این متن چندی پیش در روزنامهٔ گیلان امروز منتشر شد و به دلایل مختلف دوست دارم توی ورگ منتشر شه تا خوانندگان ورگ از این منظر هم به ماجرا نگاهی انداخته باشن.
چون این متن به واقعیتی اشاره میکنه که اغلب به دلیل قرارگیری توی این واقعیت نسبت بهش آگاهی نداریم. و اون بیگانگی با طبیعت و به طورکلی بیگانگی با پیرامونه. زندگی در شهرها و روستاهای معاصر زیر نظام سرمایهدارانه منجر به انواع بیگانگیها میشه و این هم یکی از وجوه بیگانگیه. در تحلیل فجایعی از این دست باید حواسمون باشه که به جای جستجو در پی مقصر بیش و پیش از همه باید به ساختارهایی دقت کنیم که انسانها و اشیاء و طبیعت رو در نسبت با هم قرار داده و اینکه در چه نسبتی و چه جوری قرار داده. این متن رو با ویراستاری دوبارهٔ بنده میخونین.
نویسندگان: نیما فریدمجتهدی (آبوهواشناس)، سمانه نگاه (هواشناس)، حسین عابد (آبوهواشناس)
عنوان این یادداشت شاید عجیب و قابل تامل است، اما عمق آن به اندازۀ ابعاد اندوه و تأملی نیست که بر نگارندگان این متن گذشت در لحظهای که جنازۀ فردی را دیدیم که 5 روز پس از سیل رودخانۀ کاکرود اشکور، پایینتر از پل زیاز اشکور، یعنی مسافتی حدود 30 کیلومتر بالاتر از جایی که غرق شده بود پیدا شد. مشاهدهٔ جنازهٔ این هموطن موجب تآلم و تفکر در ابعاد مسئلهای شد، که زاییدهٔ آن، متن پیشرو است، که هم گریزی بر جنبههای علمی این حادثه دارد و هم سوالی از خود، بهعنوان یک شهروند همچون دیگر شهروندان.
رخداد سیلهای ناگهانی در حوضههای کوهستانی در فصل بهار و تابستان و تلفات آن به گردشگران، نه در استان گیلان و نه در ایران، امر غیرعادی و تازه نیست. از واقعۀ اندوهبار سیل 1377 ماسوله تا سیل پرتلفات تیر 1394 در استانهای البرز و تهران و…
این یادداشت به دنبال پیدا کردن و دنبال کردن مباحث کهنهای چون یافتن مقصر در اینگونه رخدادها و یا اینکه آیا هواشناسی اطلاعیه، اخطاریه و هشدار اعلام کرده و یا اینکه سازمانهای مربوطه در این زمینه به موقع عمل کردهاند، نيست. در مورد موارد مطرح شده، سخن و یادداشت کم نیست. این یادداشت قصد واکاوی مباحث مدیریتی و سازمانی را هم ندارد. یادداشتی است خودمانی از شهروندی برای دیگر شهروندان.
قبل از نتیجهگیری یک خطی آخر این متن، که درددلی با خود و خوانندگان است، مروی میکنیم بر شرایطِ ایجاد این سیلهای ناگهانی. سیلهای ناگهانی اینچنینی، پدیدهای ناشیاز توفانهای تندری کوهستانی است. توفانهای تندری کوهستانی پدیدهٔ جوی خطرناکی است که در مدت زمان کوتاه در ابعاد مکانی بسیار محلی و کوچک و باتوجه به همراهی شرایط ژئومورفولوژیکی (زمین شناختی) و جوی رخ میدهند. این پدیده در منطقهای کوچک سبب ایجاد حجم عظیمی بارش و تگرگ و در نهایت سیلاب میشود که این حجم عظیم بارش در بسترِ حوضههای آبریز کوهستانی به شکل جریان خروشانِ آب جریان مییابند. عوامل زیادی در تشکیل و تحریک ابرهای منجر به بارشهای تندری کوهستان موثرند. از جمله ناپایداریهای شدید جوی، شیب حوضه، حجم و شکل حوضههای آبریز را میتوان نام برد. محلی بودن عوامل دستاندرکار رشد این ابرها در همراهی با شرایط جوی، امکان شناسایی این پدیده را به امری بسیار مشکل تبدیل میکند.
