برچسب: زبان گیلکی

  • آیا زبان دیلمی، چیزی جدا از زبان گیلکی‌ست؟

    در این نوشته کوشش میکنم توضیح بدم چرا فکر میکنم اون چه که به نام زبان مردم دیلم یا زبان دیلمی ازش نام برده میشه همون زبانیه که امروز گیلکی نام داره. گرچه توضیح این موضوع برای کسی که با زبان گیلکی و گويشهای مختلفش در جلگه و کوهستان و درون و بیرون استان گیلان آشناست خیلی راحتتره و نیاز به این همه بحث روی جزئیات نداره.

    چرا گیلکی و دیلمی یک زبانند؟

    در صحبت از زبان دیلمی (که در واقع همیشه با عنوان زبان مردم دیلم از آن نام برده شده) نوعی مغالطه رخ داده است. یعنی یک منبع از انقراض زبانی به نام دیلمی حرف زده و مدعی می‌شود که دیگری هم از این زبان نام برده است. (مانند استخری و…) یعنی چون یک نفر در گذشته از «زبان مردم دیلم» نام برده و حالا هم یک نفر مدعی انقراض زبانی به نام دیلمی شده پس همه چیز درست و مرتب است و زبانی به نام دیلمی داشتیم که «متمایز از زبان گیلکی امروز» بوده است. (به این نتیجه‌گیری آخر دقت کنید.)

    فراموش نکنیم همین امروز هم هر کسی که بی‌خبر باشد و به گیلان بیاید خواهد گفت زبان مردم شرق گیلان با زبان مردم مرکز و غرب گیلان متفاوت است و در فومن حرف خ زياد و در لاهیجان حرف ن زياد به کار می‌رود. و لابد باید نتیجه بگیریم دو زبان داريم!

    (بیشتر…)
  • آیندهٔ زبان گیلکی

    توضیح مهم: این مقاله در شمارهٔ نهم مجلهٔ قاف (بهار ۹۹) چاپ شد اما پس از چاپ و در ویرایش‌های بعدی، تغییرات زیاد و مهمی داشته است. در نتیجه متن حاضر نسبت به متن توی «قاف» تفاوتهای بسیاری دارد.

    تابلو نقاشی «خورشیدگرفتگی»‌ از جورج گروس (۱۹۲۶)
    تابلو نقاشی «خورشیدگرفتگی»‌ از جورج گروس (۱۹۲۶)

    این مقاله درواقع بسط آن بحثي‌ست که قرار بود در دی ماه ۹۸ و در تالار مرکزی رشت ارائه کنم که متاسفانه در روز سخنرانی به دلایل مختلف (از جمله کمبود وقت) نشد. اساس این بحث بر تفکیک و تمایز میان دو نگاه و دو مسیر مختلف به مسألهٔ ملی و ملیگرایی استوار شده است. در واقع اگر بخواهیم درستتر بگوییم بر دوراهی نفی مسألهٔ ملی و تأکید روی بیوطنی (Cosmopolitanism) و ملیگرایی سعی میکنم به راه سومی اشاره کنم که دست‌کم عمری به اندازهٔ خیزش انسان برای چیرگی بر نظام پرهرج‌ومرج سرمایه‌داری در سیاره‌مان دارد.

    برای رسیدن به درکي مشترک از مسألهٔ پیش رو بیایید چند پیشفرض را مرور کنیم:

    (بیشتر…)
  • پیشوند فعلی «ب» در گذشتهٔ سادهٔ گیلکی از تکوین تا تصریف

    مقاله‌ای خوندنی و جالب دربارهٔ پیشوند ب در افعال گیلکی. این مقاله به تحلیل تعاریف موجود از این پیشوند پرداخته و بعد با تحلیلی تاریخی-زبان‌شناسانه سعی کرده  راه جدیدی در شناخت این پیشوند باز کنه.
    در مسیر این پژوهش چند نکتهٔ جذاب ديگه هم مطرح شده که اين مقاله رو جذابتر هم کرده. اين مقاله رو از اينجا بگیرین و بخونین.

  • بررسی شباهت زبانهای گیلکی و کردی

    فرهنگ کرمی توی این مقایسه فهرستی از شباهتهای این دو زبان رو در دو سطح مختلف تهیه کرده که خواننده رو با نزدیکی و خویشی عمیق دو زبان کردی و گیلکی آشنا میکنه.

    این مقاله رو از اینجا بگیرین و بخونین.

  • ماندي کۊدن ؤ یکته نؤکته

    چن سور پیش یکته دۊستؤن (ستار نؤم) يکته ايده مطرح بۊده «ماندي گۊدن» ٚ سر کي جالب بۊ. گۊت: گيلکي مئن يکته کلمه دأنيم، مانده؛ کي تازه بچئه گۊساله’ گۊنيم. وختي شۊکؤم‌دار گؤ فارغ بنه، خئلي بيحال ؤ واکته’. شاید «ماندي کۊدن» هينأجي بمأبۊن. يعني هأني خسته بۊبؤم کي بخيالي شۊکؤم‌دار گؤ ٚ مۊرسؤن تازه مأنده (ماندي) بچئم (بۊدم). اينم دؤنيم که گۊدن ٚ فعل زأک ؤ کۊته ؤ کۊله به کارأگيته بنه. مثلا فلؤن مؤجۊد زأک کؤنه. پس گيلکي مئن مأنده (ماندي) کۊدن «گوساله به دنيا آوردن» معني دئنه. (بیشتر…)

  • فعل غیرتحققیِ منحصر به فرد در گیلکی لشت‌نشایی

    ما در این مقال، مختصراً به فعلی استثنایی در زبان گیلکی (بر اساس داده‌های اخذ شده از گیلکی لشت‌نشایی) خواهیم پرداخت که تا کنون هیچ یک از منابع نحوی گیلکیِ مورد نظر، چه از لحاظ صوری و چه از لحاظ کاربردی، بدان اشاره‌ای نکرده‌اند و این در حالی است که چنین فعلی قطعاً در برخی دیگر از گونه‌های زبان گیلکی مانند گیلکی املشی یا رودسری نیز یافت می‌شود. شاید از دلایل مطرح نشدن فعل مورد نظر در منابع نحوی گیلکی، شباهت صوری-ساختاری آن به «مصدر» فعلی و وجود تنها یک صیغه از آن باشد. متأسفانه اغلب منابع نحوی گیلکی به کاربردهای صورِ دستوری به ویژه افعال و ساخت‌های فعلی نیز نپرداخته، گویی رابطه مستقیم همیشگی میان مقولات صوری و معنایی وجود دارد. بنابراین نمی‌توان در هیچ اثری به کاربردهای ویژه «مصدر» نیز برخورد نمود تا با رجوع به این کاربردها به این سؤال پاسخ داد که آیا دست‌کم از لحاظ کارکردی و منظورشناختی می‌توان به چنین نقشی در رابطه با مصادر فعلی در گونه‌های دیگر زبان گیلکی، قائل شد یا نه؟  (بیشتر…)

  • بس‌گانگی در زبان گیلکی

    این متن به درخواست دوستانم در نشریه قاف در پاسخ به پرسش درباره «گویش معیار در زبان گیلکی» نوشته و در شمارهٔ اخیر این فصلنامه چاپ شد.

     

