آنچه درپی می خوانید ترجمه مقالهای است به قلم سعید حسینف Said Huseynov پژوهشگر جمهوری آذربایجان که به شیوهای محققانه به بررسی مخاطرات اکولوژیکی و زیستمحیطی دریای کاسپین پرداخته است. این مقاله را علیرضا (مهیار) فدائیپور به فارسی برگردانده است.
دریای کاسپین که دربردارنده حدود 18800 مایل مکعب آب و دارای مساحتی بالغ بر 143000 مایل مربع است، بزرگترین دریاچه کره زمین به حساب می آید. میزان شوری آبهای آن حدودا به اندازه 3/1 آبهای آزاد بوده، کاسپین در کنار دریاهای سیاه و آزوف در غربش و دریاچه آرال در شرقش بازمانده دریای باستانی پاراتتیس Paratethys Sea محسوب می گردد.
درحدود 65میلیون سال پیش دریای پاراتتیس به اقیانوس های اطلس و هند متصل بوده است 5میلیون سال قبل بر اثر تغییر و تحولات در پوسته زمین، دریای عظیمی شکل گرفت که کاسپین و دریاهای همسایه اش در ادامه همان تحولات شکل گرفتند. در بدو این شکل گیری، کاسپین همچنان به اقیانوس متصل بود اما از حدود 2میلیون سال پیش این اتصال با اقیانوس مسدود شده و در آخرین تغییر و تحولات زمین شناختی، اتصال کاسپین با دریای سیاه هم مسدود و نهایتا تبدیل به یک دریاچه شد.
کاسپین توسط 130 رودخانه مشروب می شود که مهمترینشان رود ولگاست که از سمت شمال وارد دریا می شود و حدودا 80درصد آب وارده به این دریاچه را تامین می کند باوجود شیرین بودن آب ولگا و سایر رودخانه های منتهی به کاسپین، آب این دریاچه بالاخص در سواحل جنوبی، همچنان شور است به دلیل محصور بودن کاسپین، آب آن تنها از طریق تبخیر امکان خروج از بستر آن را پیدا می کند و احتمالا همین امر، شوری آن را دامن می زند به علت همین اندازه و ابعاد عظیم، انزوای جغرافیایی و شوری آبهایش تبدیل به محیط پرورش جانداران غیرمعمولی شده است که مهمترینشان ماهیان خاویاری معروف آن می باشد که شامل 90درصد کل ذخایر ماهیان خاویاری جهان می گردد. این ذخایر ارزشمند دریایی درکنار اراضی حاصلخیز در اطراف آن موجب جذب متراکم سکونتگاهای انسانی در کناره های آن شده است ازاینرو دانشمندانی که به مطالعه اکوسیستم آن پرداخته اند به شدت بر حفاظت از آن در مقابل آلاینده های صنعتی و سایر تاثیرات زیانبار ناشی از سوء رفتار بشر تاکید داشته اند.
یکی از پیامدهای انزوای جغرافیایی کاسپین از سایر دریاهای آزاد این بوده که سطح آب این دریا که بالغ بر 87.5 فوت پایین تر از میانگین سطح آب دریاهای آزاد است – متاثر از تغییرات در میزان آبدهی ولگا و سایر رودهای منتهی به آن می باشد همچنین تغییرات در میزان آب بر حیات جانداران این دریا تاثیرگذار است در سال 1991 لو گیومیلف Lev Gumilev جغرافیدان و مورخ روس، این موضوع را مطرح ساخت که در هزاره گذشته، تغییرات در میزان آب دریا نقشی کلیدی در افول و سقوط حکومت خانهای خزر در قرن دهم میلدی ایفا نمود خزرها در قرن هفتم در اوج اقتدار خود بودند و قسمت اعظم ناحیه شمال غربی دریا را در کنترل خود داشتند.
در سالیان اخیر از اواسط قرن نوزدهم تا انتهای قرن بیستم دریای کاسپین تا مقدار 12 فوت در عمق و مابین 83 تا 93 فوت پایین تر از میانگین عمق دریاهای آزاد دستخوش تغییر و دگرگونی بوده است کاهش سطح آب به علت بستن سد بر روی ولگا و سایر رودها به منظور کشاورزی و سایر مصارف انسانی بوده است این امر باعث پیدایش تحرکات و فعالیتهای شدیدی در دوران شوروی به منظور حفاظت از کاسپین تحت لوای شعار ((دریای کاسپین را نجات دهید)) گردید. اگرچه در سال 1990 اوضاع به کلی تغییر کرد و براثر تهدید افزایش سطح آب، مردمان نواحی اطراف دریا، شعار ((ما را از دست دریای کاسپین نجات دهید)) را مطرح ساختند.