مثال عینی این اتفاق در سیل اخیر کاکرود اشکور اتفاق افتاد. در کرانۀ چپ رودخانهٔ پۊلؤرود (دامنۀ غربی سُماموس بلندترین کوه استان گیلان) حداقل 8 رودخانهٔ کوچک مستقل وجود دارد، که یکی از آنها رودخانۀ کاکرود است. درحالیکه حوضههای دیگر همجوار در فاصلهای هوایی افقی نزدیک کمتر از 500 متری قرار داشتند. کمترین نشانی از افزایش آبدهی در آنها مشاهده نشد! لازمبهذکر است حوضۀ همجوارِ شمالی رودخانهٔ کاکرود، آسمانرود و حوضهٔ جنوبی، لَبزا دره است. این توفان تندری کوهستانی در این حوضه کوچک منجر به فروریزی حداقل 17 میلیمتر بارش از نوع تگرگ و باران در کمتر از 10دقیقه شد. حوضهٔ کاکرود به دلایل زمینشناسی دارای میانگین شیبی در حدود 30 درصد است، بیشتر زمینهای این حوضهٔ کوهستانی، شیبی بین 30 تا 75 درصد دارند علاوه بر اینکه این حوضه از نظر شکل ظاهری، از نوع حوضههای نامتقارن است. تلفیق این شرایط سبب به راه افتادن سیلی مهیب در این منطقه شده است. اما نکتهٔ اساسی در به وجود آمدن خسارت جانی و مالی، دشتِ کنارهٔ رودخانهٔ کاکرود، یا همان کاکرودلات است.
در این سیل، دو گروه از افراد جان خود را از دست دادند؛ گردشگران و ساکنین محلی که دور از مکانِ روستا، واقع در بستر سیلابی این رودخانه سکنی گزیده بودند.
اگر برای غیربومیان این منطقه ناشناخته است، مردم رحیمآباد، رودسر و اشکور این منطقه را به خوبی میشناسند. از تونل زیاز به بعد در اشکور، برای گردشگران که قصدِ تفرج دارند، تنها فضایی که در دسترس است، کرانۀ رودخانهٔ کاکرود است. در تمامی این منطقه به دلیل وجودِ سازندهای زمینشناسی که بیشتر از نوع آهک و سنگجوش میباشند، توپوگرافی خشن و غیرقابل دسترس به وجود آمده است. فضای کرانۀ رودخانهٔ کاکرود سالیان طولانی است که گردشگران را به خود جلب کرده، افرادی که حتی برای به دست آوردن فضای مناسب محدود آن، با یکدیگر رقابت میکنند. دیگر میماند دو خانهٔ مسکونی که از گذشته، دور از روستای کاکرود، بنا به دلایلی در کرانه و بستر سیلابی رودخانهٔ کاکرود جا خوش کرده بودند.
رودخانهٔ کاکرود و آسمانرود (رودخانهٔ همجوار شمالیاش) چندسال پیش در یک روز بهاری آفتابی شاهدِ وقوع سیلی غافلگیرکننده و مهیب در اواسط هفته بودند که چون هیچ گردشگری در منطقه نبود، بدون خسارت جانی و مالی بود.
