این متن تنها حاوی چند نکته در باب نوشتن و خواندن گیلکیست:
(I)
فارغ از این که رسمالخط موردقبول در مجلهی گیلهوا را بپذیریم یا نه، به هر حال در نوشتن گیلکی مجبوریم نقشنمای اضافهی بین ترکیبهای اضافی و وصفی را یک جوری نشان دهیم. یا دستکم بعضی جاها مجبوریم. از طرفی، برای نشان دادن علامت مفعولی یا فعل «ایسن» در پایان کلمهای دیگر هم به علامتی خاص نیاز داریم.
با یک مثال به سراغ این موضوع میرویم. فرض کنیم میخواهیم دربارهی چیزهایی حرف بزنیم که کسی آنها را از روی اسب به زیر آورده.
جمله این است: اوشؤنه اسبˇ جی جیر بأرده. (آنها را از اسب پایین آورد)
گرچه این جمله را هرکس به سلیقهی خود مینویسد ولی به طور کلی اگر بخواهد خواننده آن را درست بخواند، باید تکلیف خودش را با دو مصوت (یکی در پایان «اوشؤن» و دیگری در پایان «اسب») روشن کند. باید تصمیم بگیرد که چهطور این دو را در نگارش نشان دهد.
اما این دو مصوت چیستند و چه تفاوتی با هم دارند؟
اولی، درواقع یک کلمهی کامل (حرف علامت مفعولی) است. اوشؤنه یعنی آنها را. بنابراین ما اینجا با یک واژهی مستقل طرفیم. همانطور که برای مثال در جملهی «أن می کیتابه»، مصوت چسبیده به انتهای کیتاب، باز هم یک واژهی مستقل (فعل) است. درواقع این «ه» همان «ایسه» از مصدر «ایسن» است. أن می کیتابه: أن می کیتاب ایسه.
اما دومین مصوت جملهی مورد بحث ما چی؟ منظور همان مصوت چسبیده به انتهای «اسب» است. این یکی واژه نیست. به این دومی «نقشنمای اضافه» میگویند که وظیفهاش اتصال در ترکیبهای اضافی و وصفی و ملکی و… است. (پیرأنˇ تیلیف، سورخˇ رؤجا، شراگیمˇ دتر)
حال فرض کنیم ما نگارش مرسوم در گیلهوا را قبول نداریم. پس خودمان دست به کار میشویم. اگر از امکانات خط حاضر استفاده کنیم، منطقی این است که دست به دامان دو علامت کسره و «ه» شویم. پس این چهار حالت از همه محتملتر است:
اوشؤن ِ اسب ِ جی جیر بأرده.
اوشؤنه اسبه جی جیر بأرده.
اوشؤن ِ اسبه جی جیر بأرده.
اوشؤنه اسب ِ جی جیر بأرده.
همانطور که میبینید، در دو جملهی اولی، تفاوت میان دو مصوت نشان داده نشده. یعنی در اولی علامت کسره و در دومی «ه»، همزمان هم میتواند نشانهی مفعولی باشد، هم سوم شخص مفرد فعل ایسن (ایسه) و هم نقشنمای اضافه و این ماییم که باید از نحو جمله این را دریابیم.
اما همینجا دچار کژتابی میشویم. در این دو روش، جمله همزمان دو معنی میدهد:
آنها را از اسب به زیر آورد.
از اسب آنها به زیر آورد.
هدف از تأکید روی این کژتابی حاصل از به کار بردن نمادی واحد برای دو نوع مختلف از مصوت، رسیدن به این نتیجه و پیشنهاد بود که دستکم اگر شیوهی نگارش گیلهوا -به هر دلیلی- مقبولمان یست، دستکم در روشهای ابتکاری، منطقی درست به کار بریم.
گزینههای سوم و چهارم منطقیتر به نظر میرسند. اما از میان این دو هم، در سومی، برای نمایش «نقشنمای اضافه» که درواقع «واج میانجی» محسوب میشود و یک کلمهی مستقل نیست و حتی در فارسی هم جز در موارد استثنایی (مثل «ی» در خانهی فرهنگ) نشان داده نمیشود،از یک حرف استفاده کردیم در حالی که برای نمایش علامت مفعولی (که حرف و در نتیجه یک واژهی مستقل است) تنها از کسره بهره جستهایم.
به نظر میرسد، گزینهی چهارم منطقیتر و کاربردیتر باشد.
بنابراین بر اساس روش به کار برده شده در گزینهی چهارم، اگر بنویسیم: اوشؤنه اسب ِ جی جیر بأرده؛ یعنی «آنها را از اسب به زیر آورده» و اگر بنویسیم: اوشؤن ِ اسب ِ جی جیر بأرده؛ یعنی «از اسب آنها زیر آورده».
گرچه، همین جمله با روش نگارش گیلهوا به این صورت نوشته میشود: اوشؤنه اسبˇ جی جیر بأرده.
(II)
در گیلکی ترکیبها و فعلهایی هست که متأسفانه با افعال ترکیبی جدیدی جایگزین شدهاند. افعال جدید گرچه همچنان در دستگاه صرفی گیلکی قرار دارند اما به دلیل تلاش سازندگان آن برای تطابق با مشابه فارسی، گاه نتایجی غلط به دست میدهند.
برای مثال، به جای «بسته گیتن»، شَرط دَوَستن از روی «شرط بستن» فارسی وارد شده که البته غلط نیست و میتواند در کنار بسته گیتن به کار رود.
