برچسب: زیدیه

  • هبوط قدرت از کوهستان به جلگه/ بخش سوم و پایانی

    بخش اول و دوم این مقاله را پیشتر خواندید. اکنون سومین بخش آن تقدیم شما می‌شود. با این یادآوری که این مقاله پیش‌تر در چند شماره‌ی پی‌درپی گیله‌وا (۱۲۶، ۱۲۷، ۱۲۸ و ۱۲۹) چاپ شده اما نسخه‌ی وبلاگ ورگ، آخرین و کامل‌ترین نسخه‌ی این مقاله است که می‌خوانید.

     ناصرعظیمی

    تاسیس نهادهای تعلیم وتربیت و سواد آموزی در گیلان شرقی
    پرسش ناگزیر در اینجا این است که نقش جنبش زیدیه در پویش‌های فرهنگی شرق گیلان چه بوده است؟  آیا خواندن و نوشتن در گیلان با جنبش زیدیه ارتباطی داشته است؟  از چه زمانی نوشتن و آموزش آن به صورت نهادی و سیستماتیک در گیلان شکل گرفته است؟  آیا در آغاز،  نوشتن به زبان فارسی بوده است؟  اگر به زبان فارسی نبوده به چه زبانی بوده است؟  تا جایی که نگارنده می‌د‌اند برای نخستین بار است که این پرسش‌ها در تاریخ فرهنگی گیلان طرح شده است.  به عنوان نقطه‌ی عزیمت،  کوشش شده برای پاسخ به این پرسش‌ها و توضیح فروض پیش گفته،  زمینه‌ای جهت بررسی‌های گسترده‌تر فراهم شود.  با این حال تا آن زمان این بررسی فشرده می‌تو‌اند مفید باشد.
    می‌دانیم که در ربع آخر قرن سوم هجری هنوز ایرانیان نوشتن به خط فارسی نوین را به تازگی آن هم در شهرهای بزرگ و حاکم‌نشین در نیمه‌ی شرقی کشور و در میان معدودی از افراد طبقه‌ی حاکم آغاز کرده بودند.  سامانیان به ویژه در این مهم نقشی بزرگ ایفا کردند.  اما چنان که می‌دانیم سامانیان در خراسان بزرگ و ماوراءالنهر حاکمیت داشتند و ترویج زبان و به ویژه خط فارسی تنها در آن دیار به صورت پراکنده و نخست بیشتر در محافل شعر و ادب و نه حتا دربار این پادشاهان نیمه‌مستقل به کندی رواج می‌یافت. برخی معتقدند که رودکی (۲۴۴-۳۲۹هجری)  اولین شاعر فارسی‌گوی و فارسی‌نویس ایرانی بوده است که به زبان و خط فارسی نوین شعر گفته و نوشته است.  او در سال ۲۴۴ هجری در روستای رودک در کشور تاجیکستان امروزی متولد شد یعنی تنها شش سال قبل از پیروزی زیدیه و قیام پیروزمند آن در طبرستان.  بنابراین در دوره‌ای که ناصر کبیر در سال۲۸۷ هجری در هوسم مستقر شد،  رودکی ۴۳ سال داشت.  بیشتر بررسی‌کنندگان بر آنند که رودکی در چهل ساله‌ی دوم زندگی خود به خلق آثارش روی آورده است و از جمله در مدح  «ماکان کاکی»  (مرگ در ۳۲۹ هجری)  سردار دیلمی نیز شعر سروده است.  به گفته‌ی «ریچارد فرای»  این رودکی بوده که برای نخستین بار در اشعارش به جای استفاده از خط پهلوی از خط فارسی استفاده کرده است (تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه۱۳۶۳،  ص۱۲۷).  حتا پژوهش‌های جدید نشان داده است که فارسی‌نویسی به صورت عام و همه‌گیر تنها از قرن ششم هجری متداول شده است و در این زمینه نقش اسماعیلیان را که همجوار سرزمین گیلان بودند، بسیار پررنگ دیده‌اند.  بنا به همین تحقیق‌ها،  شاهنامه و برخی از نوشته‌های فارسی که پیش از این نوشته شده‌اند نیز تنها صورت نادر  نوشته‌هایی هستند که به خط فارسی نوین تحریر شده ‌اند (کاظم استادی ۱۳۹۱). (بیشتر…)

