فعل «داشتن» در زبان گیلکی با فعل «داشتن» در زبان فارسی «همزاد» محسوب شده، هر دوی آنها دارای یک نیای مشترک میباشند. با صرف نظر از معنای اصلی و اولیة مالکیت که از عنصر «داشتن» در دو زبان مزبور برمیخیزد، این عنصر در گیلکی خصوصیاتی را چه به لحاظ صوری و چه به لحاظ معنایی از خود بروز میدهد که نمیتوان آن را در همه موارد، با خصوصیات برخاسته از کلمهٔ «داشتن» در زبان فارسی منطبق دانست. ما در این نوشتار بیش از هر چیز به این عدم انطباق پرداخته، با نگاهی مقایسهای-مقابلهای به بررسی برجستهترین ویژگیهای برآمده از فعل نامبرده در دو زبان مورد نظر، مبادرت خواهیم ورزید.
۱. «داشتن» به عنوان فعل کمکی
فعل «داشتن» در زبانهای گیلکی و فارسی از دو کارکرد کلی متمایز برخوردارست: الف) به عنوان فعل اصلی ب) به عنوان فعل کمکی. بسیاری از زبانهای مربوط به خانوادهٔ هندواروپایی، یعنی خانوادهای که گیلکی و فارسی بدان متعلقند، برابرهای «داشتن» و «بودن» را به عنوان فعل کمکی در ساختهای فعلی مورد نظر به کار میگیرند (نک. تالرمن، ۲۰۰۵ : ۷۲). این افعال کمکی در ساختهای فعلی مربوطه، به طور کلی نشانگر مقولات ذاتی فعلی از قبیل زمان، مطابقه و به خصوص «نمود» هستند (که به همین دلیل غالباً به عنوان «کمکیهای نمودین» شناخته میشوند).
طی گذشت زمان و بر اساس تحولات تدریجی اعمال شده بر فعل «داشتن»، نوعی گذر از مالکیت به نمود در بسیاری از زبانهای هندواروپایی به چشم میخورد (استاجی، ۱۳۸۵). فعل «داشتن» برای آنکه بتواند به عنوان فعلی کمکی ایفای نقش نماید، بر اساس «معنازدایی»/«شستشوی معنایی» (semantic bleaching) – که یکی از سازوکارهای دستوریشدگی است – از معنای اصلی و اولیهٔ خویش یعنی مالکیت (مالک چیزی بودن) تهی شده، و به تدریج برای کمک به نمایاندن «نمود» گام به مرحلهٔ دستوریشدگی نهاده است (نک. نغزگوی کهن، ۱۳۸۹). در زبانهای گیلکی و فارسی نیز، عنصر «داشتن» به عنوان فعل کمکی در ساختهای فعلی ویژهای برای کمک به القای مقولهٔ «نمود» دستوری شده است. اما بایستی توجه داشت که نمود القایی در گیلکی متفاوت است از آن نمودی که در فارسی به وسیلهٔ ساخت فعلی دارای عنصر «داشتن» ابراز میشود. این عنصر در گیلکی در ساختاری شرکت میکند که به اظهار مقولهٔ نمود کامل (perfect aspect) میپردازد اما عنصر مورد نظر در فارسی به ابراز مقولهٔ نمودین «جاری»/«مستمر» (progressive) – که به طور ریشهای، یکی از اعضای مجموعهٔ نمودین ناقص/غیرساده (imperfective) به شمار میرود – یاری میرساند. به عنوان مثال به فرمول ساخت «گذشتهٔ جاری» (ماضی مستمر یا ملموس) در زبان فارسی توجه فرمایید که فعل کمکی «داشتن» قبل از فعل اصلی حضور مییابد:
گذشتهٔ جاری ← زمان گذشته فعل کمکی «داشتن» + گذشتهٔ استمراری افعال اصلی
داشتم میخوردم |
داشتیم میخوردیم |
داشتی میخوردی |
داشتید میخوردید |
داشت میخورد |
داشتند میخوردند |
اینک به فرمول ساخت فعلی «گذشتهٔ کامل» (سنتاً ماضی بعید) در گیلکی لشتنشایی توجه فرمایید که در آن فعل کمکی «داشتن» بعد از فعل اصلی قرار میگیرد:
زمان گذشتهٔ فعل کمکی «داشتن» + اسم مفعول فعل اصلی → گذشتهٔ کامل
خورده بودیم |
buxordə daštim |
خورده بودم |
buxordə daštəm |
خورده بودید |
buxordə daštid |
خورده بودی |
buxordə dašti |
خورده بودند |
buxordə daštəd |
خورده بود |
buxordə dašti |
ملاحظه میشود که عنصر «داشتن» در هر دو زبان به عنوان فعل کمکی برای کمک به ابراز مقوله نمود، به کار رفته است ولیکن در این رابطه، دو تفاوت عمده قابل مشاهده است. همانطور که ذکر شد، یک تفاوت آن است که فعل کمکی داشتن در گیلکی بعد از فعل اصلی ولی در فارسی قبل از فعل پایهای دست به خودنمایی میزند. تفاوت دوم نیز بر میگردد به نوع نمود القایی. با صرف نظر از جزئیات، عنصر مزبور در گیلکی به القای مقوله نمودین «کامل» و در فارسی به ابراز مقوله نمودین «جاری» یاری میرساند.
