برچسب: فعل مرکب

  • ماندي کۊدن ؤ یکته نؤکته

    چن سور پیش یکته دۊستؤن (ستار نؤم) يکته ايده مطرح بۊده «ماندي گۊدن» ٚ سر کي جالب بۊ. گۊت: گيلکي مئن يکته کلمه دأنيم، مانده؛ کي تازه بچئه گۊساله’ گۊنيم. وختي شۊکؤم‌دار گؤ فارغ بنه، خئلي بيحال ؤ واکته’. شاید «ماندي کۊدن» هينأجي بمأبۊن. يعني هأني خسته بۊبؤم کي بخيالي شۊکؤم‌دار گؤ ٚ مۊرسؤن تازه مأنده (ماندي) بچئم (بۊدم). اينم دؤنيم که گۊدن ٚ فعل زأک ؤ کۊته ؤ کۊله به کارأگيته بنه. مثلا فلؤن مؤجۊد زأک کؤنه. پس گيلکي مئن مأنده (ماندي) کۊدن «گوساله به دنيا آوردن» معني دئنه. (بیشتر…)

  • مصدرهای مرکب گیلکی

    لیستی که می‌بینید، مجموعه‌ای از مصدرهای مرکب در زبان گیلکی‌ست که مسعود پورهادی گرد آورده و چندی پیش برای انتشار در ورگ به من سپرد. من به این لیست، علاوه بر ترجمه‌ٔ فارسی و آوانگاشت لاتین، صورت نوشتاری گیلکی را هم افزوده‌ام و بر اساس حرف اول همین صورت و به ترتیب حروف الفبا مرتبش کردم. این مجموعه بی‌شک همهٔ مصدرهای گیلکی نیست اما مجموعهٔ بسیار خوبی‌ست و در ترجمهٔ برخی از مصدرها ممکن است منطقه به منطقه تفاوت‌های وجود داشته باشد که خوشحال می‌شوم در بخش «گب» این موارد را تذکر دهید تا این لیست کامل‌تر شود.
    نکتهٔ اول: اگر می‌خواهید از این لیست استفادهٔ راحت‌تری کنید تا کلمهٔ مورد نیاز خود را بیابید کافی‌ست از امکان واژه‌یابی مرورگر خود (ctrl+f) استفاده کنید.
    نکتهٔ دوم: براى نمايش صداى “او” (مثل توپ، کور، شور) از “ۊ” استفاده شده تا از “و” (مثل تولد، وارد، گاو) و نيز “ؤ” (مثل پٌل، شٌل و…) متمايز شود. به همين منوال براى “ى” (مثل ياور، يک و…) از “ى” استفاده شده که در هر دو حالت چسبان و جدا بدون نقطه است و براى “اى” (مثل شير، ايران و…) از “ي” استفاده شده که در هر دو حالت جدا و چسبان داراى دو نقطه در زير است. به زودى در ورگ دربارهٔ اين دو علامت بيشتر خواهيد خواند.
    نکتهٔ سوم: چند پرسش و توضيح ذیل برخی مصدرها هم در انتها به زبان گیلکی افزوده‌ام.

    (بیشتر…)

  • فعل مرکب گیلکی

    در ارتباط با فعل مرکب گیلکی که از اسم و فعل، یا صفت و فعل، یا قید و فعل، یا جز آن تشکیل می‌شود، عنصر دیگری مابین دوجزء ملاحظه می‌گردد، که برخی از گویش شناسان آن را پیشوند محسوب داشته‌اند.
    در این مقاله نویسنده بر آن است تا با ذکر دلایلی به نقش ساختاری این عنصر در ارتباط با جزء غیرفعلی، به رد نظرات ارائه شده بپردازد.

