* دسدؤنهدأن: با دست دانه دادن. کناِیه از نزدیک کردن کسی به خود با فریب. نرمی کردن فریبکارنه. ** ميل: مناره. ستون بلند. *** نأش دبستن: نقش بر زمین شدن. به حالت مرگ یا بیحالی روی زمین ولو شدن.
مدتها بود که دلم میخواست به بهانهاي، این موزیک قوالی زیبا رو با شما به اشتراک بذارم. این که میگم مدتها، حرف از چند ساله. اون زمان که این موزیک رو شنیده بودم و دلم میخواست اینجا منتشر کنم هنوز سالهای سیاه کرونا و این قرن پر از رنج و ستم و عصیان آغاز نشده بود.
شاید شما هم فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» رو دیده باشید. نمیدونم داوری شما دربارهٔ این فیلم چی و چطوره اما من از وسط فیلم به بعد تقریبا برام سخت بود که ادامهش رو ببینم. برای مني که حتی فیلمفارسی و فیلمهندی و حتی سریالهای آبکی ترکی و لاتینی برام قابل تحمله، تحمل این فیلم برام سخت بود. اون سالها این پروپاگاندای متظاهرانه برای ساختن تصویری از ما که نیستیم دردآور و حالبهمزن بود اما چون هنوز از روی بسیاری کثافات جامعه پرده کنار نرفته بود، گفتن این حرفها باعث دشنام و ناسزا میشد که شد! حالا اما فحاشان اون سالها که هر نقدی رو به حسادت نسبت به خوشبختی خودشون تلقی میکردن، نصفشون زیر بار واقعیت اجتماعی کمر خم کردهن و نیم دیگه به سمت پلههای بالاتر بارشون رو بستن.
این هم از کتابی جدید از سری کتابهایی که در ورگ منتشر خواهد شد. پیشتر کتاب «أفتؤو-ه وأ اي ملک زنده بدأريم…» (مجموعه اشعار محمدولی مظفری) منتشر شده بود و حالا نوبت داستان خواندنی و معروف ماهی سیاه کوچولو نوشتهٔ صمد بهرنگی با ترجمهٔ گیلکی و تصویرسازی جدیده.
این کتاب هم مثل قبلی کتاب الکترونیکه به این معنی که شما در فایل پیدیاف کتاب میتونید هم متن رو بخونید و هم داستان رو به صورت صوتی بشنوید و هم هرجا که کلمهای با رنگ قرمز مشخص شده با کلیک روی اون کلمه به بخش لغتنامه خواهید رفت تا معنی اون کلمه رو ببینید.
همچنین این کتاب جوری طراحی شده که قابل چاپ در قطع آ۵ خواهد بود و حتی میتونید از طریق همین وبلاگ ورگ، نسخهٔ کاغذی و چاپيش رو سفارش بدين.
این کتاب و این داستان بهترین هدیه برای کودکان و نوجوانان و حتی جوانانه و برای آموزش زبان گیلکی در سطح متوسط بسیار کاربردیه. کۊجدانه سئه ماىي رو از اینجا دانلود کنین یا زیر همین پست سفارش نسخهٔ چاپیش رو بدین.
بر آستانهٔ چهارمین مجموعهٔ قصههای گیلکیاش (این متن به عنوان مقدمه در کتاب ولگ چاپ شده است.)
قصهٔ گیلکی یا آن طور که در گفتار رسمی معمول است «داستان کوتاه» گیلکی، گرچه در نشریهٔ دامون و پیش از گیلهوا شکوفه زد اما رسایی و بلوغش در ارتباطی تنگاتنگ با آن چه در دههٔ هفتاد در مجلهٔ گیلهوا چاپ شده بود و آن چه در دههٔ هشتاد در گروه داستان گیلکی خانهٔ فرهنگ گیلان تولید میشد شکل گرفت و بالاخره در اوایل دههٔ هشتاد در قالب کتاب ارائه شد. از نخستین گام یعنی دو مجموعه داستان چاپ شده از محمدحسن جهری و محمود طیاری تا امروز بدنهٔ داستان گیلکی تجربیات زیادی را از آن خود کرده است و چندین کتاب داستان گیلکی چاپ شده که از این میان میتوان روی نامهایی همچون هادی غلامدوست و مسعود پورهادی و علیرضا بشردوست به عنوان نویسندگانی دست گذاشت که توانستند آثاری با کیفیت مطلوب و نگاهی مدرن و غنابخش نسبت به ادبیات بومی بنویسند. البته بررسی نقادانهٔ این نامها و سایر نامهایی که این سالها به گیلکی نوشتند و قصهٔ خوب به خواننده رساندند (و نه گزارش و خاطره و جوک و انشا) فرصت و تلاش دیگری میخواهد و نام بردن از این سه نفر به معنای رد سایر تلاشها و نوشتهها نیست. چه بسا در میان کارهای دیگران هم آثار درخشانی موجود باشد که باید سر فرصت به آنها پرداخت.