    یکی از مهمترین پرسش‌های پیش‌روی نویسندگان و شاعران و فعالان قومی گیلک، پدیدهٔ چندگویشی یا چندلهجه‌ای بودن زبان گیلکی است. پیش از اینکه در باتلاق بحث قدیمی و بی‌مزهٔ «گیلکی زبان است یا لهجه یا گویش و اصلاً هر یک از این سه چیستند؟» گیر کنیم با شتاب از روی سنگ‌های واقعیت عملاً موجود بپریم و به کمک این سنگ‌ها و جای پاها که گذشتگان ما برای ما تعبیه کرده‌اند خود را به این پرسش برسانیم که با این چندگویشی بودن یا در‌واقع بس‌گانه بودن زبان گیلکی چه کنیم؟ زبان گیلکی طیفی پیوسته از رضوانشهر تا مناطق گسترده‌ای از مازندران را دربرمی‌گیرد، از گیلکی بیه‌پس تا گیلکی مرکز استان تا گیلکی بیه‌پیش و گیلکی گالشی (دیلمی) و گیلکی تبری و… و منابع متعدد مکتوب تاریخی و شواهد متعدد موجود محلی و میدانی نام این زبان را گیلکی یا گلکی (به کسر گاف و لام) می‌نامند. برخی این چندگویشی را تشتت می‌دانند و از آن با عنوان مشکل یاد می‌کنند؛ مثل خود من، اگر که چند سال پیش از من می‌پرسیدید. بسیار پیش آمده که فلان شاعر یا نویسندهٔ هم‌ولایتی در پاسخ به این پرسش که «چرا در کنار کارهای فارسی، به زبان مادری‌ات هم نمی‌نویسی؟» پاسخ داده باشد «آخر به کدام لهجه؟» و نویسندگان و شاعران و روزنامه‌نگاران گیلکی‌نویس هم با این پرسش دست به گریبان اند و چه بسا بسیارانی از هر دو گروه که خلق شاهکارهای ادبی در زبان گیلکی را به بعد از حل این «معضل» موکول کرده‌اند و البته این گروه اغلب منظورشان از حل معضل، راه حل مشخصی است که در ذهن دارند. بله. راه حل گویا مشخص است و فقط راه رسیدن به آن صعب است که مسالهٔ ما چند دهه لاینحل باقی مانده. به عنوان مثال در خانهٔ فرهنگ گیلان جلسه‌ای برای بررسی این مشکل برگزار می‌شود و اسم این نشست، خود راه حل پیشنهادی برگزارکنندگان است. همیشه، راحت‌ترین کار رجوع کردن به عادت‌های ذهنی و عرفی است؛ کمترین شوک را به ما وارد کرده و بیشترین امتیاز را به نفع وضع موجود می‌دهد. تغییر اما داستان دیگری دارد.
    ترجیح می‌دهم برای توصیف این پدیده از مفهوم بَسگانگی استفاده کنم. زبان گیلکی همچون هر زبان زنده و طبیعی دیگری بَس‌گانه (Multiple) است. چه از نظر تنوع لهجه‌ها و چه از نظر پیوند طیفی میان این لهجه‌ها و پیوند طیفی این زبان به طور کل با زبان‌های همسایهٔ خود. پس موضوع این متن رودررویی با این ویژگی است که اگر از من بپرسید خواهم گفت رودررویی با زبان، چون زبان بس‌گانه است. (بیشتر…)

  • واقعاً مردن!

    بهار امسال، گفتگويى با دوستان فصلنامهٔ قاف داشتم و در سومین شمارهٔ اين مجله چاپ شده که در این جا می‌خونید؛ دست به سبک نگارش و ویراستاری متن نزدم.

     

    گیلکی… احساس کردیم از او فاصله گرفته‌ایم. داریم می‌گذاریمش در صندوقچه خاطرات مغزمان و پشت ویترین شبکه‌ی استانی. اما ما نمی‌خواستیم. نمی‌خواستیم زبان گیلکی بمیرد. کلی علامت سؤال داشتیم و می‌خواستیم این دفعه نقطه‌ی پایان جمله را، اولِ راه چاره بگذاریم.
    پرونده‌ی زبان گیلکی را در «قاف» باز کردیم و باید جایگاه واقعی امروز زبان گیلکی در زندگی روزمره و مقدار عمق زخم فراموشی را ارزیابی می‌کردیم تا بگردیم در پی نوشدارو …گوشمان از خیلی حرف‌ها پر بود و می‌دانستیم این زخمْ داروهای بی‌اثر زیادی چشیده. کلیشه‌ها و حرف‌های تکراری را کنار گذاشتیم و در گفتگوها به دنبال حرف تازه‌ای بودیم. حرف تازه یعنی سؤال های نزدیک‌تر به زمان حال بپرسیم و جواب‌ها هم فقط جواب نباشند، دنبال ناگفته‌ها و کم‌گفته‌ها بودیم.
    …پای زبان مادری که وسط باشد، فرزندان دلسوزی را پیدا می‌کنیم که تلاش‌ها و تحقیق‌های زیادی کرده‌اند. به تیترهای پرونده که فکر می‌کردیم دیدیم قطعه‌ی پازل هر زبانی رسم‌الخط است. اسم رسم‌الخط زبان گیلکی را که آوردیم امین حسن‌پور را معرفی کردند و از فعالیت‌هایش گفتند. برای دیدن او باید به زادگاه و محل زندگی‌اش می رفتیم؛ به لاهیجان.
    می‌خواستیم برای مصاحبه در مورد رسم‌الخط زبان گیلکی سراغ کسی برویم که از دانشگاه گیلان مهندسی مکانیک در حرارت و سیالات خوانده و از حدود ١٢ سال پیش وبلاگ «وَرگ» را راه انداخته. وبلاگی که مدرسه‌ی زبانی گیلکی نامیده می‌شود و بعدها شخصِ حسن‌پور را با همین نامِ ورگ شناخته‌اند. می‌دانستیم با زبان مادری قصه می‌نویسد، روزنامه‌نویسی و ویراستاری می‌کند و واقعاً دغدغه‌ی زبان گیلکی دارد.
    … با یک دنیا علامت سؤال به سمت لاهیجان حرکت کردیم، بدون آنکه عکسی از حسن‌پور دیده باشیم و یا تاریخ تولدش (١٣۶٣) را بدانیم. ساعت سه عصر بود که با چشم‌های پف‌کرده و خستگیِ ناشی از روزهای کاری به سمت رشت و سپس لاهیجان حرکت کردیم. ساعت پنج قرار ملاقات داشتیم و من در ذهنم داشتم امین حسن‌پور را تجسم می‌کردم. به ما گفته بودند در زبان‌شناسی گیلکی آدم کاربلدی است. در خیالم مرد 60-50 ساله‌ی سپیدمویی را می‌دیدم که با جثه‌ای کوچک مقابلم نشسته و از پشت عینکش هنگام پرسیده‌شدن سؤال‌ها تماشایم می‌کند. راننده که انگار بیشتر از ما برای رسیدن عجله داشت خود را به هر مانع و سرعت‌گیری می‌کوبید تا رشته‌ی افکارمان را پاره کند. سه نفری به این فکر افتادیم سؤال‌ها را مرور کنیم تا آن‌جا سردرگم نباشیم، ولی خیلی زود در یکی از خیابان‌های لاهیجان بودیم و به دنبال خانه‌ای با درب کوچک خاکستری می‌گشتیم. نیم‌ساعت زودتر رسیدیم و برای این که خیلی هم زود نرویم، سرکوچه ایستادیم و سؤال ها را بالا و پایین کردیم، اما 10دقیقه ای بیش‌تر توان مقاومت نداشتیم و من زنگ در را زدم و خودم را به صدای پشت آیفون، تحت نام مصاحبه‌کننده‌ی «قاف» معرفی کردم. مردی در را باز کرد؛ نمی‌دانستم پسرش است یا یا یکی از اقوامش! مرد 30 تا 35 ساله‌ی قد‌بلند و شادابی ما را به داخل خانه‌ی کوچک و دنجی راهنمایی کرد. خود امین حسن پور بود!! (باید با آن پیرمرد عینکی خیالاتم وداع می‌گفتم.) روی یک مبل سه‌نفره نشستیم، چای دم گذاشت و مقابل‌مان نشست و بعد از احوالپرسی‌های رایج، ضبط‌کننده‌ی صدای گوشی‌ام را زدم که برویم سر اصل موضوع: زبان گیلکی. (بیشتر…)

  • یک اتفاق خوب برای تئاتر گیلکی

    خرس

    امشب نمایش خرس و خواستگار رو دیدم. دو پرده، نوشتهٔ آنتون چخوف که مریم نژاد به زبان گیلکی ترجمه‌ش کرد و محمدحسن معجونی به روی صحنه برد و حتما اعلانش رو در پیشخوان ورگ دیدید.
    این نمایش بی‌شک اتفاق مهمی در تئاتر گیلکیه. سالها پیش در لاهیجان تئاتری به زبان گیلکی دیده بودم به نام دوخونکا به کارگردانی اردشیر وزیری و بعدتر اگر اشتباه نکنم تنها تجربهٔ نمایشی به زبان گیلکی، اپرای گیلکی بود که پارسال در رشت به روی صحنه رفت (به خوانندگی مصطفی رحیم‌پور). اون اپرا رو ندیدم که درباره‌ش قضاوت کنم و نظر بدم که چه کیفیتی داشت. (بیشتر…)

  • گیلکي فکته-دره؟

    خئلي زمتؤن ىکچي گۊنيم ؤ تترج اۊنˇ سر استدلال کؤنيم ؤ نۊدؤنيم کي اۊن غلطه. بعضي عقيده’ن ىا ىپاره باورؤن، هيتؤرن. چاگۊده بۊبؤن ولي راسه-راسه نئن. اي باورؤنه اؤسانه (افسانه) ىا اسطۊره دۊخؤنيم. پيشتر مۊ ائره حقسأى بۊدم ىپاره اي اؤسانه’نه گيلکي زبؤنˇ سر نۊشؤن بدئم. (أگه تايسه نۊخؤندين ألنى بۊخؤنين.)

