اگر ننویسیم. اگر نوشته نشویم از یادشان می رویم، از یادمان می رود، از یادها می رویم و هرگز مباد كه یك دنیا زیبایی و شكوه از یادها برود.بشر تمام پیشرفت هایش، پیدایش تمدن و گسترش آن را مدیون خط است. به واسطه خط و نگارش، احساسات و مفاهیم ثبت و ضبط گشته و منتقل می گردد. هر خطی كه بتواند این مهم را به خوبی به انجام رساند شایسته بقا، گسترش و پاسداشت است،در غیر اینصورت دلیلی عقلانی برای حفظ و ممارست بر آن وجود ندارد.
تا ابداع اولین الفباها، بشر مراحل متفاوتی را برای ثبت اندیشه تجربه نمود. پر واضح است كه اگر الفبا در طول دوران تغییر نمی یافت و گذشتگانمان آن را كامل تر نمی كردند، خواندن و نوشتن برای نسل كنونی چقدر دشوار می شد.رسم الخط عربی كه به این صورت به دست ما رسیده، در ابتدا فاقد اعراب و نقطه و حروف كشیده – واو، الف، یا- بود. الفبای كنونی زبان فارسی، برگرفته از الفبای عربی است كه تغییراتی چند در آن اعمال شده (برای مثال چهار حرف پ، چ، ژ، گ، بدان افزوده گشته). هیچ زبانی بدون استثنا و نقاط ضعف و هیچ خطی بدون ایراد و اشكال نبوده، زبان و رسم الخط فارسی نیز از این امر مستثنی نیست. گذشتگان نسبت به این امر واقع بین بوده اند، خط در ایران قبل و بعد از اسلام به فراخور نیازهای زبان و زمانه دچار تحولات بسیاری گشته است. ما نیز باید واقع بین باشیم. نزدیك به دو قرن است كه شمار زیادی از ادبا و عالمان زبان فارسی به نواقص رسم الخط عربی پی برده و در پی تغییر یا تصحیح آن بوده اند كه از میان آنان می توان به فتحعلی آخوندزاده، میرزاملکم خان، احمد کسروی، دکتر نصرالله شیفته، دکتر پرویز ناتل خانلری، سعید نفیسی و… اشاره كرد، اما از آنجا كه بیماری برای جماعت بیمار به عادت مبدل شده، تلاش های آن بزرگان به جایی نرسید.
ماه: نوامبر 2011
خط و فاصله
من حضور «یوزپلنگان جوان» در صحنهی زبان و ادبیات گیلکی را برای پر باری و نتیجهبخش بودن بحثهای ادامه نیافته توسط همنسلان من که به میانسالی و پیری رسیدهاند، مفید و موثر و جاندارتر میدانم. خوشحالم از علاقهی مشترکی که مرزهای سن و سالی را پشت سر میگذارد و برابر با هم، دوباره با هم شخم میزنیم زمین ِهفتاجانا.
سابقه نوشتاری ما گیلک هابه دوران بیداری جنبش مشروطیت میرسد، – غیر از یک نمونه «دیوان پیشر شرفشاه» – یعنی در حدود صد سال اخیر است که ما برخی از پدیدآوردههای خود را ثبت کرده ایم، که عمدتا در حوزه شعر و ادبیات داستانی و نمایشی است.
خط ثبت این آثار، خط رایج در زبان فارسی است، با همه نارسایی که این خط دارد؛ از فاصله گفتار تا نوشتار، از واگذاری مفهوم به شم زبانی خواننده و…
در مورد نارسایی این خط به اندازه کافی مطلب وجود دارد، که نیاز به تکرار آن در اینجا نباشد ( غلط ننویسیم: استاد نجفی، غلط بنویسیم: دکتر باطنی و… )
پیشینه طرح مساله خط گیلکی
بحث در مورد خط گیلکی و دستور املای آن که مقوله ی بسیار اساسی در حوزه زبان و ادبیات گیلکی است،بحث تازه ای نیست. خوشبختانه سابقه نسبتا طولانی داردريالیعنی از زمانی که نخستین نشریه گیلکی زبان پا به عرصه مطبوعات گذاشت،بحث خط و کتابت گیلکی نیز به میان آمد.
تا پیش از انتشار «دامون» که در دوره نزدیک به هم و به فاصله زمانی کوتاه در اوایل انقلاب منتشر شد ما هیچ نمونه بحث نظری درباره املای گیلکی نداشتیم.چه اصولا جز شعر،به مقوله نثر و نگارش داستان و مقاله به زبان گیلکی توجه نمی شد.با انتشار «دامون» که نشریه ای صد در صد با حال و هوای گیلان،بویژه ادبیات بومی آن بود،پای نثر گیلکی در زمینه گزارش،یادداشت،مقاله،داستان،مصاحبه،طنز و امثال آن نیز،همراه شود و نظم به میان کشیده شد.
با انتشار دوره اول «دامون» که طی چهار شماره از اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ تا اواخر خرداد ماه همان سال منتشر شد،بحثی در حوزه زبان و خط گیلکی نیز مطرح گردید.بویژه چاپ مقاله در مورد خط با عنوان «گیلکی را با چه خطی بنویسیم؟» از راقم این سطور مندرج در شماره ۳ دامون (۲۸ خرداد ۱۳۵۸) در زمان خود سروصدای زیادی به همراه داشت و حتی یک بار با نگاه منفی در تریبون نماز جمعه از سوی رییس وقت رادیو تلویزیون گیلان پخش شد.
دوره دوم «دامون» نسبتا طولانی تر بود و بر روی هم یک سال و سه ماه طول کشید(نخستین شماره اول خرداد ۱۳۵۹ و آخرین شماره –بیست و هشتمین- ۱۵ مرداد ۱۳۶۰) که از همان شماره اول بحث مربوط به خط گیلکی به تفصیل در آن مطرح شد و تا پنج شماره به طور مرتب دمبال گردید.