دریای کاسپین از جهات دیگری هم متفاوت است در یک تقسیم بندی کلی، می توان آن را به سه منطقه شمالی، میانی و جنوبی تقسیم نمود اگرچه این نواحی شبیهند اما از نظر عمق و حجم آب متفاوتند ناحیه شمالی، کم عمق بوده و دارای میانگین 20 فوت ژرفا و دربردارنده کمتر از 1درصد کل حجم آب دریاست ناحیه میانی، بالغ بر 600 فوت عمق داشته و 35درصد کل آب دریا را شامل می شود درحالیکه سواحل جنوبی، 1000 فوت عمق داشته و حداکثر عمق آن به 3400 فوت نیز می رسد و مابقی حجم آب دریا متعلق به این ناحیه است میزان شوری آب نیز در این سه بخش متفاوت است شوری آب در ناحیه شمالی خیلی کمتر از ناحیه میانی و میزان این شوری در ناحیه جنوبی از همه جا بیشتر است به خاطر همین تفاوتها، نواحی نزدیک دهانه رودها ممکن است به آب تقریبا شیرین دسترسی داشته باشند درحالیکه خلیج های کم عمق تر حاوی آب شورتری باشند در ادوار اولیه، این طبقه بندی بستر آب از نظر میزان شوری، شدیدتر بوده و قسمت جنوبی دریا از اکسیژن بسیار کمتری برخوردار بود به گونه ای که هیچ نوع جانداری در آن قسمت نمی توانست به حیات خود ادامه دهد امروزه، وضعیت تغییر کرده است و آبها به خوبی درحال گردش هستند (به خصوص به علت بادهایی که طی ماههای نوامبر تا مارس می وزد) بااینحال در عمق پایین تر از 300 فوت حیات وجود ندارد.
قره بغاز، خلیج یا تالابی کم عمق در ترکمنستان است که توسط تنگه ای باریک به دریا متصل می گردد میزان عمق آن 10 یا 12 فوت کمتر از سطح کاسپین بوده، آب دریا وارد این خلیج شده و بلافاصله تبخیر می گردد قره بغاز 6 برابر شورتر از آب اقیانوسها بوده و تقریبا عاری از هرگونه آثار و نشانه های حیات جانداران است اگرچه این تاثیر را نیز داشته که مانع از شورتر شدن کاسپین بیش از آنچه که تاکنون هست شده است.
به علت همین تفاوتهای محیطی، دمای آب دریای کاسپین از شمال تا جنوب (بالاخص در زمستان) از کم عمقترین تا عمیق ترین نقاط متغیر بوده است این شرایط مستعد برای ایجاد تنوعات زیستی بوده بااینحال در کل، به جز در ناحیه شمالی دریا که بیشترین ورودی را از رودخانه ها دریافت می دارد سایر قسمتها به لحاظ غذایی فقیر محسوب می گردد حتی در ناحیه شمالی نیز این ارزش غذایی کمتر از آن چیزی است که باید باشد و چرخه طبیعی به علت سدسازی در بالادستی رودها دستخوش محدودیت شده (البته سدها از همه لحاظ بد نیستند آنها همچنین مانع انتقال مواد آلاینده به دریا می شوند).
ارزشمندترین جانداران دریایی آن بقایای گونه های باستانی کاسپین یا بازماندگان بلافصل آنها هستند اما بسیاری نیز خواسته یا ناخواسته محصول فعالیت انسانی هستند.
در بازبینی تحقیقات در خصوص منشا و جریانات دریای کاسپین که در سال 2004 به سفارش ((موسسه جهانی مدیریت دریاچه)) صورت پذیرفت نیکولای آلادین Nikolay Aladin و ایگور پلوتنیکوف Igor Plotnikov از موسسه مطالعات حیات وحش آکادمی علوم روسیه در سن پطرزبورگ موکدا به مقایسه کاسپین با استرالیا پرداختند هردو ناحیه جغرافیایی، جهان هایی منزوی بودند که فرایند تکاملی مختص به خود را داشتند که بررسی بقایای فسیلها موید این دیدگاه است در کاسپین، ماهیان خاویاری، گونه های یک خانواده باستانی هستند که شاید محصول رقابت با سایر خانواده های مدرن تر ماهیان استخوانی باشند که چنین چیزی در جای دیگری از جهان دیده نشده است کلیه گونه های خاویاری کاسپین امروزه در معرض خطر انقراض قرار دارند اما نمی توان علت آن را به صورت سهل و ساده ناشی از صید بی رویه و غیرقانونی دانست سدسازی بر روی رودها موجبات دخالت در دسترسی به بسترهای تخمگذاری این ماهیان شده و بقای این جانداران امروزه نه فقط به حفاظت از آنها بلکه همچنین به تخم ریزی در دریا بستگی دارد.