  • هبوط قدرت از کوهستان به جلگه/ بخش دوم

    چندی پیش نخستین بخش از این مقاله را در این‌جا خواندید. اکنون دومین بخش آن تقدیم شما می‌شود. با این یادآوری که این مقاله پیش‌تر در چند شماره‌ی پی‌درپی گیله‌وا چاپ شده اما نسخه‌ی وبلاگ ورگ، آخرین و کامل‌ترین نسخه‌ی این مقاله است که می‌خوانید.

    azimi

    آغاز جنبش زیدیه در طبرستان و دیلم[*]
    جنبش علویان زیدی در کناره‌ی دریای خزر در آغاز با جنبش علویان کوفه مرتبط بود و از آن تاثیر می‌گرفت. از این رو قیام سفید جامگان زیدیه‌ی علوی (در مقابل سیاه جامگان طرفدار عباسیان) در طبرستان پس از کشته شدن یحیی رهبر قیام زیدیان در کوفه (در سال ۲۴۸ هجری) به دست عبدالله بن طاهری بیش از پیش بر انگیخته شد.  درگذشت «قاسم ابن ابراهیم رسی» رهبر گروه زیدی  قاسمیه در سال ۲۴۶ هجری وکشته شدن یحیی رهبر جدید در قیام زیدیان کوفه دو سال بعد از درگذشت رهبرگروه قاسمیه آن هم به دست یکی از طاهریان در کوفه می‌توانست محرک و انگیزه‌ای برای شورشیان زیدی ساکن در سواحل خزر باشد که در آستانه‌ی سال ۲۵۰ هجری برشمارش افزوده شده بود. از این رو می‌توان گفت که این بر انگیختگی بیش از همه با نام محمد بن عبدالله طاهری گره خورده بود که قاتل یحیی رهبر زیدیان کوفه بود و همین امر خشم زیدیان محلی در طبرستان را بیشتر تحریک می‌کرد. به ویژه این که او در کشتن یحیی بیش از عرف زمانه نفرت افکنی از خود بروز داد.[۸]  محمد جریر طبری مولف تاریخ مشهور طبری که خود در آمل به دنیا آمده و دوره‌ی نخستینِ تحصیل خود را در همین شهر گذرانده و معاصر تحولات قیام علویان بوده و منابع خبری او در باره‌ی این قیام بسیار موثق است، در خصوص نفرتی که محمد بن عبدالله طاهری با کشتن یحیی برانگیخته بود به تفصیل توضیح می‌دهد و از جمله می‌نویسد که او از جانب مستعین (خلیفه‌ی عباسی) مامور سرکوبی قیام یحیی بن عمر علوی زیدی رهبر گروه زیدیه در کوفه شده بود و پس ازکشتن یحیی، دستور داد تا سر یحیی را بریده و «نزد مستعین برند و فتح را به دست خویش برای وی نوشت» (طبری، ج14،ص6132).
    بدین ترتیب محمد بن عبدالله طاهری برادر حاکم وقت طاهری طبرستان از طرفی در طبرستان و گیلان به عنوان قاتل یحیی رهبر زیدیان کوفه شناخته می‌شد و از طرف دیگر خلیفه‌ی عباسی به پاس سرکوب قیام زیدیان در کوفه و کشتن یحیی رهبر این قیام، املاک زیادی در طبرستان بدو بخشید که بخشی از آن در همسایگی سرزمین دیلم یعنی در رویان و چالوس و کلار (کلاردشت امروزی) قرار داشت.  بنابراین در اثر ظلم و تعدی محمد بن عبدالله طاهری قاتل یحیی و محمد بن اوس و پسرش که حاکمان طاهری شرق طبرستان یعنی چالوس و رویان برگزیده شده بودند، مخالفت‌ها با حکومت طاهریان تشدید شد: «محمد اوس پسر خود احمد را بچالوس بنشاند وکلار نیز بدو سپرد و خود برویان بنشست و ظلمی قوی، بنیاد نهاد که هرگز کسی نشان ندهد. بسالی در رویان سه خراج ستاندندی» (اولیاء الله آملی، بی تا، ص57). لازم است یادآوری کنیم که این زمان سلیمان بن عبدالله برادر محمد بن عبدالله طاهری، حاکم وقت طبرستان بود که برادرش قاتل یحیی رهبر زیدیان کوفه شناخته می‌شد.
    طبری در باره‌ی دلیل قیام علویان طبرستان که بلافاصله پس از سرکوب قیام زیدیان به رهبری یحیی در سال ۲۴۸ هجری در کوفه اتفاق افتاد، به طور دقیق توضیح می‌دهد که: «جمعی از مردم طبرستان و دیگران به من گفته اند[۹] که سبب آن بود وقتی کشته شدن یحیی بن عمر [رهبر علویان زیدی در کوفه] به دست محمد بن عبدالله طاهری سر گرفت و یاران و سپاهیان وی پس از کشته شدن یحیی وارد کوفه شدند، مستعین[خلیفه‌ی عباسی] از خالصجات سلطان در طبرستان تیولها بدو داد. از جمله این تیولها که بدو داد، تیولی بود مجاور دیلم نزدیک در مرز طبرستان یعنی کلار و سالوس(چالوس) و مقابل آن زمینی بود که مردم ناحیه را از آن فایدت‌ها بود. جای هیزم گرفتنشان بود و چراگاه گوسفندان و محل رها کردن چهار پایان، هیچکس مالک آن نبود بلکه صحرایی بود که از زمینهایی بایر که جنگلها و درختان و علف داشت. چنانکه به من گفته اند، محمد بن عبدالله،  برادر دبیر خویش، بشر بن هارون نصرانی را که وی را جابر می‌گفتند فرستاد که سر زمین مرا که تیول وی شده بود به تصرف آرد» (طبری، ج14 سال1385 ص6134، ابن اثیر ج10 صص4191-4194). (بیشتر…)

