معرفی شاهراه کوچ عمودی گالشهای شرق گیلان (۱) (۲)
نویسندگان: نیما فرید مجتهدی، میثم نوائیان، نائف وثوقی
چکیده: ابعاد زندگی گالشها، به عنوان یک گروه معیشتی در مناطق کوهستانی شرق گیلان، تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. علیرغم نقش پررنگ ایشان در نظام اجتماعی منطقه از دوران کهن، نحوهٔ معیشت و زندگی جالب توجه، آئین و رسوم خاص… کمتر نوشتاری به معرفی جنبههای مختلف زندگی ایشان پرداخته است. هر از چندگاهی نوشتارها، یادداشتها و به ندرت مقالههایی در زمینهٔ گالشها منتشر شده است. مردمانی که تحولهای عمیق اجتماعی-اقتصادی و شیوهٔ معیشتی سختشان، سبب شده که به شدت در معرض زوال اجتماعی و فرهنگی قرار گیرند. این مردمان جزء اولین مردمانی هستند که تحت تاثیر تغییرها و تحولهای رخ داده در جامعهٔ ایران، از دیار خود در مناطق سخت گذر کوهستانی دل کنده و به شهرهای کرانههای شمالی و جنوبی البرز پناه بردهاند. علاوه بر مسائل انسانی نباید از رخداد مخاطرههای طبیعی و تغییرهای محیطی به عنوان یک عامل موثر دیگر در مهاجرت این افراد غافل بود. در این نوشتار، یافتهای در زمینهٔ مسیرهای کوچ (جابجایی) گالشهای منطقهٔ شرق گیلان معرفی میشود. دلیل این معرفی، اهمیت و گستردگی استفاده از این مسیر است. به طوری که این مسیر برخلاف دیگر مسیرهای کوچ که اغلب، مسیرهای دسترسی محلی هستند، و عموماً مورد استفاده گالشهای همان منطقه قرار دارند، کانون اتصال چندین راه مالرو است. این مسیر مناطق جلگهای و کوهپایههای شرق گیلان در حوالی شهرهای سیاهکل، لاهیجان، لنگرود و املش را به مناطق ییلاقی (کوهستانی) دیلمان و رودبار متصل میسازد. کشیدگی یک خط الراس از مجموعهٔ فلات گونهی دیلمان به سمت شرق گیلان، که در ابتدا با جهتی شمالی-جنوبی و سپس غربی-شرقی گسترش یافته است، نقطهٔ اتصال مهمی را برای گالشهای این مناطق فراهم آورده است. از جمله دیگر مساعدتهای شرایط جغرافیای طبیعی در شکلگیری این شاهراه گالشی، وجود یک فضای مناسب میان خط الراس جبههٔ شمال کوههای دیلمان، میان دو کوه شاهنشین و ناتشکوه در حوالی منطقهٔ نیاول دیلمان است. ویژگیهای طبیعی و توپوگرافی فضای مساعدی جهت ورود به منطقهٔ به نسبه هموار دیلمان فراهم آورده است.
مقدمه: در زمینهٔ گالشها تحقیقهای صورت گرفته بسیار اندک است. تنها کتابی که به طور مشخص در زمینهٔ ایشان چاپ شده و بیشتر در زمینهٔ توصیف نحوهٔ زندگی، نوع معیشت، ابزارها و آئین و رسوم ایشان صحبت به میان آورده است مربوط به مطالعهٔ گالشهای تنکابن توسط عیسیپور (۱۳۹۱) است. در زمینهٔ گالشهای مناطق کوهستانی گیلان، تاکنون مطالعات اندکی انجام پذیرفته است. یکی از این مطالعهها مربوط به پژوهش پورفیکوهی (۱۳۸۳) است. لفظ گالش در میان مردمان شرق گیلان و غرب مازندران به مردمانی دامدار اطلاق میشود که طی سال جهت تامین علوفهٔ دامهای خویش، در واحدهای جغرافیایی مناطق کوهستانی مرتفع یا ییلاق (مرتع)، قشلاق (جلگه) و میانبند(جنگل) در رفت و آمد و زندگی میباشند. به اصطلاح، ایشان کوچنشینانی با کوچ عمودی (ارتفاعی) هستند. هرچند برخی معتقد به اطلاق کوچنشین به ایشان نیستند با این حال، شیوهٔ تولید، ساختارهای اجتماعی-اقتصادی ایشان نشان از تفاوت عمده با رمهگردانی دارد. ایشان معمولاً تابستان را در مناطق ییلاقی، زمستان را در مناطق قشلاقی و پائیز و زمستان را در مرحلهٔ گذر در کوهپایههای جنگلی میگذارند. برخلاف تصور عام در زمینهٔ اینکه تمامی مردمان کوهستانهای شرق گیلان گالش هستند، مردم بومی مناطق کوهستانی میان خود تفاوتهایی قائلند. عامل اصلی تفاوت ایشان، شغل دامداری و نحوهٔ زندگی و شیوهٔ معیشت است. مردم مناطق کوهستانی که در روستاهایی یکجانشین به کشت محصولهای دیم مشغول هستند، خود را کلایی مینامند. شغل اصلی ایشان زراعت دیم محصولاتی چون گندم، جو، عدس و… است. علاوه بر اینکه اکثر خانوادههای روستایی تعدای دام دارند، که اکثراً در اختیار گالشها قرار میدهند. بنابراین بنا به نحوه و شیوهٔ معیشت (ابزار تولید) مردمان کوهستانهای شرق گیلان به دو گروه تقسیم میشوند. گالشها و کلایهایها. لازم به ذکر است که از لحاظ نوع گویش و ویژگیهای ظاهری تفاوتی محسوس میان ایشان وجود ندارد. زندگی این دو گروه شغلی در مناطق مختلف همیشه مسالمت آمیز و توام با همزیستی نبوده است و سابقهٔ درگیری میان ایشان بخشی از تاریخ محلی و روابط اجتماعی ایشان را شکل داده است و گاهاً در گذشته درگیریهای خونینی میان این دو گروه بروز کرده است. به عنوان مثال میان کلایهنشینهای روستای نیاول و آبادی گالشنشین سید سرا در شمال دیلمان.
