تاریخ ایران ما، تاریخی سرراست و دستنخورده نیست. ما با تاریخی مواجه هستیم كه بسیار ناخالصی داشته و همچنین بسیاری نقاط تاریك، آن را دچار مشكل میكند. اما امروزه ما در یك چیز تردید نداریم و آن اینكه ما به مرور زمان عقب ماندیم. اما تاریخی درخشان داریم. چه كسانی این تاریخ را به ما نشان دادهاند؟ بیشك سهم مستشرقین در شناختن این تاریخ به ما بسیار بیشتر از هر ایرانی دیگری بوده است. مستشرقین انگلیسی، روسی، فرانسوی و آلمانی در این زمینه بیش از همه سهم دارند. یكی از این افراد هم «یاسنت لویی رابینو بورگوماله» بود. در این نوشتار قصد دارم به بررسی آنچه او انجام داده و زندگی او تا آنجایی كه امكان دارد بپردازم. البته در این بین سر آن ندارم كه بر این باور كه همه مستشرقین و بهویژه همه انگلیسیها دشمن و جاسوس بودند، اندیشیده و بین موهومات گیر كرده و به تئوریبافی بپردازم، برعكس در پی آنم كه به آنچه رابینو به عنوان یك جستوجوگر انجام داد بپردازم.
رابینو در اصل از یك خانواده ایتالیایی بود. یعنی اجداد و پدرانش ریشه در خانوادههای ایتالیایی داشتند اما او خود در ۲۷ ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی، در شهر لیون فرانسه به دنیا آمد. «ریشه خانوادگی رابینو از كورته میگیلا در شهر پیهمون است. در حدود اواخر قرن پانزدهم شاخهیی از این خانواده در بورگمال در آلبا مستقر بودند. در سال ۱۶۱۹ كلنل بارتولومئو قسمتی از تیول بورگمال را با عنوان سینیوری از دوك مانتو دریافت كرد. در سال ۱۸۳۰ جیوانی رابینو آخرین نماینده خانواده رابینوی بورگمال به قصد اقامت در انگلستان، ایتالیا را ترك كرد و هم در آنجا بود كه «م ج رابینو» مولف تحقیقات و بررسیهایی در زمینه كشورهای مصر و ایران در سال ۱۸۴۳ به دنیا آمد». او سپس به ماموریتهایی در آفریقا رفت. از این رو بود كه مدتی از زندگی رابینوی كوچك پس از تولد در مصر و در میان عربزبانها گذشت، چرا كه در سال ۱۸۸۱ پدرش به سمت كفالت شعبه بانك «كردی ایونه» در اسكندریه منصوب شد و به همین منظور به مصر رفت و پس از چند سالی در سال ۱۸۸۸ به مدیریت شعبه قاهره همان بانك منصوب و مشغول خدمت شد. كوشش او برای گسترده كردن فعالیت بانك و نیز ایجاد ثروت و اعتبار بیشتر، برای او رشد و اعتبار به همراه داشت چرا كه در سال ۱۸۸۹ میلادی برای تاسیس بانك شاهنشاهی ایران به تهران آمد و در واقع مسئول تاسیس بانك شاهنشاهی در ایران شد و پسرش «ه. ل. رابینو»ی كوچك چند سال پس از وی به ایران آمد.
اینكه چه عاملی سبب شد تا پدر رابینو یا همان ژوزف رابینو را مامور تاسیس بانك شاهنشاهی در ایران كنند هنوز مشخص نیست.
به هر حال رابینوی پسر در سال ۱۸۹۵ به ایران آمد. برای مدتی منشی پدرش شد. بنابراین از همان ابتدا كمكم در كارهای پدر، در امور بانكی، به وی كمك میكرد و سپس به تنهایی اداره راه شوسه تهران-قم كه امتیاز آن نیز به بانك شاهنشاهی واگذار شده بود، به او محول شد. این ماموریت و مسافرتهای وی تا كاشان و سلطانآباد (اراك امروزی) سبب شد كه اطلاعاتی از آن نقاط به دست آورد. البته محل اقامت دایمی او تهران بود و حدود شش سال در تهران سكونت داشت. اما در سال ۱۹۰۰، مدت شش ماه، در شهر مشهد اقامت گزید و از راه قوچان-عشقآباد و روسیه به اروپا بازگشت و از طرف بانك شاهنشاهی مامور تشكیل شعبه آن بانك در كرمانشاه شد. سپس به سمت وكالت كنسولی انگلستان در كرمانشاه و پس از آن به عنوان رییس كنسول و كنسول موقتی منصوب شد.