در سال 1952 هنگامیکه یک کانال قابل کشتیرانی مابین رودهای دن و ولگا تکمیل گردید دریای کاسپین با دریای آزوف و نهایتا از این طریق با اقیانوسهای جهانی متصل گردید این امر باعث شد که گونه های زیستی جدیدی از طریق چسبیدن به بدنه کشتی ها و یا از طریق ته نشین شدن در جریان آب رودها وارد این دریا شوند گونه هایی نظیر ماهی کپور کاسپین در همین ادوار متاخر وارد آبهای آن شده اند.
شاید غیرمنتظره ترین جاندار حوزه کاسپین، گونه ای بومی از فوک موسوم به فوک کاسپین باشد آزمایشهای دی.ان.ای و سایر شواهد دال بر این است که این جاندار از یک گونه اصلی موسوم به فوک حلقوی تکامل یافته است امروزه فوکهای حلقوی در مناطق شمالی تر و در قطب شمال زیست می کنند امروزه به دلایل متعدد نسل فوک کاسپین در معرض تهدید است و این نشانه ای از شکنندگی اکولوژیک این دریاست در سال 2008 در فهرست جانداران در معرض خطر در لیست قرمز ((اتحادیه جهانی برای حفاظت از طبیعت)) IUCN این گونه جانوری در زیر عنوان ((به شدت در معرض خطر انقراض)) طبقه بندی گردید حسب همین گزارش، مهمترین عامل این انقراض، کشته شدن به دست ماهیگیران همچنین شکار توسط گرگها و نیز عقابهای دریایی و نیز شیوع ویروس خطرناکی به نام کانین Canine ذکر شده است.
در طول بهار و تابستان 2001 شاید به علت وقوع یک زلزله که گازهای سمی را آزاد نمود برآورد کاهش 40درصدی در ذخایر ماهی کیلکای دریا صورت گرفته، از آنجا که کیلکاها یک منبع تغذیه ای اصلی برای فوک های کاسپین و ماهیان خاویاری هستند این اتفاق بر بقای جانداران مذکور نیز تاثیرگذار بوده است.
یک تهدید اساسی دیگر برای کاسپین عامل آلودگی است که یکی از دلایل عمده آن همان نفت است سالیانه 1.5 میلیارد بشگه نفت از سواحل اطراف و نیز خود دریا استخراج، تصفیه و صادر می گردد قسمت اعظم شبکه لوله های نفتی از قزاقستان تا چین و از آذربایجان تا پایانه های نفتی واقع در اطراف دریای سیاه و مدیترانه به انتقال نفت کاسپین اختصاص دارد در برخی از موارد، نفتکشها از طریق رود ولگا و همینطور کانال ولگا – دن به دریای آزوف و سایر آبهای آزاد در رفت و آمد هستند تقربیا معادل نیمی از نفت کاسپین توسط قزاقستان تولید می شود یک طرح در دست بررسی نیز این است که یک خط لوله از بستر دریا مابین قزاقستان و آذربایجان ساخته شود.
تاریخ تولید و تجارت نفت و اکتشاف گاز در این منطقه به 150 سال پیش باز می گردد از اینرو آلودگی نفتی را نمی توان به سادگی، مخاطره ناشی از فعالیت معاصر دانست در برخی از موارد، نشت مواد نفتی و نوسان سطح آب موجبات ریزش سیلابهای نفتی از منابع داخل دریا و انتقال آلاینده های نفتی گردید در شرایط عادی، وزش باد موجب ایجاد موجهایی تا ارتفاع 15 فوت حتی در مناطق کم عمق کاسپین می گردد که می تواند به از بین رفتن برخی از لکه های نفتی کمک نماید اما در سالهای اخیر وزش باد در نواحی شمالی و میانی دریا به شدت کاهش یافته است.
