيب بستهکاری در فارسی افغانها.
زماتین (zəmātin)
پیشنهاد من برای Contemporary (معاصر) که پس از خواندن مقالهی ارزشمند «معاصر چیست» نوشتهی جورجو آگامبن (ترجمهی امیر کیانپور) ایدهی این برابرنهاد به ذهنم رسید. اینکه چرا زمات با پسوند ین به این صورت به جای همزمان یا همعصر یا همزمات انتخاب شده، پس از مطالعهی این مقالهی ارزشمند و آشنایی با تعریف انتقادی آگامبن از Contemporary بر شما روشن خواهد شد.
زيويشر (zivišər)
محیط زیست، Environment. از ترکیب اسم مصدر زیویش (زیستن) و «شر» (پهنه، محدوده، پیرامون) زیویشر ساخته میشود که به نظرم همام مفهوم Environment را میرساند.
زیویشتشناسي (zivištšənāsi)
زیستشناسی.
سربس (sərbəs)
منبع. Source.
سرمشق (Sərməšq)
به جای Paradigm.
سرنؤم (Səno:m)
به جای Acronym.
شناق (šənāq)
بینش. آگاهی. بصیرت. معرفت. شناخت. Knowledge. فهم، نگاه یا اطلاعاتی دربارهی یک موضوع که با تجربه و مطالعه به دست آمده است. آنچه که در یونانی Episteme خوانده میشود. شناق در گیلکی به عنوان معرفت و در ترکیب «بیشناق» به معنی بیمعرفت و بیشناخت آمده. برای مشتقسازی از آن باید به ریشهی اصلیاش (مصدر شناتن یا شناختن) رجوع شود.
کارگير (kārgir)
در گیلکی مصدر مرکب کارأیتن دقيقا معادل use است. فلان چيز یا فلان کسه کاراگير یعنی از فلان چيز يا فلان کس استفاده کن. به همين دليل بهترين معادل برای user (کاربر در فارسی) در مکانیک و کامپیوتر، کارگیر است (کارگیر در ویکیپدیای گیلکی).
گیجیک (gijik)
گیجیک در اصل ریش-ریش و نخهای حاشیهی فرش، قالی، روسری و… است. من اولین بار در همین ورگ از این واژه برای عنوان ستون حاشیهی ورگ (که جای مطالب حاشیهای بود) استفاده کردم و پیشنهادم این است که از آن به عنوان نقطهی مقابل «وؤت» استفاده کنیم. یعنی به جای متن/حاشیه از وؤت/گیجیک سود ببریم.
مؤدرنیت (modərniyət)
داریوش آشوری در زبان فارسی از افزودن پسوند «یت» به مدرن، مدرنیت را ساخته و من هم به پیروی از ایشان در گیلکی از همین پسوند و کلمهی مدرن (که بهتر است معادل نداشته باشد و عین کلمه وارد دستگاه گوارش زبان ما شود) مؤدرنیت را ساختم. به همین روال، برای پیشامدرن و پسامدرن (پستمدرن) میتوان از پیشمؤدرنیت (pišmodərniyət) و پسمؤدرنیت (pəsmodərniyət) استفاده کرد.
مدرنیته (Modernity). دوران نوین، دوران مدرن. مدرن بودگی. مدرنیته دورهای تاریخی است که بین سده پانزدهم میلادی تا سده بیستم را در بر دارد و واجد جنبشهای متعدد فرهنگی و عقلانی است. البته یورگن هابرماس فیلسوف مدافع مدرنیته بر این باور است که مدرنیته پروژهای ناتمام است و هنوز به آخر نرسیدهاست. به شکل کلی میتوان منظور از مدرنیته را جامعهٔ مدرن دانست.
از نظر تاریخی، دوران مدرن با دورهٔ رنسانس آغاز شده و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و ایدهآلیسم آلمانی به عنوان گفتار کلیدی غرب تحکیم میشود. از ویژگیهای این دوران میتوان به این موارد اشاره نمود:
– در این دوره فردیت اعتلا یافته و سنت نقد میشود.
– در این دوره فرد خودمختار با ظهور یا ظهور به شکل سوژهی دکارتی خود را ارباب و مالک طبیعت اعلام میکند و به مفهوم پیشرفت و بینش فعلی از تاریخ ارزش و بها میدهد.
– آگاهی فرد از فردیت خود
– جدایی دین از دولت
– تاکید بر آزادیهای فردی
– افسونزدایی از جهان
– تأکید بر علم گالیلهای و نیوتونی همراه با انقلابهای علمی و صنعتی در غرب
– دوران عقل ابزاری؛ به معنای تسلط انسان بر طبیعت و انسان از طریق به کارگیری علم و تکنولوژی
– عقل انتقادی؛ به معنای تأکید بر سوژهٔ خودمختار که شناسندهٔ خود و جهان است و برآزادیهای فردی خود تأکید میکند.
