باز هم دربارهٔ بسگانگی زبان و تقابلش با ایدهٔ قدیمی گویش معیار.

نگاهم به زبان معطوف به خصلتهای طبیعی زبانه و یکی از این خصلتها مسیریابی زبان به عنوان بخشی از روبنای اجتماعی در مسیرهای گوناگون و گاه شگفتی‌آوره. مثلا توضیح و موضع شما در قبال یک «فومنی ساکن لاهیجان» که برای فعل «دارند» میگه «دأند»، چیه؟ آيا نميشه تحولات و توافقهای زبانی رو هم در سايهٔ نوعی خودگردانی (Autonomy) دید؟ یعنی مثلا طبق تعریف کورنلیوس کاستوریادیس از خودگردانی: همهٔ تصمیمها را، جمعي میگیرد که موضوع تصمیمگیریها هربار به او مربوط است.

Read moreباز هم دربارهٔ بسگانگی زبان و تقابلش با ایدهٔ قدیمی گویش معیار.

نگاهی دیگر به نقشمایه‌های جام زرین «افسانهٔ زندگی» در مارلیک

مقاله‌ای جالب که تفسیر عزت الله نگهبان از جام زرین معروف به جام افسانهٔ زندگی (پیدا شده در بقایای تمدن مارلیک-دیلمان) را به چالش میکشه. این مقاله رو از اینجا دانلود کنین و بخونین.

۱۵۹۲ تیرماسینزه

  أمير بگۊتاى: أولˇ بهار خۊجيره،أولˇ بهار ؤ آلاله-زار خۊجيرهبۊلبۊل در چمن ؤ خؤ در تلار خۊجيرهسۊرمه چۊشم کيجاىˇ زۊلف کاکۊلدار خۊجيره فارسی: امیر گفته است اول بهار زیباست/ اول بهار و شقایق‌زار زیباست/ بلبل در چمن و خوابیدن در «تلار» زیباست/ دختر سرمه به چشم کشیدهٔ با موی کاکل‌دار زیباست. شیمه تیرماسینزه مۊبارک ببۊن. … Read more۱۵۹۲ تیرماسینزه

وبمجی تیر ما

این قراره بخش جدیدی باشه توی ورگ که البته صورت تکامل‌یافته لینکدونی قدیم وبلاگستانه. اگه از خواننده‌های قدیمی ورگ باشید حتما میدونید که توی ستون کناری وبلاگ ورگ هم بخش وبمجی به انتشار لینکها و مطالب جالب (از نگاه ورگ) اختصاص داشت. بعدها جادی این امکان رو در فرم سلسله پست‌هایی با عنوان لینکهای شاد … Read moreوبمجی تیر ما

شهردار فومن باید عوض بشه!

نمیخوام وارد بحث مفصل زن دستفروش فومنی بشم که این روزها دیگه همه ازش خبر دارن. از اون مفصلتر و مهمتر بحث دستفروشیه و کیه که ندونه دستفروشی بخشی از فرهنگ قومی ماست و سرکوب و غارت اموال دستفروشها به بهانهٔ مقابله با سد معبر و یا تلکه کردنشون به بهانهٔ عوارض و کرایهٔ جا و… انگارهٔ جدیدیه که باید با این انگاره مبارزه کرد؟

مادران و مادربزرگان تعداد زیادی از ما، در هفته‌بازارهای مختلف گیلان و یا در جاهای مختلف، محصولات خودشون رو فروختند و هرگز به هیچ کسی باج مفت ندادند. زنهایی رو میشناسم که فقط با دستفروشی عرق کوتکوتو، بچه بزرگ کردن و دانشگاه فرستادن. در واقع اون سیلی به صورت اون زن، سیلی به صورت مردم گیلان هم بود. مردمی که کشاورزی دهقانی و فروش محصولاتشون، قراره قربانی شرکتهای واردات و درآمدهای نجومی کسانی بشه که خیابون و هوای شهرها رو هم میفروشن.

بگذریم. ولی با دیدن این گفتگوی رضا رشیدپور هربار اون قدر ستایشم نسبت به این زن بیشتر میشه که مجبورم این چند سطر رو بنویسم. این ویدئو چند دقیقه‌ای رو ببینید. رضا رشیدپور مثل کسی که از طرف جایی مامور فیصلهٔ دعوا و کسب رضایت شده، با آگاهی از فقر کسی که قراره رضایت بده، با اندکی لبخند به خاطر ناآشنایی زن گیلک به زبان فارسی برای رسوندن منظورش، از وام بلاعوض و سفر به تهران و استقبال با اتومبیل و… حرف میزنه و فکر میکنه این خانم هم مثل هزاران شرکت‌کنندهٔ مسابقات پوچ و بی‌ارزش تلویزیونی با تشویق همکاران در پشت‌صحنه سر ذوق میاد!

Read moreشهردار فومن باید عوض بشه!