یا در موردی دیگر، برای مردود شدن در درس مدرسه یا دانشگاه، بر اساس «افتادن» فارسی، از «کتن» استفاده میشود (فیزیکه بکتم) که این یکی هم از جملهی تولیدهای خلاقانهی کاربران زبان گیلکیست که کاربرد روزمره هم پیدا کرده.
اما گاهی در موردی همچون «باختن در بازی یا مسابقه» نتیجهی غلط به دست میآید. عادت کردهایم بگوییم «منچستر بباخته». حال آن که این فعل در گیلکی هم بوده و صورت درستش به این صورت است: منچستر دباخته.
گاهی بعضی موارد حسابی گیجکننده میشوند.همچون مورد «فراموش کردن» و «به خاطر آوردن».
در گیلکی «يادأ گودن» به معنی فراموش کردن و از ياد بردن است. درواقع مترادف فعل زیبای «جخترأدأن». اما چون ترکیب «یاد+گودن» ما را به یاد «یاد کردن» فارسی میاندازد، گاه گمان میبریم «تی نامه یادأگودم» یعنی «یادی از نامت کردم» که غلط است و معنی درستش برعکس میشود: نامت را فراموش کردم. (تی نامه جخترأدأم)
پس برای گفتن یادی از نامت کردم چه باید بگوییم؟ خیلی ساده: من تی یاده بوکودم.
و اگر بخواهیم بگوییم «به یادت هستم»؟ خیلی ساده میگوییم: تو مره یاد دری.
یا برای «در افتادن با کسی» میگوییم «فلان کسˇ همره در نکف!» حال آن که در گیلکی باید گفت «ور دنکف». وردکفتن یا وردکتن در گیلکی همان درافتادن در فارسیست و نیاز نیست ترکیب جعلی «درکفتن» را بسازیم!
(III)
خیلی ساده و سریع میروم سر اصل مطلب: ما در گیلکی استفاده از ضمیر دوم شخص جمع برای احترام نداریم!
یعنی تا جایی که من به یاد دارم، هیچ پسری به پدرش و هیچ رعیتی به اربابش «شما» نمیگفته. گرچه احترام میگذاشته. بارها شده که توی تاکسی شنیدهام «شيمی دس درد نوکونه» حال آن که اگر بگوییم «تی دس درد نوکونه»، بیاحترامی نکردهایم.
(IV)
یکی از ترکیبهای پرکاربرد در گیلکی ابراز انزجار یا ابراز علاقه از چیزهاست. که ترکیب جعلی «مأ از ای بد أنه» ترجمهی نعل به نعل ترکیب مشابه فارسیست. حال آن که در گیلکی میتوان گفت: مو اينه بد دأنم یا من أنه بد دارم. (البته انزجار شدیدتری هم داریم: فلان چیزه پیراسته منئم که یعنی فلان چیز را نمیتوانم حتی ببینم!)
به همین ترتیب، گفتن و نوشتن «مأ از ای خوش أنه» هم نادرست است و باید نوشت: مو اينه خوش دأنم.
(V)
در نهایت بد نیست این نکتهی جالب را دربارهی «افتادن» و «انداختن» در گیلکی بدانیم. این که حالتهای مختلف انداختن فعل مخصوص به خود را دارد. اگر چیزی را برای کسی پرتاب کنیم، آن را «تؤدأیم» یا «تاودأییم» (از مصدر تؤدأن یا تاودأن). اما اگر آن چیز را جوری پرتاب کنیم که او بتواند بگیرد، شبیه وقتی که کسی از ما فندک یا خودکار میخواهد و ما برایش پرت میکنیم، در واقع «فدئنیم» از مصدر فدئن. اما اگر چیزی را از بالا به زیر بیندازیم یا به زمین بزنیم، وارد حوزهی مصدر «بأگنئن» میشویم.
با توجه به این توضیح، آیا در «مردود شدن و افتادن در درسی» بهتر نیست از «بأگنئن» استفاده کنیم؟ برای مثال: استاد مأ بأگنئه.
(VI)
در گیلکی نقش پیشوندها بسیار قدرتمند و دارای ظرافت است و نباید از کنار این ویژگی (که البته در اغلب زبانهای هند و اروپایی هست) راحت گذشت.
برای مثال، فعل «دادن» در گیلکی «دأن» است و البته با پیشوند ه یا ف میشود «هدأن» یا «فدأن» که اولی در شرق و دومی در غرب گیلان هر دو یک کاربرد مشابه دارند و نوع خاصی از این فعل هستند که به معنی «دادن چیزی به کسی»ست. همینطور برای گرفتن، پیشوند ه یا ف به گیتن یا گیفتن افزوده شده و داریم «هَیْتن» یا «هگیتن» یا «فگیتن» یا «فگیفتن» که همگی نوع خاصی از گرفتن هستند: «دریافت کردن چیزی از کسی».
حال ما با ترکیبهای وارداتی روبهرو هستیم همچون «امتحان دادن»، «جواب دادن»، «قول دادن» و… که متاسفانه گاه به صورت «امتحان فدأم»، «جواب فگیفتم»، «قول هدأم» و… استفاده میشود. حال آنکه قول یا جواب یا امتحان، دادن یا گرفتنی ساده و بیپیشوند دارند. ما «امتحان دأن»، «جواب گیفتن»، «قول دأن» و… داریم.
دیدگاهتان را بنویسید