     

    DSC00184

    أمما ىکته اؤسانه راجه به گيلکي اينه کي اي زبؤن مرده-دره؛ فکته-دره؛ اصطلاحاً مؤنقرضأبؤدره!
    (بیشتر…)

  • زبان مادری و عدالت اجتماعی

    کم-کم به روز جهانی زبان مادری (أمير ما ۱۸ برابر با دوم اسفند) نزدیک می‌شویم و توی اینترنت هم فعالان و دلسوزان زبان گیلکی مشغول فعالیت‌هایی برای این روز هستند که سعی می‌کنم در ستون وبمجی تا حد ممکن منعکسشان کنم.

    به عنوان مثال ابتکار جالب “چالش روز جهانی زبان مادری” که توی تلگرام راه افتاده و امیدوارم توی وبلاگ‌ها هم گسترش پیدا بکند.

    این متن هم تحت عنوان “زبان مادری و عدالت اجتماعی؛ گزاره‌هایی به بهانهٔ روز جهانی زبان مادری” نوشتهٔ خواننده و همراه این وبلاگ، احمد زاهدی لنگرودی است که با هم می‌خوانیم:

     

    مقبرهٔ یادمان شهید؛ در دانشگاه پزشکی و بیمارستان داکا در بنگلادش. به یاد آنهایی که در ۲۱ فوریه ۱۹۵۲ به خاطر جنبش زبان بنگالی تظاهرات کردند و کشته شدند.
    مقبرهٔ یادمان شهید؛ در دانشگاه پزشکی و بیمارستان داکا در بنگلادش. به یاد آنهایی که در ۲۱ فوریه ۱۹۵۲ به خاطر جنبش زبان بنگالی تظاهرات کردند و کشته شدند.

    الف) تمسخر زبان گیلکی در کشور، متاثر از آسیب‌های استبداد سلطنتی در تمسخر اقوام حاشیهٔ فلات ایران است، که متاسفانه مختص به گیلکان هم نیست. به‌نام ملت‌سازی، در ظاهر پیشرفت و با شعار جعلی «تمدن بزرگ» و با تحقیر فرهنگی و حذف مشارکت اقتصادی-سیاسی اقوام گوناگون فلات ایران -که منع آموزش و گسترش کاربرد زبان مادری و گویش‌های بومی ذیل طرح‌های توسعهٔ سرمایه‌دارانه، موسوم به «نوسازی» بارزترین نمود آن بود- اقدام به حذف زبان مادری مردمی شد که نظام حکومت مرکزی از هرکدام به نوعی کینه‌ای در دل داشت. از گیلک و بلوچ و کورد و تورک و عرب؛ پس به تمسخر زبان آنان نشست و بیان افراد الکن و نادان را در نمایش‌های عمومی و رسانه‌ها به آن زبان‌ها ترویج داد. آسیبی که تاثیرش هنوز هم برجاست. (بیشتر…)

  • ویژگی‌های فعل «داشتن» در زبان‌های گیلکی و فارسی: از منظری تطبیقی-مقابله‌ای

    فعل «داشتن» در زبان گیلکی با فعل «داشتن» در زبان فارسی «همزاد» محسوب شده، هر دوی آنها دارای یک نیای مشترک می‌باشند. با صرف نظر از معنای اصلی و اولیة مالکیت که از عنصر «داشتن» در دو زبان مزبور برمی‌خیزد، این عنصر در گیلکی خصوصیاتی را چه به لحاظ صوری و چه به لحاظ معنایی از خود بروز می‌دهد که نمی‌توان آن را در همه موارد، با خصوصیات برخاسته از کلمهٔ «داشتن» در زبان فارسی منطبق دانست. ما در این نوشتار بیش از هر چیز به این عدم انطباق پرداخته، با نگاهی مقایسه‌ای-مقابله‌ای به بررسی برجسته‌ترین ویژگی‌های برآمده از فعل نامبرده در دو زبان مورد نظر، مبادرت خواهیم ورزید.

    میرهاشمی

    (بیشتر…)

  • نيشتن

    Sitting-Elephant

    نيشتن (ništən) فعلي ايسه کي گيلکي مئن چن جۊر کارأىته بنه. ايشؤن اۊ کارأىتنؤني ايسن کي مۊ دؤنم. شمرأني أگه اي فعل أجي کاربردي شناسنين کي تينه اي ليستˇ مئن بأ بۊگؤىن:

    ۱. نيشتن؛ اينˇ أول معني هي نيشتنه کي ايسأنˇ مؤخالفه.

    ۲. مهمؤني شؤن؛ وختي کي شنيم ىک نفرˇ ورجه مهمؤني گۊنيم “بشيم فلان کسˇ ورجه بنيشيم” ؤ بازين دۊ ته نؤم اي جۊر نيشتن أجي چاگۊده بۊبؤ: شؤنيشين ؤ رۊزنيشين.

    ۳. نيشت ؤ جلسه نأن؛ مثلاً گۊنيم “امرۊ قراره فلان اداره رئيسˇ همرأ بنيشيم”‌ ىا “فرده شؤرا نماىنده’ن نيشته-درن خۊشؤنˇ کانديدا’ معرفي بۊکۊنن” ىا “اي کۊچه ايگؤ وأسي خأ بشيم آبˇفاضلابˇ کارشناسˇ همرأ بنيشيم”.

    ۴. دساجمي مواد کشئن ؤ مشرۊب خؤردن؛ وختي ىک جرگه آدم کسؤنأجي جمأبنن اي جۊر کارؤن ئبه، “نيشتن” استفاده بنه: سؤال: جعفرم اۊشؤنˇ همرأ نيشينه؟  آؤجا: نأ! ترکأگۊده. دئه ننيشنه.”

    ۵. ىک جا زيندگي گۊدن ؤ سؤکۊنت دأشتن؛ وختي ىک نفر ىک جا سؤکۊنت دأنه (ىکته جيگه، محل، خؤنه شهر ىا کشور)، نيشتن کاراىته بنه: تۊ شعربافؤن نيشتي؟ محمد کۊ خيابؤن نيشته؟ مۊ لاجؤن نيشينم. هي ترکيب أجي، زيندگي تشکيل دأن ؤ ازدواج گۊدن ؤ خانواده چاگۊدن ؤ مؤستقل ؤ سيوا وابؤن ئبه “زيندگي نيشتن” کي ىک جۊر تۊىم فعله چاگۊده بنه: “مۊ پنج ساله کي زيندگي بنيشتم” ىا “ايلاى دأنم زيندگي بنيشي” ىا “مأ بىن کي همرأ زيندگي نيشتم!

    ۶. تجربه-دار ؤ بامۊته بؤن: “فلان-کس بنيشته’.”

    ۷. پئرˇمأرˇ خؤنه دماسن ؤ ازدواج نۊدن ىا سيوا وانۊبؤن ؤ تهرؤنئنˇ قؤلي “ترشيدن”: “بيسارکس بنيشته’.”

    ۸. أمه گيلکؤن، فيلم و تئاتر ؤ تلويزيؤنه نيشينيم: “ديشؤ فيلمه بنيشتي؟” ىا “مۊ اۊ سرىاله بنيشته دأنم”.

     

  • ساخت غیرشخصی در زبان گیلکی

    مقاله‌ای که می‌خوانید، با عنوان “ساخت غیرشخصی در گویش گیلکی شهرستان لاهیجان” به یکی از ویژگی‌های زبان ما می‌پردازد. شما هم در این زبان حتماً با عباراتی همچون مأ گۊشنه’ یا تره گرمه برخورد کرده‌اید. این مقاله به واکاوی این شکل از جمله‌ها می‌پردازد. مقاله را از این‌جا دریافت کنید و بخوانید.