ذکر این نکته لازم مینماید که به طور فراگیر، جفت «فعل کمکی نشانگر زمان و نمود» و «فعل اصلی» یک جفت همبستگی میسازند. این جفت همبستگی بر اساس مطالعات ردهشناختی، با آرایش بنیادین جملات یا ترتیب سازههای اصلی در زبانها ارتباطی معنادار را به نمایش میگذارد. در زبانهایی که دارای ترتیب بینشان «فاعل + مفعول + فعل» (S+O+V) هستند غالباً فعل کمکی نشانگر زمان و نمود بعد از فعل اصلی حضور مییابد (واحدی لنگرودی، ۱۳۸۲). زبانهای فارسی و گیلکی اساساً دارای آرایش بینشان S+O+V یا O+V هستند اما همانطور که ذکر آن رفت فعل کمکی داشتن در زبان فارسی، قبل از فعل اصلی حضور مییابد که این امر اصولاً با ترتیب کلمات اصلی در زبان فارسی همبسته نیست.[۱] اما وضعیت در گیلکی متفاوت است. کلیهٔ افعال کمکی نشانگر زمان و نمود در زبان گیلکی و متعاقباً فعل کمکی «داشتن» بعد از فعل اصلی قرار میگیرد؛ بنابراین ساخت فعلی حائز فعل کمکی «داشتن» از گرایش جهانی فوقالذکر تخطی نمیکند. به هر حال بر پایهٔ حضور عنصر کمکی مزبور قبل از فعل اصلی در زبان فارسی، به همراه شواهد دیگر از قبیل دارا بودن حرف اضافه پیشین، قرارگیری صفت و مضاف الیه قبل از اسم، به نوعی میتوان احتمال داد که زبان فارسی در شرف تغییر تدریجی-تاریخی از ترتیب OV به ترتیب VO است (بنگرید به واحدی لنگرودی، ۱۳۸۲ : ۱۰۴).
نکته: در زبان انگلیسی نیز فعل «have» (داشتن) در ساختهای فعلی «کامل» کاربرد دارد اما بر خلاف زبان گیلکی این عنصر قبل از اسم مفعول میآید. باید توجه داشت که زبان انگلیسی دارای آرایش بنیادین VO است و بنابراین ساختهای فعلی مزبور با آرایش بینشان ذکر شده، همبسته بوده با آن رابطهای معنادار برقرار میسازند:
I have finished my work.
من کارم را به اتمام رساندهام.
۲. مضارع التزامی فعل «داشتن»
فرشیدورد (۱۳۸۲ : ۳۸۴) عنوان میدارد که “فعل «داشتن» در فارسی امروز مضارع التزامی ندارد؛ مثلاً نمیتوان گفت: «کاش من خانه بدارم» یا «کاش من خانه دارم» و به جای آن [از لحاظ صوری] ماضی مطلق یا ماضی التزامی به کار میبرند و میگویند «کاش من خانه داشتم» یا «کاش من خانه داشته باشم».[۲] اما در گیلکی امروز، عنصر مزبور، مضارع التزامی دارد:
əykaš ki mu i-tə xownə bədarəm.
ایکاش که من خانهای داشته باشم.
in ša:r ba bašgayə biliyard bədari.
این شهر باید باشگاه بیلیارد داشته باشد.
ax! či ba, agə me:ran i kitab-ə bədari.
آخ! چه میشود، اگر مهران این کتاب را داشته باشد.
