برچسب: کوچک جنگلی

  • روایتی از یک رابطه؛ رابطهٔ حسین خان کسمایی و کوچک خان جنگلی

    حسین خان کسمایی (نشسته)

    این مقاله نوشتهٔ ناصر عظیمی پیشتر در گیله‌وا منتشر شد و نسخهٔ کامل و بلندر این مقاله رو میتونید از اینجا دریافت کنید و بخونید.

  • نامهٔ میرزا کوچک جنگلی به لنین، صدر شورای ملی کمیسرهای ملی

    بعدالعنوان؛ هنگامی که قشون فاتح کارگران و دهاقین روسیه، دشمنانشان راشکست داده، مظفرانه به قلب لهستان پیش می روند و نیروی سرمایه داری انگلیس در برابر دستجات متحد ایران و روس عقب می نشینند، بسیار متاسفم که از کار کناره گیری کرده، مطلبی را متذکر می شوم که ملال آور است؛ لیکن از ذکرش خودداری نمی توان نمود؛ چرا که همه در ایران واقع شده اند: (بیشتر…)

  • مردی که از کشته شدنِ دشمنانش در جنگ، آزرده و غمگین می‌شد!

    این متن پیشتر در سایتهای دیگری هم منتشر شده که دکتر عظیمی به دلیل نقصی که در نحوه‌ی انتشارشان وجود داشت، متن را با تغییراتی جدید به ورگ برای انتشار دوباره سپرد، که می‌خوانید.

    تحولات خاورمیانه، رواج خشونت‌های مذهبی، کشتار و برده‌گیری زنان و کودکان و موج نفرت‌پراکنی‌های عقیدتی و مذهبی، سال‌های سیاهی را برای منطقه رقم زده و همه چیز را دستخوش خشونتی بنیادگرایانه کرده و ارزش‌های اومانیستی انسان مدرن را در خطر نابودی قرار داده. در چنین وضعیتی، چهره‌های درخشانی چون میرزا کوچک جنگلی، برای اقوام و ملت‌هایی چون ما می‌تواند الهام‌بخش نوعی دیگر از زیستن و مبارزه و ساختن باشد؛ زیستن و مبارزه و ساختنی به‌دور از مرگ‌اندیشی و بردگی و ویرانی. دکتر ناصر عظیمی، در این متن تلاش کرده تا با برکشیدن دو چهره‌ی تاریخی و روبرو نهادنشان، دست روی اهمیت این مساله بگذارد. گرچه در بخشی از جزئیات این قیاس و چندوچون عملکرد کوچک جنگلی، باید گفت که این متن نظر و رای ورگ نیست اما در کلیت، صدایی‌ست که ورگ هم با آن همراه است و خوشحالم که ناصر عظیمی مثل همیشه ورگ را جایی مطمئن برای انتظار اندیشه‌اش دانسته. با هم این متن را بخوانیم.

    یادداشتی برای نود و پنجمین سالگرد انقلاب جنگل

    کوچک‌خان نیز به رسم زمانه و در شرایط استبدادِ مطلق قاجاری قدرت را از لوله‌ی تفنگ نشانه رفته بود اما او برخلاف همرزمانش در کشتنِ حتا دشمنانش بس محافظه کار و حتا بیزار بود. این وجه از شخصیت کوچک‌خان همیشه مورد انتقاد بسیاری از همرزمانش هم در جناح راست جنگل و هم در جناح چپ آن قرار داشت و به خاطر آن برخی او را ترسو و غیرانقلابی می‌نامیدند. جالب است که همین وجه از سیمایش تا امروز چندان مورد توجه نبوده و برجستگی این خصیصه‌ی انسانیِ یک انقلابیِ تفنگ به دوش را که بر خلاف معمول عدم خشونت را در متنِ مرگ و زندگی، جایگزین خشونت انقلابی کرده بود، چندان نمایانده نشده است. گویی ما نیز در ناخودآگاهمان برای شخصیت هایی در چنین موقعیتی، این گونه رفتارها را بر نمی تابیم!. اجازه می‌خواهم تا نمونه هایی ارائه کنیم که در کانتکست تاریخی زمانه و حتا در طول انقلاب‌های قرن بیستم کمتر معمول بوده است.
    (بیشتر…)