من مره قۊربان یا من تره قۊربان؟ مسأله این است!

مدتها بود که دلم میخواست به بهانه‌اي، این موزیک قوالی زیبا رو با شما به اشتراک بذارم. این که میگم مدتها، حرف از چند ساله. اون زمان که این موزیک رو شنیده بودم و دلم میخواست اینجا منتشر کنم هنوز سالهای سیاه کرونا و این قرن پر از رنج و ستم و عصیان آغاز نشده بود.

شاید شما هم فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» رو دیده باشید. نمیدونم داوری شما دربارهٔ این فیلم چی و چطوره اما من از وسط فیلم به بعد تقریبا برام سخت بود که ادامه‌ش رو ببینم. برای مني که حتی فیلم‌فارسی و فیلم‌هندی و حتی سریالهای آبکی ترکی و لاتینی برام قابل تحمله، تحمل این فیلم برام سخت بود. اون سالها این پروپاگاندای متظاهرانه برای ساختن تصویری از ما که نیستیم دردآور و حال‌بهم‌زن بود اما چون هنوز از روی بسیاری کثافات جامعه پرده کنار نرفته بود، گفتن این حرفها باعث دشنام و ناسزا میشد که شد! حالا اما فحاشان اون سالها که هر نقدی رو به حسادت نسبت به خوشبختی خودشون تلقی میکردن، نصفشون زیر بار واقعیت اجتماعی کمر خم کرده‌ن و نیم دیگه به سمت پله‌های بالاتر بارشون رو بستن.

ادامه خواندن “من مره قۊربان یا من تره قۊربان؟ مسأله این است!”

ساندويچ!

«دۊ پاره نؤن ويگير ؤ یٚکته سر چن پاره کرک ٚ گۊشت بني ؤ چن چيتيم گرکن ؤ بادؤم-ه چپ ٚ راس دچين؛ پنير ؤ بپته مرغؤنه وابينؤن-ه بني اۊن ٚ سر ؤ زيتۊنؤن-ه چن ته تيک ٚ مۊرسؤن بچربؤن ؤ أننی نمک دپاچ؛ بأزين نيا بکۊن تا تي چيشم کئف بکۊنه، بأزۊن اؤکته نؤن پاره-أ بني اۊن ٚ سر ؤ گاز بزن تا اۊن چي-ئه گه چأگۊدي رؤئه بأري.»

مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی (قرن ۴)

یادداشتی دربارهٔ سرخط، خط گیلکی پیشنهادی انتشاریافته ازسوی پژوهشکدهٔ گیلانشناسی (بخش نخست)