  • هبوط قدرت از کوهستان به جلگه/ بخش یکم

    توضیح ورگ: این مقاله پیش‌تر در چند شماره‌ی پی‌درپی گیله‌وا چاپ شده اما نسخه‌ی وبلاگ ورگ، آخرین و کامل‌ترین نسخه‌ی این مقاله است که می‌خوانید.

    طرح موضوع
    آغاز تاریخ شکل گیری اولیه ی زندگی انسان در جلگه ی گیلان و به طریق اولی آغاز پویش های فرهنگی هنوز هم یکی از ابهاماتی است که  تا کنون کمتر پژوهشی توانسته کورسویی به درون آن بتاباند. همین طور تاریخ شهر و شهرنشینی در گیلان به پیروی از همین ابهامات، به میزان زیادی ناشناخته مانده است. به استناد نوشته های نادقیق یونانیان، کلی گویی های بسیار گفته شده لیکن ما می دانیم که نوشته های یونانی هر چه از مبداء مدیترانه ی شرقی دورتر می شود و موضوعات جنبه ی محلی و خاص پیدا می کند از دقت آن ها کاسته شده و به کلیاتی نادقیق و افسانه سرایی سوق می یابد و مطالب منتشر شده بیشتر از شنیده هاست تا دیده های نویسندگان . به خصوص در باره ی تاریخ های محلی و به ویژه در خصوص گیلان می دانیم که داده ها و اطلاعات این نوشته ها بیشتر از هر جای دیگری متناقض و  نادقیق است.
    از طرف دیگر در متون و اسناد ایرانی حتا داده های اندک نیز در مورد جلگه ی گیلان و آغاز پیدایش سکونت، پویش های فرهنگی و یکجانشینی درآن تا کنون یافت نشده است. متاسفانه باستانشناسی در گیلان نیز به دلایلی نتوانسته به این موضوع مهم کمکی نماید و اصولا با این پیش فرض تا کنون کوششی جدی به عمل نیامده و یا اگر کاری شده تا جایی که می دانم هنوز به نظریه ای ختم نشده است. با این حال دقت در داده های جغرافیدانان و مورخان قرون نخستین اسلامی می تواند به این سیاه چاله ی تاریخی کورسویی هر چند اندک بتاباند. آنان با ارائه ی برخی گزارش های نسبتاً دقیق از  تحولات و سکونت و فعالیت از میانه ی قرن سوم هجری ، امکان ارزیابی روند تاریخی تکامل تمدن حضَری  و پویش های فرهنگی این نواحی را در پیش از قرون سوم وچهارم هجری قمری نیز تاحدودی فراهم کرده اند، مشروط بر آن که با اتکا به روش انتزاعی از حوزه ی تاریخ نویسی پوزیتیویستی و بیان صرف کدها، اندکی فراتر رویم و تحلیل منطقی عینیات و واقعیات را نیز با اتکا به روش علمی بکار گیریم.