بومیان و مسئولین منطقه حداقل آن سیل را با حجم عظیم رسوبات روشن و کرم رنگ آن که با عمق چندین متر تمامی این دشت کنار رودخانۀ کارکرود را پوشانده بود، به یاد دارند. آن سیل، چشمانداز کاکرودلات را به هم زده و تغییر داد. بنابراین، یک بار این رودخانه خشم خود را به ساکنین محلی و به ویژه دو منزل واقع در بستر آن، نشان داده بود. غافل از این مسئله بودیم که طبیعت چندبار فرصت نمیدهد. فرق رخداد کمنظیر قبلی، به اذعان بومیان، این بود که آنقدر قدرت نداشت که تمامی بستر سیلابی خود را درنوردد. کاری که این بار کرد…
این بار این سیل راه خود را میان آن خانهها باز کرد. اگر در سیل قبلی رودخانهٔ کاکرود، گردشگری به کام مرگ نرفت، تنها یک دلیل وجود داشت؛ آنروز میان هفته، گردشگری در منطقه نبود تا تلفاتی داشته باشد. معادلهای ساده.
هموطن عزیز، خوانندهٔ گرامی، سازوکار توفانهای تندری کوهستانی و سیلابهای ناگهانی ناشی از آن، تکراری و همیشگی است. امری طبیعی، پذیرفته شده و تکرارپذیر است. رخ داده، رخ میدهد و رخ خواهد داد. پس بیایید هوشیار باشیم. نگارندگان در زمان برخورد با جنازهٔ این هموطن سوالی از خود پرسیدند؛ آیا اگر خود به همراه خانواده به تفرج در منطقه میرفتند، آیا اگر خود در همان دشت، در کنار رودخانهٔ کاکرود بودند، و اگر ابرها را در بالادست مناطق کوهستانی میدیدند، درحالیکه هوای منطقه خوب بود، آیا منطقه را ترک میکردند؟
متاسفانه شاید اگر بهعنوان شهروند به این سوال جواب بدهیم، آن هم جواب صادقانه، شاید بگویم نه. چرا؟ چون بسیاری از ما، فارغ از محیط کار، محیط علمی، تبدیل به شهروندانی گاهاً فارغ از آگاهی میشویم. شهروندانی غافل و غرق در زندگی روزانه. این جواب به خود، این جواب صادقانه، کلید اساسی در بیشتر تلفات ناشی از اینگونه سیلها است. حداقل تلفاتی که به گردشگران و یا بومیانی که در این گونه حوادث در منطقهٔ خطر، به تفرج میپردازند.
باید هوشیار بود، باید نسبت به محیط پیرامونی آگاه بود. این آگاهی هم باید از نوع درکی عمیق به تحولات بلندمدت مانند تغییر آبوهوا باشد و هم هر تحولی کوتاهمدت مانند رشد یک ابر تندری کوهستانی را در بر بگیرد. هوشیاری ما نباید فقط صرف سبک زندگی باشد. نباید یادمان برود، با تمامی بینیازی و دور بودن از محیط طبیعی، با چشمانداز فعلی از علم و امکانات، در مخاطرات محیطی، غلبهٔ نهایی با طبیعت است. هوشیاری، بصیرت و هنر ماست که میتواند بدترین اتفاق در زندگی بشر، که همان مرگ است را از ما دور کند. در مترقیترین کشورهای جهان هم حتی با بهترین ابزارها، شناسایی یک چنین پدیدهای محلی، امری مشکل است. به فرض شناسایی، امری که امروزه در کشور ما به شکل مناسبی صورت میگیرد، ما به عنوان شهروندان تا چه مقدار اینگونه هشدارها را جدی میگیریم؟
دردناک است وقتی در فیلمهای منتشر شده از سیل کاکرود، هموطنانی را میبینیم که بر روی پلی که چنان سیل عظیمی در پایین آن در حال رخدادن است، در حال مشاهده و فیلمبرداری هستند. سالها است راحت میمیرم، یک بار ماسوله، یک بار کَن، یک بار لواسان، یک بار کاکرود، بار دیگر در جای دیگر.
صادق باشیم، هوشیار باشیم، زنده باشیم.