جمهوری آذربایجان هم یک کشور نفتی محسوب می شود و 5/4 خط ساحلی 500 مایلی آن مستعد برای مقاصد سکونتی و تفریحی است این مسئله در دوران اتحاد شوروی نیز شناخته شده بود امروزه بالغ بر 3میلیون آذربایجانی معادل 3/1 جمعیت این کشور در نزدیکی دریا زندگی می کنند.
ازاینرو در سال 2008 الهام علیف رئیس جمهوری آذربایجان دستورالعملی صادر کرد که بر اساس آن 5.2 میلیون دلار به پروژه نصب نیروگاههای تصفیه فاضلاب در مقیاس بزرگ اختصاص می یابد این طرح پیش از این در برخی از مناطق باکو اجرایی شده بود.
دلنگرانی اساسی دیگر این است که کاسپین نیز به مانند دریاچه آرال مسیر خشک شدن را طی نماید در اوایل دهه 1960 اتحاد شوروی سدهای بزرگی در مسیر رودهای منتهی به آرال به منظور مقاصد آبیاری مزارع برنج و کتان تاسیس نمود از 30 سال پیش که آرال رو به سوی خشک شدن نهاد ارزش اقتصادی این سدسازی ها زائل گردید به همین قیاس آب بسیاری از رودهای منتهی به کاسپین جهت کشاورزی و سایر مقاصد انسانی منحرف گردیده. بر اساس برآورد ممدف پژوهشگر آکادمی علوم روسیه، عوامل انسانی شامل آلاینده های نفتی موجب ایجاد غشاء ضخیمی بر روی آب شده که در تبخیر عادی آب دریا ایجاد اختلال نموده – به عبارت دیگر این مسئله عامل ایجاد بالغ بر 3 تا 5درصد تغییر در سطح آب دریاست.
تغییرات اقلیمی می تواند میزان ریزش باران و سطح تبخیر آب در رودهای منتهی به دریا و همچنین خود دریا را دستخوش دگرگونی سازد افت 1 فوت از ارتفاع دریا در نیمه دوم سال 2010 به همین دمای بهاری فوق العاده بالا و غیرطبیعی نسبت داده می شود این دماهای بالا در طی سالیان اخیر لایه های سطحی آب دریا را گرمتر نموده و این دمای بالاتر موجب هجوم فیتو پلانکتون ها در هر دو قسمت شمالی و جنوبی دریا شده که نتیجتا اکسیژن مورد نیاز برای حیات جانداران را ازبین می برد این فیتوپلانکتون ها از طریق مواد محلول در رودخانه ها و همینطور صنایع ساحلی و حتی فاضلاب مناطق مسکونی حاشیه دریا وارد کاسپین شده است.
علاوه براین روند گرمتر شدن زمستانها موجب کاهش سطح پوشش یخ در قسمت شمالی دریا شده در عین حال این سطوح یخی مناسبترین محیط برای پرورش فوکها محسوب می شوند.
تلاش در جهت حفاظت از کاسپین و جاندارانش به لحاظ سیاسی نیز بغرنج است درگذشته دریا مابین اتحاد شوروی و ایران محصور بود اما با سقوط شوروی در 1991 قلمرواش در حاشیه دریا مابین 4 ملت مستقل آذربایجان، قزاقستان، روسیه و ترکمنستان تقسیم گردید که همچنان کشورهای حاشیه دریا نتوانسته اند بر سر تقسیم آبهای آن به توافق نهایی دست یابند اگرچه سیاستگزاران 4 کشور بازمانده از شوروی گام مشترک نخست برای حفاظت از دریا یعنی چارچوب حقوقی جهت حفاظت از اکولوژی دریایی کاسپین را با امضای توافقنامه ای در 2003 برداشتند که این معاهده در 2006 اجرایی گردید اهداف این معاهده عبارت بود از حفظ ذخایر طبیعی، حفاظت در مقابل آلاینده ها و بهره برداری پایدار از منابع.
در دوران شوری، منابع محیطی و طبیعی دریای کاسپین توسط دانشگاهها و وزارتخانه های دولتی تحت مطالعه قرار داشت امروزه این گونه بررسی ها به شدت کاهش یافته است در مقاله ای در 2010 عاکف علی زاده Akif Alizadeh قائم مقام ANAS و مدیر موسسه زمین شناسی، گزارش داد که پس از فروپاشی شوروی کلیه نهادهای تحقیقاتی دچار ضعف شده و یا اینکه به علت دشواری های مالی قادر نیستند کارکرد صحیح خود را داشته باشند وی بر ضرورت تاسیس یک سازمان علمی بین المللی برای تحقیق درخصوص اکولوژی دریا تاکید دارد.