توضیح وبلاگ ورگ: طی تمام این سالها که مشغول تلاش برای سامان دادن به نگارش گیلکی بودیم، مطالب و نظرهای مختلف در وبلاگ ورگ و ذیل برچسب «خط گیلکی» آرشیو شده که به پژوهشگر یا پرسشگر این موضوع کمک خواهد کرد تا دسترسی یکجا به این منابع داشته باشد. اخیرا از سوی پژوهشکدهٔ گیلان‌شناسی، آیین نگارشی جدید با عنوان سرخط منتشر شده که به نظر من باید اين خط را خط حکومتی سرخط نامید چرا که بی توجه به سابقهٔ امر و با انکار و نادیده گرفتن تمامی تلاشهای تاکنون شده و با نگاهی خاص (تایید قیمومیت فارسی بر گیلکی و نگاه گیلان‌شناسانه و بیگانه با فضای زندهٔ فعالان فرهنگی زبان و ادبیات گیلکی) به نوعی سعی شد تا چرخ را از نو اختراع کنند (پیرو تمام طرحهای حکومتی. مثلا سالهاست که میخواهند سیستم عامل ملی بسازند و هر کودکی که اندکی با دنیای نرم افزارهای آزاد و لينوکس آشنا باشد میفهمد که جریان از چه قرار است و داستان چیز دیگری است نه ساختن یک سيستم عامل) و با نگاهی به ترکیب اسامی پشت سرخط میتوان دید که این پروژه در نبود تجربه، دانش، سابقه و آزمون و خطا، صرفا دو برگ برنده برای خود متصور بوده است: مدرک دانشگاهی برخی از اعضای تیم سرخط (مدرک در زبان‌شناسی و در زبان و ادبیات فارسی)که حتی در شکل چینش اسامی هم لحاظ شده و دیگری مهر و امضای رسمی پژوهشکده که در دل برخی از اعضای همین تیم امید تفقد و حمایت از سوی مراجع رسمی آموزش و پرورش را زنده کرده است کما اینکه این عزیزان به موازات این پروژه مشغول مذاکرات و تلاشهایی هستند تا از سوی مراجع رسمی پذیرفته شوند. یکی از دلایل هول و عجلهٔ این عزیزان همین دیگ حلیم بود.
در کل اما خروجی سرخط، خود نمایندهٔ میزان دانش و توانایی و میزان دلسوزی این عزیزان در مورد گیلکی نویسی است و از طرفی در نخستين روز انتشار سرخط، اختلافات بین طراحان آن هم آغاز شد و چون سرخط صرفا اتحاد سلايق و نظرات گوناگون و گاه متضاد بود که فقط به طناب رسمیت و پدیرفته شدن از سوی حکومت و البته برائت از جریان مستقل و جوان، چنگ زده بود (و تقریبا هیچ یک از اعضای سرخط نه قبلا و نه حالا از آیین نگارش پیشنهادی سرخط استفاده نکرده و نمیکنند) در نتیجه آن تلاش به چیزی جز تکرار اختلافات و حرفهای تکراری چهل پنجاه ساله ختم نشد.
من که بعد از همان جلسهٔ اول با ديدن سطح و فضای گروه پا پس کشيدم و همین طور دکتر تسلیمی که او هم در همان جلسهٔ اول تصميم به عدم همکاری گرفت و خیلی زود، مدتها پيش از انتشار سرخط، مسعود پورهادی با انتشار متنی (که به محض دسترسی به آن در همین برچسب خط گیلکی آرشیو خواهم کرد) از تیم سرخط بیرون آمد و محمد تقی پوراحمد جکتاجی از اعضای تیم سرخط که خود پيش از این پیشنهاداتی در مورد گیلکی‌نویسی داشت (که اکثر این پیشنهادات در خط گیلکی پیشنهادی ما ادغام و پذیرفته شده) اما در این پروژه ناگهان از آن پیشنهادات صرف نظر کرده بود، در مقاله‌اي که در شمارهٔ ۱۶۳ گیله‌وا چاپ شد آیین‌نامهٔ پیشنهادی سرخط را شديدا نقد کرد. (این مقاله را از اینجا بخوانید.)
گرچه پروژهٔ سرخط از روز اول با نادیده گرفتن تلاشهای نسل جوان مستقل برای تدارک و تجربهٔ خط گیلکی استارت خورد، خطي که پیش از این هم همیشه مورد بی‌مهری اساتید بود (برخلاف استقبال بی‌نظیر نسل جوان از خط گیلکی) و به ویژه به نظر می‌رسد اینکه تلاشگران این خط همگی جوان و از جاهایی غیر از مرکز استان گیلان هستند و جغرافیای زبان گیلکی را فراتر از استان گیلان می‌بينند بيشتر باعث هراس و شتاب مرکزگرایان و رسمیت‌گرایان و اساتید شد تا هرچه زودتر جلو خطی که چند سال آزمون و خطا و توسعه و پیشرفتهای فنی دیجیتالی را پشت سر گذاشته بود چیزی طرح کنند که قدرت رسمی هم داشته باشد و چنان که از متن سرخط معلوم است خود را اولین و همزمان حرف آخر جا بزند، اما با همهٔ اینها آقای جکتاجی در مقالهٔ مذکور در نقد سرخط بالاخره برای اولین بار خط گیلکی پيشنهادی ما با چند سال سابقه را به عنوان چیزي که وجود دارد و استفاده می‌شود به رسمیت شناخته و از آن نام برد.
ما که بی‌خبر از جریانات درون سرخط بودیم و صرفا با دیدن مقالهٔ خروجی این پروژه انگشت حیرت به دهان برده بوديم از آن همه اشتباه و سو تفاهم و آن همه بی‌خبری از سنت نوشتاری گیلکی واحکام نادرست، پس از پایان تعطیلات نوروزی با مقاله‌اي از محسن آریاپاد (عوض دیگر گروه سرخط و دبیر اجرایی آن) روبرو شدیم که به صورت سرگشاده در اینترنت پخش شد (این مقاله را می‌توانید در اینجا بخوانید) که جزئيات بيشتری از روند شکل‌گیری این شیوه‌نامه را شرح میداد و به عملکرد دبیر علمی سرخط (جهانگیر سبزعلیپور که به عنوان دبیر علمی سرخط، در جلسات لازم می‌شد با ایشان فارسی گفتگو شود چون گیلک نبوده و گویا در گیلکی حرف زدن و گیلکی نوشتن بسیار کم‌تجربه‌اند) نقدهای شدیدی وارد کرده و انحلال سرخط را اعلام کرد. این متن به نظرم سندی تاریخی است تا آیندگان بدانند چه کسانی با چه انگیزه‌ها و رانه‌هایی در این روزها چگونه عمل کردند.
خلاصه اینکه دلیل حکومتی نامیدن سرخط با توجه به نحوهٔ اجماع، شکل عملکرد، عاقبت پر از اختلاف و تفرقهٔ پایانی و اصرار دست اندر کاران آن برای انکار یک تجربهٔ غیررسمی اما موفق طی چند سال گذشته و استفاده از چهره‌های سلبریتی (و فاقد کمترین سواد و تجربه در گیلکی نوشتن) و استفاده از هنرمندان وابسته‌ای که دبیر جشنواره‌های ادبی حکومتی بوده یا امتیازهای فراوان برای نشر دارند یا به آموزش و پرورش و صدا و سیما رفت و آمد دارند، تقريبا روشن است. در اين عبارت نه توهینی نهفته است نه تحقیری. صرفا واقعیتی است که گمان نکنم بخش مهمی از پدیدآورندگان سرخط حتی از بابت آن ناراحت باشند. همگی اینها نشان می‌دهد که علاوه بر هراس از جوانان و کوششهای بیرون از مرکز، چراغ سبز بالایی‌ها هم انگیزهٔ مهمی بود تا چنین جمع متضاد و اغلب ناآگاه با گیلکی‌نویسی شکل گرفته و خیلی زود از هم بپاشد.
ضيا خوش‌سیرت اما بی‌خبر از تمام اینها، اواخر دی ماه سال گذشته و پیش از اینکه از درون سرخط نقدها مطرح شود، از آن طرف سیاره با خواندن متن سرخط شروع به نوشتن متنی کرد که بخش اولش را در اينجا میخوانید. بخش دومش هم به زودی در قاف و ورگ منتشر خواهد شد.

