هدف از نوشتن این یادداشت، ورود به بحثیست که عباس گلستانی با دو مقالهاش در گیلهوا (1) آغاز کرده است. متاسفانه تاکنون، کسی وارد گفتوگو نشده و یادداشت قابل اعتنایی در بازخورد نظرات عباس گلستانی در گیلهوا یا جای دیگر منتشر نشده است.
عباس گلستانی در دو مقالهی مفصل خود، روی دو موضوع «خطی که باید با آن گیلکی نوشت و تابوشکنی در این حوزه» و «لزوم تعیین یک گویش به عنوان گویش معیار برای زبان گیلکی» درنگ کرده و البته در کنار این دو، مسألهی «آموزش زبان گیلکی» به صورت بسیار کمرنگ و گذرا مطرح شده است. به طور کلی این سه محور، محورهای اساسی بحث و نتیجهگیری اوست.
پس از خواندن بخشهای یکم و دوم این مقاله، بخش سوم و پایانی آن را بخوانید.
ایدهی فضای همگن
دوباره مسأله را میخوانیم و جزء به جزء روی میز میچینیم تا ببینیم چه میتوان کرد.
گزارهی 1/ زبان گیلکی شخصیتی دارد که تقریبا مشخص و روشن است. یعنی جغرافیای تاریخی و جغرافیای زبانی تقریبا روشنی دارد. میدانیم که مرزش با زبان تالشی در ماسال و رضوانشهر طیفی پیوسته است و از سوی دیگر در چالوس با زبان تبری مرزی طیفی دارد. این طیف پیوسته در درون خود نیز تغییراتی دارد که گویشهای مختلفی از این زبان را شکل میدهند اما به طور کلی گیلکی نامیده میشوند. دکتر نادر جهانگیری (زبانشناس) در گفتوگویی(7) به خوبی این طیف پیوسته و ایدهی گونههای زبانی را مطرح کرده است که به نوعی نقطهی پایانی بر بحث لوث و قدیمی «زبان یا لهجه بودن گیلکی» هم هست. (بیشتر…)