نؤمتا (nomtā)
ضمیر (در دستور زبان). همانطور که ضمیر کلمهایست که اسم را نمایندگی میکند و به جای اسم مینشیند، نؤمتا هم از ترکیب «نؤم» (اسم) و «تا» (لینگه، مشابه. برای مثال در: تاتایی به معنی تصویر و عکس) ساخته شده. (پیشنهاد این کلمه از فرهنگ قادری)
نویشتنکس (nəvištənkəs)
این در اصل به معنی «فرد توانا به نوشتن» یا کسی که میتواند بنویسد است. که به راحتی میتواند معادل نویسنده بشود. به طور کلی با افزودن «کس» به انتهای مصدر هر فعلی، توانایی در انجام آن فعل را به فاعل نسبت میدهیم (خوردنکس، بردنکس، زئنکس و…). برای اطلاعات بیشتر اینجا را ببینید.
نیشت (ništ)
جلسه. نشست. از مصدر نیشتن. (این واژه، پیشنهاد میرعماد موسوی است)
وأچرش (vacərəš)
این پیشنهاد من برای Abstraction یا انتزاع (تجرد) است. اولین بار در اینجا از این واژه استفاده کردم، با این توضیح که: أبستراکشن یعنی سیوا گودن، کندن، منتزع گودن. هوتؤ کی گیلکی مئن مثلن یکچیئه، یکچی جی وأچرنیم. وأچردن یعنی مثلن یکته حیوؤن علف یا ولگه چرده دبون، یک بخش او ولگ یا علفˇ جی بکنه، نه اونˇ همه قسمته، خالی یک تیکّهٰ، یا مثلن یکته کاغذ می دس دره و شمه چیک زئنین و یک تیکّه کاغذه کئنین و باخی می دسˇ مئن مؤنه، به اصطلاح گونیم شمه کاغذه می دسˇ جی وأچردین.
فارسی مئن أبسترأکشنئبه «انتزاع» و «انتزاعی»ئه دؤجین بودن. یا بعضیئن، «تجرید»ه استفاده کؤنن.
منم با توجه به ای توضیحات پیشنهاد کؤنم ای واژهبه، وأچردنˇ جی اسم مصدر چأکونیم و بگؤیم: وأچرش.
وأگیرش (vagirəš)
وأیتن و واگیرؤنئن به معنی سرایت یافتن و سرایت دادن هم هست. بنابراین میتوان اسم مصدر واگیرش را برای نشر و انتشار ساخت. فلان چی وأیته: فلان چیز منتشر شد. بیسار چیه واگیرؤن: بهمان چیز را منتشر کن. (همچنین مصدر واتينأدأن هم برای انتشار دادن مناسب است.)
وانیویس (vānivis)
رد این واژه در ترکیب عامیانهی «بنویسوانویس گودن» هست و از طرفی از «وأنیویشتن» میآید. معادل مناسبی برای Article/مقاله/یادداشت است.
وأىتن/ وأگیتن (Vaytən/Vagitən)
این مصدر در گیلکی همواره به معنای روشن کردن و افروختن (چراغ، آتش، سیگار و…) بوده و بدون پیشنهاد من هم، همین حالا در برخی نقاط برای تلویزیون و موبایل و لامپ استفاده میشود و در واقع نقش Turn On را ایفا میکند.
وبمتن (vebmətən)
نخستین بار در ورگ، نام ستون لینکهای مختلف را «وبمجی» گذاشتم که وب همان وب معروف و مجی هم از مصدر متن (گشتن) بود. پیشنهاد من این است که از «وبمجی» و «وبمتن» به عنوان Web Browsing و ترکیبهای آن استفاده کنیم. برای مثال، می وبمج فایرفاکس ایسه. (معتقدم کلمهی وب آنقدری در زبان ما جاافتاده که دیگر گیلکی به حساب آید و نیاز به معادل نداشته باشد.)
وؤت (vo:t)
این را من برای text/متن پیشنهاد کردهام. وؤت ستاک گذشته از مصدر «وؤتن» (بافتن) است. من به تاسی از برخی اندیشمندان متن/text را به منزلهی بافت میبینم. یعنی برای متن و به ویژه متن ادبی یا فلسفی، بافتی منطقی قائلم که نویسنده به مثابهی بافنده، تار و پود آن را به هم بافته. گو اینکه Text در انگلیسی هم چنین ریشهای دارد.
هأگرش (hagərəš)
برای Evolution (فارسی: فرگشت یا تکامل. عربی: تطور)
ىارش (ِyārəš)
جرات و توان. از مصدر یارسن.