  • مصدرهای مرکب گیلکی

    لیستی که می‌بینید، مجموعه‌ای از مصدرهای مرکب در زبان گیلکی‌ست که مسعود پورهادی گرد آورده و چندی پیش برای انتشار در ورگ به من سپرد. من به این لیست، علاوه بر ترجمه‌ٔ فارسی و آوانگاشت لاتین، صورت نوشتاری گیلکی را هم افزوده‌ام و بر اساس حرف اول همین صورت و به ترتیب حروف الفبا مرتبش کردم. این مجموعه بی‌شک همهٔ مصدرهای گیلکی نیست اما مجموعهٔ بسیار خوبی‌ست و در ترجمهٔ برخی از مصدرها ممکن است منطقه به منطقه تفاوت‌های وجود داشته باشد که خوشحال می‌شوم در بخش «گب» این موارد را تذکر دهید تا این لیست کامل‌تر شود.
    نکتهٔ اول: اگر می‌خواهید از این لیست استفادهٔ راحت‌تری کنید تا کلمهٔ مورد نیاز خود را بیابید کافی‌ست از امکان واژه‌یابی مرورگر خود (ctrl+f) استفاده کنید.
    نکتهٔ دوم: براى نمايش صداى “او” (مثل توپ، کور، شور) از “ۊ” استفاده شده تا از “و” (مثل تولد، وارد، گاو) و نيز “ؤ” (مثل پٌل، شٌل و…) متمايز شود. به همين منوال براى “ى” (مثل ياور، يک و…) از “ى” استفاده شده که در هر دو حالت چسبان و جدا بدون نقطه است و براى “اى” (مثل شير، ايران و…) از “ي” استفاده شده که در هر دو حالت جدا و چسبان داراى دو نقطه در زير است. به زودى در ورگ دربارهٔ اين دو علامت بيشتر خواهيد خواند.
    نکتهٔ سوم: چند پرسش و توضيح ذیل برخی مصدرها هم در انتها به زبان گیلکی افزوده‌ام.

    (بیشتر…)

  • تا یک شاعر با یک زبانی صحبت می‌کند آن زبان نمی‌میرد.

    این گفتگو، پیشتر در مجله‌ی دادگر منتشر شده و ماه‌ها پیش پیمان برنجی فایلش را برایم فرستاده بود تا در ورگ چاپش کنم. بله! من فعل چاپ کردن را در مورد اینترنت هم به کار می‌برم. حال می‌توانید بخوانیدش البته با ویرایشی دوباره که روی متن اعمال کردم و به علاوه‌ی متن کوتاهی در پایان به عنوان نقدی در حاشیه.

    میزگردی با حضور محمد فارسی، مسعود پورهادی و پیمان نوری دربارهٔ زبان و ادبیات گیلکی.
    پیمان برنجی: در شمارهٔ گذشته برای گفتگو با آقای ناصر مسعودی از تیتری گیلکی استفاده کرده بودم که در نگارش درست آن به شک افتادم. با دوستانی تماس گرفتم که همه صاحب نظر در زبان و گویش گیلکی بودند، اما  جالب اینکه نگارش  این تیتر: خدا دانه که… را هر کدام از آقایان متفاوت با دیگری گفت! من که به دلیل شغلم مخاطب حرفه‌ای محسوب می‌شوم درماندم که کدام  یک را انتخاب کنم یا به عبارتی کدام جمله درست است؟  من ِ مخاطب خاص در خوانش شعر و داستان و هر متن گیلکی سختی می‌کشم. از یک جایی خسته می‌شوم و نمی‌توانم ادامه دهم و متن به کناری می‌رود… علت چیست؟
    محمد فارسی: از حرف‌های مورد اشارهٔ شما می‌توان فهمید که دغدغهٔ خاطر دارید که راهی و طریقی پیدا شود که از این مشکل خوانش رها شویم. فکر می‌کنم منظورتان این باشد؟
    برنجی: چرا بعد از این همه مدت رسم الخط واحدی نداریم؟ متاسفانه زبان گیلکی این پتانسیل را دارد که همیشه مورد مناقشه باشد!
    فارسی: خیلی از کسانی که در زمینهٔ ادبیات فارسی صاحب نظر هستند و اگر در این حیطه عرض اندامی داشته باشند کارهای ماندگاری خواهند داشت، آمده‌اند و وقت صرف احیای زبان گیلکی کرده‌اند. مثلن مسعود پورهادی و… اگر با داشته‌های خود در زبان فارسی سرمایه‌گذاری کنند  در سطح استان گیلان اینطور گمنام نمی‌مانند! در حالی  که خودش را برای زبان گیلکی فدا کرده… چرا ما نباید در مورد رسم‌الخط به وحدت برسیم؟ نخواسته باشیم برای آنهایی که طالب و عاشق زبان گیلکی هستند، در موقع خواندن متن و شعر گیلکی کاری بکنیم؟
    برنجی: سوال واضح من هم همین است که چرا این وحدت اتفاق نمی‌افتد؟
    مسعود پورهادی: این مساله فقط مربوط به زبان گیلکی نیست. ما در ارتباط با زبان ِ وزین فارسی (با آن قدمت طولانی خودش) هم مشکلاتی این چنینی داریم. از قضا امروز در حال آمدن به اینجا بودم که کسی در ارتباط با یک دانشجوی خارجی که در ارمنستان زبان فارسی خوانده و به ایران آمده می‌گفت: آن چیزی که در کتاب‌ها خوانده بودم  را در ایران نمی‌شود به آن صورت حرف زد. چرا؟ گفت: آن‌جا به من گفتند قرار است در ایران وقتی که تشنه‌ای بگویی: من را تشنه است… تهرانی‌ها می‌گویند «تشنمه» گیلک‌ها می‌گویند «مرا تشنه‌یه» و این‌ها نشان می‌دهد که در زبان فارسی هم مشکلات جدی وجود دارد. (بیشتر…)

  • تا یک شاعر با یک زبانی صحبت می‌کند آن زبان نمی‌میرد.

    این گفتگو، پیشتر در مجله‌ی دادگر منتشر شده و ماه‌ها پیش پیمان برنجی فایلش را برایم فرستاده بود تا در ورگ چاپش کنم. بله! من فعل چاپ کردن را در مورد اینترنت هم به کار می‌برم. حال می‌توانید بخوانیدش البته با ویرایشی دوباره که روی متن اعمال کردم و به علاوه‌ی متن کوتاهی در پایان به عنوان نقدی در حاشیه.

    میزگردی با حضور محمد فارسی، مسعود پورهادی و پیمان نوری دربارهٔ زبان و ادبیات گیلکی.
    پیمان برنجی: در شمارهٔ گذشته برای گفتگو با آقای ناصر مسعودی از تیتری گیلکی استفاده کرده بودم که در نگارش درست آن به شک افتادم. با دوستانی تماس گرفتم که همه صاحب نظر در زبان و گویش گیلکی بودند، اما  جالب اینکه نگارش  این تیتر: خدا دانه که… را هر کدام از آقایان متفاوت با دیگری گفت! من که به دلیل شغلم مخاطب حرفه‌ای محسوب می‌شوم درماندم که کدام  یک را انتخاب کنم یا به عبارتی کدام جمله درست است؟  من ِ مخاطب خاص در خوانش شعر و داستان و هر متن گیلکی سختی می‌کشم. از یک جایی خسته می‌شوم و نمی‌توانم ادامه دهم و متن به کناری می‌رود… علت چیست؟
    محمد فارسی: از حرف‌های مورد اشارهٔ شما می‌توان فهمید که دغدغهٔ خاطر دارید که راهی و طریقی پیدا شود که از این مشکل خوانش رها شویم. فکر می‌کنم منظورتان این باشد؟
    برنجی: چرا بعد از این همه مدت رسم الخط واحدی نداریم؟ متاسفانه زبان گیلکی این پتانسیل را دارد که همیشه مورد مناقشه باشد!
    فارسی: خیلی از کسانی که در زمینهٔ ادبیات فارسی صاحب نظر هستند و اگر در این حیطه عرض اندامی داشته باشند کارهای ماندگاری خواهند داشت، آمده‌اند و وقت صرف احیای زبان گیلکی کرده‌اند. مثلن مسعود پورهادی و… اگر با داشته‌های خود در زبان فارسی سرمایه‌گذاری کنند  در سطح استان گیلان اینطور گمنام نمی‌مانند! در حالی  که خودش را برای زبان گیلکی فدا کرده… چرا ما نباید در مورد رسم‌الخط به وحدت برسیم؟ نخواسته باشیم برای آنهایی که طالب و عاشق زبان گیلکی هستند، در موقع خواندن متن و شعر گیلکی کاری بکنیم؟
    برنجی: سوال واضح من هم همین است که چرا این وحدت اتفاق نمی‌افتد؟
    مسعود پورهادی: این مساله فقط مربوط به زبان گیلکی نیست. ما در ارتباط با زبان ِ وزین فارسی (با آن قدمت طولانی خودش) هم مشکلاتی این چنینی داریم. از قضا امروز در حال آمدن به اینجا بودم که کسی در ارتباط با یک دانشجوی خارجی که در ارمنستان زبان فارسی خوانده و به ایران آمده می‌گفت: آن چیزی که در کتاب‌ها خوانده بودم  را در ایران نمی‌شود به آن صورت حرف زد. چرا؟ گفت: آن‌جا به من گفتند قرار است در ایران وقتی که تشنه‌ای بگویی: من را تشنه است… تهرانی‌ها می‌گویند «تشنمه» گیلک‌ها می‌گویند «مرا تشنه‌یه» و این‌ها نشان می‌دهد که در زبان فارسی هم مشکلات جدی وجود دارد. (بیشتر…)

  • فعل مرکب گیلکی

    در ارتباط با فعل مرکب گیلکی که از اسم و فعل، یا صفت و فعل، یا قید و فعل، یا جز آن تشکیل می‌شود، عنصر دیگری مابین دوجزء ملاحظه می‌گردد، که برخی از گویش شناسان آن را پیشوند محسوب داشته‌اند.
    در این مقاله نویسنده بر آن است تا با ذکر دلایلی به نقش ساختاری این عنصر در ارتباط با جزء غیرفعلی، به رد نظرات ارائه شده بپردازد.

