خوانندهٔ گرامی پیش از خواندن این مقاله باید توجه داشته باشد که از نوشتن آن سالها میگذرد و عقاید و افکار نویسندهٔ آن طی سالیان و تجربیات و مطالعات جدید تغییراتی کرده که میتوانید آن را در مقالات اینجا مرور کنید. هدف ازباقی گذاشتن مجموعه یادداشتهایی دربارهی گیلان این است که از سیر فکری نویسنده از ناسیونالیسم به سمت انترناسیونالیسم (که با بیوطنی و نفی حق و هویت ملی فرق دارد) باخبر باشید.
۱۵۹۶ ديا ما
«دکترین بازگشت به «اصالت فرهنگی خویش» برای مردمی که جامعهشان در بحران عمیق غوطهور است جذابیت و کشش فوقالعادهای دارد. سرچمشه و منشاء این شیفتگی را نباید صرفا در عِرق مردم به «اصلها» جستجو کرد بلکه باید متوجه بود که فرهنگ در جامعه بحرانزده مناسبترین عامل سازمانگر و هماهنگکننده در نبرد با بیعدالتیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.» (1)
شاید این نقل قول به نوعی روشنگر پیوند میان خواستههای ما و تلاشمان درمسیر آزادی و برابری باشد. مسیری که گیلکان را به عنوان ملتی با ویژگیها و مشکلات خاص خود درکنار دیگر ملتها قرار میدهد. برای پیمودن این مسیر، در نخستین گام باید مرزهای خود را با نیروهای دیگری که در راستای هویتخواهی گیلکان فعالیت میکنند روشن کنیم تا بتوانیم از ورطهی افراط یا تفریط اجتناب ورزیم. این یک واقعیت مسلم است که طیف فعالان هویتخواهی گیلک به ویژه در عرصهی فرهنگ، نیروهای مختلف با انگیزهها و مسیرهای متفاوتی را دربرمیگیرد. در اینجا تلاش میشود تا حد ممکن تصویری از جریانهای به ظاهر همسو با ما به دست داده شود؛
ادامه خواندن “یادداشتهایی دربارهی گیلکان؛ بخش چهارم: شناخت وضعیت”