در این زمان جهان شاهد تغییراتی بود. از سویی انقلاب ۱۹۰۵ در روسیه كه به دنبال شكست ارتش تزاری از ژاپن ایجاد شده بود پایههای تزارها را نه تنها در روسیه بلكه در ایران نیز لرزانیده بود. بانك استقراضی روس هم كه رقیبی برای بانك شاهنشاهی انگلیس بود در پی تحولات سیاسی روسیه خود را در وضعیتی بحرانی و خطرناك حس میكرد و از همین رو فعالیت چشمگیری از خود نشان نمیداد. شاید به همین دلیل بود كه انگلیسیها موقعیت را برای تاسیس بانك شاهنشاهی در حیاط خلوت روسیه مناسب دیدند. حیاط خلوت روسیه كجا بود؟ بیشك گیلان و مازندران، دو ایالت حاصلخیز ایران همیشه طمع روسها را تحت تاثیر قرار میداد.
شاید به همین دلیل بود كه چند ماه بعد از انقلاب ۱۹۰۵ در روسیه كه البته به شكست انقلابیون و معترضان انجامید اما از طرفی پایههای تزارها را سست كرد، انگلیسیها تصمیم به گسترده كردن دامنه نفوذ خود در ایران كردند. بر این اساس تاسیس شعبه بانك شاهنشاهی در رشت، مركز ایالت گیلان در اولویت قرار گرفت.
كسی باید برای این كار انتخاب میشد كه تبحر و روابط عمومی لازم را میداشت و همچنین در اداره مركزی بانك شاهنشاهی در تهران همه از او پشتیبانی میكردند. در این میان قرعه به نام ه. ل. رابینو افتاد. او هم از تجربه كافی برخوردار بود و هم اینكه پدرش در تهران میتوانست به خوبی به او كمك كند. از این رو ه. ل. رابینو از ۳۱ اكتبر ۱۹۰۶ برابر با ۱۳۲۴ هجری قمری به سمت ریاست بانك شاهنشاهی رشت انتخاب شد. اما حضور او در این مسئولیت طولانی نشد بلكه كارش گستردهتر شده و به امور دیگری پرداخت. به این صورت كه از ۱۷ آوریل ۱۹۰۷ به سمت رسمی نایب كنسول و سپس كنسول انگلیس در گیلان منصوب شد.
مدت اقامت ه. ل. رابینو در گیلان حدود شش سال طول كشید اما او روی هم رفته حدود ۱۷ سال در ایران ماند. از این مدت پنج سال در تهران و شش سال در گیلان و بقیه را بهطور پراكنده در دیگر جاهای دیگر ایران از جمله كرمانشاه، مشهد، قم و… سپری كرد. او سالها بعد از حضور خود در گیلان، یادداشتی درباره حضور خود در گیلان نوشت. البته نوشته او بیشتر اشاره به آثار مكتوبی دارد كه نوشته است. اما به هر حال شرح حال جالب و دست اولی است كه به قلم خود او نوشته شد. مقاله رابینو درباره خودش در مجله «روزگار نو» چاپ لندن، شماره چهار سال سوم درج شد. رابینو آنچه به جوان ایرانی میآموزد بسیار جالب توجه است. او چه با پای پیاده و چه به وسیله اسب و دیگر امكانات سعی میكند همه سرزمینها و ابنیهیی را كه لازم است ببیند. این تلاش و سعی فراوان در نوشتار دیگر رابینو نیز مشخص است: «در طول اقامتی در حدود شش سال (۱۳۲۴ تا ۱۳۳۰ هجری قمری – ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۲ میلادی) در گیلان، از تمام اوقاتی كه فرصت دست میداد برای جمعآوری اطلاعات در زمینه مسائل مختلف این ایالت كه خوب شناخته نشده است استفاده میكردم. اطلاعات من نه فقط به وسیله مسافران، روستاییان، بازرگانان و كدخداها، بلكه از مالكان اراضی و كارمندانی كه به سبب علاقهمندی به محیط كار خود اطلاعات سودمندی داشتند جمعآوری شده و مسافرتها و مطالعات و مشاهدات شخصی من نیز به این امر كمك كرده است. در چنین اثری وجود اشتباهات اجتنابناپذیر است، اما من باید یادآور شوم كه به دفعات اسامی محلاتی را كه به وسیله روستاییان شناختهام تكرار كردهام و برای اینكه به این نوشته شكل خاصی داده باشم از اسنادی كه