     

    purhadi2

    فعلهای مرکب فعلهایی هستند که از پیوند یک کلمه (اسم، صفت و… که آن را فعلیار می‌نامند) با یک فعل ساده (که همکرد نامیده می‌شود)ساخته می‌شوند و در مجموع معنای واحدی را می‌رسانند. مانند: لبلأگیفتن (طرفداری کردن|lәbl. â   giftәn).
    فعل مرکب یک واحد معنایی است و جزءِ فعلی آن از محتوای معنایی خود تهی شده است  و بخش اعظم معنا را جزءِ غیر فعلی (اسم، صفت یا قید) حمل می‌کند. (طباطبایی:۱۳۸۴)
    از نظر زبان‌شناسان در فعل مرکب جزءِ فعلی معنی قاموسی خود را از دست می‌دهد. تا مفهوم تازه‌ای بیاید. این مفهوم به طور عمده از «به وقوع پیوستن عمل و یا حالتی» خبر می‌دهد.
    در گیلکی مانند فارسی و دیگر زبان‌های ایرانی نو افعالی مانند: زئن (ze:n | زدن)، دأن (da:n | دادن)، گیفتن (giftәn | گرفتن)، کودن (kudәn | کردن)، بؤن یا بؤستن (buon یا bostәn | شدن) و… با اسم، صفت، قید یا جز آن ترکیب می‌شوند و فعل مرکب می‌سازند:
    مراغأگیفتن (به بی‌شوقی و کراهت دچار شدن | mәrâq.â  giftәn)
    تاشأدأن (لیزاندن، کلاه گذاشتن | tâš.â  dәan)
    ماتأزئن (mâtâ  zәen | مبهوت شدن)
    پیتأبؤن (تاب برداشتن، قُر شدن | pita buon)
    اوزأکودن (خوشه زدن | urәzâ kudәn)
    کاسأبؤستن (زمینگیر شدن انسان و خربزه | kâsâ bostәn)
    (بیشتر…)

  • فعل مرکب گیلکی

    در ارتباط با فعل مرکب گیلکی که از اسم و فعل، یا صفت و فعل، یا قید و فعل، یا جز آن تشکیل می‌شود، عنصر دیگری مابین دوجزء ملاحظه می‌گردد، که برخی از گویش شناسان آن را پیشوند محسوب داشته‌اند.
    در این مقاله نویسنده بر آن است تا با ذکر دلایلی به نقش ساختاری این عنصر در ارتباط با جزء غیرفعلی، به رد نظرات ارائه شده بپردازد.

     

    purhadi2

    فعلهای مرکب فعلهایی هستند که از پیوند یک کلمه (اسم، صفت و… که آن را فعلیار می‌نامند) با یک فعل ساده (که همکرد نامیده می‌شود)ساخته می‌شوند و در مجموع معنای واحدی را می‌رسانند. مانند: لبلأگیفتن (طرفداری کردن|lәbl. â   giftәn).
    فعل مرکب یک واحد معنایی است و جزءِ فعلی آن از محتوای معنایی خود تهی شده است  و بخش اعظم معنا را جزءِ غیر فعلی (اسم، صفت یا قید) حمل می‌کند. (طباطبایی:۱۳۸۴)
    از نظر زبان‌شناسان در فعل مرکب جزءِ فعلی معنی قاموسی خود را از دست می‌دهد. تا مفهوم تازه‌ای بیاید. این مفهوم به طور عمده از «به وقوع پیوستن عمل و یا حالتی» خبر می‌دهد.
    در گیلکی مانند فارسی و دیگر زبان‌های ایرانی نو افعالی مانند: زئن (ze:n | زدن)، دأن (da:n | دادن)، گیفتن (giftәn | گرفتن)، کودن (kudәn | کردن)، بؤن یا بؤستن (buon یا bostәn | شدن) و… با اسم، صفت، قید یا جز آن ترکیب می‌شوند و فعل مرکب می‌سازند:
    مراغأگیفتن (به بی‌شوقی و کراهت دچار شدن | mәrâq.â  giftәn)
    تاشأدأن (لیزاندن، کلاه گذاشتن | tâš.â  dәan)
    ماتأزئن (mâtâ  zәen | مبهوت شدن)
    پیتأبؤن (تاب برداشتن، قُر شدن | pita buon)
    اوزأکودن (خوشه زدن | urәzâ kudәn)
    کاسأبؤستن (زمینگیر شدن انسان و خربزه | kâsâ bostәn)
    (بیشتر…)

  • افسانه‌های زبان گیلکی

    افسانه‌ها همیشه قصه‌هایی شیرین خواندنی یا شنیدنی نیستند؛ گاه باورهایی اشتباه هستند پیرامون چیزی که منجر به نتیجه‌گیری‌ها و تصمیم‌های اشتباه درباره‌ی آن چیز می‌شوند. این متن قرار است به برخی از این افسانه‌ها درباره‌ی زبان گیلکی و به طور کلی زبان‌هایی که در یک کشور با یک زبان رسمی، «زبان قومی» یا «زبان مادری» نام می‌گیرند بپردازد و برای افسانه‌زدایی از این موضوع تلاش کند.

    زبان گیلکی؟ نه خیر! گویش یا لهجه درست است.
    زبان‌شناسی مدرن به طور تقریبی هیچ یک از این سه عنوان را به رسمیت نمی‌شناسد. در‌ واقع زبان‌شناسی بیش از همه با مقوله‌ای به نام «گونه‌ی زبانی» سروکار دارد و این که ما به یک گونه‌ی زبانی خاص چه عنوانی بدهیم بیشتر معلول شرایط اجتماعی و سیاسی‌ست. به عنوان مثال زبان‌های سوئدی و نروژی تفاوت‌های واژگانی بسیار بسیار اندکی با هم دارند اما چون دو دولت مختلف بر این دو زبان حاکم است، هر دو زبان خوانده می‌شود در حالی که در زمان پهلوی اول، دولت حاکم به سختی می‌توانست بپذیرد که ترکی گویش و لهجه نیست و زبان است!
    در نتیجه، در اغلب جهان، این که یک گونه‌ی زبانی لهجه یا گویش یا زبان نامیده شود امری سیاسی‌ست و اغلب زبان رسمی کشور را زبان و باقی را گویش یا لهجه می‌نامند. و این نکته را فراموش نکنید که هربار حرف از لهجه یا گویش بودن گیلکی می‌شود، در‌واقع این بحث در نسبت با زبان فارسی مطرح شده است. در‌واقع بحث گویش یا لهجه بودن یک گونه‌ی زبانی همواره در نسبت با زبانی دیگر مطرح می‌شود و در کشورهایی که چندین زبان دارند، در نسبت با زبان رسمی. (بیشتر…)