در1996ممدف و همکارش در موسسه جغرافیایی ANAS در کنفرانسی در ایران به منظور پیش بینی سطح آب دریای کاسپین شرکت نمودند آنها در مقاله ای که برای این کنفرانس ارائه کردند پیش بینی نمودند که در سال 2010 سطح آب کمی بیش از 87 فوت کمتر از آبهای دریاهای آزاد خواهد بود پیش بینی ای که بعدها تحقق یافت در همین مقاله، آنها پیش بینی نمودند که تا سال 2050 حدود 4 فوت دیگر از ارتفاع آن کاهش خواهد یافت که در صورت ادامه این روند این احتمال وجود خواهد داشت که کاسپین به سرنوشت دریاچه آرال دچار شود.
دیدگاهها
12 پاسخ به “سرنوشت دریای کاسپین”
به به چی عجب بلامیسر تی سایته آپدیت بوکودی…
یکی از عوامل خر انقراض فک کاسپین شکار توسط گرگ ها؟؟؟!!!!!!
گرگ کویه نهابو؟
با سلام
مقاله جالبی بود ولی مثل تمام دفعات گذشته تمام جمع بندی ها درباره گیلان به نکات منفی و تاریک ختم میشه
واقعا آیا باید فقط باید نشست و نظاره گر بود یا …
از بیگانه ها که نمیشه کمک گرفت چون فردا ادعای سهم می کنن
از داخل هم که …
باید خود گیلگ ها (گیلانی ها) فکری برای بقای خود و کاسپین بکنند وگرنه …
برادر نیما! چرا گیلک را معادل گیلانی در نظر می گیرید؟ آیا واضح نیست که تمام گیلانی ها گیلک نیستند و تالشی ها نیز بومی گیلان اند؟ و همۀ گیلکان محدود به گیلان نیستند و در مناطقی که هرگز به لحاظ تاریخی جزو گیلان نبوده اند هم به عنوان بومی یافت می شوند؟
ِاژقه عزیز :
اگر در پی فرا فکنی و … هستی که هیچ
ولی برای رفع سوء تعبیر از کامنت بنده باید عرض کنم که من ابتدا تمام گیلک ها رو خطاب قرار دادم که گیلان و مازندران و گرگان رو در بر میگیره و در مورد گیلانی ها باید بگم منظورم تمام (ساکنین) گیلان بود نه فقط گیل ها و قصد انکار بومیان دیگر گیلان رو نداشته و ندارم.
حیف از زیبایی ها و بخشندگی آب و هوای کاسپین در ساحل جنوبی و
حیف از سوء رفتار و مدیریت ما.
صحبت از شوری آب دریای کاسپین رفته و به احتمال زیاد نویسندگان مقاله قابل شرب بودن آن را مد نظر داشتهاند. از نقطهنظر دریانوردی، آب دریای کاسپین آبی شیرین محسوب میشود. یعنی تمام محاسبات ظرفیت بار مجاز کشتی، بر اساس چگالی آب شیرین انجام میشود و بسیار پیش میآید دریانوردانی که در آبهای آزاد کار میکنند، در اثر فراموشی این موضوع خود و کشتی خود را در آبهای شیرین دریای کاسپین با خطر غرق شدن مواجه میکنند. (هرچه چگالی آب کمتر باشد = شیرینتر باشد، کشتی بیشتر در آب فرو میرود.) اختلاف دمای بخشهای مختلف دریای کاسپین هم که اشاره شده، خود زنگ خطر دیگری برای خطر شور در نظر گرفتن آب دریای کاسپین است. کشتیها مخازنی در اطراف خود دارند که برای تأمین تعادل، آنها را حسب نیاز پر از آب میکنند. همه میدانیم که آب شور در دمایی بسیار پایینتر از صفر درجه منجمد میشود و بنابراین برای دریانوردانی که تجربهی کار در آبهای آزاد را دارند، یخ زدن مخازن آب توازن، امری شناختهشده نیست. بسیار پیش آمده که آب را از سواحل ایران در مخازن میریزند و وقتی به بندری مثل آستاراخان میروند، متوجه میشوند یک قالب یخ بزرگ با خود دارند که امکان خالی کردنش نیست و کشتی مجبور میشود دوباره به آبهای گرم بازگردد و تانکهای خود را خالی کند. صحبت از آب توازن شد. بر اساس مستنداتی که شواهدش را در پایاننامهی دکترای یکی از همکاران خواندم، ظاهراً مهمترین عامل تهدید اکوسیستم منزوی دریای کاسپین ، همین آب توازن کشتیهاست. همان طور که تقریباً اشاره کردید در فصل گرم سال امکان ورود کشتیهای دریای آزاد به دریای کاسپین هست و آنها آب توازن خود را از بیرون به درون حمل میکنند و بسیاری از موجودات زندهی کوچک را با خود سوغات میآورند. قوانین جدید البته کشتیها را ملزم میکند مخازن توازن خود را پیش از ورود به کانال خالی کنند و در صورت لزوم، آب دریای کاسپین را در آن بریزند. رودهدرازی بسیار مرا ببخشید.