گیلکی
گیلکی، وؤی گیلکی! گیلکی، می مارˇ زوان، می مارˇ مورسؤن، می سامؤنˇ مارؤنˇ مورسؤن، یکته مورغه مؤنه کی هأی اونˇ سرˇ مئنه بزئهبی، هأی اونˇ پره بچئهبی، هأی اونˇ باله واشکنئهبی و بازین هارهارهار و هیرهیرهیر خنده بودهبی و بوتهبی: اها! پرأگیر دئه. چره مننی؟ (تاتایی اصلˇ اندازه دئنئبه اونˇ سر کلیک بکونین)
گفتوگو با م. پ. جکتاجی؛ به مناسبت بیست ساله شدن گیلهوا
این برنامهی ۳۰ دقیقهای گفتوگوییست بیشتر انتقادی با مدیرمسئول گیلهوا که میتوانید در دو قسمت زیر، آن را بشنوید. با این توضیح که موسیقی انتخاب شده در این برنامه از دو گروه A-HA و Kahtmayan است. بخش نخست گفتوگو بخش دوم گفتوگو کل برنامه را میتوانید از اینجا دانلود کنید. کل برنامه را میتوانید با … Read moreگفتوگو با م. پ. جکتاجی؛ به مناسبت بیست ساله شدن گیلهوا
گفتوگو با حسن خوشدل، نوازنده، آهنگساز و خوانندهی گیلک
متن زیر گفتوگوییست که امین حقره با حسن خوشدل (نوازنده، آهنگساز و خوانندهی گیلک) داشته و از شماره ۲۱ نشریه دادگر نقل میشود.
رابطه ی صمیمانه و مستمر من با حسنخوشدل، از روز خاکسپاری احمد عاشورپور آغاز شد. پیشتر اما روزی نبود که آهنگهایش را گوش نگیرم و غبطه نخورم و حالی به حالی نشوم از زبان ساده و تلخ و دردِ عمیق نهفته در بندبند ترانههایش. پس بهانه که جور شد، قرارمان را برای گفتگو دربارهی خودش و ترانههایش گذاشتیم و بعدتر قرارهایمان ادامهدار شد تا به امروز. با آنکه حالا حرف زدن و خواندن برای عموحسن سخت است، به لطف همراهی صبورانهاش و اضافه شدن دوستان، کار دوبارهخوانی و ضبط ترانههای شنیده و نشنیدهاش هم در حال انجام است. از مجموعهی گفتگوهای من با حسن خوشدل اما کتابی (وِرنیشین) آماده است که اگر شد و بخت یار بود همین نزدیکیها منتشر خواهد شد.
امین حقره: آقای خوشدل! سی سالی می شد که از شما، ترانههاتان و صدای گارمانتان در حوزهی موسیقی و ترانهی گیلان خبری نبود. در همهی این سالها اما آنچیزی که از شما همراهِ علاقهمندان به موسیقی گیلان بود، معدود ترانههایی بود که خیلی پیشتر روی صفحهی گرام، ضبط استودیویی شده بود و دیگر، ترانههایی که بعدتر خصوصی اجراشان کردید و خانگی ضبط شدند و گاهاً بی آنکه مردم خالقشان را بشناسند، سینه به سینه گشتند و زیاد هم شنیده شدند. ترانههایی که علیرغم قدمت کوتاهشان، چون حرفشان، حرف مردم بود و بیتکلف و تعارف، از زندگی ساده و پرمشقتشان میگفتند، بدل شدند به هویت فرهنگی و سابقهی تاریخی برای گیلکها. به خصوص برای انزلیچیها که اهلیتتان هم با ایشان مشترک است. حالا بفرمائید چه شد که بعد از این همه مدت، بازگشتید، آنهم با کلی شعر و ترانه؟!
حسن خوشدل: امینجان! نبودن طولانی من در وادی موسیقی، بیشتر از این که مربوط باشد به شرایط خاص سیاسی و فرهنگی سالهای اولیهی بعد انقلاب، بر میگردد به مسائل شخصی که از اواسط دههی پنجاه درگیرش بودم. من از همان سالها، علیرغم میل باطنی، بیشتر به خاطر مسائل معیشتی و هم تعهداتی که نسبت به خانوادهام احساس میکردم، کار حرفهای و رسمیِ ترانه را چه در بخش نوازندگی و آهنگسازی، و چه در بخش خوانندگی گذاشتم کنار. آنسالها من مجبور به سکونت در انزلی بودم و در شهرستان هم امکانات ضبط درستِ ترانه بسیار محدود بود و هم هزینههایش بسیار گزاف. حتمن میدانی! برای مثال، من همان اواخر، برای ضبط ترانههای «عبدو» و «حسنزنگی» مجبور شدم تقریبا همهی دار و ندارم را هزینه کنم و پای کار بریزم! البته در همه این سالها برای خودم و توی خلوت، ترانه زیاد نوشتم و آهنگ زیاد ساختم. آمدن شما و رفقای جوانتان به بهانهی جمع و جور کردن کتاب خاطرات و ثبت و ضبط و دوبارهخوانی ترانهها و بعدتر برگزاری مراسم سالگرد مرحوم عاشورپور که میزبانیش با «مالاتا» بود، هم انگیزه و شورِ کار کردن دوباره را برای مردمی که صادقانه دوستشان دارم، با همهی سختیهایی که متوجهام هست بیشتر کرد.
Read moreگفتوگو با حسن خوشدل، نوازنده، آهنگساز و خوانندهی گیلک