  • چنته نؤکته، گیلکی و فارسی و ایشؤنˇ هدأهگیرˇ جی

    امه دوزوانه ایسیم. گیلکی و فارسی همره پیله بنیم. ای چن دهه مئن گیلکی امه مئن ضعیفأبؤ و فارسی ویشتر ارج بیته. او طرفأ جی ای سالؤن می نسلˇ مئن یه پاره تصمیم بیتن کی خوشؤنˇ مأری زوانه رو بکونن و حتا اگه خوشؤنˇ پئر و مارˇ سابˇ واسی ای زوانه بلد نبون، بشون یاد بگیرن. هینˇ وأسی می نسل یکته تازه مسأله دأنه و اونم اینه کی گاگلف لازم بنه خو فارسی گبؤنه به گیلکی واگردؤنه تا کم-کمئی گیلکی نویشتن و گب زئنه تمرین بکونه. دوروس هئره ایسه کی می نسلˇ گیلکی گب زئن و گیلکی بنویشته او گیلکی همره کی قدیمˇ نسلˇ جی بشتؤسه دأنیم اننئی تؤفیر دأنه. ای تؤفیر دو جوره. یه پاره اینˇ وأسیه کی به هر حال ای گیلکی امروزˇشی ایسه و نبنه کی اونˇ رنگˇبو و حال و هوا و حتا اونˇ جیر و جؤر و ریتم و آهنگ هوجور ببون کی پیشتر بو. پیشتر ای زوان ارباب-رعیتی زندگی و کشاورزی و دیهاتی مؤناسباتˇ همره ویشتر توشکه بخؤرده بو و الؤن نسلˇ جوان وختی خأنه گیلکی گب بزنه و بنویسه خو دونیا مئن و خو دونیا جی گب زئنه و نویسنه. امما یه پاره تؤفیرؤنم اینˇ وأسی ایسه کی می نسل -ویشتری- گیلکیه خو پئر و مأرˇ جی یاد نگینه. کتاب و اینترنت و رفئقˇ جی یاد گینه. هینˇ وأسی ایسکالئی ماشینی و مصنوعی بنه. می نسل هنوز این‌ئبه سخته کی گیلکی فکر بکونه و بازون گیلکی گب بزنه یا بنویسه. چون تاهیسه هرچی بدئه و بشتؤسه فارسی بو و هرچی به گیلکی بشتؤسه نه اینˇ شی، بلکی خو پئر و مار و فامیل و پیلترأکؤنˇ شی بو. هینˇ وأسیه کی گاگلف اینترنت یا دؤرˇ ور یک جور گیلکی خؤنیم یا اشتؤنیم کی او گیلکی همره که امی پئر و مارˇ جی اشتؤسیم تؤفیر دأنه. امی حواس وا جمع ببون کی بدؤنیم ای تؤفیر او تؤفیری نیه کی مثلن مأمولی مظفری شئرون با خو هم‌محلی‌ئنˇ گیلکی دأشت. چون یکته زوانˇ مئن تازه چی أردن و تجرؤبه گودن یک‌چی‌ئه و اونˇ مئن ماشینی و خؤشک و خالی قاعده‌نˇ جی عجیب و غریب جؤمله چاگودن یکچی دیگر! ای وؤت خأنه هی دومی گبه پیش بکشه و راجه به اونچی کی ای چن ساله به تجرؤبه بدئم گب بزنه.

    -I-
    وختی گیلکی مئن خأنیم یکچی بگؤیم کی پیشتر فارسی مئن دأشتیم، بدترین کار اینه کی واژه-به-واژه اونه واگردؤنیم به گیلکی. ای جور جؤمله‌ٰن هیتؤ چاگوده ببؤن: پور ممنون (کی هو «خیلی ممنون» یا «خیلی متشکرم» ایسه)، خودا نامˇ همره (کی هو «با نام خدا» یا «به نام خدا» ایسه).
    ائره بئتره کی واگردیم به امی زوان و بینیم خودˇ زوان چی دأنه. دوروسه کی گیلکی مئن، پور، خیلی یا خئلی معنی دئنه امما نوا جخترادیم کی خودˇ خئلی‌م گیلکیه و تازه «پور» نی همه جور «خئلی» نیه. پور کیفی نیه، کمی ایسه. پس مثلن امی لیسانسˇ دؤره کی چار ساله، وختی اونˇ جی سو سال بوگذشته، تینیم بگؤیم: پور بشؤ، کم بمؤنسه. یا وختی یکجا خئلی آدم ایسأ تینیم بگؤیم: اؤره پور پورˇ آدمه. امما وختی خأنیم بگؤیم «خیلی ممنونم»، بئتره یکچی بگؤیم کی پیشتر گیلکی مئن بشتؤسه دأنیم: تی دس درد نکونه. یا: تی دسˇ قروبؤن. یا: خئلی ممنونم. أهأ. چی اشکالی دأنه هینه بگؤیم؟ نأ خئلی و نأ ممنون، هیته گیلکی مئن غریبه نین.
    هیتؤ «خودا نامˇ همره» مئنم تینیم اننئی ویشتر گیلکیه وامجیم؛ گیلکی مئن دو ته اصطلاح دأنیم کی ای جور موقه‌ٰن گونن. یکته «تَهَت» و اؤکته «نؤمی». مثلن وختی گونیم «بشو او باغˇ جی مئوه بچین می تَهَت» یعنی «برو به آن باغ و به اعتبار من میوه بچین»؛ یا وختی گونیم «وام هیتم تی نؤمی» یعنی «به نام تو وام گرفتم». پس تینیم بگؤیم: خودا نؤمی. (هوتؤ کی «به قول فلانی» بنه «فلانی قؤلی.) (بیشتر…)

  • گیلکی زوان ۲-۴

    آن‌چه تحت عنوان «گیلکی زوان» در ورگ می‌خوانید، ترجمه‌ای‌ست از کتاب The Gilaki Language نوشته‌ی و.س. راستارگؤوا (В.С. РАСТОРГУЕВА)، آ.آ. کریمؤوا (А.А. КЕРИМОВА)، آ.ک. مأمدزاده (А.К. МАМЕДЗАДЕ)، ل.ای. پریئنکؤ (Л.А. ПИРЕИКО)، د.ای. ادئلمن (Д.И. ЕДЕЛьМАН) که توسط رؤنالد م. لاکوود (Ronald M. Lockwood) از روسی به انگلیسی ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه اوپسالا (Uppsala) منتشر شده است و شما در ورگ ترجمه‌ی گیلکی آن را خواهید خواند. این بار قرار است برای نخستین بار به زبان گیلکی درباره‌ی گیلکی بخوانیم و این تلاش و آزمایشی‌ست در راستای به کار گیری این زبان در خدمت خودش. فکر و ابتکار ترجمه از نسخه‌ی انگلیسی کتاب متعلق به خانم دکتر تهمینه گیلانی، استادیار زبان و ادبیات انگلیسی بود که در همکاری مشترکی با ورگ پی گرفته خواهد شد.
    بی‌شک در این ترجمه‌ی مشترک، اشتباهات و زیاده‌روی‌ها و کم‌کاری‌های زیادی وجود دارد که تنها با راهنمایی‌ها و یادآوری‌ها و انتقادهای شما بر ما آشکار خواهد شد.
    (بخش‌های پیشین: 3 و 1-4)

    4-2: وندچربانی[1]

    پسوندؤنی گه کلمه چاکؤنن

    ۱) i (مصوتؤنˇ پسی yi و gi بنه) یکته واجوردار[2] پسونده کی ای جور جیگه‌ٰن أنه:
    الف. نامؤن و صفتؤنˇ جی واچرشْ نام[3] چاکودن: راحتی (råhəti) راحتˇ جی، دوزدی (duzdi) دوزدˇ جی، پیری (piri) پیرˇ جی، خوشگیلی (xušgili) خوشگیلˇ جی، سادگی (sådəgi) ساده جی و تنهایی (tənhåyi) تنها جی؛
    ب. نامؤنˇ جی صفت چاکودن: دیهاتی (dihåti) دیهاتˇجی، شخصی (šəxsi) شخصˇ جی، وورودی (vurudi) وورودˇ جی، آخری (åxəri) آخرˇ جی و کشی (kəši) کشˇ جی؛
    ج. تویم کلمه‌ٰنˇ جی قئید چاکودن: بیخودی (bixudi) بیخودˇ جی، ایدفایی (idəfayi) ایدفا جی، گاهگاهی (gåhgåhi) گاهگاهˇ جی؛
    د. کارˇ نامؤنˇ[4] مئن کی تویم کلمه‌ٰنˇ جی چاگوده ببؤن کی خودˇ ای تویم کلمه‌ٰن نامؤن و هسا بنه‌ٰنˇ جی چاکوده ببؤن: پتنگ‌زنی (pətəng-zəni) پتنگ و زن («زئن»ˇ بنه) جی، برنج‌چینی (bərənǰčini) برنج و چین («چئن»ˇ بنه) جی. (بیشتر…)