توسط اروپاییان تهیه شده و از فرصتهایی كه از نظر مصاحبه و مشورت پیش میآمد استفاده كردهام و آن را به نظر افراد ذیصلاح رساندهام. نزدیك ۸۰ سال پیش «ج ب فریزر» اشكالاتی را كه در زمینه شناسایی دقیق محل و جمعیت و دهكدههای این سامان وجود دارد چنین بیان كرده است: «دهكدهها در میان جنگلها پراكنده است. خانهها در یك نقطه متمركز نیست و به صورتی جدا از هم در جاهای مختلف بنا شده است. اطراف هر سه یا چهار خانه را كه در كنار هم قرار دارد باغهای میوه و چمن احاطه كرده است. هر محله از اجتماع چند توده كوچك از این خانهها تشكیل شده و غالبا هر دهكده شامل چند محله است به همین جهت است كه دهكدهها وسعتی در حدود چند كیلومتر مربع را اشغال میكنند و دارای مقدار قابل توجهی جنگل و زمین مزروعی هستند. دانستن رقم جمعیت این دهات با وضعی كه به نظر میرسد مشكل است. این اشكال تا بدان حد است كه یك كدخدا هم به دشواری میتواند به سوالی در این زمینه پاسخ گوید». در پایان این مقدمه وظیفه دارم احترامات و تشكرات صمیمانه خود را حضور دوستان ایرانی خود به سبب محبتی كه در تهیه این كتاب در حق من كردهاند تقدیم دارم. منشی من میرزا محمدخان صمصامالكتاب كه در طول شش سال اقامت همكار باارزشی برای من بوده است سهم بیشتری دارد. ه. ل. رابینو. مگادور ژانویه ۱۹۱۴.» او سالهای سال در ایران ماند و همچون ایرانیان دیگر رفتار و گفتاری ایرانی یافت. این سبب شد كه حتی پس از كوچیدن از ایران، باز در فكر ایران باشد. رابینو گزینه جالبی است برای نمونه آوردن از فرهنگ و تمدن ایران، از این جنبه كه هر فرهنگ و قوم و زبانی وارد ایران شد نتوانست به كلی هر آنچه در ایران وجود دارد را تغییر دهد اما خودش تغییری كلی كرد. از این جملهاند مغولها. رابینو نیز در ایران تغییر كرد. او شیفته مردمی شد كه بهشدت ساده و مهربان و خوشباور بودند. رابینو تا ۱۹۱۲ با سمت رسمی كنسول انگلستان در گیلان، البته با سكونت در شهر رشت حضور داشت. در این مدت نقاط عمده گیلان و مازندران و قزوین و بخشهای شرقی آذربایجان را از نزدیك دید. از جمله سفرهایی به نقاط كوهستانی هم داشت كه در آن زمان بسیار سخت بود. توجه داشته باشید كه در آن زمان به عنوان نمونه سفر زیارتی به مشهد از طریق دریای كاسپین انجام میشد. چرا كه مسیر زمینی نه چندان هموار بود و هم اینكه امنیت نداشت. اما رابینو از رشت تا گنبد كاووس و دشت گرگان مسافرت كرده بیشتر نقاط مازندران از جمله گرگان، بابل، آشوراده و… را بهطور كامل دیده بود. دیدن او از این مناطق نه بهطور ساده و گذرا بلكه به چشم یك محقق صورت گرفت و این سفرها در یادداشتهایی كه او برمیداشت نمودی علمی نیز یافت. اما سرانجام حضور رابینو در ایران خاتمه یافت. او در سال ۱۹۱۲ از ایران عزیمت كرده و مامور خدمت در مگادور در ساحل غربی مراكش شد. پس از چند ماموریت دیگر او در فوریه ۱۹۴۰ به بروكسل رفته و دو روز پس از ورود لشكر آلمان نازی به بلژیك، از راه پاریس و مادرید به لندن بازگشت و برای چند سال در آنجا ماند. گفته میشود او در این زمان به كاری در «دفتر مركزی امپریال بانك مسئولیت یافته بود» اما در روزهای آخر عمر به پاریس رفته و مرگ وی نیز در روز ۲۶ سپتامبر ۱۹۵۰ در پاریس اتفاق افتاده است. رابینو در تمام طول دوران زندگی علمی و سیاسی خود به عنوان یك كارمند رسمی دولت انگلیس باقی ماند و در وزارت امور خارجه و اداره مستعمرات انگلیس نقش داشت.