یکی از جنبههای مورد توجه زندگی این مردمان، کوچ عمودی ایشان میان واحدهای جغرافیایی است. بدون شک شرایط جغرافیایی و بومشناختی منطقه در زایش و گزینش نوع شیوهٔ معیشت برای این مردم موثر بوده است. امری که به خصوص توسط برخی از پژوهشگران به ویژه به دلیل شرایط زیستی نامناسب به دلیل محدودیتهای آبوهوایی در جلگهٔ گیلان جهت توسعه کشت هرگونه محصولی حداقل در گذشته مورد تاکید است (عظیمی،1391: 104). عوامل مختلفی سبب شده است که گالشها از شغل خود دست کشیده و به یکجانشنی بپردازند. از جمله این عوامل میتوان تغییر و تحولهای اجتماعی رخداده در جامعهٔ ایران، جذابیتها و سهولت زندگی شهری و روستایی نسبت به زندگی کوچنشینی، فشار دولت جهت خروج دام از مراتع و مناطق جنگلی، تغییر نحوهٔ معیشت با توجه به تغییر شیوهٔ تولید (رواج کشت چای) در مناطق گذران زمستان این مردم، تغییرهای محیطزیست و رخداد مخاطرههای طبیعی و… از این جملهاند. یکی از عواملی که منجر به یکجانشینی گالشها در مناطق شرقی گیلان شد، کشت چای بوده است، گونهای گیاهی که به شکل نسبی با توان آبوهوایی و بومشناختی سرزمین گیلان و به ویژه کوهپایههای آن تطبیق میکرد. بسیاری از کوهپایههای گیلان به دلیل شرایط آبوهوایی و بومشناختیشان توان ایجاد شرایط کشت هیچ محصول در سطح وسیع و تجاری را نداشتند. قبل از ورود چای به گیلان، تنها محصولی که در برخی از مناطق کوهپایههای گیلان، آن هم در میان درههای مناطق کوهستانی کشت میشد، کشت محدود برنج بود. با این حال، با ورود چای به کشور و شرایط خاص کاشت آن و تطابق آن با ویژگیهای نسبی آبوهوایی گیلان، شرایط را برای گالشها که منطقهٔ سکونت زمستان نشینیشان منطبق بر مناطق کوهپایهای بود، فراهم شد. امری که در ابتدای قرن ۱۴ شمسی به شدت چشماندازها و مناظر جنگلی کوهپایهای شرق گیلان را دچار تغییر کرد. این تحول به همراه حمایتهای دولتی گسترده و سود قابل توجه حاصل از صنعت چای در آن زمان، سبب شد که بسیاری از گالشهای مناطق شرق گیلان اقدام به شکلدهی و توسعهٔ باغهای چای کنند. با این حال، نباید از فشارها و اقدامهای منابع طبیعی که در همان زمان شروع به صدور پروانهٔ چرا و اقدامهایی در خروج دام و دامدارها از مراتع کرد غافل ماند. با این حال، معیشت دامداری شبانی (گالشی) همچنان به بقای خویش ادامه داده است. هنوز نیز گالشها و دامهایشان در عرصه کوهساران البرز، به بقای خویش ادامه میدهند. یکی از موارد قابل توجه و جذاب جهت مطالعه در زمینهٔ زندگی این مردم، آبادیها و سراهای کوهستانی ایشان در مناطق ییلاقی و جنگلی است. علاوه بر این مسیرهای کوهستانی مالرو و کوچ ایشان به دلیل زوال زندگیشان در حال محو شدن است. راههایی که ایشان طی قرون متمادی جهت جابجایی میان واحدهای جغرافیایی مورد استفاده قرار میدادند، دارای محلهای مختلف و اسامی کهن هستند. گالشها مناطق سه گانهٔ محل سکونت خویش را بدین نامها مینامیدند: الف. کوئیج، کوه=ییلاق، ب. میانبند=کلهات و ج.گیلان=قشلاق. گالشهای گیلان به کوچ خود در گذشته، کوه-گیلان میگفتند. فراوانی رفتوآمد میان مناطق جلگهای و کوهستانی و تنوع گالشهای هر منطقه سبب شده است که هزاران راه مالرو در دل جنگلهای گیلان و مراتع آن وجود داشته باشد. این راهها با توجه به وضعیت توپوگرافی، دسترسی به آب و بسیاری دیگر از عوامل محیطی پدید آمده است. در جایجای این کوره راههای کوهستانی نامواژههایی برای مکانهای مختلف طی مسیر تعریف شده است.
