توضیح ورگ: از کودکی با خواندن و متن و کتاب همدم بودم و شانس آشنایی با شاهنامه را هم داشتم و بعدها همیشه برام سوال بود که چنین کتاب خوبی چرا مدافعانی اینچنین کف به دهان آورده و اغلب لمپن یا گاه امنیتی دارد؟ چرا کسانی که برای شاهنامه (یک کتاب است) و یا شاید به بهانهٔ شاهنامه دست به هتاکی و تهدید امنیتی دیگران و سرکوب دگراندیشان و انکار هر نوع تفاوت و تکثری میزنند؟ آیا کوچک جنگلی هم که شاهنامه را کتابی خوب میدانست (همانطور که مجلهٔ ملانصرالدین را به عنوان یک مجلهٔ کمدی منتقد تایید میکرد) مثل این ایرانشهریان دارای خوی وحشیگری و تجاوز و طمع به کشورهای همسایه و نفرت از ۹۰٪ ایرانیان بود؟ به مرور فهمیدم که حساب فاشيسم و ناسیونالیسم از فرهنگ و تمدن جداست. در همین حوزهٔ فعالیت روی گیلکی این را فهمیدم که کاربران واقعی و روزمرهٔ یک زبان و تولیدکنندگان محتوای ادبی به آن زبان در یک طرف ایستادهاند و دلواپسان و دلسوزان و گریبانچاکدهندگان برای ناموس وطن و اصالت زبان و بکارت مردمان در سوی دیگری و درست در تقابل با صف اول ایستادهاند و دائم در حال جدا کردن آدمیان بر اساس «خودی» و «غیرخودی» هستند.
در نتیجه شناخت ریشههای رفتار هیستریک ناسیونالیستها و فاشیستها و شاهپرستان، برایم روشنتر شد و فرهنگ و ادبیات و تمدن برایم عزیزتر.
باری، خواندن متونی که پیرامون شاهنامه و فردوسی در ورگ منتشر میشود تلاشی است برای نشان دادن این تمایز و اعاده حیثیت از فردوسی در میان نسل جوان ایران و به ویژه فعالان زبانهای غیرفارسی در ایران تا بدانند که نیازی به دشمنی با فردوسی و رفتن به جنگ «یک کتاب»نيست. آنچه باید به جنگش رفت نادانی و لذت بردن از نادانی است.
فردوسی نه ستایشگر کورکورانه ایران و پادشاهان ایران است و نه ستایشگر توران و پادشاهان توران. او ستایشگر نیکی و رفتارهای انسانی است، چه از سوی ایرانیان بوده باشد و چه از سوی تورانیان و دیگران. او نیکی را از سوی هر کس که بوده باشد، پنهان نمیکند و با شیواترین سرودهها بیان میدارد. و بدی را نیز از سوی هر کس که بوده باشد -حتی اگر از سوی محبوبترین قهرمان کتابش یا محبوبترین شاه ایران باشد- باز هم آنها را لاپوشانی نمیکند و با صدای بلند و با فاخرترین سرودهها به گوش همگان میرساند. او از بازگو کردن شکنجهگریهای پادشاهان ایران و گزارش قیامهای مردمی علیه پادشاهان باکی ندارد و به هیچ انگیزهای آن رویدادها را نادیده نمیگیرد.
اگر فردوسی در زمان ما میزیست، بیگمان از سوی آریاگرایان و کورشپرستان به دشمنی با ایران و فرهنگ ایران متهم میشد، چرا که مجموعه گزارشهای فردوسی از زشتکاریها و خشونتورزیها و تبهکاریهای برخی پادشاهان و پهلوانان ایران به اندازهای فراوان و متنوع است که هیچ منبع دیگری- اعم از ایرانی یا غیر ایرانی- به پای آن نمیرسد. گزارشهایی که عموماً نادیده گرفته میشوند و تحریف میگردند تا عامه مردم متوجه آنها نشوند.
Continue reading