مرسی از این همه اطلاعات مفید و اضافهت طاها جان. دمت گرم.
فعلا که همه برای آب کاسپین دندان تیز کرده اند جنگل سازی کویر به قیمت کویرسازی شمال از طرفی صحبت از انتقال آب کاسپین به دریاچه ارومیه هم میشوداگر خود مردمان این مناطق واقعا غیرت داشته باشند اجازه چنین کاری نخواهند دادکه سرزمینشان کویر شود البته از مازنیها چندان انتظاری نمیرود (باعرض پوزش منظور بدی ندارم)اماگیلانیهابا سابقه سلحشوری که دارند انتظار میرود در صورت لزوم اقدام کنندچرا خود گیلان علیرغم داشتن آب فراوان و منابع غنی کشاورزی و صنتعتش روزبه روز فلج میشود جوانان متخصصش آواره شهرهای مختلف اند برای یافتن شغلی بخورنمیر آنهم بامنت ولی آبش را به شهرهای دیگر ببرند آنجا صنعت رونق دهند وهنگام استخدام نیرو شرط بومی بودن بگذارندیا اولویت را به بومیهای آنجا بدهند؟من یک گیلانیم ولی اینجا میبینم همشهریهایم آواره تر از همه شهرها در به در به یافتن شغل آمده اند زندگی بسیار سختی را در این درندشت شلوغ(تهران)دارنددرواقع دو قوم آواره تر ومظلومتراز همه در اینجا وجود دارد یکی گیلک و دیگری کرد.بیچاره گیلکان در شرایط سخت دور از دیار کار میکننددرحالیکه الان باید در سرزمین خودشان سروری میکردندو زندگیشان همه جوره تامین بود
مهرمینو جان در پیام شما نوعی تفرقهافکنی مستتره
افکارتون رو تصحیح کنید
گیلانیانی که به قول شما سابقهی سلحشوری دارند همیشه در کنارشان مازندرانیها هم بودند
کاسپین چه صیغه ای هست. نه من نه هیچ گیلانی دیگر به این دریا هیچ وقت کاسپین نگفتیم. اولین بار آقای سرتیپ پور سعی کرد ما گیلانی ها را به قوم موهوم کاسپی که معلوم نیست چه بودند بچسباند و بعد از وی عنایت الله رضا ادعا کرد فقط نام کاسپین درست هست. اجداد من همگی به این دریا یا خزر گفتند یا آن را با نام شهر و روستا میخواندند مثلا میگفتند دریا انزلی یا دریای چمخاله یا … یکبار هم ندیدم کسی به آن کاسپین بگوید. حالا یک عده زور میزنند بگویند ما گیلانی ها کاسپی هستیم درحالی که نه من نه هیچ گیلانی دیگر، هیچ وقت به خودمون کاسپی نگفتیم و حتی کاسپی هم خوانده نشدیم پس این ادعاهای مضحک برای چیست. حتی ایرانی ها نیز در عهد قدیم به این دریا دریای هیرکانیوم یا افکوده میگفتند پس از اسلام هم دریای جرجان و دیلم و گیلان و طبرستان داشتیم ولی نامی از دریای کاسپین نیست. کسی نمیتواند هویت مارا تغییر دهد یا نام مضحکی چون کاسپین را بر روی این دریا بگذارد و مارو مجبور کند که این دریا را کاسپین بنامیم. من این دریا را به نام شهر یا نامی که پدر و پدربزرگ برآن نهادند یعنی خزر مینامم.
گیل ها قومی متفاوت ها از کاسپی ها بودند گیل ها قومی سکایی بودند چه استرابون چه سبئوس و حتی عنایت الله رضا سکایی بودن قوم گیل را تصدیق نمودند.
حالا بالاخره ادعاهخای عنايت الله رضا درسته يا غلطه؟ طی چند سطر تغيير موضع عجیبی دادی!