  • گیلکی زوان ۱-۴

    آن‌چه تحت عنوان «گیلکی زوان» در ورگ می‌خوانید، ترجمه‌ای‌ست از کتاب The Gilaki Language نوشته‌ی و.س. راستارگؤوا (В.С. РАСТОРГУЕВА)، آ.آ. کریمؤوا (А.А. КЕРИМОВА)، آ.ک. مأمدزاده (А.К. МАМЕДЗАДЕ)، ل.ای. پریئنکؤ (Л.А. ПИРЕИКО)، د.ای. ادئلمن (Д.И. ЕДЕЛьМАН) که توسط رؤنالد م. لاکوود (Ronald M. Lockwood) از روسی به انگلیسی ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه اوپسالا (Uppsala) منتشر شده است و شما در ورگ ترجمه‌ی گیلکی آن را خواهید خواند. این بار قرار است برای نخستین بار به زبان گیلکی درباره‌ی گیلکی بخوانیم و این تلاش و آزمایشی‌ست در راستای به کار گیری این زبان در خدمت خودش. فکر و ابتکار ترجمه از نسخه‌ی انگلیسی کتاب متعلق به خانم دکتر تهمینه گیلانی، استادیار زبان و ادبیات انگلیسی بود که در همکاری مشترکی با ورگ پی گرفته خواهد شد.
    بی‌شک در این ترجمه‌ی مشترک، اشتباهات و زیاده‌روی‌ها و کم‌کاری‌های زیادی وجود دارد که تنها با راهنمایی‌ها و یادآوری‌ها و انتقادهای شما بر ما آشکار خواهد شد.
    این هم بخش یکم از فصل چهارم این کتاب. (فصل سوم را در این‌جا بخوانید)

    4: کلمه‌ چاکودن

    گیلکی زوانˇ مئن بنه‌ٰن[1] کسؤنˇ همره تویمأگودن و چربانئن[2]ˇ همره واژه چاکؤنن.

    4-1: بنهٰ تویم گودن[3]
    کلمه‌ٰنی کی بنه‌ٰنه تویم گودنˇ همره چاکوده بنه دو جوره: کسؤنأجی[4] و برازکش[5]. کسؤنأجی کلمه‌ٰنˇ مئن، کلمه فولوغؤن[6]ˇ ارزش کسؤنˇ همره برابره. بزن-بوکوب (bəzən-bukub)ˇ مورسؤن. (بزن «زئن»ˇ فعلˇ امری وجهه و بوکوب نی «کوبستن» (kobəstən)ˇ امری وجه.) یا دگردن-وگردن (dəgərdənvəgərdən)ˇ مورسؤن.
    برازکشˇ مئن، کلمه فولوغؤن کسؤنه بستگی دأنن: سبیل‌دراز (səbildəraz)، اژدم‌آب (aždəmåb). (بیشتر…)

  • گیلکی زوان 3

    آن‌چه از این پس تحت عنوان «گیلکی زوان» در ورگ خواهید خواند، ترجمه‌ای‌ست از کتاب The Gilaki Language نوشته‌ی و.س. راستارگؤوا (В.С. РАСТОРГУЕВА)، آ.آ. کریمؤوا (А.А. КЕРИМОВА)، آ.ک. مأمدزاده (А.К. МАМЕДЗАДЕ)، ل.ای. پریئنکؤ (Л.А. ПИРЕИКО)، د.ای. ادئلمن (Д.И. ЕДЕЛьМАН) که توسط رؤنالد م. لاکوود (Ronald M. Lockwood) از روسی به انگلیسی ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه اوپسالا (Uppsala) منتشر شده است و شما در ورگ ترجمه‌ی گیلکی آن را خواهید خواند. این بار قرار است برای نخستین بار به زبان گیلکی درباره‌ی گیلکی بخوانیم و این تلاش و آزمایشی‌ست در راستای به کار گیری این زبان در خدمت خودش. فکر و ابتکار ترجمه از نسخه‌ی انگلیسی کتاب متعلق به خانم دکتر تهمینه گیلانی، استادیار زبان و ادبیات انگلیسی بود که در همکاری مشترکی با ورگ پی گرفته خواهد شد.
    بی‌شک در این ترجمه‌ی مشترک، اشتباهات و زیاده‌روی‌ها و کم‌کاری‌های زیادی وجود دارد که تنها با راهنمایی‌ها و یادآوری‌ها و انتقادهای شما بر ما آشکار خواهد شد.
    و اینک نخستین بخش ترجمه شده که  فصل سوم این کتاب است. (بیشتر…)

  • چند واژهٔ پیشنهادی

    در طول چند سالی که در ورگ و جاهای دیگر گیلکی می‌نویسم و می‌خوانم، بارها و بارها هوس جای‌گزین کردن واژگان غیرگیلکی با معادل گیلکی و یا ساختن واژه‌ای گیلکی برای واژه‌ای غیرگیلکی به سرم زده که اندک-اندک با بیش‌تر نوشتن و خواندن و به ویژه آشنایی با آرای داریوش آشوری و مفهوم زبان باز و تغییر دیدگاهم نسبت به بکارت زبان و سره و ناسره و تعدیل وسواسم بر مفهوم سنتی اصالت در زبان و فرهنگ، فکر می‌کنم کمی منطقی‌تر به این امر نگاه می‌کنم.

    گمان می‌کنم، نه می‌توان و نه باید برای هر واژه‌ی غیرگیلکی وارد شده به گیلکی، در جست‌وجوی معادل یا برساختن گونه‌ی گیلکی آن بود، چه که بسیاری واژگان پس از چندی چنان در بافت زبان میزبان خوش می‌نشینند که تو گویی همواره گیلکی بوده‌اند.

    اما به گمانم در برخی جاها، با ظرافتی خاص، آرام-آرام و با دقت و توجه به ذوق زیبایی‌شناسانه‌ی خواننده‌ی گیلک، می‌توان از توانایی زبان سود جست و برخی مفاهیم را راحت‌تر رساند و بستر را برای کاربرد گسترده‌ی مشتق‌های آن در آینده‌ی زبان آماده کرد.

    این میانه با دو گروه هیچ کاری ندارم و حسابم را از آن‌ها جدا می‌کنم. یکی آن دسته از دوستانی که نه گیلکی می‌نویسند، نه گیلکی می‌خوانند و نه علاقه‌ای به گیلکی نوشتن و گیلکی خواندن دارند و نه اعتقادی، اما در موسم خرده‌گیری، دوست دارند تاکید کنند که این زبان سنتی‌ست و قدیمی و این گونه کارها در آن بی‌معنی‌ست و نابه‌جا. و دسته‌ی دیگر دوستانی‌اند که از سر دل‌سوزی دست به واژه‌سازی می‌زنند، اما چنان تولید انبوه [!] می‌کنند که معلوم نیست ذوق زیبایی‌شناسانه کجاست و کاربرد کجا و بازخورد مخاطب کجا؟ (بیشتر…)

  • ساخت مستمر (در جریان) در فعل‌های گیلکی

    به طور کلی در زبان گیلکی دو شیوه برای ساختن فعل مستمر وجود دارد. یکی استفاده از ستاک «در» (dər) از مصدری که امروزه دیگر موجود نیست و دیگری سود جستن از نشانه‌ی «کرأ» است.

    (I)
    فرمول کلی استفاده از ستاک «در» برای بیان تداوم و استمرار یک فعل در دو منطقه‌ی شرق و غرب گیلان از این قرار است:
    در گویش مردم غرب سپیدرود، «ستاک فعل متغیر+نشانه‌ی نمود در جریان (ān یا ən)+ستاک dər+شناسه» فرمول اصلی ساخت فعل مستمر است. البته برای منفی کردن آن می‌توان ن منفی را هم به آغاز مصدر افزود.
    در گویش مردم شرق سپیدرود اما، فرمول به صورت «ستاک فعل متغیر+نشانه‌ی نمود در جریان (ə)+ستاک dər+شناسه» عمل می‌کند و باز برای منفی کردن آن هم می‌توان ن منفی را به آغاز ستاک فعل افزود و هم می‌توان ستاک dər را به صورت منفی بیان کرد.