در جملات فارسی فوق، اگر به جای ساخت فعلی «داشته باشد»، عنصر «بدارد» به کار میرفت، جملههایی غیردستوری به دست داده میشد. البته جالب است که در برخی از گونههای زبانی گیلکی همچون گیلکی لشتنشایی، افزون بر آنکه میتوان از فعل مضارع التزامی «داشتن» استفاده کرد میتوان تقریباً به مانند فارسی (و شاید تحت تأثیر آن) گاه از ساخت فعلی به اصطلاح «کامل التزامی» (ماضی التزامی) داشتن که اسم مفعول آن فاقد پیشوند /bv-/ است، نیز بهره برد:
in ša:r ba: bašgayə biliyard daštə bi.
این شهر باید باشگاه بیلیار داشته باشد.
۳. مقولهٔ امر
رحیمیان (۱۳۷۸ : ۴۹) اظهار میدارد «…در فارسی امروز هر گاه گروه فعلی علاوه بر فعل اصلی، یک فعل معین و/یا یک یا بیش از یک فعل کمکی به همراه داشته باشد، دو مطلب زیر قابل پیشبینی است:
۱. وجه فعل مسلماً امری نیست،
۲. وجه با توجه به فعل کمکی… معین میشود».
بایستی متذکر شد که در رابطه با مطلب نخست از رحیمیان، نوعی استثناء وجود دارد. با صرف نظر از برخی افعال مرکب یا پیشوندی (همچون برداشتن) در زبان فارسی، میتوان اظهار داشت که عنصر «داشتن» در زبان مزبور اساساً به صورت «فعل امر» به کار نمیرود بلکه به طور کلی در قالب یک «ساخت فعلی امری» متجلی میگردد. فرمول این ساخت فعلی به قرار زیر است:
صورت امری فعل داشتن ← اسم مفعول فعل «داشتن» + فعل کمکی «بودن» در وجه امری (باش/باشید): داشته باش/ داشته باشید
اما در گیلکی «صورت فعلی امر» از عنصر «داشتن» به سهولت قابل مشاهده است. این عنصر در وجه امری صرفاً به صورت یک «فعل» بروز میکند نه به شکل یک «ساخت فعلی»:
i do:rə-zumo:nə pul bədar, parti bədar, hal bukun! zindigi bukun!
این دوره زمانه پول داشته باش، پارتی داشته باش، کیف کن، زندگی کن!
همانطور که ملاحظه میفرمایید در گیلکی از فعل امری «داشتن» استفاده شده است اما در فارسی از ساخت فعلی امر.
۴. مقولهٔ استمرار
به طور کلی در زبان فارسی معیار، از فعل «داشتن» به لحاظ صوری، چه در زمان گذشته و چه در زمان مضارع، شکل استمراری مشاهده نمیشود. به عنوان مثال، فعل مزبور در زمان گذشته، از لحاظ صوری، ندرتاً به شکل «گذشتهٔ استمراری» تظاهر مییابد و غالباً به فرم «گذشته ساده» و بدون پیشوند تصریفی «می» به نمایش گذاشته میشود[۳] (اما باید توجه داشت از آنجا که این عنصر به وضوح حائز نوع عمل وضعیتی است، فی نفسه از ویژگیهای ایستایی و تداومی-غیرلحظهای نیز برخوردار خواهد بود (نک. راسخمهند، ۱۳۸۸ : ۷۸)).
در گیلکی بر خلاف زبان فارسی، صورتهای گذشتهٔ استمراری نسبت به صورتهای فعلی گذشتهٔ ساده، اساساً به لحاظ صوری-واژشناختی، «بینشان» (unmarked) محسوب میشوند. گذشتهٔ استمراری در فارسی به دلیل دارا بودن یک عنصر تصریفی بیشتر نسبت به گذشتهٔ ساده، نشاندار است. رحیمیان (۱۳۷۷) عنوان میدارد «این زبان از مقولهٔ نمود صوری مطلق [ساده/perfective] [۴] برخوردار است. فعل مطلق را در مقایسه با فعل تداومی [ناقص/imperfective] میتوان بینشان نامید. کامری می- را نشانه سازهای تقابلهای نمودین میداند». ولیکن در گیلکی این گذشتهٔ ساده است که به سبب حائز بودن یک عنصر واژشناختی بیشتر (پیشوند فعلی bv-) نسبت به گذشتهٔ استمراری (عادتی-تکراری) نشاندار به شمار میآید (نک. میرهاشمی، ۱۳۹۰ و همان، زیر چاپ: الف):
bu-xordəm (خوردم: بینشان در فارسی-نشاندار در گیلکی)
xordəm (میخوردم: نشاندار در فارسی-بینشان در گیلکی)
بنابراین وقتی که در گیلکی فعل داشتن بدون پیشوند مورد نظر ظاهر شود در واقع به خودی خود از صورت استمراری برخوردار خواهد بود و نمیتوان آن را دقیقاً به سان آنچه در فارسی رخ میدهد «گذشتهٔ ساده» خواند.
