این مقاله، نوشتهای مهم و جنجالبرانگیز است. چرا که با رجوع به اسناد و کتابهای موجود (از جمله اوستا) تصور عامه دربارهی موقعیت فرهنگی-تاریخی سرزمینهای شمالی البرز در نگاه ایرانی را بر هم میزند.
این مقاله به درستی نشان میدهد که این سرزمین به دلیل دستنایافتنی بودن و عدم پذیرش سلطهی نظامی، فرهنگی و مذهبی اقوام و حاکمان فلات ایران، همواره آماج دشنامهای دینی و فرهنگی بوده است. با دیدی روانکاوانه، میتوان گفت که گیلکان برای قرنها و در دورههای متفاوت تاریخی، چه در دورانی که در متون مذهبی، سرزمین تاریکی و دیوپرستان نام گرفتند و چه در دورهای که نام «دیلم» و «دیلمی» دشمن شرور را دلالت میکرد؛ یک «دالِ اعظمِ شرارت» بودهاند.
این مقاله سالها پیش در مجلهی چیستا چاپ شده و اینک میتوانید در ورگ آن را دریافت و بخوانید.
دیدگاهتان را بنویسید