ادوارد براون، ایرانشناس معروف انگلیسی مینویسد: «رابینو ظاهرا در سال ۱۹۱۲ میلادی از رشت به مراكش انتقال داده شد و نماینده كنسولی انگلیس در آن كشور شد. سالها (شاید تا سال ۱۹۲۲) در آن كشور ماند و بعدها در كنسولگری انگلیس در ازمیر مشغول خدمت بود. او كتاب معروف خود را به اسم «مازندران و استرآباد» در همانجا در اواخر سال ۱۹۲۵ مسیحی به پایان رساند. بعد از این تاریخ من اطلاع مرتبی از او ندارم. جز آنكه چندی در وزارت امور خارجه انگلیس در لندن كار كرد و مدتی نیز مامور كنسولگری انگلیس در نیس (فرانسه) بود و در آنجا كاملا مستقر شده بود تا آنكه در اثنای جنگ جهانی دوم موقعی كه فرانسه به دست مارشال پتن تسلیم آلمان شد و انگلیسیها هم از فرانسه بیرون رفتند او هم از نیس به لندن رفت و بقیه عمر خود را در آنجا ماند. رابینو هر از گاهی در لندن نزد اینجانب میآمد و من خوشوقتم كه وسیله طبع و نشر دو كتاب او شدم، كه یكی را (سكه و نشانهای پادشاهان ایرانی) بانك ملی ایران به خواهش من چاپ كرد و دیگری را (فهرست نمایندگان سیاسی و كنسولی انگلیس در ایران) باز به خواهش من وزارت خارجه ایران طبع كرد. مرحوم رابینو مقالات و رسائل زیادی نوشته كه فهرست بعضی از آنها تا سال ۱۹۲۲ مسیحی در آخر كتاب مازندران او مندرج است.»
آثار رابینو چنان بكر و جدید بود كه تا آن زمان كسی دیگر اقدام به چنین كاری نكرده بود. تا جایی كه احمد كسروی درباره او میگوید: «مسیو رابینو… این مرد را همه میشناسیم كه به تاریخ ایران نیكیها كرد.» از جمله كتابهای مهم رابینو، مشروطه گیلان است. رابینو چه در زمان وقوع مشروطه و چه در زمان سقوط محمدعلیشاه و به سلطنت رسیدن احمد شاه در ایران حضور داشته و ناظر آگاه و از نزدیك وقایع بود. بهویژه حضور او در رشت در زمان حركت مشروطهخواهان گیلانی برای فتح تهران در سال ۱۲۸۷ قطعی بود و نوشتههای او میتوانست بسیاری از مسائل تاریخی را روشن كند.
اما تا همین چند سال قبل اثری از او در این باره منتشر نشده بود تا اینكه كتابی با عنوان «نامههایی از تبریز» نوشته ادوارد براون منتشر شد كه در آن اشاره شده بود رابینو درباره مشروطه گیلان ۱۰۸ صفحه نوشته دارد كه در دانشگاه كمبریج حفظ شده است. سرانجام این یادداشتها به همراه چند صفحه درباره وقایع مشهد به دست آمد و در ایران به كوشش محمد روشن به چاپ رسید. این كتاب به دو صورت چاپ عكسی و چاپ تایپی منتشر شد. اما به هر حال كتاب مشروطه رابینو كتابی بینظیر است. در واقع او ناظری آگاه و از نزدیك بود. او در جریان وقایع مهم قرار داشت و از همهچیز باخبر بود. مشروطه گیلان نوشته رابینو در واقع اثری یكه و بیهمتاست. هیچ اثر دیگری در این حد نوشته نشده است. هر چند كه كتاب احمد كسروی درباره مشروطه از جمله بهترین كتابها در این زمینه شمرده میشود اما در آن كتاب هم چندان به سیر وقایع گیلان اشاره نشده است. اما در كتاب رابینو محور بحثها گیلان است. او كنسول یك كشور بیگانه بود و از سویی از اخبار محرمانه نیز به خوبی آگاهی داشت. حتی ممكن بود مشروطهخواهان پیش خود بحثهایی را باز نكنند اما رابینو را در جریان آنها میگذاشتند یا اینكه رابینو به وسیله گماشتههایی به آن اخبار دست مییافت، در هر حال كیفیت كار مهم است. كتاب «ولایات دارالمرز ایران، گیلان» هم از جمله مهمترین كتابهای رابینو است. در واقع میتوان كتابهای مشروطه گیلان، ولایات دارالمرز، تاریخ مازندران و استرآباد رابینو را از بقیه جدا كرد و نمرهیی دیگر به آنها داد. همچنین یكی از كتابهای مهم او كتابی بود درباره سكهشناسی كه این كتاب پیش از انقلاب چاپ شد. چاپ اول این كتاب ارزشمند را خود رابینو در لندن منتشر كرده بود اما به دلیل اینكه این كتاب منبع قابل اتكایی بود و مورد رجوع هر محقق و پژوهشگری میشد به سرعت نایاب شد.
منبع: روزنامه اعتماد/ ۳۱ شهریور ۱۳۹۰
دیدگاهها
یک پاسخ به “واكاوی زندگی رابینو، تاریخنگار ایتالیایی”
از این کارون خیلی استفاده بودم
گاهی اینه کارون و اینه همت آدم دچار حسرت کونه