پیشگفتار
پیش از آغاز اين یادداشت، به‌نظرم رسید که چند نکته را ذکر کنم. نخست این که مخاطب این یادداشت عموم مردم بوده و لزوما تاکیدی بر فضای بیرون و درون دانشگاهی ندارد، هرچند در ابتدا بر آن بودم که به صورت مقاله آن را ارائه دهم. دوم، تلاش می‌شود که زبان نوشته غیرآکادمیک بوده، و همهٔ مخاطبان احتمالی این متن را درنظر گیرد. سوم، احتمال این که خواننده نیاز به خواندن مطالب دیگر (که ذکر خواهد شد) داشته باشد، وجود دارد. چهارم، جایگاه نویسندهٔ این متن، به‌عنوان الف، یک بومی گیلان، ب، گویشور یکی از گویش‌های گیلکی، پ، دانش‌آموختهٔ زبان‌شناسی و انسان‌شناسی بوده، ولی در نوشته‌ٔ پیش‌ رو تلاش شده که الف و ب بیشتر در نظر گرفته شود. پنجم، با درنظر داشتن این که این یادداشت در کجا هم‌رسانی خواهد شد، متن پیش رو کوتاه خواهد بود و تنها به بخشی کوچک از شیوه‌نامهٔ سرخط می‌پردازد.

ادامه خواندن “یادداشتی دربارهٔ سرخط، خط گیلکی پیشنهادی انتشاریافته ازسوی پژوهشکدهٔ گیلانشناسی (بخش نخست)”

از بیه پیش تا عاشورپور (گفتگو با ورگ)

چندی پیش آروین ایل‌بیگی ادمین صفحهٔ احمد عاشورپور در اینستاگرام از من خواست تا در گفتگویی شرکت کنم که پیرامون عاشورپور و فرهنگ و موسیقی گیلکی باشد. پذيرفتم و این اولين تجربه‌م در استفاده از امکان لایو اینستاگرامه.
در این گفتگو به زعم خودم بسیاری از گفتنی‌هام رو که گمان میکردم باید به گوش نسل تازه‌نفس برسونم گفته‌م.

اگر به سایت یوتوب دسترسی دارید که میتونید از طریق این لینک یا زیر همین نوشته در همین جا فیلم این گفتگو رو ببينيد و اگر هیچ راهی برای عبور سد سانسور ندارید، این ویدئو در اینستاگرام به صورت آی.جی.تی.وی در دسترس شماست.