     

    purhadi2

    فعلهای مرکب فعلهایی هستند که از پیوند یک کلمه (اسم، صفت و… که آن را فعلیار می‌نامند) با یک فعل ساده (که همکرد نامیده می‌شود)ساخته می‌شوند و در مجموع معنای واحدی را می‌رسانند. مانند: لبلأگیفتن (طرفداری کردن|lәbl. â   giftәn).
    فعل مرکب یک واحد معنایی است و جزءِ فعلی آن از محتوای معنایی خود تهی شده است  و بخش اعظم معنا را جزءِ غیر فعلی (اسم، صفت یا قید) حمل می‌کند. (طباطبایی:۱۳۸۴)
    از نظر زبان‌شناسان در فعل مرکب جزءِ فعلی معنی قاموسی خود را از دست می‌دهد. تا مفهوم تازه‌ای بیاید. این مفهوم به طور عمده از «به وقوع پیوستن عمل و یا حالتی» خبر می‌دهد.
    در گیلکی مانند فارسی و دیگر زبان‌های ایرانی نو افعالی مانند: زئن (ze:n | زدن)، دأن (da:n | دادن)، گیفتن (giftәn | گرفتن)، کودن (kudәn | کردن)، بؤن یا بؤستن (buon یا bostәn | شدن) و… با اسم، صفت، قید یا جز آن ترکیب می‌شوند و فعل مرکب می‌سازند:
    مراغأگیفتن (به بی‌شوقی و کراهت دچار شدن | mәrâq.â  giftәn)
    تاشأدأن (لیزاندن، کلاه گذاشتن | tâš.â  dәan)
    ماتأزئن (mâtâ  zәen | مبهوت شدن)
    پیتأبؤن (تاب برداشتن، قُر شدن | pita buon)
    اوزأکودن (خوشه زدن | urәzâ kudәn)
    کاسأبؤستن (زمینگیر شدن انسان و خربزه | kâsâ bostәn)
    (بیشتر…)

  • فعل مرکب گیلکی

    در ارتباط با فعل مرکب گیلکی که از اسم و فعل، یا صفت و فعل، یا قید و فعل، یا جز آن تشکیل می‌شود، عنصر دیگری مابین دوجزء ملاحظه می‌گردد، که برخی از گویش شناسان آن را پیشوند محسوب داشته‌اند.
    در این مقاله نویسنده بر آن است تا با ذکر دلایلی به نقش ساختاری این عنصر در ارتباط با جزء غیرفعلی، به رد نظرات ارائه شده بپردازد.

     

    purhadi2

    فعلهای مرکب فعلهایی هستند که از پیوند یک کلمه (اسم، صفت و… که آن را فعلیار می‌نامند) با یک فعل ساده (که همکرد نامیده می‌شود)ساخته می‌شوند و در مجموع معنای واحدی را می‌رسانند. مانند: لبلأگیفتن (طرفداری کردن|lәbl. â   giftәn).
    فعل مرکب یک واحد معنایی است و جزءِ فعلی آن از محتوای معنایی خود تهی شده است  و بخش اعظم معنا را جزءِ غیر فعلی (اسم، صفت یا قید) حمل می‌کند. (طباطبایی:۱۳۸۴)
    از نظر زبان‌شناسان در فعل مرکب جزءِ فعلی معنی قاموسی خود را از دست می‌دهد. تا مفهوم تازه‌ای بیاید. این مفهوم به طور عمده از «به وقوع پیوستن عمل و یا حالتی» خبر می‌دهد.
    در گیلکی مانند فارسی و دیگر زبان‌های ایرانی نو افعالی مانند: زئن (ze:n | زدن)، دأن (da:n | دادن)، گیفتن (giftәn | گرفتن)، کودن (kudәn | کردن)، بؤن یا بؤستن (buon یا bostәn | شدن) و… با اسم، صفت، قید یا جز آن ترکیب می‌شوند و فعل مرکب می‌سازند:
    مراغأگیفتن (به بی‌شوقی و کراهت دچار شدن | mәrâq.â  giftәn)
    تاشأدأن (لیزاندن، کلاه گذاشتن | tâš.â  dәan)
    ماتأزئن (mâtâ  zәen | مبهوت شدن)
    پیتأبؤن (تاب برداشتن، قُر شدن | pita buon)
    اوزأکودن (خوشه زدن | urәzâ kudәn)
    کاسأبؤستن (زمینگیر شدن انسان و خربزه | kâsâ bostәn)
    (بیشتر…)