نگاهم به زبان معطوف به خصلتهای طبیعی زبانه و یکی از این خصلتها مسیریابی زبان به عنوان بخشی از روبنای اجتماعی در مسیرهای گوناگون و گاه شگفتیآوره. مثلا توضیح و موضع شما در قبال یک «فومنی ساکن لاهیجان» که برای فعل «دارند» میگه «دأند»، چیه؟ آيا نميشه تحولات و توافقهای زبانی رو هم در سايهٔ نوعی خودگردانی (Autonomy) دید؟ یعنی مثلا طبق تعریف کورنلیوس کاستوریادیس از خودگردانی: همهٔ تصمیمها را، جمعي میگیرد که موضوع تصمیمگیریها هربار به او مربوط است. (بیشتر…)
برچسب: تیر ما
-
نگاهی دیگر به نقشمایههای جام زرین «افسانهٔ زندگی» در مارلیک
عزت الله نگهبان، مارلیک ٚ زیندگي جؤم’ دسأگیته دأنه. مقالهای جالب که تفسیر عزت الله نگهبان از جام زرین معروف به جام افسانهٔ زندگی (پیدا شده در بقایای تمدن مارلیک-دیلمان) را به چالش میکشه. این مقاله رو از اینجا دانلود کنین و بخونین.
-
۱۵۹۲ تیرماسینزه
أمير بگۊتاى: أولˇ بهار خۊجيره،
أولˇ بهار ؤ آلاله-زار خۊجيره
بۊلبۊل در چمن ؤ خؤ در تلار خۊجيره
سۊرمه چۊشم کيجاىˇ زۊلف کاکۊلدار خۊجيرهفارسی: امیر گفته است اول بهار زیباست/ اول بهار و شقایقزار زیباست/ بلبل در چمن و خوابیدن در «تلار» زیباست/ دختر سرمه به چشم کشیدهٔ با موی کاکلدار زیباست.
شیمه تیرماسینزه مۊبارک ببۊن. ضیا دسم درد نکۊنه که اي پؤستر ٚ زحمت’ بکشئه.
-
وبمجی تیر ما
این قراره بخش جدیدی باشه توی ورگ که البته صورت تکاملیافته لینکدونی قدیم وبلاگستانه. اگه از خوانندههای قدیمی ورگ باشید حتما میدونید که توی ستون کناری وبلاگ ورگ هم بخش وبمجی به انتشار لینکها و مطالب جالب (از نگاه ورگ) اختصاص داشت. بعدها جادی این امکان رو در فرم سلسله پستهایی با عنوان لینکهای شاد دوشنبهها توی وبلاگش ادامه داد و نکتهش اینجا بود که این تغییر (از ستون کناری قالب سنتی وبلاگ به وضعیت یک پست مستقل در ردیف سایر پستهای وبلاگ) خودش حاصل تغییرات اساسی بود که این سالها در چند و چون وبگردی (وبمجی) کاربرها پیش اومده. حالا وبلاگخونها (از جمله خودم) بیشتر از توی گوشی و تبلت وبلاگ میخونن و در نتیجه ستونهای کناری، کاربرد خودشون رو از دست دادن و از طرف دیگه وجود شبکههای اجتماعی مجازی با خصلت استریم (جریان پستها) باعث شده که خصلت استریمی پستهای وبلاگ هم دوباره به ویژگی مثبت وبلاگها تبدیل بشه. خلاصه اینکه حالا توی ورگ هم هر ماه با پستی مخصوص وبمجی روبرو خواهید بود که توش ممکنه همه جور آجیلی پیدا کنید و حتی خودتون میتونید لینک و مطلبی پیشنهاد بدین تا توی این بخش منتشر بشه.
برای شروع، این از لینکهای این ماه:
– ترجمهٔ گیلکی الواح افسانهٔ گیلگمش کار جالبیه که دامون توی وبلاگش پی گرفته. ترجمهٔ لوح سوم رو میتونید اینجا بخونيد.
– وبلاگ مجلهٔ گیلان ٚ اؤجا راه افتاد! توی این وبلاگ خبر انتشار شمارهٔ جدید این مجله (اؤجای ۲۱) به همراه ویژه نامهٔ زنان اؤجا با عنوان «یاور» منتشر شده.
– مقاله خوندنی فرهنگ کرمی و علی نجفی رو بخونین. دربارهٔ نام دیلم و گالش نوشتهن و اینکه گیلکهای کوهنشین رو باید چی بنامیم؟
– این هم مطلبی جالب دربارهٔ کودکان کار به زبان گیلکی که خوندن داره.
– پخش فیلمهای سهراب شهید ثالث در رشت و چند شهر دیگر استان گیلان هم خبر خوبیه و پیشنهاد میکنم این فیلمها رو از دست ندین. متاسفانه هرچی گشتم لینکی پیدا نکردم که لیست فیلمها و زمان پخششون رو یکجا نشون بده در نتیجه پیشنهاد میکنم به سایت هفتساز برین و اطلاعات بیشتر رو از اونجا بگیرین، چون نهایتا برای خرید بلیط هم باید از همونجا اقدام کنین.
– این کانال تلگرامی هم به زبان گیلکی برای ذهن گیلکی محتواهای خاص خودش رو تولید میکنه که باید خودتون برین و ببینین!
-
شهردار فومن باید عوض بشه!
نمیخوام وارد بحث مفصل زن دستفروش فومنی بشم که این روزها دیگه همه ازش خبر دارن. از اون مفصلتر و مهمتر بحث دستفروشیه و کیه که ندونه دستفروشی بخشی از فرهنگ قومی ماست و سرکوب و غارت اموال دستفروشها به بهانهٔ مقابله با سد معبر و یا تلکه کردنشون به بهانهٔ عوارض و کرایهٔ جا و… انگارهٔ جدیدیه که باید با این انگاره مبارزه کرد؟
مادران و مادربزرگان تعداد زیادی از ما، در هفتهبازارهای مختلف گیلان و یا در جاهای مختلف، محصولات خودشون رو فروختند و هرگز به هیچ کسی باج مفت ندادند. زنهایی رو میشناسم که فقط با دستفروشی عرق کوتکوتو، بچه بزرگ کردن و دانشگاه فرستادن. در واقع اون سیلی به صورت اون زن، سیلی به صورت مردم گیلان هم بود. مردمی که کشاورزی دهقانی و فروش محصولاتشون، قراره قربانی شرکتهای واردات و درآمدهای نجومی کسانی بشه که خیابون و هوای شهرها رو هم میفروشن.
بگذریم. ولی با دیدن این گفتگوی رضا رشیدپور هربار اون قدر ستایشم نسبت به این زن بیشتر میشه که مجبورم این چند سطر رو بنویسم. این ویدئو چند دقیقهای رو ببینید. رضا رشیدپور مثل کسی که از طرف جایی مامور فیصلهٔ دعوا و کسب رضایت شده، با آگاهی از فقر کسی که قراره رضایت بده، با اندکی لبخند به خاطر ناآشنایی زن گیلک به زبان فارسی برای رسوندن منظورش، از وام بلاعوض و سفر به تهران و استقبال با اتومبیل و… حرف میزنه و فکر میکنه این خانم هم مثل هزاران شرکتکنندهٔ مسابقات پوچ و بیارزش تلویزیونی با تشویق همکاران در پشتصحنه سر ذوق میاد! (بیشتر…)