اینک به جملهٔ گیلکی زیر به انضمام معادل فارسی آن توجه فرمایید:
i kita:b-ə du ru mu daštərəm du ruz-am hasən daštərə.
این کتاب را دو روز من میخواهم نگه دارم دو روز هم حسن میخواهد نگه دارد (* این کتاب را دو روز من دارم میدارم دو روز هم حسن دارد میدارد).
از منظری صرفاً «صوری» و فارغ از ملاحظات «معنایی»، فعل «داشتن» در گیلکی لشتنشایی گاه میتواند به صورت «جاری/مستمر» نیز به کار رود (همانطور که در جملهٔ گیلکی فوق قابل مشاهده است) اما این فعل در فارسی به هیچ وجه (حتی در معنایی به غیر از معنای اصلی و اولیه) به شکل «مستمر» کاربردی ندارد؛ مثلاً نمیتوان گفت «دارم میدارم» یا «داشتم میداشتم[۵]».
در پایان این مبحث لازم است که به نکتهای بسیار مهم اشاره شود. همانطور که از پیش ذکر آن رفت در گذشتهٔ سادهٔ گیلکی، پیشوند /bv-/ نوعاً به عنوان وند تصریفی «نمود ساده» عمل میکند و فقدان آن از فعل مورد نظر، نمایانگر «گذشتهٔ استمراری» خواهد بود. بنابراین فعل داشتن اگر بدون پیشوند تظاهر یابد بر خلاف زبان فارسی خود به خود «گذشتهٔ استمراری» خواهد بود. اما نکتهٔ جالب این است که فعل داشتن در گیلکی میتواند پیشوند /bv-/ نیز بپذیرد و هر گاه این پیشوند بر سر فعل مزبور درآید به طور معمول، در اغلب مواقع، بیش از آنکه تأثیر خود را در نمود فعلی به نمایش بگذارد، در معنای فعل دست برده، خاصیت «اشتقاقی» از خود بروز میدهد. چنین موضوعی از منظری دیگر، در فارسی دری نیز قابل مشاهده است. خانلری (۱۳۸۲ : ۱۲۱، ج. ۲) در رابطه با پیشوند «ب-» در فارسی دری دورهٔ نخستین، چنین اظهار میدارد : «…اما اینکه آن را در ردیف پیشوندهای [اشتقاقی] فعل آوردیم از آن روست که در بعضی از فعلهای فارسی مفهوم خاصی به کلمه میبخشد و آن را در معنی از فعل ساده [بدون پیشوند] متمایز میکند. مانند: …بداشتن در معنی نگاه داشتن و متوقف کردن و ایستاندن:
مرزبان شاه او را خلعت داد و بنواخت و پیش خود بداشت.
غریب ایشان را بداشت و خود در سرای رفت.
سپاه را از دور بداشتند، قراخان پیش آمد».
ملاحظه میشود که در گیلکی امروز نیز هنوز کارکرد فوق رایج و متداول است. مثلاً در مثال نخست «پیش خود بداشت» به گیلکی لشتنشایی «xu vərjə bədaštə» خواهد شد. در فارسی امروز هرگز از فعل «بداشت» استفاده نمیکنند بلکه به جای آن مثلاً از فعل مرکب «نگه داشت» و نظایر آن بهره میبرند. به مثالهای زیر نیز توجه فرمایید:
duzd-ə bə-daštəd ta ma:mur-on farəsəd.
دزد را نگه داشتند تا مأمورها سر برسند.
به نمونهٔ زیر نیز بنگرید که فعل «داشتن» به صورت ماضی بعید (گذشته کامل) و اساساً در معنای غیربنیادین خود به کار گرفته شده است:
vəxti mu farəsem, pulis-on inə ma:šin-ə bə-daštə bod.
وقتی من رسیدم، پلیسها ماشینش را متوقف/توقیف کرده بودند (نگه داشته بودند).