روش تحقیق و محدودهٔ مورد مطالعه
محدودهٔ مورد مطالعه منطبق بر مناطق کوهپایهای و کوهستانی شرق گیلان است. این منطقه دارای قلل مرتفعی با بازهٔ ارتفاعی 2000 تا 3000 متری شامل کوههای فیروزکوه، لرینه، تورار، دعاکوه و… است. این مناطق بر حوضههای شمرود، بارکیلیرود و بلوردکان منطبق است. از نظر جغرافیایی انسانی شامل شهرستانهای سیاهکل، لاهیجان، لنگرود و املش در پائیندست و مناطق از دیلمان، سمام و رودبار و… است (شکل ۱). در این مطالعه مبنا جمعآوری اطلاعات از طریق بازدیدهای میدانی و مصاحبه با دامداران سنتی منطقه بوده است. علاوه بر این جهت مطالعه در زمینهٔ شرایط توپوگرافی و جغرافیایی منطقه از نقشههای سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح با مقیاس 1:50000 و نقشههای با مقیاس 1:25000 سازمان نقشهبرداری کشور استفاده شد. علاوه بر این در یک مرحله با کمک گروه کوهنوردی دلفک لاهیجان، مسیر مورد اشاره مورد پیمایش قرار گرفت و مسیر توسط دستگاه موقعیتیاب ماهوارهای ثبت شد.
یافتههای تحقیق: شاهراه کوچ گالشهای شرق گیلان
این مقاله، ماحصل به دست آمدن یافتهای از تجزیه و تحلیل مطالب جمعآوری شده در زمینهٔ راههای مالرو در مناطق کوهستانی است. یافتهای که نشان از ترکیب عواملی چون موقعیت جغرافیایی، وضعیت و شکل ناهمواریها در سازماندهی مسیر و نحوهٔ حرکت این گروه از مردمان سرزمین گیلان دارد (شکل۲). استفادهٔ وسیع از این راه مالرو و اینکه این منطقه نقطهٔ پیوند عبوری بسیاری از دامداران مناطق سیاهکل، لاهیجان، لنگرود و املش است، این راه را در میان تمامی راههای دسترسی جهت کوچ عمودی به منطقهی ییلاقی (تابستان نشین) منحصر به فرد کرده است. کشیدگی این خطالراس با جهت مشخص جنوبی-شمالی به سمت جلگه گیلان، اولین امتیاز این راه کوهستانی محسوب میشود. علاوه بر نحوهٔ کشیدگی مساعد و موقعیت جغرافیایی مناسب این خطالراس از دیگر مزایای آن محسوب میشود. کشیدگی این خطالراس در میان مناطقی چون سیاهکل، لاهیجان، لنگرود و تاحدودی دیلمان، فرصت مساعدی را برای استفاده مشترک دامداران این منطقه فراهم کرده است. علاوه بر تمامی موارد ذکر شده، این خطالراس بعد از پیوستن به بدنهٔ اصلی کوهستانهای منطقه در دیلمان (به شکل یک فلات در شرق گیلان) به یک بریدگی در میان جبههٔ شمالی این کوهها مابین کوههای شهگان و سیدسرا (در غرب کوه ناتیشکوه) میرسد. دامداران پس از رسیدن به تپه ماهورهای منطقهٔ دیلمان، که اکثراً به دیمکاری اختصاص یافته است. به چند منطقه رهسپار میشوند. از جمله این مناطق، مناطق ارتفاعی مابین رودبار و دیلمان همچون سیاش، انگور چاله، کلاچ خانی، مناطق ارتفاعی کلیشم، تورار، سیاهکوه، لرینه، دعاکوه و ازناچاک و… را میتوان نام برد. یکی از مسیرهای گالشها در اینجا ارائه میشود. عبور و مرور فراوان از این منطقه سبب شده است که مسیر عبور در این منطقه هموار و مشخص باشد. بخشهایی از این مسیر توسط گالشها ترمیم و سنگفرش شده است. در این بخش توصیف یک مسیر کوه-گیلان گالشهای اطراف سیاهکل که در بخش بزرگی از مسیر از همین شاهراه کوچ استفاده میکردند