    در هر حال هم نوشته ها و هم نقشه های ترسیم شده مورخان و جغرافی نویسان قرون نخستین اسلامی به طور روشنی جغرافیای ذهنی این نویسندگان و در واقع دانش فضایی آنان را از مراکز تمدنی این ناحیه به خوبی نمایان ساخته است. با استفاده از همین منابع یکی از پرسش های اصلی که می خواهیم طرح کنیم این است که اولین شهرها یعنی اولین مراکز تمدنی در جلگه ی گیلان در کجا ظاهر شده اند و دلیل آن چه بوده است؟. این نوشته کوشش دارد با این پیش فرض نشان دهد که اولین شهر گیلانی با جنبش علویان زیدی و تحولات سیاسی و اقتصادی – اجتماعی حاصل از این جنبش در شرق گیلان به ظهور اولین شهر یعنی شهر «هوسم» منجر شده است.همچنین تا کنون پژوهشی در خصوص شکل گیری اولین هسته های فرهنگ و سواد آموزی و آموزش برای خواندن و نوشتن و در کل تعلیم وتربیت و آغاز پویش های فرهنگی در این ناحیه ارائه نشده است. آیا سواد آموزی و آموزش اولین نهادهای نوشتن و خواندن به عنوان یک مقوله ی مهم تمدن معنوی نیز با ظهور جنبش علویان زیدی مرتبط بوده است؟ اگر بتوان به این پرسش ها پاسخ دقیقی داد می توان راهی به سیاهچاله ی تاریخ گیلان در دوره ی باستان و به ویژه اوایل دوره ی اسلامی نیز گشود. این نوشته کوششی در همین راستاست. بی تردید این مقاله نباید کلام آخر تلقی شود زیرا برای دوره ای که این نوشته بدان اختصاص یافته هنوز داده های ما بسیار اندک است و بنابر این نوشته ی حاضر باید نقطه ی عزیمت در این راه به حساب آید.

    azimi

    اصول پذیرفته شده
    پیش از این که به پاسخ دو پرسش اساسی این نوشته پرداخته شود نخست لازم است چند اصل و پیش فرض پذیرفته شده در باره‌ی آغاز سکونت و فعالیت در جلگه‌ی گیلان برای این نوشته معرفی شوند. سرنوشت کلی  نواحی گوناگون تاریخ سکونت و یکجانشینی و پویش های فرهنگی در جلگه‌ی گیلان در آغاز تاریخ به باور ما بر اساس این پیش فرض‌ها رقم خورده است:
    1. تمدن حضَری و یکجانشینی به دلایل گوناگون در جلگه‌ی گیلان بسیار دیرتر از مناطق پیرامونی آن به عنوان مثال دشت قزوین در جنوب، دشت گرگان در شرق دریای خزر و  منطقه‌ی قفقاز و آذربایجان در شمال غربی و حتا دیرتر از طبرستان (مازندران)  پا گرفت. بنابراین تمدن حضَری و راه و رسم تولید خوراک و سکونت دائمی به گونه ا‌ی که بعدها در جلگه‌ی گیلان رواج یافت، محصول بومی جلگه‌ی گیلان نبوده و از مناطق پیشرفته‌ی پیرامونی به این سرزمین جلگه ای سرایت کرده است  ( نقشه‌ی 1) . (بیشتر…)