احمدی گیوی (۱۳۸۰) به نقل از سبزواری (۱۳۸۳) اظهار میدارد در فارسی «از داشتن به معنی تام و اصلی، امروزه ساخت ماضی بعید کاربرد ندارد». به طور عادی، در گیلکی لشتنشایی نیز از «داشتن» به معنی اصلی و اولیه، ساخت فعلی ماضی بعید تشکیل نمیشود. حال به مثال ذیل که برگرفته از عباسی (۱۳۸۹ : ۵۲) است، توجه فرمایید:
دیل اگر چۊم بدأشته بي، ترأ خۊن گرىه گۊدي ( ← دل اگر چشم داشت به خاطر تو خون گریه میکرد)
ساخت فعلی «بدأشته بي» را در نمونهٔ فوق نبایستی به تأسی از زبان فارسی که در ساختهای شرطی ناممکنِ آن، میتوان علاوه بر گذشتهٔ استمراری از ماضی بعید نیز بهره برد، «ماضی بعید» پنداشت. در خود زبان فارسی نیز ماضی بعید «داشتن» حتی در ساختهای شرطی نیز قابل مشاهد نیست. آنچه در بخش «شرط» یا بند پیرو شرطیِ مثال فوق مشاهده میشود «ماضی التزامی» است نه ماضی بعید. و فعل کمکی ساخت فعلی مزبور نیز «مضارع التزامی» «بودن» و نه صیغه گذشته آن است[۶].
منابع
استاجی، اعظم (۱۳۸۵). “گذر از مالکیت به نمود در زبان فارسی”. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان. دوره جدید. شماره ۱۹ (پیاپی ۱۶). ۱۵-۱
خانلری ناتل، پرویز (۱۳۸۲). تاریخ زبان فارسی. ویرایش ۲. تهران: فرهنگ نشر نو
راسخ مهند، محمد (۱۳۸۸). گفتارهایی در نحو. تهران: مرکز
رحیمیان، جلال (۱۳۸۶). “ارتباط صوری و معنایی «نمود» در گروههای فعلی فارسی”. مجموعه مقالات هفتمین همایش زبانشناسی ایران. جلد۱. ۲۶۰-۲۴۴
رحیمیان، جلال (۱۳۷۷). “نقشهای پیشوند فعلی می- در زبان فارسی امروز”. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز. دوره ۱۳. شمارههای ۱و۲. ۱۳۰-۱۱۷
رحیمیان، جلال (۱۳۷۸). “وجه فعل در فارسی امروز”. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز. دوره ۱۴. شماره ۲ (پیاپی ۲۸). ۵۲-۴۱
سبزعلیپور، جهاندوست (۱۳۸۸). بررسی تطبیقی ساخت فعل در گویشهای تاتی خلخال، تالشی و گیلکی. پایاننامه دکتری. دانشگاه گیلان
سبزواری، مهدی (۱۳۸۳). “دستوریشدن افعال کمکی فارسی نوین” مجله فرهنگ. شماره ۴۹و۵۰. ۸۲-۵۵
سرتیپ پور، جهانگیر (۱۳۶۹). ویژگیهای دستوری و فرهنگ واژههای گیلکی. رشت: گیلکان
عباسی، هوشنگ (۱۳۸۹). آوازهای سرزمین پدری: گزیده شعر شاعران لشتنشا. رشت: ایلیا
فرشیدورد، خسرو ( ۱۳۸۲). دستور مفصل امروز بر پایه زبانشناسی جدید. تهران: سخن
میرهاشمی، سیدحنان (زیر چاپ، الف). “پیشوند فعلی /bv-/ در گذشته ساده زبان گیلکی: از تکوین تا تصریف”. مجله ادب پژوهی. شماره ۱۹
میرهاشمی، سیدحنان (زیر چاپ، ب). نمود کامل در زبان گیلکی: بر اساس دادههای اخذ شده از گیلکی لشتنشایی. رشت: پیام فرهنگ
میرهاشمی، سیدحنان (۱۳۹۰). تحلیل نحوی نظام انواع بند در زبان گیلکی و ارتباط آن با مقولههای وجه، زمان و نمود. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شیراز
نغزگوی کهن، مهرداد (۱۳۸۹). “چگونگی شناسایی موارد دستوریشدگی”. مجله پژوهشهای زبان و ادبیات تطبیقی. دوره ۱. شماره ۲. ۱۶۵-۱۴۹
واحدی لنگرودی، محمدمهدی (۱۳۸۲). “ترتیب کلمات اصلی در جملات ساده و جفتهای همبستگی در گویش گیلکی لنگرود”. گویششناسی: ویژهنامه فرهنگستان. شماره ۱. ۱۲۱-۹۸