    به عنوان مثال، مصدر «شؤن»، در شرق و غرب سپیدرود به ترتیب به این صورت به استمرار در می‌آید:
    شؤن درم/ شؤن دری/ شؤن دره/ شؤن دریم/ شؤن درید/ شؤن دریدی.
    [منفی: نشؤن درم/ نشؤن دری/ نشؤن دره/ نشؤن دریم/ نشؤن درید/ نشؤن دریدی. یا: شؤن دنئم/ شؤن دنی/ شؤن دنئه/ شؤن دنیم/ شؤن دنید/ شؤن دنیدی.]
    شؤ درم/ شؤ دری/ شؤ دره/ شؤ دریم/ شؤ درین/ شؤ درن.
    [منفی: نشؤ درم/ نشؤ دری/ نشؤ دره/ نشؤ دریم/ نشؤ درین/ نشؤ درن. یا: شؤ دنئم/ شؤ دنی/ شؤ دنئه/ شؤ دنیم/ شؤ دنین/ شؤ دنئن.]
    (بیشتر…)

  • شش نکته در باب گیلکی

    این متن تنها حاوی چند نکته در باب نوشتن و خواندن گیلکی‌ست:

    (I)
    فارغ از این که رسم‌الخط موردقبول در مجله‌ی گیله‌وا را بپذیریم یا نه، به هر حال در نوشتن گیلکی مجبوریم نقش‌نمای اضافه‌ی بین ترکیب‌های اضافی و وصفی را یک جوری نشان دهیم. یا دست‌کم بعضی جاها مجبوریم. از طرفی، برای نشان دادن علامت مفعولی یا فعل «ایسن» در پایان کلمه‌ای دیگر هم به علامتی خاص نیاز داریم.
    با یک مثال به سراغ این موضوع می‌رویم. فرض کنیم می‌خواهیم درباره‌ی چیزهایی حرف بزنیم که کسی آن‌ها را از روی اسب به زیر آورده.
    جمله این است: اوشؤنه اسبˇ جی جیر بأرده. (آن‌ها را از اسب پایین آورد)
    گرچه این جمله را هرکس به سلیقه‌ی خود می‌نویسد ولی به طور کلی اگر بخواهد خواننده آن را درست بخواند، باید تکلیف خودش را با دو مصوت (یکی در پایان «اوشؤن» و دیگری در پایان «اسب») روشن کند. باید تصمیم بگیرد که چه‌طور این دو را در نگارش نشان دهد.
    اما این دو مصوت چیستند و چه تفاوتی با هم دارند؟
    اولی، در‌واقع یک کلمه‌ی کامل (حرف علامت مفعولی) است. اوشؤنه یعنی آن‌ها را. بنابراین ما این‌جا با یک واژه‌ی مستقل طرفیم. همان‌طور که برای مثال در جمله‌ی «أن می کیتابه»، مصوت چسبیده به انتهای کیتاب، باز هم یک واژه‌ی مستقل (فعل) است. در‌واقع این «ه» همان «ایسه» از مصدر «ایسن» است. أن می کیتابه: أن می کیتاب ایسه.
    اما دومین مصوت جمله‌ی مورد بحث ما چی؟ منظور همان مصوت چسبیده به انتهای «اسب» است. این یکی واژه نیست. به این دومی «نقش‌نمای اضافه» می‌گویند که وظیفه‌اش اتصال در ترکیب‌های اضافی و وصفی و ملکی و… است. (پیرأنˇ تیلیف، سورخˇ رؤجا، شراگیمˇ دتر)
    (بیشتر…)

  • وضعیتی که هیچ وضعیتی نیست (درباره‌ی وضعیت شعر گیلکی)

    پیش‌نویس: شاید افزودنِ این مقدمه بر یادداشتِ اصلی ضرورتی نمی‌داشت اگر نگارنده احساس نمی‌کرد که این متن مُنجر به وقوعِ بعضی سوء‌تفاهمات خواهد شد. اما آن‌چه که در فضایِ ادبیات دیده‌ام و شنیده‌ام همیشه احساسِ نیاز به پیش‌گیری را در من تقویت کرده است، پس باید پیش از خواندن متنِ اصلی اشاره داشته باشم که یادداشت حاضر بدون هیچ حُب و بُغضِ شخصی و غیرِ شخصی نگاشته شده است و نگارنده علیرغم تمامی نقدی که با نگاهی از بیرون به این جریان وارد می‌کند تنها دغدغه‌اش پیش‌رفت و اعتلایِ جریانِ ادبیات و شعرِ گیلکی است و بس. نکته‌ی دیگر این‌که گرچه این یادداشت کلیتِ جریانِ شعرِ گیلکی را نشانه گرفته است و راهی هم جز این نداشت اما، این بدان معنا نیست که می‌توان همه‌ی جزییات را به یک چوب راند بلکه هما‌ن‌طور که اگر زمانه اجازه بدهد در شماره‌های بعدی گیله‌وا به ترتیب به صورتِ مصداقی و جداگانه به سُراغِ کتاب‌ها و آثار منتشر شده‌ی شعر گیلکی که درخورِ تأمل و بررسی هستند می‌روم؛ پس لطفا بدونِ هیچ پیش‌فرضِ منفی و غرض‌ورزانه‌ای متنِ زیر را بخوانید.

    (بیشتر…)

  • گیلکی وؤتˇ توشکه

    مسود پورهادی کتابه خأ بهانه بکونم تا کلی‌تر گب بزنم. راجه به گیلکی ادبیات، اونˇ قصه‌نویسی و حال و روز تا بازون هی راشی‌ جی فرسم هنده مسود پورهادی قصه‌ٰنه تا اونˇ بنویشته‌نˇ اهمیته رؤشنأ کونم.

    گیلکی ادبیات، نثر و قصه‌نویسی مئن، اوجور که بتؤنیم قرص و قایم بگؤیم «قصه» یا «داستان-کوتاه»، دامؤنˇ جی سرأگیته. یعنی تا جایی که مو بخؤندم و دؤنم، دامؤنˇ اوّلی سری، اونˇ چارومی شوماره مئن، یکته وؤت(۱) چاپ ببؤ محمود اصلانˇ جی که الؤن دؤنیم ای محمود اصلان هی «محمود اسلام‌پرست»ی ایسسه که شناسنیم و ای وؤت، داستانی ویژگی‌ئنه دأنه و شأنه اونه دخؤندن: اولین گیلکی قصه‌یی که جایی چاپ ببؤ.
    قصه‌نویسی، گیلکی مئن تازه‌آموج بو و گیلکی‌نویسؤن دامؤن و بازون گیله‌وا مئن، قصه‌نویسی و وؤته وؤتنˇ مئن کم-کمئی، بکی-ویریس، خوشؤنˇ قلمه آزمیت گیته دبؤن و هیتؤ بمأن و بمأن تا دهه‌ی هشتاد شمسی که خانه‌ی فرهنگˇ مئن گیلکی قصه‌نویسی جرگه را دکته و هیوده-هیجده سالˇ گیله‌وا مئنˇ چاپ ببؤ قصه‌ٰن چنته-چنته کتاب ببؤن و در بمأن.
    پیله‌برفی سال، محمود طیاری قصهٰ‌ن و بنفشه گول، مأمدحسن جهری قصهٰ‌ن، سال ۸۳ هجری شمسی بیرین بمأن.
    چند سال بعد، زرخال، هادی غلام‌دوستˇ قصه‌ٰن و شریرما جیجأکه ورزه‌ٰن، مسود پورهادی شی منتشرأ بؤ و ای میؤن-میؤنه، یکته رؤمان چاپ ببؤ «ماه پری» نؤمی، که آلمانی جی وأگردؤنئه ببؤ بو به گیلکی.
    ای چنته کتاب و دو سه سالˇ دامؤن و بیس سالˇ گیله‌وا مئنˇ چاپ ببؤ قصه‌ٰنه کی دچینیم کسؤنˇ ورجه، بنه أمه داستانی ادبیاتˇ تارئخ. کم‌جؤنه و جوؤن، خو جوؤنی وأسی‌م ایسسه کی رؤیا وؤجنه و خأنه کار بکونه کارسسؤن! دوأریم!

    وگردیم، مسعود پورهادی قصه‌ٰنه. یک سال پیش بو گمؤنم که فیسبوکˇ مئن یکته بوگوبشتؤ  و در واقع بنویس-وانیویس دأشتیم باهم راجه به گیلکی وؤت، چی شئر، چی قصه. بحث برسئه بو به این‌که اینˇ وؤتˇ خؤندن سخته و این‌که مخاطبˇ هوا کی خأ بدأره و زوانˇ هوا کی بدأره و اونˇ حفظ گودن کی کاره و مأ یاد دره، بحثˇ مئن یکجا مسود یک همچین چیزی بوته:
    «أ اضافه بارأ گیله‌وا أمی چان‌پس‌کؤل بنأ. من نانم نیویشتنˇ وخت چن نفرˇ هوایأ با بدأرم و می کاره بوکونم! زبانˇ هوایأ با زبان‌شناس بدأره. خاندن‌کسˇ هوایأ با مدرسه و دانشگا بدأره. منی کی شاعرمه با شئرˇ هوایأ بدأرم. أشأن ایتا چان‌بار نیئده کی ایتأ آدم ایتأ لنگه زیبیلˇ میان دوکونه ساق و سالمم ببره بازارسر.»
    (بیشتر…)