پینوشت:
این کلمهها برای استفادهٔ مستقیم در فضای اینترنت و کامپیوتر پيشنهاد شده و هیچ اصراری در سرهنویسی نبوده. هر جا امکانش بوده کلمهاینو ساخته و پیشنهاد شده و بعضی جاها از پتانسیلهای موجود گیلکی استفاده شده و برخی جاها هم ترجیح داده شده کلمهٔ اصلی جاافتاده پذیرفته شود:
ليست: list
کيليک: click
دۊته کيليک: double click
گرأدأن: scroll
جؤرگرأدأن/ جيرگرأدأن: up-scroll/ down-scroll
نۊشؤن/ چۊب أليف: cursor
(نشانگر ماوس، به نوعی شبیه نشانی که در کتاب خواندن برای مشخص کردن سطر و کلمه و گذاشتن لای کتاب برای مشخص کردن صفحه استفاده میشود هم هست؛ به همين دلیل گرچه “نۊشؤن” دقيقتر است اما “چۊب أليف” هم بد نيست. بسته به ذوق و سليقهٔ مخاطب.)
وب: web
وبلاگ: weblog
بلاگر: blogger
(اينجا یک تصادف شیرین رخ داده. در گیلکی (به ویژه گیلکی مازندران) پسوند “گر” صفت فاعلی میسازد. از طرفی کلمهٔ وبلاگ و بلاگ دیگر در زبان گیلکی جا افتاده. پس بلاگ+گر و بلاگر فرصت تصادفی خوبی ايجاد کرده که حيف است ناديده گرفته شود. اين از زیباییهای داد و ستد بین زبانهاست.)
جيگه: site
وبجيگه: website
وامتن/وامج: search
(دومی به عنوان دستوری که روی دکمههای جستجو به کار برده میشود و حالت امری دارد.)
وامجنگ: موتور جستجو
گب/نظر: comment
پؤست: post
(کلمهٔ post دایرهٔ کاربردی و معنایی بسیار گستردهای دارد و از طرفی این کلمه دیگر جزئی از زبانهای ایرانی شده.)
ايمىل: email
(البته خودم به شخصه برای ايميل هم از کلمهٔ نامه استفاده میکنم. اینکه نامه به چه وسیله و در چه زمانی مقصد میرسد از نظر من فرقی در نام زیبا و خاطرهانگيزش (نامه) ندارد؛ ضمن اينکه نامه در زبانهای ایرانی تبار و کارکردی گسترده دارد.)
خال: link
حال/ حالت: status
پىغؤم/پىغام: message
برنامسن/ برنامه-نيويشتن: programming
برنامهگر: programer
برنامه چاکۊني/ برنامه چاکۊدن: computing
دگرسنين: Variable
رچ: array (آرایه در فارسی. البته آرایه فقط در کاربرد اطلاعات و کامپيوتر.)
ولگ: page
وانيويس: article
تيتر: title
تنه: body
کيليد: key
أمئه خبري: about us
تماس: contact
فؤرم: form
واپۊرسدپۊرس: poll (نظرسنجی)
تاتاىي: picture/ image
تابلام: icon
فاىل: file
لاىي: folder
تاريخ: history
مأسمأک: subject
ريسه: circle
بسته: شرط
ىاد: memory
پرداختگر: processor
دار: tree
نخشه: map
نؤ: new
کؤنه: old
نؤتر: newer
داميشک: older
نؤترين: oldest
پيشترين: oldest
سربس: source
کؤد: code
سربسوا: open source
مجاني: free
خالي خؤندني ىاد (رؤم): read only memory (ROM)
نيويشتنشا ىاد (رأم): random-access memory (RAM)
أىنˇديسک: optical disc
مغناطيسديسک: magnetic disk
تيلمبار: archive
بازين: next
پيشتر: preview
فيلم: video
آهنگ: music
خؤندش: audio
رسانه: media
چنرسانه: multimedia
هرزنامه: spam
جابجاىي: transfer
سأب: error
هأک: hack
آزميت: test
آزميت گيتن: testing (به معنی عیبیابی)
خۊراکˇ سربس: feed source
جدول: table
رچ: line
خؤنه: home
ايکتاب: ebook
ديرين: log in
بيرين: log out
چاپ: print
آؤجا: reply
واپۊرس: ask
قؤفل: lock
سؤن: secure
سؤني: security
پره: domain
چربه: extension/plugin
قالب: template
آچار: attachment (از دیوان پیرشرفشا)
اۊسئه: send
هأگير: receive
دؤدؤىي: binary
نؤمره: number
سختبزار: hardware
نرمبزار: software
پۊشتي: backup
چاکۊدنکس/چاکۊدکس: author
چاکۊدنحق: copyright
دیدگاهتان را بنویسید