Tallerman, M. (2005). Understanding Syntax. Second Edition. Hodder Education
توضیحات:
[۱] البته بایستی توجه داشت همانطور که احمدی گیوی (۱۳۸۰) به نقل از سبزواری (۱۳۸۳) عنوان میدارد در ساختهای مستمر «بر خلاف مستقبل و ماضیهای معین ساخت دیگر، فعل اصلی، همراه فعل معین صرف میشود» و بنابراین از آنجا که فعل اصلی نیز نوعاً حائز عناصر زمان و مطابقه میباشد، شاید هنوز میتواند در حد کفایت به عنوان «هسته» ایفای نقش نماید. در کل ساختهای مستمر زبان فارسی به ویژه از منظر دستوریشدگی از چالشبرانگیزترین ساختهای فعلی در زبانهای ایرانی محسوب میشود که سؤالات فراوانی را پیش روی محقق قرار میدهد و از این حیث بررسی مبسوط و مستقلی را طلب میکند. به هر حال ما در این مقال بر اساس مطالعات ردهشناختیِ مورد نظر و از آنجا که به طور متعارف عناصری از قبیل زمان و مطابقه را متبلور در فعل کمکی میدانند، اساساً به «فعل کمکی» مربوطه نظر داشتهایم.
[۲] البته فرشیدورد در همانجا اضافه میسازد که در بعضی از فعلهای مرکب و گروههای فعلییی که با داشتن ساخته میشوند مضارع التزامی هم میآید مانند «کاش پول را نگه دارم» و «باید کارم را دوست بدارم».
[۳] خانلری (۱۳۸۲ : ۲۳۱، ج. ۲) بیان میدارد که «در متنهای قدیمتر این دوره [دوره نخستین / دوره رشد و تکوین] از فعلهای «بودن و داشتن»، مانند فعلهای دیگر، صیغههای ماضی استمراری به کار میرود، اما به تدریج استعمال این صیغه از دو فعل مذکور کم میشود تا آنجا که در فارسی امروز مطلقاً متداول نیست». رحیمیان (۱۳۸۶) نیز میگوید «… زبان فارسی دو فرم استمراری دارد که یکی گذشته (از قبیل میآمد) و دیگری غیرگذشته (از قبیل میآید) است. تنها استثناء در این مورد دو فعل بودن و داشتن است».
[۴] ما در کلیه مقالات و مطالعات خویش از اصطلاحات نمودین ساده، تام یا مطلق در مورد برچسب انگلیسی perfective بهره میبریم تا از اختلاط مقوله مزبور با مقوله کامل (perfect) جلوگیری به عمل آید (برای کسب اطلاعات بیشتر رک. میرهاشمی، زیر چاپ: ب).
[۵] شایسته ذکر است که به طور کلی افعال «وضعیتی» همچون «داشتن» با تکیه بر معنای ذاتی و اصلی خویش، از آنجا که ایستا و غیرپویا هستند و در آنها ادامة رویداد نیاز به انرژی نداشته، در حین انجام فعل، هر مرحله اساساً نمیتواند با مرحله قبل متفاوت باشد، اصولاً به صورت «مستمر» یا «استمراری» به کار نمیروند (نک. راسخ مهند، ۱۳۸۸ : ۷۶).
[۶] پرداختن به این موضوع که چرا ما بر خلاف بسیاری از منابع نحوی گیلکی همچون سرتیپپور (۱۳۶۹ : ۵۳) و سبزعلیپور (۱۳۸۸ : ۲۵۰) چنین ساختهایی را در ساختارهای شرطی و گونههای تمنایی و جملات حاوی عنصر «باید» ماضی التزامی و نه ماضی بعید و فعل کمکی مربوطه را اساساً مضارع التزامی و نه گذشته مطلق یا استمراری فعل «بودن» میدانیم در این مقال نگنجیده مجالی دیگر را میطلبد (برای کسب اطلاعات بیشتر رک. میرهاشمی، ۱۳۹۰ و همان، زیر چاپ: ب و نیز مقالهای با عنوان « تحلیل تاریخی یکسانی صورتهای فعلی «ماضی بعید» و «ماضی التزامی» در گیلکی و برخی دیگر از گونههای زبانی ایرانی» از میرهاشمی و نمیرانیان که در دست چاپ است).