معرفی میشود. از روستای جؤرمحلهی چوشل در 15 کیلومتری جنوب لاهیجان، این مسیر بدین گونه است. بزگه لات. نسا خانی (عبور از دامنههای کوه کاکوه). واجارگاه (این محل در دامنههای جنوبشرقی کوه کاکو در حوضه بارکیلیرود در غرب خرما-سیزکوه قرار دارد). پلت ور دشت. خر گردن. لوه چاله. تی رین (محل شب گذرانی). تنگه بره سر. توسا پشت (در پائیز یک ماه اینجا میمانند). کرف. راه دار(در حوالی نیاول، شب دوم را در این محل سپری میکنند). کله بره سره. اسپیلی. باباولی(اطراق شبانه). فیگور سر. چا مولا سرا و در پایان کلاچخانی. دامداران سرارود نیز از مسیر سرا رود. سر گُلی. کاکوه. پلت ور دشت. خر گردن. گنده بیجاران. لوه چاله. سیاه سنگان (پائینتیرین). تی رین(اطراق شبانه). تنگه بره سر. ضیاء کوه (در ارتفاعات حوضه باباکوه از زیرحوضههای شیمرود). توسا پشت. راه دار. کرف (اطراق شبانه). کله بره سر و در ادامه هم مسیر با راه چوپانان چوشل تا کلاچخانی را میپیمودند.
در شکل (۲) پیکان محل و جهت خطالراس مورد اشاره را میان این مناطق نمایش میدهد. شکل (۳) جهت نسبی و ارتباط گالشهای هر منطقهی جغرافیایی را با خطالراس طلایی (شاهراه) گالشها نشان میدهد.
توضیح:
۱) بلندترین نقاط یک دامنه را قله و خطی که از به هم پیوستن بلندترین نقاط دامنه تشکیل میشود خطالراس مینامند. با توجه به این تعریف هر منطقه کوهستانی یک خطالراس اصلی و تعدادی زیادی خطالراس فرعی دارد (سرور، 1379: 49).
۲) این عنوان جهت نشان دادن اهمیت این عارضهی جغرافیایی در نحوهی کوچ ِ گالشهای منطقهی شرق گیلان ارائه شده است.
منابع
1. پورفیکوهی، علی و بازن، مارسل،(1383)، دامداری و زندگی شبانی در گیلان، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت.
2.ثروتی، محمدرضا و سرور، جلیلالدین،(1379)، توصیف و تفسیر نقشههای توپوگرافی و زمینشناسی، انتشارات حرف نو، رشت.
3. سازمان نقشهبرداری، نقشههای مقیاس 1:25000 به شمارههای lV NE 5963، l SE 5963، 6063 lV NW، ll NE 5964، 6064 lll NW،6064 lll NE، ll SE 5964،6064 lll SE، 6064 ll SW، 6063 lV SE ،6063 lV SW ، 6063 lV SE.
4. سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، نقشههای توپوگرافی 1:50000، دیلمان l 5963، سیاهکلll 5964، لنگرود lll 6064، ملکوت lv 6063.
5. عباسی لاهیجی، بیژن،(1393)، فرهنگ عامه روستاهای کوهپایهای شرق گیلان، انتشارات گیلکان، رشت.
6. عیسیپور، عزیز،(1391)، گالشها، دامداری، کوچ، زندگی مردم جنگل و کوهپایه نشین تنکابن، انتشارات ائلشن، تهران.
7. عظیمی، ناصر،(1391)، نظریهی نظام آسیایی و یک مطالعهی موردی در ایران، نشر ژرف، تهران.
8. فرید مجتهدی، نیما، اسعدی اسکوئی، ابراهیم، سلیمپور،مسعود، (1391)، اطلس کوههای گیلان، نشر فرهنگ ایلیا. رشت.
9. فرید مجتهدی، نیما، (1390)، کوههای گیلان، دانشنامه فرهنگ و تمدن گیلان، نشر فرهنگ ایلیا. رشت.
دیدگاهها
یک پاسخ به “خط الراس طلایی”
سلام من نگفتم مازنی ها ایرانی نیستند من گفتم مازنی ها خود را سکای می دانند که معلوم نیست راست باشد خدا می داند در ضمن مازنی ها واقعا دلاورند