خط گیلکی

متنی که می‌خوانید، مستندات مربوط به خط پیشنهادی و امکانات فنی مربوط به این خط است که برای زبان گیلکی طراحی شده و پس از چهار سال تجربهٔ عملی، طی زمان و پس از استفادهٔ کاربران بسیاری در اینترنت و بیرون از آن، به مرور ضعفهای آن مشخص و برطرف شده و یا پیشنهاداتی به آن افزوده شده است.
بخش اول این متن، بحثی نظری است دربارهٔ خط و پاسخی است به برخی انتقادها. بنابراین اگر حوصله ندارید و می‌خواهید سریع بروید سر اصل مطلب و ببینید در چارچوب پیشنهادی ما چگونه باید گیلکی نوشت، می‌توانید بدون خواندن این بخش بروید به این بخش: چطور باید با این خط، گیلکی نوشت؟

باید یادآوری کنم که این پروژه تنها یک پیشنهاد به همهٔ گیلکان و اهل قلم گیلک است وگرنه دنیای امروز بسیار گسترده‌تر و بسگانه‌تر از آن است که کسی یا گروهی نقش قیم و آقابالاسر دیگران را بازی کند؛ طراحان و مشاوران و کوشندگان این طرح نیز بدون چنین توهمی، بر اساس یک و نیم دهه تجربه در حوزهٔ ادبیات و زبان گیلکی و پس از مشورت و همفکری و گفتگوهای دامنه‌دار، این پیشنهاد را کارآمد و شدنی و سودمند می‌دانند و همهٔ گیلکی‌زبانان را به همراهی با آن فرا می‌خوانند.

ادامه خواندن “خط گیلکی”

تبار یک جریان: نیناکی، زیته و دوشمبه‌بازار

در میان انواع و اقسام تلاشها و نگاه‌هایی که به موضوع هویت قومی و زبان و فرهنگ گیلکی وجود دارد، در وبلاگ ورگ و جاهای دیگر همیشه ادعا کرده‌ام که در کنار این نگاه‌ها وفادار به نگاهی هستم که گرچه آبشخورش تمام تلاشهای پیشینیان ماست اما تباری از آن خود هم دارد.

از مشروطه به بعد و در جنگل و چلنگر و بعدها در دههٔ پنجاه و شصت، و بعدتر سنت گیلان‌شناسی (به طور مشخص در گیله‌وا و پژوهشکدهٔ گیلان‌شناسی و نشریات و رسانه‌های دیگر) و موج بیداری قومی در فضای مجازی و برآمدن نسلی از جوانان ناسیونالیست و علاقمند به هویت قومی، فارغ از سنجش خوب و بد تمام این تاریخچه، ورگ خودش را گرچه در همین بستر ديده اما همواره روی تبار فکری و عملی خودش هم تاکید داشته است. چرا که این تبار وجه تمایزی اساسی در ارائه راه‌حل و شکل عمل در مورد پرسشهای مختلف (از موضوع گویش معیار تا شیوهٔ نگارش و موضع سیاسی و اجتماعی و شکل نگاه به ناسیونالیسم و ملی‌گرایی گرفته تا بحث مرکزگرایی و یا نگاه انتقادی به خویشتن و طرح موضوع بسگانگی و درک حضور دیگری و نگاه به سنت و بحثهای مربوط به بازبرگزاری جشن نوروزبل و تقویم دیلمی و پيشنهاد خط لاتین کیسوم و بعدتر شیوهٔ نگارش موجود) ايجاد کرده است.

ادامه خواندن “تبار یک جریان: نیناکی، زیته و دوشمبه‌بازار”

خط مهم است، چون زبان مهم است!

این متن از میرعماد موسوی پیشتر در سایت خبری مرور منتشر شده و در ورگ بازنشر میشه.

انسان در ابتدا برای ثبت اندیشه‌هایش -به منظورِ خوانده و شناخته شدن توسط دیگر انسان‌ها- خط را قرارداد کرد. در دوران جدیدتر، به منظور ماندگاری در گذشتِ زمان، نوشته شدن (کتابت) اهمّیتی بیش از پیش یافته و خط، ابزارِ هر زبانی برای گذر از شفاهیّتِ مطلق است. کاربرِ هر زبان، به واسطه‌ی خط، اندیشه‌‌های خود را که بر بسترِ زبانِ موردِ کاربردش شکل گرفته، ثبت می‌کند و به هم‌زبانانش و سپس تمامِ جهان می‌شناساند. یعنی می‌توان گفت که خط، مهم‌ترین پیوسته‌ی زبان در دورانِ جدید است و گویش‌وری که از خط برای ثبتِ اندیشه‌هایش استفاده می‌کند، وابسته‌ی خط.

ادامه خواندن “خط مهم است، چون زبان مهم است!”